۱۳۸۷ تیر ۸, شنبه

چشمهاي من
من امروز چشمانم را در خاك وطن خواهم كاشت

من آنرا از عمق وجوداز آن چشمه خونين درونآب خواهم دادمن آنرا در گرماي طاقت فرساي ظهر تابستاندر سرماي بيرحم زمستانتيمار خواهم داشتمن درخت چشمان رااحساس خواهم بخشيدتا چونان مادرعاشقانهدرغم فرزند خود نالدمن درختم راخشم خواهم آموختتا بر ياغيان و دزدان خاكمخشم برگيردآتش افروزدمن درختم راايمان خواهم بخشيدتا به آغاز نوراميدوار باشدمن درخت چشمانم رااهورايي خواهم كرد
تا هميشه پاكهميشه جاويد باشدمن درخت چشمانم رااز خون وجودسيراب خواهم كردتا ميوه اش،كه صدهزار از چشم من استپاسبان خاك سرزمينم باشداگر غمها بهم آيندببارد اشك ها از جان و تنهر ميوه اش .و او بارد و هي باردتا زمين سرزمين منپاك پاك از هرچه نابه پاكگردد .تا طلوع سبز و فرح گون بهاري راتا عطر مريم هاي وحشي نهاونديتا سرخي لاله هاي سرخگون دماونديگسترد بر جاي جاي خاك سرزمين منسرزمين جاويدسرزمين پاك اهورايي

۱۳۸۷ تیر ۶, پنجشنبه

آموزش جذب ثروت و چيزهاي خوب براحتي و آساني

آموزش جذب ثروت و چيزهاي خوب براحتي و آساني
افزايش كارايي و قدرت
ابتدا مي خواهم قدرت تفكر را درك كنيد.ترس يك شبه،موي انسان را سفيد كرده است.به يك زنداني محكوم به مرگ گفته شد كه اگر به يك آزمايش رضايت بدهد و از آن جان سالم به در برد،آزاد خواهد شد.زنداني راضي شد.هدف اين آزمايش اندازه گيري نهايت ميزان خوني بود كه انسان با از دست دادن آن زنده مي ماند. قرار شد خوني از يك بريدگي در پاي زنداني بچكد. بريدگي بسيار كوچكي روي پاي او ايجاد كردند كه عملآ خون زيادي از آن بيرون نيامد.اتاق را تاريك كردند و منبع آبي را در اتاق گذاشتند كه چكه مي كرد. زنداني فكر مي كرد كه صداي چكيدن قطراتي كه مي شنود،از پاي او است. صبح روز بعد زنداني از ترس مرده بود. مثال فوق كمي قدرت تمركز را براي شما روشن تر كرده و درك شما را از آن كاملتر مي كند.از طريق قدرت فكري متمركز مي توانيد خود را آنگونه كه مي خواهيد تغيير دهيد. با تمركز مي توان كارايي و قدرت خود را فزايش داد.
اهميت كنترل
انواع افكار مثبت و منفي شما را احاطه كرده است و مطمئنآاگر در خود نهش رواني مثبتي ايجاد نكنيد،بعضي از اين افكار منفي را جذب مي كنيد. با بررسي رفتارهاي مضر از قبيل اضطراب،نگراني،نااميدي،دلسردي و غيره كه نتيجه افكار كنترل نشده است، به اهميت كنترل پي مي بريد. وضيت كنوني شما نتيجه طرز فكر شماست. هنگامي كه در خيابان قدم مي زنم و به چهره افراد مختلف نگاه مي كنم،مي توانم بگويم چگونه زندگي را سپري كرده اند. چهره ي آنها همه چيز را نشان مي دهد. هنگام نگاه به چهره اين افراد،ناخو د آ گاه اين فكر به ذهنم خطور مي كند كه چقدر عمر خود را هدر داده اند.
درك قدرت تفكر
درك قدرت تفكر،توانايي هايي در شما ايجاد مي كند كه هرگز در خواب هم نمي توانستيد ببينيد. هرگز فراموش نكنيد افكار شما سازنده ي محيط و دوستي هاي شماست و با تغيير افكار شما محيط و دوستان شما نيز تغيير مي كنند.آيا اين درسي عملي براي آموختن نيست؟ افكار خوب، سازنده و افكار بد مخرب هستند. تمايل به درستكاري نيروي عظيمي به همراه دارد. ازشما مي خواهم كه كاملآ اهميت افكار خود را درك كنيد و شيوه ارزش دادن آنها را فرا بگيريد. بفهميد كه افكار شما از طريق مجراهايي نامرئي به شما رسيده و بر شما تاثير مي گذارند.
جلب حسن نيت و اعتماد مردم
اگر در ذهن خود افكاري متعالي بپروريد، با اشخاصي با استعداد هاي ذهني مشابه ارتباط برقرار مي كنيد و مي توانيد به خود كمك كنيد.اگر افكار شما نيرنگ آميز باشد،سر و كار شما با افرادي خواهد بود كه سعي در فريب شما دارند.اگر افكار شما از نوع افكار درست باشد،به اطرافيان خود حس اطمينان القاء خواهيد كرد. با جلب حسن نيت سايرين،اعتماد به نفس و قدرت شما افزايش مي يابد.به زودي به ارزش فوق العاده افكار خود پي مي بريد و در مي يابيد كه حتي در شرايط بسيار دشوار هم مي توان خونسردي خويش را حفظ كرد.افكار درست و حسن نيت،شما را با افرادي كه در دنيا به جايي رسيده اند،هماهنگ مي كند.اين افراد در مواقع لزوم مانند بسياري از مردم به شما كمك خواهند كرد. اكنون مي دانيد كه چرا تمركز افكار در مسير درست تا اين حد مهم است. بسيار ضروري است كه مردم به شما اعتماد داشته باشند. هنگامي كه دو نفر براي بار اول با هم برخورد مي كنند،فرصت بررسي و تحقيق در مورد همديگر را ندارند و يكديگر را طبق غريزه(كه اغلب قابل اعتماد است)ميپذيرند.

افكار سازنده،كالبد زندگي
شخصي را مي بينيد و رفتار او شما را مشكوك مي كند.احتمالآ علت آن را نمي توانيد توضيح دهيد،اما چيزي به شما ميگويد:«با اين شخص معاشرت و معامله نكن،زيرا در اين صورت پشيمان مي شوي.» اعمال،زاده افكار هستند،پس مراقب افكار خود باشيد.افكار شما قالب كالبد زندگي شما را مي سازند. هميشه نيروي معنوي در اختيار افكار شماست و هنگامي كه شايستگي آن را پيدا كنيد، بدون تلاش زياد تمام خوبيها را جذب مي كنيد.
جذب تمام خوبيها بدون تلاش زياد
اشعه هاي خورشيد بر باغچه ها مي تابد، ولي مي توانيم درختاني بكاريم كه مانع رسيدن نور به زمين شوند.نيروهايي نامرئي آماده كمك به شما هستند،به شرط اينكه با افكارو اعمال خود مانع آنها نشويم.اين نيروها در سكوت عمل مي كند.
«هر چه كني كشت،همان برويد.»
شما در نيروهايي تمركز كرده ايد كه اگر پرورش يابند سعادتي وراي تصور به ارمغان مي آورند.اغلب افراد با عجله از ميان وقايع زندگي عبور مي كنند و عملآ هر چه را مي يابند بيرون مي اندازند.با تمركز مي توان زندگي خود را متحول كرد و دستاوردهاي بسيار بيشتري بدون تلاش زياد كسب كرد.به دقت در وجود خود بنگريد و عظيم ترين دستگاهي را كه تا كنون ساخته شده كشف كنيد.
تمرين سكوت عاقلانه
به منظور عاقلانه صحبت كردن بايد دست كم قسمتي از تمركز نيروها ي استعدادها را صرف موضوع مورد نظر كنيد.در هنگام صحبت كردن،در نيروهاي متمركز ذهن تداخل ايجاد مي شود زيرا صحبت كردن توجه را به بيرون معطوف مي كند و بنابراين نميتوان ميزان تمركز در اين هنگام را با سكوت عميق حاكم بر ذهن نا خود آگاه كه افكار عميق و نيروهاي خاموش با توان بالا در آن نمو مي كنند،مقايسه كرد.لازم است پيش از گفتار معقول،سكوت كنيد.انسان واقعآ هوشيار و با ثبات كه ذر شرايط دشوار قادر است عاقلانه صحبت كند،كسي است كه در سكوت تمرين كرده است.اكثر افراد،سكوت را نمي شناسند و گمان مي كنند سكوت كردن راحت است،اما چنين نيست. در سكوت واقعي به اصل دروني متصل مي شويم و نيروها،آرام مي شوند.دليل اين آرامش آن است كه اين نيروها در حالتي قدرتمند يا فراتر از محدوده ارتعاشاتي هستند كه گوش خارجي ما آنها را بشنوند. كسي كه آرزو دارد بالاتر از افراد معمولي شود،بايد راه هايي دروني به سوي اصل مطلق و قادر مطلق يعني خداوند متعال براي خود بگشايد. مي توان اين كار را از طريق تمرين تمركز، فكر مداوم و هوشمندانه انجام داد.
افكارهايي كه بايد هميشه در ذهن داشته باشيم
اين افكار را هميشه در ذهن داشته باشيد:1)در سكوت به خود برترم اجازه مي دهم كنترل كامل بر من داشته باشد.2)با خود برترم صادق خواهم بود.3)نسبت به درك خود از درستي، وفادار خواهم ماند.4) مي دانم به نفع من است كه به اهداف مهم خود وفادار بمانم.5)از خود تقاضاي ياري مي كنم تا بتوانم به خاطر خود و ديگران عاقلانه عمل كنم.
تمركز بر شجاعت حياتي ترين عنصر موفقيت
شجاعت به منزله ستون مهره هاي انسان است.انسان شجاع،ثابت قدم است و آنچه را باور دارد بيان و به آن عمل ميكند.انسان شجاع داراي اعتماد به نفس است.همه خصيصه هاي اخلاقي و نيروهاي ذهني را كه سازنده انساني نيرومند است به خود جذب مي كند در حالي كه انسان فاقد شجاعت،همه خصيصه هاي انسان ضعيف از قبيل دودلي،ترديد،شك و عدم تعادل در هدف را به سوي خود جذب مي كند.پس مي توان به ارزش تمركز بر شجاعت پي برد.تمركز بر شجاعت،حياتي ترين عنصر موفقيت است.
نتايج فقدان شجاعت
فقدان شجاعت باعث ايجاد مشكلات مالي،روحي و اخلاقي مي شود.هنگام وقوع مشكلي جديد،مرد يا زن فاقد شجاعت به جاي اين كه آن مشكل را قابل حل بداند،دنبال دلايل انجام نشدن و حل نشدن آن مي رود و طبيعي است كه شكست پيامد تقريبآ اجتناب ناپذيري مي باشد.اين موضوع در خور غور و بررسي است.به تمام چيزهايي كه در محدوده اختيار شما قرار دارد به عنوان امري ممكن و نه فقط محتمل نگاه كنيد.خواهيد ديد كه بسيار موفق تر خواهيد شد.چون هنگامي كه چيزي را غير ممكن فرض مي كنيد،تمام عناصري را كه به شكست كمك مي كنند به سوي خود جذب مي كنيد.نداشتن شجاعت،اعتماد به نفس شما را نابود مي كند،همچنين آن نهش رواني ثابت و نيرومند كه براي موفقيت بسيار مهم است را نيز از بين مي برد.كسي كه فاقد شجاعت است نا خود آگاه تمام عوامل تحقير آميز،ضغيف كننده،يأس آور و ويران كننده را به سوي خود جذب مي كند.در نتيجه وقتي نمي تواند چيزهايي را كه بطور ضعيفي آرزو مي كند حفظ كند،از بخت بد خود گله مي كند.
پيروزي فرد شجاع در همه چيز
ابتدا بايد شجاعت داشته باشيم كه چيزي را قويآ بخواهيم.اگر مي خواهيم آرزويي را برآوريم،بايد با تمام نيروهاي ذهني از آن پشتيباني كنيم.چنين خواستني از نيروي تسلط كافي براي تغير تمام شرايط نامطلوب برخوردار است.فرد شجاع چه در ميدان جنگ و چه در زندگي تجاري پيروز است.
شجاعت چيست؟!
شجاعت،اراده براي عمل است.شجاع بودن به همان اندازه انرژي نياز دارد كه ترسو بودن نياز دارد.مسئله فقط آموزش درست با روشي درست است.شجاعت،نيروهاي ذهني را روي كاري كه در دست داريم متمركز مي كند.سپس اين نيروهارا انديشمندانه،مداوم و با تأمل هدايت مي كند و در عين حال تمام نيروهاي موفقيت را به سوي هدف مورد نظر سوق مي دهد.از سوي ديگر ترسو بودن نيروهاي ذهني و روحيه را از بين مي برد و از اين راه موجبات شكست را فراهم مي كند.
پرهيز از معاشرت با افراد ترسو
از آنجا كه ما خود شجاعت را ايجاد مي كنيم،بايد از معاشرت با افراد ترسو بپرهيزيم.تشخيص اين افراد آسان است،زيرا به دليل ترس،عادت به جذب مشكلات جديد دارند.فرد شجاع از هيچ چيز نمي ترسد.
از تنها چيزي كه بايد ترسيد،ترس است
امروز را با اين فكر كه دليلي براي ترس نداريد،آغاز كنيد.اگر افكار ناشي از ترس به فكر شما آمد،مانند يك افعي مهلك آنها را از خود دور كنيد.عادت كنيدكه هرگز به هيچ چيز نامطلوب براي خود و در مورد مقابله با مشكلات جديد يا قديمي هميشه فكر كنيد: «من شجاع هستم» هرگاه ترديدي به آستانه ذهن شما رسيد،آن را دور كنيد. فراموش نكنيد شما حاكم بر ذهن خود هستيد و مي توانيد افكار خود را كنترل كنيد.عقيده خوبي وجود دارد كه اغلب تأييد مي كند: «من شجاعت دارم زيرا شايسته آن هستم،به آن نياز دارم،آن را استفاده مي كنم و در نهايت به اين دليل كه من از سستي و ضعفي كه حاصل ترسويي است پرهيز مي كنم.» هيچ توجهي براي فقدان شجاعت وجو د ندارد.مضرات حاصل از عدم شجاعت كه تقريبآبطور حتم شما را از پا در مي آورند،به مراتب بيش از منافع شجاعت براي غلبه بر مشكلات است.در اين صورت حق با فيلسوفي است كه گفته است: «از تنها چيزي كه بايد ترسيد،ترس است.»
هرگز نگذاريد ديگري حد توانايي شما را تعيين كند
هرگز اجازه ندهيد نظر شخص ديگري شما را تحت تأثير قرار دهد.كسي نمي تواند به شما بگويد قادر به انجام چه كارهايي هستيد و نمي داند كه شما با نيروهاي خود چه كارهايي مي توانيد انجام دهيد.واقعيت اين است كه تاوقتي خود را محك نزنيد،نمي دانيد قادر به انجام چه كارهايي هستيد.پس چگونه ممكن است فرد ديگري بداند؟!هرگزنگذاريد ديگري حد توانايي شما را تعيين كند.
باور كردن اينكه هيچ چيز غير ممكن وجود ندارد
تقريبآ تمام موفقيت هاي شگفت انگيز پس از اين كه كاملآ غير ممكن نشان داده بودند،صورت گرفته اند.زماني كه اين قانون را درك كنيم،همه چيز ممكن مي شود.اگر چيزي غير ممكن باشد،نمي توانيم آن را تصور كنيم.
نتايج تحت تأثير نادرست ديگران قرار گرفتن
درست لحظه اي كه اجازه دهيد كسي شما را بر خلاف آنچه درست مي دانيد تحت تأثير قرار دهد،اعتماد به نفسي كه شجاعت را به شما القاء مي كند و تمام نيروهايي كه شجاعت ايجاد مي كند را از دست مي دهيد.در لحظه اي كه در برنامه خود تغيير جهت مي دهيد،شروع به اجراي فكر ديگري مي كنيد و نه فكر خودتان.شما هدايت شونده ايد نه هدايت كننده.از شجاعت و تصميم ذهن خود دست مي كشيد و از اين رو نيروهايي را كه براي حفظ و انجام كار خود نياز داريد،نخوهيد داشت.درعوض اتكا به خويش،ترسو خواهيد شد و شكست را ميهمان خود مي كنيد. موقعي كه به خود اجازه مي دهيد تا تحت تأثير برنامه فرد ديگري قرار بگيريد،نمي توانيد آنگونه كه بايد قضاوت كنيد.زيرا با تأثير پذيرفتن از فرد ديگر به خود اجازه داده ايدتا از شجاعت و عزم خود محروم شويدو شما در عوض،چيزي از شجاعت و عزم او دريافت نمي كنيد.در نتيجه در همان وضعيتي قرار مي گيريد كه همه اموال خود را به شخصي بدهيد،بدون اينكه از شما قدرداني كند.
از بين رفتن نيروي مخالف و زيانمند
درست روي معكوس ترس،نياز،تهيدستي،بيماري و غيره تمركز كنيد.هرگز به تواناييخود ترديد نكنيد.شما در صورت استفاده،از توانايي فراواني برخوردار هستيد.بسياري از افراد شكست مي خورند،چون در توانايي خود ترديد دارند.به جاي ايجاد نيروهاي ذهني قوي كه بسيار براي آنها سودمند است،ترس،آنها را نابود مي كند.ترس انرژي را فلج مي كند و مانع جذب نيروهايي ميشود كه شروع موفقيت را رقم مي زنند. ترس،بدترين دشمن ماست.كمتر كسي واقعآ مي داند كه مي تواند موفقيت بسياري كسب كند.مردم خواهان نهايت نيروهاي خود هستند اما افسوس كه بر حسب تصادف فردي را مي توانيم بيابيم كه از توانايي هاي هنگفت وجود خويش آگاه است.وقتي با تمام ذهن و دل و جان خود باور مي كنيد كه مي توانيد كاري را انجام دهيد،به اين وسيله شجاعت دائمي و مطمئن را در خود به وجود مي آوريد.در مسير موفقيت احتمالآ برخورد با موانع كوچك و بزرگ وجود دارد ولي فقط با شجاعت راسخ مي توانيد بر آنها غلبه كنيد.شجاعت نيرومند،نيروي مخالف و زيانمند را با فراخواني نيروهاي غالب بر آنها كه قوي تر و در خدمت شما هستند از بين مي برد.
باور،طلب و استفاده از آن
كافي است بخواهيد تا شجاعت از آن شما شود.تنها كاري كه بايد انجام دهيد باور،طلب و استفاده از آن است.براي موفقيت در تجارت،موفقيت را باور كنيد.ادعا كنيد وبراي محقق كردن آن تلاش كنيد.مشكلات در برابر افراد شجاع آب مي شوند.يك مرد شجاع مي تواند با روحيه خود يك لشكر را خواه نظامي يا صنعتي شكست دهد.زيرا شجاعت مانند ترس،مسري است.انسان شجاع از پس امتحانات زندگي برمي آيد،موفقيت را تحت كنترل دارد،درست قضاوت مي كند،حضور مؤثر و شخصيتي نيرومند را در خود پرورش مي دهد و اغلب مشاور جامعه اي مي شود كه به آن خدمت مي كند.
غلبه بر افسردگي و يأس
چگونه مي توان بر افسردگي و يأس غلبه كرد.اين دو حالت مضر است وشما را غصه دار مي كند.اين دو حالت هايي هستند كه با تمركز دقيقتر بر خود برتر به سرعت مغلوب مي شوند.براي اينكه به اين ترتيب ارتباط خود با جريان نيروهاي مضر را قطع مي كنيد.همچنين مي توانيد اين حالت ها را با انتخاب و تمركز بر موضوعي خوشايند،از خود برانيد.از طريق قدرت اراده و كنترل فكر به هر چيز كه بخواهيم مي توانيم برسيم.اين نيروي شگفت آور بطور ذاتي در همه ما وجود دارد و هرگز جز جهل،دليل كافي ديگري براي ترس وجود ندارد.هر بدي كه به ما مي رسد،حاصل جهل است و هر فرد برخوردار از قدرت تفكر،قدرت غلبه بر جهل و بدي را دارد.درد و رنج ناشي از اشتباه،درسي تجربي است وهدف رنج،آگاهي دادن درباره جهل ما است.افسردگي دال بر اين است كه قوه هاي فكري ما بطور نادرست تركيب مي شوند و از اين رو جريان ها نيروي اشتباهي را جذب مي كنند.آنچه بايد انجام دهيم،تمرين دادن اراده و تمركز بر موضوعات شاد است.من فقط به موضوعاتي مي انديشم كه لايق خود برتر من و قدرت هاي آن باشد.
فقر و ثروت
هيچ فردي از ابتدا محكوم به فقر نبوده است.وقتي ثروت تحت شرايط مناسب به دست آيد زندگي را وسعت مي بخشد.از هر چيز مي توان هم استفاده خوب و هم استفاده بد كرد.نيروهاي ذهني نيز مانند ثروت مي توانند هم در جهت خوب و هم در جهت بد هدايت شوند.با كمي استراحت مي توانيم تجديد قوا كنيم.استراحت بيش از حد انسان را بسوي تنبلي،حماقت و آرزوهاي خيال پردازانه سوق مي دهد.اگر ثروت خود را نا عادلانه از ديگران به دست بياوريد،از نيروهاي خود استفاده نا به جا كرده ايد.ولي اگر ثروت شما از منابع درست به دست آيد،خوشبخت مي شويد.از طريق ثروت مي توانيم كاري كنيم كه باعث ترقي خودمان و ديگران شويم.
اولين گام به سوي كسب ثروت
كسب ثروت هدف افراد زيادي است و بنابراين موجب تلاش و فعاليت آنها مي شود.ثروت را براي اين مي خواهند تا طوري لباس بپوشند و زندگي كنند كه باعث جذب دوستان زيادي شوند.بدون دوست براي اطرافيان خود آنقدر ويژه نخواهند بود.حقيقت اين است كه هر قدر خود و اطراف خود را جذاب تر كنيم،تأثير الهام بخش تري خواهيم داشت.احاطه شدن با شرايط ناخوشايند و نامطلوب،به فكر درست راه پيدا نمي كند.بنابراين اولين گام به سوي كسب ثروت اين است كه اطراف خود را با تأثيرات مفيد احاطه كنيد.محيط رشد دهنده اي براي خود بخواهيد،خود را در آن قرار داده و تحت تأثير آن شكل بگيريد.
ثروت،نتيجه تلاش فراوان نيست
اغلب مردان بزرگ همه اعصار،نسبتآ ثروتمند بوده اند.آنها يا آن را به ارث برده و يا به دست آورده اند.بدون پول نمي توانستند موفق شوند.كسي كه در شرايط سخت فيزيكي مشغول كار است،غير ممكن است ايده آل هاي بالاي كسي را داشته باشد كه در رفاه نسبي است.ثروت معمولآ ثمره موفقيت است،ولي در مجموع نتيجه تلاش فراوان نيست.هزاران نفر كه سخت مي كوشند،هرگز ثروت نمي شوند.ديگران با تلاش بسيار كمتر ثروت بسياري كسب مي كنند.ديدن توانايي ها و امكانات پيش رو،گام ديگري به سوي كسب ثروت است.يك مرد مي تواند تا آخرين حد توان كوشا باشد.ولي اگر از نيروهاي ذهني خود استفاده نكند،فقط كارگري است تحت فرمان مردي كه از نيروهاي ذهني خود در جهت سود و منفعت خود استفاده مي كند.
فقط از طريق پس انداز در آمد،نمي توان ثروتمند شد
هيچ كس نمي تواند در مدت عمر معمولي و فقط از طريق پس انداز در آمد خود،ثروتمند شود.عده بسياري در تمام عمر خود در نهايت صرفه جويي عمل مي كنند ولي اينگونه نشاط و انرژي خود را هدر مي دهند.مثلآ مردي را مي شناسم كه پياده سركار مي رفت.يك ساعت طول مي كشيد به محل كار خود برسد و يك ساعت هم صرف بازگشت از محل كار به خانه مي شد.ميتوانست با ماشين اين مسير را طي بيست دقيقه طي كند.او هر روز ده سنت پس انداز مي كرد،ولي يك ساعت و نيم را هدر مي داد.سرمايه گذاري چندان سودبخشي نبود،جز اينكه زمان صرف شده براي ورزش پياده روي براي سلامتي او فايده فراواني داشت.اگر همين ميزان زمان را صرف تمركز در جهت تلاش براي غلبه برمحيط كار ناخوشايندمي كرد،مي توانست خود را در مسير خوشبختي قرار دهد.
نتايج زيان ولخرجي در امور زندگي
يكي از بزرگترين اشتباهات بسياري از افراد نسل حاضر اين است كه با افرادي معاشرت مي كنند كه نمي توانند توانايي هاي آنها را آشكار كنند يا باعث رشد آن شوند.وقتي جنبه اجتماعي زندگي بيش از حد يك جانبه رشد مي كند و اغلب نيز چنين است و تفريح و سرگرمي،انگيزه اصلي زندگي شخص مي شود،فرد به جاي صرفه جويي عادت به ولخرجي پيدا مي كندو به هدر دادن منابع جسمي،ذهني،روحي و معنوي به جاي حفظ آنها عادت مي كند.در نتيجه اين شخص انگيزه درستي ندارد و قدرت ها و نيروهاي خدادادي او رشد نكرده باقي مي ماند و در نتيجه در تمام روابط بالاتر زندگي،قضاوت ضعيفي خواهد داشت.ذر اموال و دارايي هميشه ضعيفترين است.اغلب مانند انگل وابسته است و اگر موقعيت استقلال و توليد داشته باشد،بيشتر مصرف كننده خواهد بود و توليد ضعيفي خواهد داشت.ظاهرآ قسمتي جدايي ناپذير از زندگي غم انگيز اين افراد است كه قبل از درك نيروها و قوانين سازنده زندگي بايد اينگونه دردناك درس بگيرند عده اندكي از اشتباه ديگران درس مي گيرند.بيشتر افراد بايدخود تجربه كنند و دانشي را كه از اين طريق به دست مي آورند،در زندگي خود صرف بازسازي كنند.
روش انسان موفق
هر شخصي كه تا كنون به جايي رسيده هرگز براي مدت طولاني كارهاي جزئي نكرده است.فرد موفق وقت خود را براي فكر كردن نياز دارد.او وظايف خود را مانند روز گذشته انجام نمي دهد،بلكه در اثر تلاش متمركز و سنجيده،دائم در تلاش براي بهبود روش هاي خويش است.
جذب ثروت
روزي در يك سخنراني درباره خوشبختي شركت كرده بودم.مي دانستم سخنران عملآ براي ده سال ورشكست بوده است.مي خواستم بدانم چه چيزي براي گفتن دارد.او بسيار خوب صحبت مي كرد.بدون شك عده اي از حضار از صحبت هاي او استفاده كردند،ولي خود او از آنچه ياد مي داد سودي نبرده بود.من،خود را معرفي كردم و از او پرسيدم:آيا به اصولي كه از آنها صحبت مي كند،معتقد است؟اوتأييد كرد.از او پرسيدم: اين اصول باعث خوشبختي او شده اند؟در پاسخ گفت:نه كاملآ.علت را از او پرسيدم.جواب داد كه فكر مي كند كه تقدير او اين است كه خوشبختي را تجربه نكند.او با اعمال و اعتقادات خود تنگدستي را جذب مي كرد.او متوجه نبود كه افكار و محيط او تأثير نا مطلوبي بر او مي گذارند.به او گفتم:نيروي حركت و قدرت هاي عظيم فكر درباره ثروت،باعث جذب ثروت مي شود.ذر نتيجه اگر آرزوي ثروتمند شدن داريد،بايد نيروهايي را جذب كنيد كه به شما در كسب آن كمك كنند.افكار شما شرايط مشابه را جذب مي كند.اگر به تهيدستي فكر كنيد آن را جذب مي كنيد.اگر تصميم بگيريد كه در آينده ثروتمند شويد، اين فكر را به تمام نيروهاي ذهني خود تلقين مي كنيد و در عين حال از تمام شرايط بيروني براي كمك استفاده كرده و در نهايت به ثروت مي رسيد.
موفقيت تجاري
بعضي از افراد معتقدند كه پول،پول مي آورد.اما اين عقيده لزومآصحيح نيست.نود درصد افراد كه تجارتي را شروع مي كنند،شكست مي خورند.پول،كسي را قادر نمي كند پول بيشتري جمع كند مگر اينكه ياد گرفته باشد براي سرمايه گذاري دنبال فرصت باشد و از آن استفاده كند.اگر فردي وارث ثروتي شوداحتمال دارد آن را از دست بدهد.در حاليكه اگر خودش آن را به دست آورده باشد،نه تنها قدر آن را ميداند بلكه قدرت استفاده و افزايش آن را در صورت از دست دادن در خود ايجاد كرده است.امروزه موفقيت تجاري بستگي به آينده نگري،قضاوت صحيح،ثبات اراده،تصميم قاطع و هدف معين دارد.
لزوم پرداخت براي دريافت
هرگز فراموش نكنيد كه نيروي تفكر به اندازه جريان الكتريكي واقعيت دارد.طوري فكر كنيد كه بتوانيد در مقابل افكار و ايده هاي خوبي كه دريافت مي كنيد ايده خوبي هم ارائه دهيد.در غير اين صورت ديگران را ثروتمند نمي كنيد و در نتيجه شايستگي ثروتمند شدن را نيز نداريد.كسي كه سعي مس كند تا حد توان از ديگران دريافت كند و در عوض چيزي ندهد،آن قدر خودخواه و خيس مي شود كه حتي از چيزهايي كه كسب كرده لذت نمي برد.هر روز نمونه هايي از اين موارد را مي بينيم. آنچه از ديگران مي گيريم به نوبه خود از ما گرفته مي شود.تمام وظايف را بايد عادلانه و منصفانه انجام داد.تا وقتي دين خود را در زندگي ادا نكنيم،به كمال نمي رسيم.همه اين را درك مي كنيم،پس چرا نبايد عوض آنچه را دريافت مي كنيم با ميل و رغبت بدهيم؟
آشنايي و معاشرت با افراد با قابليت و ثروتمند
دوباره تكرار مي كنم كه اولين و آخرين قدم در كسب ثروت،احاطه كردن خويش با تأثيرات خوب است،يعني افكار خوب،سلامت كامل،خانه و محيط تجاري خوب و همكاران تجاري موفق.با هر وسيله مجاز ممكن،با افراد با قابليت آشنا شويد.امواج فكري خود در ارتباط با تجارت را با افكار آنها هماهنگ كنيد.اين كار معاشرت با شما را دلپذير كرده و همه به دنبال معاشرت با شما خواهند بود.هنگامي كه با افراد ثروتمند معروف و بدون عيب ارتباط دوستي صميمانه برقرار كرديد،سرمايه خود را هر چند اندك،براي سرمايه گذاري به آنها بسپاريد و تا زماني كه هوش تجاري براي مديريت سرمايه خود پيدا كنيد،به اين كار ادامه دهيد.در اين زمان از طريق چنين معاشرت هايي،جايگاه خود را در زندگي پيدا مي كنيد.اگر درست روي فرصت هاي خود تمركز و از آنها استفاده كنيد،جزو كساني نخواهيد بود كه از زندگي كم بهره برده اند.اگر درآمد كافي براي معاش را حفظ كنيد و از بخشي از اموال خود در جهت هموار كردن راهي كه رفته ايد براي ديگران استفاده كنيد،بيشتر لذت مي بريد.جايي در مغزتان نيرويي وجود دارد كه شما را از حالت بي تفاوتي خارج كرده و در صور ت استفاده شدن،شما را تا اوج قله موفقيت بالا مي برد.
جرقه لازم براي رسيدن به ييلاق موفقيت
مي دانيد كه بنزين در موتور يك اتومبيل تا وقتي كه جرقه اي آن را مشتعل نكند،ماشين را حركت نمي دهد.ذهن بشر نيز همين گونه است.درباره نوابغ صحبت نمي كنيم بلكه منظور ما شهرونداني با توانايي متوسط هستند.هر كدام از آنها در مغز خود توانايي بالا رفتن از كلمه غير ممكن و رسيدن به ييلاق موفقيت پشت آن را دارند.اميد،اعتماد به نفس و عزم براي انجام كاري،جرقه لازم براي عملي كردن را ايجاد مي كند.
از: كيودومانت ترون

۱۳۸۷ تیر ۴, سه‌شنبه

فرار


فرار

من می خوام یه روز

اتفاقی توی باغ یا که توکوچه

یا سرکار

یه جوری ببینمت

بشینم از راه دورسیر سیر نگات کنم

من می خوام یواشکی از پیش تو فرار کنم

تو بیای دنبالموبازم من ام فرار کنم

تو بگی نرو نرو مریم من

من بگم چی چی!!مریم تو
من میشم خسته و تو

میدوی در خط من
میشم آخرش اسیر

اسیر حلقه بازوهای تو

اسیر لبهای پر نیاز تو

من نگاهم تو نگات

غرق اون شوق نگاتم

یبینم عشق تو اون چشمه سبز

می زنم پرتوی اون آغوش تنگ
گرفته شده از وبلاگ شعر های من

۱۳۸۷ تیر ۲, یکشنبه

شعر از فریدون مشیری
ای نگاهت نخلی از مخمل و از ابریشم
چند وقتی است هر شب به تو می اندیشم
به تو آری , به تو , یعنی به همان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان سایه , همان وهم و همان تصویری
که سراغم ز غزل های خودم می گیری
به تبسم , به تکلم , به دل آرای تو
به خموشی , به تماشا , به شکیبایی تو
به سخن های تو با لهجه شیرین سکوت
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به همان زل زدن از فاصله دور به هم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
شبحی چند شب است آفت جانم شده است
اول نام کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده , چنان ساده که از سادگی اش
می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش
آه ای خواب گران , سنگ سبک بار شده
بر سر روح من افتاده و آواره شده
رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی انکار من است
یکنفر مثل خودم تشنه دیدار من است
یکنفر سبز چنان سبز که از سر سبزیش
می شود پل زد از احساس خدا تا دل خویش
آی بی رنگ تر از آیینه یک لحظه بایست
راستی این شبحه هر شب , تصویر تو نیست ؟
اگر این حادثه هر شب تصویر تو نیست
پس چرا رنگ تو وآیینه اینقدر یکی است
حتم دارم که تویی آن شبحه آیینه پوش
عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش
آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود
آن الفبا که همه روز ورد زبانم شده بود
اینک از پشت دل آیینه پیدا شده است
و تماشاگه این خیل تماشا شده است
آری آن یار دبستانی دلخواه تویی
عشق من آن شبحه شاد شبانگاه تویی

دست

شعر از استاد فریدون مشیری
از دل و ديده ، گرامی تر هم
آيا هست ؟
- دست ،
آری ، ز دل و ديده گرامی تر :
دست !
زين همه گوهر پيدا و نهان در تن و جان ،
بی گمان دست گرانقدرتر است .

هر چه حاصل كنی از دنيا ،
دستاورد است !
هر چه اسباب جهان باشد ، در روی زمين ،
دست دارد همه را زير نگين !
سلطنت را كه شنيده ست چنين ؟!

شرف دست همين بس كه نوشتن با اوست !
خوشترين مايه دلبستگي من با اوست .

در فروبسته ترين دشواری ،
در گرانبارترين نوميدی ،
بارها بر سرخود ، بانگ زدم :
- هيچت ار نيست مخور خون جگر ،
دست كه هست !

بيستون را ياد آر ،
دست هايت را بسپار به كار ،
كوه را چون پَر كاه از سر راهت بردار !

وه چه نيروی شگفت انگيزي است ،
دست هايی كه به هم پيوسته است !
به يقين ، هر كه به هر جای ، در آيد از پاي
دست هايش بسته است !

دست در دست كسی ،
يعنی : پيوند دو جان !
دست در دست كسی
يعنی : پيمان دو عشق !
دست در دست كسی داری اگر ،
دانی ، دست ،
چه سخن ها كه بيان می كند از دوست به دوست ؛

لحظه ای چند كه از دست طبيب ،
گرمی مهر به پيشانی بيمار رسد ؛
نوشداروی شفا بخش تر از داروی اوست !

چون به رقص آيی و سرمست برافشاني دست ،
پرچم شادی و شوق است كه افراشته ای !
لشكر غم خورد از پرچم دست تو شكست !
دست ، گنجينه مهر و هنر است :
خواه بر پرده ساز ،
خواه در گردن دوست ،
خواه بر چهره نقش ،
خواه بر دنده چرخ ،
خواه بر دسته داس ،

خواه در ياري نابينايی ،
خواه در ساختن فردايی !
آنچه آتش به دلم مي زند ، اينك ، هر دم
سرنوشت بشرست ،
داده با تلخی غم های دگر دست به هم !

بار اين درد و دريغ است كه ما
تيرهامان به هدف نيك رسيده است ، ولی
دست هامان ، نرسيده است به هم !



خواست دل


۱۳۸۷ خرداد ۲۸, سه‌شنبه

پر کشیدی و رفتی


پر کشیدی و رفتی

*******************************


تو رو از من گرفتنند


تو هم آهسته رفتی


دیدی گریه های من رو


زدی و با خنده رفتی


پر و بالتو ندیدی؟


همه از خون منه


پر کشیدی


اونم از یاد منه


چقدر بی وفا شدی


پر کشیدی و رفتی


رسم زندگی همینه


اینم تئاتر این زمونست

۱۳۸۷ خرداد ۲۷, دوشنبه

بزرگترين منبع انرژي

سلام به همه دوستان راه پوياي و كمال.....اينكه فرصتي دست داده شده كه با هم صحبت نماييم ،مسلما امر تصادفي نبوده و مطمئنا نقطه تلاقي خطوط نا محدود فكري ما بوده كه اين لحظه اتفاق افتاده است. و اميدوارم خدواند نيز اين لطف خودرا گسترش داده و بتوانيم هميشه خود را در اين راستا تقويت نماييم.چيزي كه امروز به يكباره در هنگام مراجعه به محل كارم ذهنم را متوجه ساخته بود تكيه بر بالاترين و والاترين منبع انرژي بود.مجسم كنيد كه يكي از بزرگترين و نيرومند ترين و قدرتمندترين افراد جامعه كه بر مسند قدرت ميباشد پشتيبان شماست . مطمئنا در برخورد با مسايل و كارها بقدري آرامش داريد و بقدري احساس قدرت ميكنيد كه هيچ نگراني براي انجام كارهاي خود كه به سازمانها وابسته ميباشد را نداريد.هنگام راه رفتن با اين فرد بسيار مغرورانه از جلوي بسيار ي از روسا ومديران عبور ميكنيد و شايد كوچكترين محلي هم به آنها نميگذاريد .به راحتي سرمايه گذاري ميكنيد ،به راحتي در مسايل اقتصادي تصميم گيري ميكنيد و كلا روزگار خوشي را براي خود فراهم ميكنيد ....حال يك سئوال دارم و آن اينك ايا واقعا اين مطالب را حس كرديد و گرفتيد.آرامش آن را لمس كرديد ...اين نكته خيلي مهم است و دوست دارم اين احساس خوب را حتما در خود بوجود بياورد......................................................او با شماست.................................................آري بايد باور كنيم كه نيروي به مراتب بالاتر از نيروي قبلي پشتوانه ماست. يكي از فرق آدمهاي موفق و غير موفق در پذيرش همين اصول است چرا كه در شرايط يكسان همه اين مطالب را ميخوانند و احساس خوشي را هم بدست مياورند، ولي باور نمودن آن است كه به يك باره شما را از اين كلاس به كلاسهاي بالاتر پرتاب ميكند.انسان موفق سعي ميكند كه اين اصل را عادت خود نمايد و انسان ناموفق فقط در آرزوي گشايش ميماند.!!!!.....بلي بايد باور كنيم كه بالاترين نيروي جهان كه همانا بالاترين و قدرتمندترين منبع انرژي هم ميباشد با ماست .به هركجا بخواهيم مارا هدايت ميكند . و نبايد نگران آن باشيم كه ديگران او را با نميبينند ...پس باور كنيم و بر او تكيه بزنيم و ببينيم كه بر بلندترين موج دنيا سوار شده ايم و مطمئن باشيم كه اين پدر مهربان و قوي ..برايش تمام اين مسايل و خواسته ها بسان خريد اسباب بازي براي كودكش ميباشد. و اين را هم مطمئن باشيم كه او براحتي ميتواند ميليارها ميليارد از اين كودكان را در آغوش بگيرد ........اشتباه نشود كه بايد هر كاري را او انجام دهد(چرا كه اين بنوعي فرار از مسئوليت است) بلكه بايد بدانيم به پشتوانه اش تواناييهاي مافوق تصور خواهيم داشت اگر چه باز او اين كار را انجام ميدهد.........

نيروي عظيم دروني را فعال نماييد


در رابطه با مطالب زير بايد بگويم شايد بسياري از شما با اين مطالب آشنا باشيد و آنرا خوانده باشيد .ولي ايرادي ندارد چرا كه به لحاظ اصل فراموشي ما آدمها بد نيست تداوم و تكرار در زندگي خود داشته باشيم.اصلي كه در اين نوشته ها رعايت شده اين است كه مواردي را كه باعث كمك به انگيزه دار شدن شما ميكند را در آن درج نموده ام كه شايد در لحظاتي كه با هم هستيم انرژي ايجاد نماييم.بايد بدانيم كه همه ما داراي انرژي دروني فوق العاده اي هستيم كه باعث ايجاد تمايز بين آدمها در استفاده از آن ميشود وضرورت رسيدن به آن فقط شناختن و استفاده از آن ميباشد كه جالب است به داستان ذيل اشاره نمايم:……..حدود ده سال پيش من فرد نوميد و افسرده اي بودم و به دشواري با مشكلات زندگي ، دسته و پنجه نرم ميكردم. محل سكونت من يك آپارتمان كوچك مجردي در ونيس كاليفرنيا بود كه كمتر از چهل متر مساحت داشت. من فردي بينوا و منزوي بودم كه دست كم پانزده كيلو اضافه وزن داشتم. هدف و برنامه اي براي آينده نداشتم و احساس ميكردم كه زندگي،بدبختي بزرگي را به من تحميل كرده است و راهي براي خلاصي ازآن ندارم.از نظر مالي،ورشكسته و……اكنون به شما ميگويم در از يكسال ظرف كمتر از يك سال دگرگوني بزرگي در زندگي خود ايجاد كرده ام.در كمتر از يك ماه توانستم بيش از سيزده كيلو؟؟؟ از وزن خود را كم كنم(قابل توجه دوستاني كه مسئله كاهش وزن شايد سالها از وقتشان را تلف كرده باشد) و توانستم تناسب اندامم را حفظ كنم.براي كاهش وزن از رژيم غذايي استفاده نكردم.بلكه ذهنيت خود را تغيير دادم.به جسم خود آموختم كه هميشه چابك و شاداب باشد. اعتماد به نفسم را تقويت كردم تا بتوانم بر دشواريهاي زندگي غلبه كنم،و واقعا به روياهاي خود دست يابم.راز اينكار در اين بود كه حواسم را به نيازهاي ديگران، جلب كردم.هميشه از خود ميپرسيدم" چگونه مي توانم چيز ارزشمندي را به زندگي ديگران اضافه كنم؟"بر اثر اين افكار در خود احساس رهبري كردم. بزودي دانستم كه اگر نتوانم در خود تغييري ايجاد كنم.مسلما نخواهم توانست در زندگي ديگران هم تغييري ايجاد كنم .دريافتم رمز حيات،بخشش و كمك به ديگران است.وبراي اين كه شايستگي خدمت را داشته باشم،بايد انسان شريفتري باشم.در همين مراحل رشد و پيشرفت بود كه بسوي بانوي روياهاي خود جلب شدم،با او ازدواج كردم و پدر شدم.در شرايطي كه دستم به دهانم نميرسيد،طوري عمل كردم كه در عرض كمتر از يكسال، يك ميليون دلار درآمد خالص داشتم.از آن آپارتمان محقر مجردي به قصر فعلي خود كه ببش از نهصد متر مساحت دارد و به اقيانوس آرام مشرف است اسباب كشي كردم.؟؟؟؟اين مطالب مربوط به كتابهاي يادداشتهاي يك دوست، آنتوني رابينز (ترجمه آقاي مجرد زاده كرماني) ميباشدكه در حال حاضر بعنوان يك روانشناس معتبر و معروف در جهان مطرح ميباشد.و به گفته خود توانستهه زندگي ميليونها انسان در جهان را با ابزار فكري خود تغيير دهد.درجايي ديگر مطرح شده است كه پس از آنكه توانستيم عوامل فكري و احساسي و رفتاري خود را بشناسيم كافي است كه دست به تلاشي هوشمندانه و پي گير بزنيم.لازم بذكر است كه موفقيت هزاران روش و راه دارد و همانطور كه قبلا گفته شد موفقيت يك مسئله كاملا احساسي ميباشد .مهم اين است كه عواملي را كه در بالا ذكر شد را شناسايي كنيم .اين عوامل مستقيما مرتبط با روحيات شخصي دارد كه تا حد زيادي متاثر از تجربيات و تربيتها ميباشد.غرضم اين نيست كه هر كس كه هر طور بار آمده جبرا بايد در همان راه قدم برداد. بيشتر منظورم اين است كه بگويم روش موفقيت هر كس منحصر بفرد ميباشد .بعنوان مثال شايد احساس موفقيت هيتلر در حد موفيت يك جوان در كنكور با رتبه عالي بوده .در ضمن اصلا نميخواهم روي بد و خوب روشها و انتخابها بحث نمايم چرا كه اين بحث كاملا فلسفي ميشود و بنده از آن پرهيز مينكم.اصل صحبتم اين است كه جمله شناسايي عوامل احساسي و عاطفي و … مساوي خود شناسي(خود شناسي) ميباشد . مشكل اساسي بسياري از ما اين است كه اصلا نميدانيم چه ميخواهم.يك انسان كه زمينه موفقيت را دارد بايد بتواند حداقل در يك دقيقه به نظر من چيزي حدود 40 الي 50 خواسته شفاف خود را روي كاغذ بنويسد.لذا براي محك بد نيست همين الان خواسته هاي خود را بنويسم………..شروعتمام شد؟پس مرور كنيد..براي اينكه نوشته هاي خود را تست بزنيد كه ايا با اين نوشته ها ميتوانيد سازمان فكري خود را در جهت نيل به خواسته ها برنامه ريزي نماييد .فرض كنيد يك غول چراغ جادو داريد كه به راحتي به خواسته ها شما جواب ميدهد.براي روشن شدن مطلب به مثال ذيل توجه فرماييد.بنظر شما كدام انجام كدام خواسته براي اين غول راحتتر است:1-ميخواهم تا پايان امسال 1000000000 تومان پول داشته باشم.2-ميخواهم داراي مدارج علمي بالايي شوم.يك دقيقه سكوت 2 يا 1؟البته 1 چرا كه خيلي شفاف بيان شده، و اين غول كه داراي قوه اجرايي بسيار بالايي است و فقط دستور هاي شفاف راقبول ميكند و براحتي ميتواند آن را تشخيص داده و اجرا نمايد(توجه كنيد كه در بيان خواسته خساست بخرج ندهيد مطمئن باشيد كه هميشه محدوديتها را ذهن ما بوجود مياورد)جمله 2 نه زماني دارد و نه مدركي را اگر گفته ميشد كه ميخواهم امسال در كنكور نفر دهم شوم،غول خيلي راحتتر بود.توجه داشته باشيد برنامه ريزي ميتواند فقط بر اساس صورت مسئله هاي روشن انجام شود. وگرنه بايد هزينه هاي زيادي را بپردازيم . البته در مديريت هم اين مسئله بسيار نقش اساسي دارد درغير اينصورت سازمانها بر اساس يكسري مسايل مبهم برنامه ريزي كرده و نهايتا سازمان مربوطه با شكست مواجه خواهد شد.در رابطه با خواسته 2 غول بدبخت بايد تمام دنيا را بشناسد كه بتواند شما در مدارج بالا قرار دهد بايد توجه داشته باشيد ما وقت زيادي براي شناسايي و ارزيابي نظرات و موقعيت ديگران نداريم . و فقط بايد در جهت نيل به خواسته هاي خود قدم برداريم تا احساس موفقيت كنيم .براي اين منظور توجه داشته باشيد كه بايد مثبت انديش باشيم عليرغم اينكه در خط بعدي ميخواهم بگويم تنها اين هم كافي نيست…بسيار ي از ما انسانها به راحتي خواسته ها و قابليتهاي خود را ميشناسيم ولي به محض برخورد با مشكلات ميدان را خالي ميكنيم.و فقط به مشكل پيش آمده فكر ميكنيم و قابليتهاي خودرا فراموش ميكنيم.همه ما ميدانيم كه نياز به تغيير داريم ، و اصولا همين روحيه خدادي است كه باعث حركت و جريان پذيري دنيا ميشود.نكته اي كه بايد به آن اشاره كنم اين است كه براي رسيدن به خواسته ها و اهداف (كساني كه ميخواهند راه موفقيت را شروع كنند بايد به اصل هدف گذاري و هدفيابي اعتقاد داشته باشند ) بايد حتما تغييراتي را بوجود بياوريم و اين اصل را هم با تاكيد ميگويم كه بايد اين تغيير در خودمان صورت گيرد . مسلما اگر پولدار نميشويم ذهنيت آن براي ما ايجاد نشده نه اينكه پدرمان پولدار نبوده.اين تغييرات هم نهايتا يا بايد در احساسات ما بوجود آيد يا در رفتار………..براي امروز نميخواهم خيلي ذهنتان را مغشوش كنم فقط بدانيد هر تغييري در زندگي امكانپذير بوده و شما لياقت آن را داريد.نترســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــيد.لـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــياقت داريد.گذشته هر چه بوده تاثيري در اين تغيير ندارد چيزي كه الان انتخاب كرده ايد و ميخواهيد، تاثير گذار ميباشد.كاري كه اكنون انجام ميدهيد براي آينده مهم است نه چيزي كه گذشته. لذا اگر حتي الان هم اشتباه كرده باشيد ،و موفق نشويد فردا هم هست .پس ماهي را هروقت از آب بگيريد تازه است.با خودتان دوست باشيد.به خاطر شكستهاي قبلي خود را ببخشيد.مجازات خود را تعطيل كنيد.دنبال راه حل باشيد.اين جملات اساس آفرينش است ، و همان است كه خداوند ميگويد هر وقت بتواني بازگردي دير نيست.موفق باشيد ودعا كنبد كه بتوانيم با هم در كنار شما دوستان خوبم اين مطالب را ادامه دهيم…

جذب ثروت


جذب ثروت چگونگي رسيدن به ثروتبسيار از ما حسرت رسيدن به ثروت و مكنت مالي را داريم . ولي اكثرا در حد يك خواسته و در بعضي ها بصورت يك خواسته غير مجاز باقي ميماند.هميشه منتظر فرصتي هستيم كه اتفاق بيفتد و ما به ناگاه پولدار شويم. و يا عدم دسترسي به اين نعمت را هميشه، شرايط گذشته ميدانيم.ولي چيزي كه من ميخواهم بگويم اين است كه پولدار شدن يك ذهنيت است .ذهنيتي كه باعث جذب سرمايه و ثروت براي ما ميشود. .بسيار از ما حتي نميتوانيم زندگي خود را در صورت بدست آوردن ثروت تصور كنيم و يا شايد خجالت ميكشيم كه از آن با كسي صحبت كنيم و يا حتي فكر آن را كنيم.....زماني كه كسي در اختيار داشتن فلان اتوموبيل را براي خود نميتواند تصور كند و يا اصلا خود را درحد داشتن آن نميداند . مسلما به آن نخواهد رسيد.براي همين واقعا بايد طرحي از داشته هاي فردا براي خود بسازيم .اين اولين قدم است.براي رسيدن به اين خواسته ها من تئوري رسانايي ذهن را براي خود بوجود آورده ام.يعني چه؟يك فلز داراي شرايط مولكولي است كه با گرم شدن اولين نقطه انرژي به ساير نقاط انتقال ميابد .اين ساختار مولكولي در واقع شبيه به ذهن انسانهاي مثبت انديش ميباشد .ساختار رسانايي.در واقع تمام انسانهاي مثبت انديش جهان توسط همين ساختار بهم متصل ميباشند .و ارتباط احساسي خاصي بين خود برقرار ميكند.مطمن باشيد كه اگر در هر كجاي دنيا انرژي باشد به تمام اين مولكولها؟ خواهد رسيد.ثروت تنها بدست آوردن و مال و منال نميباشد .ما بايد راهي را پيدا كنيم كه دوستي و عشق را درميان آنها بوجود آوريم و مطمنا با اين روش جذب ثروت با نماد مادي اش را خواهيم داشت.انسانهاي موفق پولدار هيچ موقع عاشق بخش مادي ثروتشان نيستند چرا كه اين روش باعث انزوا و رسيدن به نقطه مقابل رسانايي يعني عايقي ميرسند و اگر هم حرارتي بوجود آيد به جهت عدم انتقال آن باعث سوختن آن ميشوند.اگر ميخواهيد به ثروت لايزال الهي دست پيدا كيند بايد در بهترين حال بتوانيد ذهنيت ايجاد كنيد . براي خود دوست پيدا كنيد به ديگران كمك كيند .اين كمك ميتواند در نوع خود فكري باشد .روشنگري باشد و ايجاد انگيزه مثبت باشد.چرا كه بيش از ديگران خود به اين مسئله نيازمند هستيد. در واقع همين كاري كه من الان دارم ميكنممن مطمئن هستم كه با اين نوشته ميتوانم دوستاني براي خود پيدا كنم . دوستاني كه شايد هيچوقت نديده باشم و حتي نبينمشان. ولي در واقع من خودم به اين موضوع بيشتر احتياج دارم.و معمولا همه ما براي رفع نيازهاي خود به ديگران آموزش ميدهيم.تمام اين مسايل پشتوانه مذهبي هم دارد. . و تاكيدهاي مكرر در خصوص هم انديشي ،ياد دهي ،اخلاق و غيره وجود دارد ولي من قصد وارد شدن به اين موضوع و همينظور تخصص آن را ندارم. ولي فطرتا تصور ميكنم وقتي ماشين فكري ام به كار مي افتد و ميتوانم مطالبي را با دلم مطرح كنم و آنرا در اختيار ديگران هم قرار دهم . نوعي نيايش حسابش ميكنم كه توانسته ام از ذهني كه به من ارزاني شده در جهت تفكر مثبت برا تاثير روي خودم و ديگران استفاده كنم.از بحث اصلي خود د.ور نميشوم و مسئله رسانايي را مجدد از سر ميگيريم.مولكولهايي كه در ان تئوري به آن اشاره شد در واقع ما و دوستانمان ميباشند. و ذهن مثبت ما در واقع ساختمان مولكولي را تشكيل ميدهد كه شرايط انتقال را بوجود مياورد . در اين اصل همه با سخاوت هستند و ثروت را دست به دست انتقال داده و به يكديگر ميرسانند و در واقع همه كانال هدايت اين ثروت هستند و از داشته هاي ديگري در رنج و حسادت نمي افتند.انسانهايي كه يك مرحله بالاتر قرار دارند كساني هستند ميتوانند فضا سازي كنند. ميتوانند عناصر رسانايي خلق كنند و انسانها را براي رسيدن به خواسته هاي مشترك به حركت و تكاپويي وا دارند. و لذا سهمشان ازبقيه بيشتر خواهد بود. من تا بحال ثروت زيادي نداشته ام ولي ميدانم با داشتن اين انديشه خود ثروت هدف نهايي نميباشد و يا اگر در ابتدا اين باشد ، با اسقرار اين تفكر ديگر روش ثروت ارزش پيدا ميكند .و حال و هواي انسان حال و هواي دوست داشتن و كمك رساني ميشود.ئقطه مقابل مولكولهايي هستند كه شايد به مراتب تعدادشان بيشتر از نوع اول باشد ولي در نهايت خساست هيچ انتقالي در آنها صورت نميگيرد و با در اختيار داشتن منابع انرزي تنها بعد از مدتي ميسوزند. لذا بايد هميشه خاصيت فلز بودن خود را حفظ كنيم و يا آن رابوجود آوريم و از چوب شدن بترسيم و هراسمند باشيم.چيزي كه ارزش دعاي دسته جمعي را براي من بيشتر ميكند به نظر من همين است كه باعث ميشود رسانايي بوجود آيد . و به همين منظور در روايات متعددي هم روي اين مسئله تاكيد شده است كه هم د رجمع و هم براي ديگران دعا كنيد.اميدوارم كه مطالبم قابل استفاده دوستان قرار بگيرد. و مطمئن هستم كه نهايتا دوستان واقعي خودم را خواهم يافت.لذا براي موفقيت تمام آنها دعا ميكنم و ميخواهم همه شما به آرزوي خود برسيد.

۱۳۸۷ خرداد ۲۵, شنبه

شعرهای من










سرزمین من


ای سرزمین تابنده وجود
ای خوش نسیم تو آیینه سرود
ای خاک من
ایران من
سرزمین جاوید من ایران من
زنده جاوید ای، ایران زمین
خاک تو خاک تنم
جان تنم
ای همه کوه و دشتِ تو
دشت تنم
رود ودریای دلم
خون تنم
ای بلند و سربلند ایران من
نقش رستم
هگمتانه
کاخ خورشید
آناهیتا
پرسپولیس
.........
ای همه پهنای تو
خاک تو
دریای تو
کوه و سرسبزی تو
خار تو
گلهای تو
از آن من
جان من از آن تو
فدای یک وجب از خاک تو
تقدیم تو
*************************
شکوفه شکوفه بهارخرمن خرمن گلتوفنده خروشنده آبخوشبو پربو هوانم نم نم نم بارانزیبا دلربا بهار
******
در ساحل بُودن بی آب و تشنه
خوشتر از عمری به دریا بودن است

*******
تو تنها ستاره منیکه در گوشه خیال منهمیشه با منیای عشق پاک مندر من بمان چو جانکه تو همیشه در منوهمیشه با منی
********
خواستنی آنچه که هست
خواستنی آن دل مست
خواستنی آن رخ تو
خواستنی کوه بلند
خواستنی رود دراز
خواستنی شهر سکوت
خواستنی تو دل من
خواستنی من واسه تو

*****
تو یار همیشه همراه منیچون روح من دلارام منیآخر تو ای عشق پاک منچون نفسِ همیشه بهار منی

******
زمان را در گذر اي باد نوروزي منخوش بيا و خوش بخوان اي يار زيبا روي من
******
من ميخوام يار تو باشمهمه عمر مال تو باشممن ميخوام اينجا كه باشم توي قلب تو اسيرشممن ميخوام اگه تو باشيمن هميشه با تو باشم.
******
ثانيه هاي عمر من غرق تمناي تو گشتحيف چه زود گذشت ثانيه هاي عمر من
********
هميشه اين ثانيه نيست كه تو آن را فنا كنيهميشه اين زمان نيست كه تو آنرا تمنا كني
******
من سراسر نياز و او كوه سردمن سراپا اشتياق و او سرد سرد
*************بالهای من

من از شعرم بال می سازم
دو بالی برای پروازم
دو بالی برای پر کشیدن
برای رفتن و جستن
من از شعرم بال می سازم
دو بالی محکم و زیبا
یکیش ایمان و آن یک
عشق
من از شعرم بال می سازم
اگر پا در خاک دارم
که او مرا با خود به پرواز خواهد برد
حتی اگر پروازی نباشد
اگر بندهایی مرا در بند خود دارند
او مرا تا اوج احساسم بالا خواهد برد
*************
خواست دل
دلم تو سینه می تپه
دلم برات پر می کشه
برای یه لحظه دیدنت
دلم می خواد صدات کنم
داد بزنم هوار هوار
تا برسه صدام بهت
دلم می خواد ببینمت
تو رو تو یه صبح قشنگ
تو بشی خورشید و من
تا خود شب نگات کنم
شبم که شد ماهم بشی
تا خود صبح نگات کنم
دلم می خواد یه روح بشم
یه روح خوب و مهربون
آنوقت بیام یواشکی
یه بوسه بر لبات زنم
حتی اگه تو هم نخوای
سر بذارم رو سینه ات
آنوقت تا جون دارم نگات کنم
دلم میخواد یواشکی
تو هر نفس باهات باشم
شاید بشه که اینجوری
رفیق لحظه هات باشم
*******
کجاست پدر

دختر کوچک من
دلتنگ و بیقرار
از شمارش معکوس وار سخت
لحظه لحظه انتظار
لحظه لحظه بیقرار
گویدم که مادرم
کجاست پدر
کی آیدش زره
که من زعطر جان خسته اش
ترنم لبان پر زخنده اش
رخ چو گل در عرق نشسته اش
ببوسمش
مادرم کجاست پدر
تا که خود در آغوشش افکنم
مست عطر خستگی او شوم
مادرم کجاست پدر
دیریست که دیگر صدا نمی کند
بر نمی تابد از خطای من
لمس نمی کند سرو شانه های پر نیاز من
دیگرش نمی رسد به من
دستهایم به دست او
حس لمس کار خستگی دستهای او
دیگرش به من نمی رسد
بازیای کودکانه و حرفهای پر زخنده اش
آنهمه سخاوت، صفای او
آنهمه بزرگی، جلال او
دیگرش به من نمی رسد
مادرم کجاست پدر
آن نوای بر دل نشسته اش
آن سخنهای پرزفهم و بخردش
آن امین مهربان مردمان
مادرم کجاست پدر
گو به من
دل ، تنگ کوی اوست
ره نشان بده
جان در کف هوای اوست
مادرم به من بگو
کجاست پدر
تا که من روم به سوی او
مادرم به من بگو
کجاست پدر
**********
پرچین سیاه

شب هنوز بیدار است
زیر دیوارهای این شهر تیره روشن
شب هنوز بیدار است
بر پر پرچین این شهر سیاه
کودکانی سر به بالین زمین بنهاده اند
نان و چهره بر آب چرک آلود کوچه، بگذاشته اند
حسرت شامی نکو را در محرم
آرزو پنداشتند
چون آن زمان هم
آنها را کسی ننگاشتند
دیگر اینجا دین به معنی واگذار
آدمیت را بجو
آنرا بیاب
شب هنوز بیدار است
بر پر پرچین این شهر سیاه
دستهایی در کار است
کاش نیکو می نمود این کارها
اما ظلمی بزرگ در راه است
آنکه شبها فکر آنست که نان مردم ببرد
مال خود اندوزد
فکر از اینان بِبَرد
فکر و کارش همه نیرنگ
دزدی، مال مردم خوری و مکر و فریب
همه مالش ناپاک
خودش مرد خبیث
دیگر اینجا دین به معنی واگذار
آدمیت را بجو
آنرا بیاب
شب هنوز بیدار است
بر پر پرچین این شهر سیاه
دختری در قربانگاه ، حیثیت و شرم خویش
ضجحه های مرگ آلود خود را، سر می دهد
از جفایی که بی شرمانه بر پیکر و ناموس او می برند
او اگر رویی از آزادی به خود بیند ولی
در دلش خشم و نفرتی و وحشتناک و سخت
می خراشد روح و جانش تا ابد
دیگر اینجا دین به معنی واگذار
آدمیت را بجو
آنرا بیاب
شب هنوز بیدار است
بر پر پرچین این شهر سیاه
قصه های بسیار جاری و هست
من به تو سه گفتم از یک دنیا هزار
تو خود این معنی بیاب
دیگر اینجا صحبت و معنی از دین مدار
آدمیت را بجو
آن مرده است
در ضمیر دلهای ما، آنرا بجو
مابقی پندارهای بسته بر افکار ماست
دور و بیرون ریز این پندار را
جوهر خود را بیاب
آنرا بساز
4/3/87
**********
بارون
بارون می بارهپاک و دل انگیزبه بوی بارونمی کشه تو رو با خودش تا دم ایوونمی رم من زیر بارون تا که بارون بباره بر منو خیسم بکنهچون درختای تو خونهمثل اون عابر خستهکه نشسته روی اون سنگ شکستهمی باره بارون و منخیس خیس توی حیاطمی زنم چرخ و می رقصم زیر آبمی گیرم صورتمو سوی خدامی گمش بازم بباربیا مثه بارون که تن جاده رو شستخاک برگا و علفها رو برداشت، و با خود بردبشور و پاک بکن غمهای، این دل خستهکه حقیقتش بدجوری به گل نشستهمی باره بارون و منخیس خیس توی حیاطمی زنم چرخ و می رقصم زیر آبمی وزه باد و می رقصند زیر بارونگلای شمعدونیتوی گلدونمی زنند دست بهمبرگای درختای تو خونهمن می رقصم پابه پایگل و گلبرگای پونهبارون می بارهپاک و دل انگیزبه بوی بارونمی برت اوجمی پری سوی خدامی زنی بر در کلبه دوستمی گی این دل تنهاستتنهاست
****************
غم زندگی

زندگی رو
دور شو از برم
ای غریبه
دشمن جان و تنم
اندرونم را زدرد انباشتی
هرچه عشقی بود و من می خواستم
از کفم بردی و از هم پاشدی
رنج و حسرت بردلم تو کاشتی
زندگی رو و مرا تنها گذار
با غم عشقی که در جان کاشتی
هر زمان خواستی بیای
عشقی بیار
تا که سیرابم کند
این دل پر درد را
تیمار و دلشادش کند
**************
رهزنم

رهزنم
ره می زنم
ره عشق خویش را من می زنم
در لباسی رنگ رنگ
چهره پنهان می کنم
سوی او با مهربانی می روم
قصه می گوید به من
با آب و رنگ
قصه ای از مهربانی های خود
قصه ای از آنکه دل از او ببرد
در میان قصه های ناب او
راز عشق او زخود می یافتم
آن صداقت پیشه را
در سخن های حقیقت گونه
من
می یافتم
**********
کوه

ای کوه من
البرز من
مظهر ایمان و احساس من
ای کوه من البرز من
رشته هایت پایدار
قله هایت پر فراز
دشته هایت پر فرود
کوه من البرز من
من زتو در هر صعود و هر فرود
درسهای بسیار می گیرم ز تو
جان من نیروی من
عزم پولادین من
کوه من البرز من
رشته هایت پایدار
قله هایت پر فراز
دشته هایت پر فرود
سربلند و پایدار باشی مظهر ایران من
آن سیغ برف گیر یکتای تو
آن بلندای بلند ایران زمین
جاودان باد ای بلند ایران من
جان من
ایران من
کوه من البرز من
**********
خداي من

خداي من در همين نزديكيست
او كه صدايم را مي شنود
و نيازم را مي داند
او كه مرا با بدي هام باز به خود مي خواند
او كه نمي راند مرا از پيش
او كه حرفهاي مرا با عمق جان مي شنود
او كه هر وقت مي خوانمش
آن زمان كه مي گويم خدا
وقت دلتنگي و وقت سوز و آه
وقت درماندگي و بي كس شدن
اوست كه مي گويد بيا
اوست كه هرچه دارد مي دهد
هرچه بهتر باشد، آن مي دهد
او كه از هر مادري مهربانتر است
وقت كوچ جانسوز پدر او پدر است
او كه اشك هاي پرسوز مرا، با سخن هايش به خنده وا كند
با نمادها و حرف هاي ناب دلم را شادان كند
او كه مريم را ز مريم بيشتر نكو ميداردش
آه كه مريم قدر او كي داندش
ليك مريم او را تازه در محرابي دگر مي بيندش
از دري ديگر به سويش مي رود
جور ديگر در بغل مي گيردش
من كه مست از اينهمه دلدادگي
مست مست از محبت، لطف، بخشايندگي
مي زنم بر چنگ و ميخوانم سرود
اي خداي اين جهان و اين سرور
من چگونه شكر گويم ترا
من فقط تانم اين بگويم تو را
" سپاس باد جهان كردگار
خداي همه آب و خاك
خداوند، هست ونيست
بدار مرا با خود تا كه هست
چون مرا تا كه هست با تو هست"
(1/1/87 )
******************
گل

بوي خوش نسيم گل
عطر ترانه مي دهد
باغ پراز بهار من
اي گل خوش بهار من
جام مي و شراب من
پر كن اين قدح بيا
از نفس بهار من
من كه زروي خود خجل
گر تو شوي بهار من
نيست دگر مرا اثر
گر كه بيايي كنار من
بلبل خوش صداي من
ناز مكن غمزه مريز
نيك بيا به سوي من
من كه زروي ماه تو
عطر دلكش و دلرباي تو
مست شوم
پاي بكوبم زشعف
زود بيا اي گل خوش بهار من
شاد بكن جان ودلم
از نفس بهار خود
************
وداع

امشب می خوام
با عشق خود همیشه من وداع کنم
می خوام خدا مو باز
با ناله هام صدا کنم
امشب می خوام بهش بگم
منو از دل و جوون رها بکن
بِکن ببر
منو از اینها هم جدا بکن
میخوام بگم
من نمی خوام
عشق و با حسرت نمی خوام
درد نمی خوام
رنج و ملامت نمی خوام
می خوام بگم
زندگی بی عشق نمی خوام
عشق تو رویا نمی خوام
می خوام بگم دیگه بسه
تنهایی های من بسه
کار دلم یکسره اشک و حسرته
می خوام بگم خالی بکن جان و دلم
از هرچی عشقه که میگن مقدسه
آخه دیگه خسته شدم
زار و دل افکنده شدم
***********
دوست من

ای بزرگ مهربان من
دوست خوب من
با تو آغاز می شود
روز خوب من
با صدای گرم تو
تو یکتا که صادقانه با منی
آن زمان که دستی برای من نبود
دستهای گرم تو
دربرم مهربانانه می فشرد
ای مهربان دوست خوب من
ای که جوهر تو ناب
پاک پاک از هرچه نابه پاک
فهم تو کلام تو
آمیخته با هوش و بخردی
ای بزرگ مهربان دوست خوب من
وقت غم همیشه با من و
وقت خوبی باز با منی
هر زمان که خواستم آمدی
با دلی پر امید و لب زخنده پر
خوش بیامدی به سوی من
ای یکتا مهربان دوست خوب من
***************
توبه های عاشقی

باید او را به باد بسپارمش
سوی فرداها به خود بگذارمش
باید او را از تنم بیرون کنم
فکر عشق آلود او را
از سرم بیرون کنم
بایدش به جنگی نابرابر تن دهم
در جدال نابرابر
به ناحق حق دهم
کس نداند
مقصودم از این پیکار چیست؟
این بی کس شدن ها بهر چیست؟
آخر این از خود گذشتن ها، چرا؟
تا به کی تنها برفتن ها ، چرا؟
این قلب در سینه لرزیدن ها ، به کی
این شوریدن در دل ها ، تا به کی
گفتی توبه کن از عاشقی
فکر این دل بیچاره کن در زندگی
گفتمش توبه ندانم هیچ روی
فکر این دل و پیمانه کن نزدیک و زود
گفتی برو دیگر مپیچ در یاد من
گفتمش یادت درختی در من است
دوستش دارم
درست است کوچک است
هرچه گفتی من دگر نشنیدم زتو
حرفهای خاموش از هر مهر تو
من فقط گفتم با حق این ندا
یا رب ای رب تمام عاشقان
کی دل و دیده به رویش واکنی
کی نگاهم در نگاهش جا کنی
خسته ام زین تکرار سردآلود و سرد
خسته از پندارهای باطل و وهم آلودِ مرگ
************
بنوش باده

بنوش باده به یاد آنچه زیباییست
بنوش باده به یاد آن رخ یاری
که بُردست از تو هوشیاری
بنوش باده به پاس آن شبهای تاری
که تنهایی، تنها رفیق ات بود
بنوش باده به نام عشقی
که در دل می کند غوغا
بنوش باده
بنوش
تا غمها روند از ما
و ما یکسر نشاطی تازه را در خود فرو ریزیم
بنوش باده
که دنیا در کام ما شود پیدا
بسان لحظه ای در دریای طوفان زا
بنوش باده
بنوش
************
زندگی

زندگی راز نهان بودن من
در دل تو
زندگی راز بلند بودن افکار پر اندیشه من
در سر تو
زندگی جوهریه پاکی من
در ره پر خاطر تو
زندگی جاده خوشبختی من
در صف بی نوبت تو
زندگی عطر دل انگیز نفسهای پر خواهش من
در سطر خاموشی تو
زندگی موج پر تلاطم من
در گرداب پر آشوب دل تو
زندگی داستان بی سطر دل من
در دل توست
************
حس

تو یه حسیخوب و شیرینمثه خوابیمثه ململ برگیتو یه شعرینو، سپیدیتو برام خود زندگی هستیتو یه روحیمهربونیواسه من یه همزبونیتو یه قصه پر نابیپر حرفای قشنگپر التهابیمثه برفیآخه پاکیمثه ابراپر آبی
****************
رهگذر

نمی دانم که بود اینجا به در زدنمی دانم که بود و از کجا بودچرا آن رهگذر مهمان من بودنمی دانم چرا آمد؟چرا گفت؟چرا اندرونم را بهم ریخت و برآشفت؟بدو گفتم کیستی؟ از کجایی؟که گفت با تو آنچه با من می سرایی؟بگفتش سخن ها مال من نیستندانم چیست
چرا بر زبانم جاریستتو دانی که من، تو را هرگز ندیدمسخنهایت را هرگز، ناشنیدم
شدم مبهوت، حیران و گنگاز آنچه او برایم می نوشت
به من گفت
خدا را در، خود آخر یافتیتو او را نزدیک تر به خود در یافتیحال اینها را باور ناداشتی؟
کسی گوید تو را اینگونه خاموشرو و بیرون ریز این من های بیخودمانده بودم در شگفتکیست آخر این رهگذراشک بر چشمان و خیره بر هر سطر اودر ضمیرم پی من بودنمآنچه هستم تا که باید بشکنممانده بودم سخت گیج و مبهوت و گنگ از آنچه با من گفت و گفترفت و بر آشفت مرادر آتشی سوزانده بگذاشت مرا

********
آینه
در سکوت مرگبار آینهدختری سویش نگاهش می کنددخترک در عمق چشمانش چشمه ای جوشیده بودحس تنهایی چون حصاری تنگاو را در بغل بگرفته بودجز همه اشیا بی جان در آینههیچ چیز پیدا نبودکاش آنسو در آینه کسی دیگر نگاهش می نمودکاش عشق را در چشمان دخترککسی یاآشنایی دیده بودکاش آیینه ها دری میداشتندسوی مهربانی گذری میذاشتندکاش.............
****************
دشت خيال

بوي گل در هوا پيچيده
سنگ فرش حياط را همه گل پوشيده
پرپر گل برگهاشان، سطح را به دل انگيزترين شكل بدل كرده
چه خوش بو، بوي عطر شكوفه هاي زردآلو
چه زيبا مستانه سفر كردن به دشت خيال
يك دشت پر شكوفه و سبز
يك باغ پر از بهار
بركه اي آرام و گرم
مرغكاني خوش صدا
پرزنان، آواز خوان در اين فضا
دشتي از گلهاي زيبا، خوش آب و رنگ
تو و من در ميان اين همه زيبا و رنگ
تنگ در آغوش يكديگر شديم
هر دو پروانه به دور هم پرزديم
حس زيبايي بود
عشق مالامال در دلهاي ما
جوشش اش در دل و بر لبهاي ما
چشمهامان را يكديگر زدند
در سكوتي پر نفس، محو يكديگر شدند
مست مي نمود زين نگاه پر نگاه دل هايمان
چشماهامان را لحظه اي بر هم نهاديم و سكوت
لب بر لبان هم نهاديم و شكر
.....
ناگه صداي عابري
خط زد اين خوش روياي من
بردريد دشت زبياگون سبز
برد مرا از آن زيبا خيال پر نفس
**************
بارالاها

بزرگا پروردگار من کجایی
مرا دریاب که جان سخت بی تاب است
مرا یارای بودن نیست
مرا جانی برای بی تو بودن نیست
مرا با خود ببر آن سو که هستی
مرا آن گو از این آیین هستی
مرا برتاب از هرچه پستی
مرا بالاببر تا آنجا که هستی

بیا این جان من ارزانی تو
فدای آن رخ شیدای تو
من از خود سخت بیزارم
من از اهریمنت سخت آزارم

بیا دستم بگیر جانم بگیر اینها چه هستند
من آن رخ دارم و دل دارم از تو
همینها مال من باقی چه هستند
مرا شوقی دگر دادی
مرا شوری به سر دادی
تو روحی پر شرر دادی
فدای تو همه جان و تن من

رخ زیبای من انگشت زیبای تو بود
که در آبی زدی اینطور سرشتی
من آن خاکی بودم بی روی و سیما
تو بر آبم زدی از نو سرشتی .
********************
وطن
وطن یعنی همین خون درونم
وطن یعنی سراپا خاک تو من
وطن یعنی من اینجا زنده هستم
وطن یعنی به عشقت دل ببستم
بیا ای کوروش بیدادگر من
بیا ای داریوش اصلاح گر من
بیا رستم بیا
بپاخیزید ای پاکان ایران
بیاید که ایران رفته از یاد
کنون و نام ایرانی ست در باد
بیاید تا خطر ویران نسازد
بیاید تا جهان از نو نسازد
بیاید که ایران زنده ماند
که فردا دیگران از ما مپرسند
که ایران چه بود و این چه هست از پیکرما
بکن نامی ز ایرانی
که ایرانی بود ایرانی
مرو در راه این گمراه بی دین
بکن یادی از نیک آیین
چرا بردند از یادم اهورا را
چرا گشتند نام وکشورم را
چو ایرانی بزرگ و مقتدر بود از نخستین
نداد او باج و خاراجی به ناکین
چو سخت آمد در نظر این پادشاهی
بساط رفعت و مهر خدایی
به نیرنگ و فسون افسانه کردند
زدند تیشه بر این بارگه ملک خدایی
قلم باد آن قلم کز روی سکه
تو را اینگونه در بیراهه انداخت
خدایا
ای پناه ملک آیین
تو این ملک اهورایی نگه دار
بکن نابود آن دستان نامرد
که اینگونه ز ایرانی زدود
میهن

***********
بهار جان

تو ای بهار من
بهار پر نگار من
بیا بشین کنار من
مرو تو از دیار من
دیار بی صدای من
صدای پر شرار تو
نگاه پر شرور تو
رخ پر از ثنای تو
دل پر از صفای تو
در این فضا و حال ما
که عطر یار و می
نموده مست حال ما
دگر مجال بوسه نیست
مجال حرف عاشقانه نیست
رخ تو دیده و کلک یار عیان کند
که دلبری و ناز تو
دگر مرا بهانه نیست







۱۳۸۷ خرداد ۲۳, پنجشنبه

ضمیر ناخوآگاه


بنام خداوند جان آفرین

میگویند ضمیر و روان انسان مثل کوه یخی وسط آب می ماند

که فقط یک بیستم آن معلوم است بعبارتی آنچه شما بعنوان ضمیر خودآگاه خود می شناسید فقط نشان دهنده یک بیستم شناخت شماست

و همچنین می گویند شما در حال فکر هستی در صورتیکه نمی دانی

ویا همه ما می دانیم چند شخصیت داریم که گاهی به تضاد از آن یاد می کنیم

شخص من اعتقاد دارد ضمیر ناخودآگاه هر شخصی بطور موثر عامل موفقیت و ناکامی هر فردی است

حال این ضمیر ناخودآگاه کجاست و چگونه شکل میگیرد

و آن چیزی نیست جز دوران کودکی

بهترین زمان برای ساختن هر فردی در سنین یک تا شش سال است

پس پدران و مادران مواظب بچه های خود باشید نگوید بزرگ میشود خودش تشخیص میدهد نگوید بزرگ میشود یادش میرود

باورهای کودکانتان را جدی بگیرید

مانند باور دینی

راستگویی

عدم خیانت

شاد بودن

جدی بودن

دقت و ...

نمی دانم منظور من را گرفتید و یا خیر

۱۳۸۷ خرداد ۲۲, چهارشنبه





  • در این قسمت چند نمونه از عادات نه چندان مناسب را برایتان ذکر می کنم که مانع پیشرفت در زندگی می شود
    ببینید که آیا در ذهن شما هم یک چنین گرایش هایی وجود دارند یا خیر؛

    اگر در کاری شکست بخورید، بازنده هستید؟

    اگر اجباری به تغییر نیست چرا تغییر کنیم؟

    تو به اندازه کافی مهارت نداری که از پس آن
    بربیایی؟

    برای شروع کاری تازه خیلی دیر شده؟

    پذیرش جبر مطلق

    قدر و لیاقت شما محدود است؟

    جهان اطراف ما تغییر نمی کند

    هیچ کس مرا قبول ندارد

    من هیچ وقت نمی توانم خیلی پولدار شوم

    هیچ کاری در این مورد از دستم بر نمی آید

مــــــــــــو فقـیـــت





مــــــــــــو فقـیـــت

در ابتدا تعريفي از موفقيت : موفقيت يعني رسيدن رضايتبخش به اهدافي كه داريم كه در نهايت منجر

به آرامش و اطمينان ميشود

اصول موفقيت
هميشه به اهداف بزرگ بينديشيد و طرح كوچك را كنار بگذاريد

انسان هميشه به آنچه مي رسد، كه به آن مي انديشد

بلند پروازي درانتخاب اهداف، با بررسي و مطالعه بسيار مفيد است .

با استعداد متوسط و پشتكار بيش از حد، مي توان به هر چيز رسيد و

فقدان استعداد با عواملي مانند : مقاومت،سختكوشي،دقت،صبر،شكيبايي

قابل جبران است.

نقش شانس در موفقيت: شانس يعني استفاده بجا از فرصتهاي پيش آمده، يعني توانايي درك موقعيتها

و انتخاب بهترينها ، نيچه مي گويد : دنيا نه مخالف انسان است نه موافق آن

بلكه، بي طرف است

خواستن: اينكه بخواهيد ، خواستن به معناي عمل كردن است، نه آرزو و اميدوار بودن.

بايد همچون فولاد محكم باشيم تا هر زمان چكش مصيبت بر ما فرود آمد،

نه تنها از بين نرويم، بلكه با صداي بلند بخنديم

راه زندگي راه گلزارها نيست ، بلكه راه خارهاست پس بايد پاهاي
قوي داشته باشيم تا براحتي از اين خارها بگذريم.و نيچه مي گويد

آنچه مرا از پای در نمی آورد، مرا قوي ترهم خواهد ساخت

در پيمودن راه موفقيت غير ممكن وجود ندارد

عظمت زندگي در علم نيست،يلكه در عمل است

بخواه ، ياد بگير ، امتحان كن

كار را شروع كنيد مشكلات در حين انجام بر طرف ميشود .

از انجام دادن كارهاي بزرگ نترسيد آنرا به بخشهاي كوچكتر تقسيم كنيد

چيني ها مي گويند: مردي كه كوه را از ميان بر داشت ،كسي بود كه

شروع به برداشتن سنگ ريزها كرد

تمام نيروي خود را براي رسيدن به هدفتان در يك نقطه متمركز كنيد و

براي رسيدن به خوشيهاي بزرگ از خوشيهاي كوچك صرف نظر كنيد

در پايان ما هميشه می توانيم جزء بهترينها باشيم البته اگر

خودمان بخواهيم

داستان شیشه مایونز و دو فنجان قهوه

وقتی که چیزها در زندگیت تقریبآ بیشتر از آن چیزی به نظر می آیند که
بتوانی کنترلشون کنی ،
وقتی 24 ساعت در یک روز برایت کافی نیست ؛
داستــان شیشه مایونز و دو فنجان قهوه را به یاد بیاور :
یک پروفسور قبل از کلاس فلسفه خود در کلاس ایستاد یک سری
چیزها جلوی خود گذاشت
وقتی کلاس شروع شد ، بدون هیچ حرفی یک شیشه خیلی بزرگ و
خالی مایونز را برداشت وآنرا با توپهای گلف پر کرد . از دانشجو ها پرسید
که آیا شیشه پر شده است ؟ آنها گفتند که پر شده است ، پروفسور
یک جعبه تیله برداشت و آنها را توی شیشه ریخت و شیشه را به آرامی
تکان داد . تیله ها به جاهای خالی بین توپهای گلف غلت خوردند . دوباره
از دانشجوها پرسید که آیا شیشه پر شده است ؟ آنها پاسخ مثبت دادند
سپس پروفسور یک جعبه ماسه برداشت وآنها را در شیشه ریخت ماسه
همه جاهای دیگر را پر کرد . او دوباره پرسید آیا شیشه پر شده است؟
دانشجوها با صدایی قاطع گفتند : بله ، آنگاه پروفسور دو فنجان قهوه
درست کرد و آن را درون محتویات ظرف ریخت و تمام جاهای خالی بین
ماسه ها پر شد . دانشجوها خنــدیدند ، وقتی خنده داشجویان متوقف
شد پروفسور گفت حالا من می خواهم شما بفهمید که شیشه بیانگر
زندگی شماست . توپهای گلف چیزهای مهم در زندگی شما مثل
خـــــــدا ، خانواده تان ، کودکانتان ، سلامتی تان و دوستانتان هستند و
اگر هر چیز دیگری گم شده باشد فقط این چیزها مانده باشند زندگیتان
هنوز پر است . تیله ها چیزهای دیگری از زندگیتان هستند که اهمیت دارند
مانند شغلتان ، خانه ها و ماشینتان و ماسه هر چیز دیگری است . اگر از
ابتدا چیزهای کوچک مثل ماسه را در داخل شیشه بریزید هیچ جای دیگری
برای توپهای گلف و تیله ها نخواهد بود . در مورد زندگی هم دقیقآ همین
طور است . اگر تمام زمان و انرزی خود را روی چیزهای کوچک متمرکز
کنید هیچ گاه جایی برای کارهای مهم نخواهید داشت . به چیزهایی که
برای خوشحال بودنتان مهم است توجه کنید . برای بازدید پزشکی زمان
بگذارید ، نامزدتان را برای شام بیرون ببرید . همیشه زمانی برای تمیز
کردن خانه و تعمیر تلویزیون وجود دارد . ابتدا از توپهای گلف حافظت کنید
چیزهایی که واقعآ مهم هستند ، اولویتهای خود را مشخص کنید بقیه
چیزها فقط ماسه اند ، یکی از دانشجویان دستش را بلند کرد و پرسید
قهوه نشانگر چیست ؟ پروفسور خندید و گفت خوشحالم این سوال را
کردی ، فقط نشانگر این است که مهم نیست چقدر زندگی ات پر وشلوغ
به نظر می رسد زیــرا که همیشه جایی برای نوشیدن دو فنجان قهوه با
دوستت داری .

ادمکی به نام خانواده

شناخت گرایان معتقدند هیچ نظریه ای
حتی در روانشناسی قابل درک و تبیین نیست
مگر انکه بتوان مدلی از ان رابر روی کاغذ کشید.
گر منظور از خانواده در ساده ترین صورت ممکن

مجموعه ای از پدر و مادر و یک فرزند باشد در
این صورت چگونه می توان تصویر خانواده ی
سالمی را کشید.
قلمی را روی کاغذ بگذارید کاغذ کوچک
بکشید این پدر خانواده است حالا بیضی
دیگری کنارش بکشید این مادر خانواده است

حالا کمی پایین تر به اندازه ی فاصله

چشم ها تا دهان اما درست وسط ان ها

دهان کوچکی بکشید این فرزند خانواده

است حالال دایره ای دور هر سه شکل

بکشید این حریم خانه است ،خانواده ،

سرمایه ، پول ،تحصیلات ،طبقه اجتماعی

و ... . وقتی بچه ای مثلا مشکل ناخن

جویدن دارد درمانگران خانواده می گویند

بچه زبان گویای مشکلی در خانواده است

که همان دهان ادم است . از نظر انها

مادر مقصر نیست ، پدر هم مقصر نیست

بچه هم بیدار نیست بلکه این صورتک که

اسمش خانواده است بیمار شده است

و نیاز به کمک دارد حالا برای پدر و مادر

ابرو بگذارید این روابط عاطفی اما ظاهری

خانواده است بدون ابرو هم خانواده

داریم اما خانواده ی زشتی خواهد بود.

منظور از ابرو روابط عاطفی ظاهری به

کار بردن ادبیات عاشقانه و با محبت بین

زن و شوهر است که برای خانواده ها به

خصوص خانم ها از ضمن سرمایه است.

حالا یک دماغ بکشید خط عمودی از

وسط دو چشم تا نزدیک ابروی خانواده ها

این ساختار قدرت در خانواده است که

بسیار مهم است برخی خانواده ها دماغ

زشتی دارند مدام بچه را بکن ،نکن

می کنند یا دو دماغی هستند مادر یک

دستور می دهد ، پدر یک دستور می دهد

یا دماغشان شکسته است توسط

دخالتهای خانواده زن یا شوهر یا ضربه ی

مشت برادر زن تعجب نکنید روانشناسی

خانواده اختراع نشده بلکه کشف شده پس

خانواده باید گوش هم داشته باشد گوش

طرف پدر خانه همان روابط خانواده است

با طایفه ی داماد گوش طرف مادر روابط

خانواده است با طایفه ی عروس و طبیعی

است که هر چه داخل ان شود از جنس حرف

و تجربه نمی گذارد دایره ی دور کله کامل

شده و سوراخ ان به کوچکی سوراخ گوش

باشد لذا حریم خانواده باز می مانند و

خانواده ی جدیدی تشکیل نمی شود .

مثلا دختری به خانوادهی پدر داماد اضافه

شده اسنت که عروس خانم صدایش

می کنند اما خانواده ی جدید محسوب

نمی شود این کله ی ادم دو چشم دارد

یک پدر شوهر و یک مادر زن اما این

خانواده ها لوچ هستند زن و شوهر با هم

تفاهم ندارند این صورتک گونه هم دارد یعنی

روابط عاطفی پدر و مادر با بچه ها و میدانیم

که خیلی خانه ها دچار فلج هستند یعنی

مادر با بچه ها بازی میکند اما طرف پدری

زمخت و خشک و تربیت کننده ی سرد سرد

و یا فلج است . اما پشت این صورت زیبای

خانواده دو چیز دیگر هم دارد اولی مغزی

است که متشکل از دو نیمکره داخل

جمجمه که توسط زن و شوهر به خانواده ی

جدید اورده شده است و همان فرهنگ و

تجربه مهارت زندگی ، تصور نقش های

خانگی و ... است . این مغز جدید در غالب

دو نیمکره ی مغز توسط فرهنگ زن و

شوهر به هر یک از چشم ها و عضلات

گونه ها ، زبان و غیره دستور می دهد .

دومین بخش ان هم استخوان بندی است

که پشت صورت قرار دارد تا کنون صورت

جمجمه های ترسناک را دیده اید .

این بخش چیست ؟ تشبیه کلیه ی

بخش ها ی مختلف کله ی ادم به مشابه

ان در خانواده اسان بود اما استخوان بندی

صورت که جمجمه را چشم ها ، دهان ،

دماغ و ... را نگه می دارد کدام بخش از

خانواده است . قاعدتا این بخش باید خیلی

حیاتی و مهم باشد یعنی اگر نباشد

صورت میریزد و خانواده ای در کار نخواهد

بود بدون ابرو یا موی سر می شود زندگی

کرد اما بدون استخوان کله نمی توان از

طرف دیگر این بخش علی رغم حیاتی

بودنش از چشم دیگران که به خانواده نگاه

می کنند پوشیده است . یعنی از جنس

اتاق پذیرایی در خانه نیست از جنس اتاق

خواب است.در فرهنگ ما وقتی رییس

شرکتی با منشی اش روابط جحنسی دارد

اما با مادر بچه هایش خیر می گویند اولی

همسر و دومی کارمندش یا در فرهنگ و

سنت ازدواج در خانواده های ما تا عروس

و داماد کاری نکنند ان ها را زوج به حساب

نمی اورند شاید برای ما عجیب باشد اگر

بشنویم خانواده درمانگران معتقدند برای

اسیب شناسی خانواده باید سرکی به

اتاق خواب خانواده زد چون اسیب های

عمده در خانواده از اختلال این بخش حادث

می شود در هنگام رسم این مدل برای

برخی خانواده ها شکل صورتک خانواده در

برخی موارد به صورت دایره ای نیم تمام با

چشمی بزرگ تر اما بالاتر از چشم دیگر ،

ابرو ها بین چشم پایین تر و دهان ، دهان

کوچک و دماغی دو سویه بین اعتلاف ها ،

مادر و فرزند که با ابرو ها به هم

چسبیده اند ،چشم بالبتر پدر و مادر شوهر

دیده میشود.
۱.هميشه به ياد داشته باشيد كه مهمترين چيز در
كار و روابط خانوادگي صداقت است.
۲.كاري را انتخاب كن كه با ارزشهايت مطابقت
داشته باشد.
۳.غصه ي اشتباهات گذشته را نخوريد ، از انها
درس بگيريد و بگذريد.
۴.در انجام امور سخت و مشكل حوصله
به خرج بده.
۵.هرگز تسليم نشويد هر روز معجزه ي تازه اي
رخ خواهد داد.

تست روانشناسي عشق و دوستي



تست روانشناسي عشق و دوستي

سوال اول

شما به طرف خانه ي كسي كه دوستش داريد ميرويد
دو راه برای رسیدن به ان وجود دارد
یکی کوتاه و مستقیم که شما را سریع به مقصد میرساند
ولی خيلي ساده و خسته کننده است
اما راه دوم به طور قابل ملاحضه یی طولانی تر است
ولی پر از مناضر زیباوجالب حال شما کدام راه را
برای رسیدن به خانه ی محبوبتان انتخاب میکنید؟
راه کوتاه یا بلند؟

جواب

جاده نشان دهنده ی عشق است اگر راه کوتاه را
انتخاب کرده اید زود و اسان عاشق میشوید ولی
اگر راه طولانی را انتخاب کردید به سادگی عاشق
نمیشوید وزمان بیشتری برای ان صرف میکنید.

سوال دوم

در راه دو بوته ي گل رز را ميبينيد يكي پر از رز هاي
قرمز وديگري پر از رزهاي سفيد شما تصميم ميگيري
د كه ۲۰ شاخه از رز ها را براي او بچینیدچند تا را سفي
د و چند تا را قرمز انتخاب مي كنيد؟(مي توانيد
همه را یک رنگ ويا تركيبي از دو رنگ انتخاب كنيد)

جواب

تعداد رز هاي قرمز نشان دهنده ي ان است كه
در يك رابطه چقدرازخودتان مايه مي گذاريد و تعداد
رز هاي سفيد بر عكسنشان میدهدکه شما چقدر
در ان رابطه از طرف انتظار داريد به طور مثال اگر
۱۸ رز قرمزو دو رز سفيد انتخاب كنيد به اين
ترتیب است که شما ۹۰٪ محبت ميكنيد و
۱۰٪انتظار محبت از طرف مقابل دارید.

سوال سوم

بالاخره شما به خانه ي او ميرسيديكي از افراد
خانواده در را به روي شما باز ميكند شما از
انها مي خواهيد كه دوست شما را صدا
بزننديا اينكه خودتان او را خبر ميكنيد؟

جواب

سوال سوم نشان دهنده ي طرز برخوردشما
با مشكلات در يك رابطه است اگر شما از اعضاي
خانواده درخواست كرده ايد كه محبوبتان را
صدابزنند به اين معناست كه شما از مواجه
شدن با مشكلات می ترسیدواميدوار هستيد
مشكلات به خودي خود حل شوند ولي
اگر خودتان به اتاقش رفته ايد كه او را از
حضور خود مطلع كنيد اين نشان میدهد که
شما با مشكلات روبرو ميشويد و دوست داريد انها
را هر چه زودتر حل كنيد.

نکته هایی برای زندگی بهتر

لطفا فقط خانوما بخوانند
به مردان قدرت دهيد ، تا صميميت فوران كند .
مرد موجودي عاشق قدرت است . مرد از اينكه
قدرتمند باشد حظ ميكند . در آشمان اوج
ميگيرد وشما را نيز همراه خود بالا ميبرد.
از اينكه توانا باشد يا احساس توانايي كند
لذت ميبرد. تا وقتي كه مشغول كشتن اين
احساس در مردان هستيد بدانيد كه تنها
ميتوانيد خواب خوشبختي را ببينيد. اگر قدرت
مرد را ناديده بگيريد يا از آن انتقاذ كنيد بدانيد
كه ديگر پري روياهايش نخواهيد بود.او دنبال
كسي است كه به قدرتهايش ايمان داشته
باشد. و حتي ضعفهايش را در جهت تقويت
تواناييهايش مثبت جلوه دهد.پس بدانيد كه:
اگر خودتان داراي درآمد هستيد ،هرگز درآمد
و پولتان را به رخ همسرتان نكشيد.حتي اگر
درامد بيشتري داريدهرگز به روي خودتان هم
نياوريد.بگذاريد همسرتان فكر كند كه همه چيز
در دست اوست.و اداره امور خانه به دست
قدرتنمد او اداره ميشود. مطلقا او را با كسي
مقايسه نكنيد.شوهر خواهرم دو تا خانه دارد
فلاني اينقدر درامد دارد و تو مثل گداها هستي.
اگر واقعا به بهبود اوضاع مالي فكر ميكنيد او را
براي تلاش بيشتر تشويق كنيد.انتقاد دشمن
صميميت است. تو بي عرضه اي ، فاتحه خواندن
بر صميميت است. تو بي عرضه اي يعني فرو
ريختن مرد. يعني به دست خود خانه را خراب
كردن. هر مفهوم مشابه " تو بي عرضهاي "
فاتحه اي بر صميميت و عشق متقابل مرد
است. شوهر خود را حلال مشكلات بدانيد.
مشكل را به او بگوييد و از او بخواهيد آن را
حل كند.و تاييد كنيد كه تنها او قادر به حل
اين مسئله است. به مردان اندرز ندهيد.
مردان دوست دارند كه مشكلات را به تنهايي
حل كنند.و اگر به شما چيزي نميگوينديعني
به تنهايي قادر است موضوع را حل كند.و در
صورت لزوم با شما در ميان ميگذارند.با
نصيحت نكردن زندگي خود را عاشقانه كنيد.
سكوت مردان را نشكنيداين اشتباه خانمهاست
كه وقتي مرد ساكت است مدام به سمت
آنها ميروند و با آنها حرف ميزنند.اگر او ساكت
است به سكوت نيازمند است.و احترام به
اين سكوت يعني صميميت بيشتر. سكوت
طولاني در زنان ممكن است به معني آزرده
خاطر بودن باشد اما در مردها اين طور نيست.
به مردان فضا بدهيد گاهي او را رها كنيدتا
با خود خلوت كندبا دوستان به ورزش برود و
به خانواده خود تنها سر بزند.مدام دنبال او
نباشد. فضاي رها شدن! اين چيزي است
كه مردان گاهي به آن نياز دارند. اگر به انها
اين فضا را هديه بدهيد. انها نيز به شما
عشق ميورزند. مرد دوست دارد كه از او
قدر داني شود. تشكر به مرد قدرت پرواز
ميدهد.از هر كار كوچكي كه براي شما
انجام ميدهدتشكر و قدر داني كنيد.تا او
نيز بي حساب به شما عشق بورزد. مرد
بايد تاييد شود.تواناييهاي مرد را تاييد كنيد
و تاكيد كنيد او صاحب بهترين تواناييها و
شايسته ترين همسر( شوهر) است.
بايد مورد اطمينان باشد. به او اعتماد
كنيدبا اطمينان خاط از اينكه او ميتواند ،
شما ميتوانيد به راحتي بسياري از كارها
را به بسپاريد. مردها را تشويق كنيدمرد
عاشق تشويق است.كف زدن ها را
فراموش نميكند.. مرد، افرين شما را
تا عمر دارد به خاطر ميسپارد. من نيز
لبخند شما را بعد از اجراي اين قوانين
طلايي براي هميشه به خاطر دارم نکاتی
که در بالا ذکر شد شاید در نگاه اول بسیار
ساده و سطحی و بی اهمیت جلوه کند
ولی باور کنید که با رعایت همین نکات
ساده ( و البته بی هزینه ) بسیاری از
مشکلات مربوط به نبود صمیمیت بین
همسران حل میشود. موارد بالا برای
خانمها است . به همین صورت نکاتی
هم وجود دارد که اقايان باید رعایت کنند
که با رعایت انها از سوی اقايان و رعایت
نکات بالا از سوی خانمها قطعا" صمیمیت
در زندگی پر رنگ تر خواهد شد .آری
صمیمیتی که اگر در خانه حاکم باشد همه
مشکلات کم رنگ میشوند و حاضر نخواهید
بود که انرا با دنیا عوض کنید. مگر ما از
زندگی چیزی جز صمیمیت و یکدلی و
فضایی با عشق و محبت میخواهیم؟
مگر نه اینست که حتی ان کسی که
بدنبال کسب ثروت است هدفش رسیدن
به آرامش است؟

۱۳۸۷ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

آیا تا به‌حال به همسرتان دروغ گفته اید؟



مریم اعتراف می­کند که تمام حقایق شخصی زندگی خود را با سیامک در میان نمی­گذارد و در عین حال معتقد نیست که به او دروغ می­گوید. سیامک به علت فشارهای مالی حاکی از کسب ناموفق، مدتی است که مو را از ماست بیرون می­کشد و در مورد هرخرج جزئی زندگی جر و بحث راه می­اندازد.
مریم با لحنی شاکی می­گوید، سیامک آن مردی نیست که با او ازدواج کردم و هرگز فکر نمی­کردم که در مورد امور مالی این­چنین عکس­العمل­های منفی و حاکی از خساست نشان دهد. "او مرد خسیسی نبود و نمی‌دانم چرا ناگهان تا این حد عوض شده­است".
مریم مجبور شده که حساب­های بانکی خصوصی و دور از چشم سیامک داشته باشد. اگر برای خرید غذایی هشتاد دلار از حساب مشترکشان خارج کند، فقط 50 دلار را خرج خرید و بقیه را برای مخارج روزمره شخصی خود، دور از چشم سیامک نگهداری می­کند.
در یک نگاه سطحی نمی­توان مریم را ملامت کرد زیرا دخالت­های بی­مورد سیامک روزگار او را سیاه کرده­ است و از طرف دیگر، سیامک حق دارد که از تمام جزئیات مالی زندگی اطلاع داشته باشد.
مشکل کجاست؟ چرا سیامک این‌قدر عوض شده؟ آیا سیامک شکست­های کسبی خود را با زیر پا گذاشتن غرور مردانه خود یکی می­داند و ... چرا مریم مجبور شده که برای حتی پیش ­پا افتاده­ترین مسائل زندگی دست به پنهان‌کاری بزند تا از مشاجره جلوگیری کند؟
آیا راه­حلی برای این مشکل وجود دارد؟

بسیار خوب بحث این شماره را ادامه می­دهیم.حقیقت دیگری که باید به آن توجه داشت این است که همسران راجع به دروغ­های مالی با یکدیگر صحبت نمی­کنند اما بسیاری از اوقات در همه­پرسی­هایی که بطور ناشناس انجام می­شود حقیقت را اذعان می­کنند.بسیاری از همسران معتقد­ند که با پنهان نگه داشتن بعضی از اشتباهات مالی مانند باختن چند صد دلار در کازینو و یا خرید یک دامن ابریشم پانصد دلاری که می­بایستی آن را برای خود می­خریدند (در حالی‌که صورت‌حساب کارت اعتباری هنوز پرداخت نشده) در اصل به آرامش زندگی خود کمک می­کنند. چه کسی برای بررسی اشتباهات جزئی و غیر قابل جبران نیاز به جر و بحث دارد؟مریم می­گوید چندی پیش یک تابلو رنگ روغن را به قیمت 350 دلار خرید ولی آن‌ را زیر کمد لباس پنهان کرد تا روزی که سیامک حوصله بیشتری داشته باشد و به قول معروف سرحال­تر باشد به او نشانش دهد. اعتراف می­کند که سیامک حتی از این بازی (به قول مریم شیطنت) لذت می­برد. حتی وقتی که تابلو را به سیامک نشان می­دهد به او می­گوید که آن را در یک حراج گاراژ به قیمت 45 دلار خریداری کرده­ است! "چه اشکالی دارد؟ هم سیامک خوشحال است و هم من!"
اصل مهمی که قابل توجه است این است که هم سیامک و هم مریم به قراردادی که با هم امضا کرده­اند (قرارداد ازدواج!) و در آن قسم خورده­اند که خوب و بد را با هم سهیم باشند بی­احترامی می­کنند و آن‌را زیر پا می­گذارند.
یکی از مشاورین ازدواج می گوید: اگر گفته باشیم که کاری را انجام می­دهیم و قراردادی را امضا کنیم و سپس خلاف آن را عمل کنیم، فقط قرارداد را زیر پا نگذاشته­ایم بلکه اصل موضوع "اعتماد" به یکدیگر را پایمال کرده­ایم... و مشکل اصلی از این‌جا شروع می­شود. اگر در موارد چند دلاری به یکدیگر اعتماد نداشته باشیم، چگونه می­توانیم در مورد مسائل مهم‌تر، اعتماد مستمر به یکدیگر داشته باشیم؟ همین عدم اعتماد به ظاهر پیش­پا­افتاده بعد از مدتی هر نوع اعتماد بین زوجین را از بین می­برد!این‌جاست که آرام آرام این سؤال در ذهن همسران شکل می­گیرد که آیا ازدواج بین آنها صحیح بوده یا نه و زمانی که اصل ازدواج مورد سؤال باشد، مشکل خیلی عمیق­تر از شیطنت­های بانمک و لطیفه­های عملی (نه لفظی) است.یکی از افرادی که تقاضای طلاق از همسرش کرده بود در توضیح دلایل این تقاضا می­گوید: اوایل زندگی خریدهای بی­رویه همسرم چند بحث کوچک ایجاد کرد ولی کار به جایی رسید که برای کنترل اشتهای او برای خریدهای غیرضروری مجبور به کم کردن مقدار اعتبار کارت­های اعتباری شدم چون فکر می­کردم که اگر او نتواند از طریق کارت اعتباری خرید کند، اخلاق بد او متوقف می­شود ... و وقتی متوجه شدم که بیش از 80 درصد از اوقات خصوصی زندگی من صرف کنترل خرید و سؤال و جواب و تحقیق در خریدهای غیرلازم می­شود و یا وقتی که تمام کمدهای خانه پر از لباس و کفش‌هایی بود که او حتی یک بار هم نپوشیده بود ولی هنوز به خریدهای خود ادامه می­داد فقط به این دلیل که حراج شده بودند...هر نوع احترام برای همسرم را از دست داده بودم و دیگر نه حوصله زندگی با او را داشتم و نه وقت کنترل خریدهای خارج از کنترل او را داشتم.

یکی از روانکاوان کانادایی می­گوید: برای بسیاری از مردم (چه مرد و چه زن) پول بیش از یک عدد است. در اصل پول نوعی وابستگی احساسی با خود به همراه دارد که بسیاری از همسران خیانت به پولشان را با خیانت جنسی متفاوت نمی­بینند. او ادامه می­دهد که زن و مرد 2 تعریف متفاوت از وفاداری دارند. مردها معمولا پنهان کردن میزان درآمدشان از همسر را حق خود می­دانند و به هیچ وجه آن را خیانت تلقی نمی­کنند در حالی‌که زن‌ها مقدار و میزان مخارج فردی را حق خود می­دانند و پنهان کردن آن‌را امری طبیعی تلقی می­کنند... مردها نیاز دارند تا توانایی­های فردی خود را نشان دهند ... احتیاج دارند به همه ثابت کنند که موفق هستند... غرور بیشتری دارند... مردهایی که احساس می­کنند از غافله عقب مانده­اند غالبا معتقدند که اگر حتی یک بار سر میز قمار شانس بیاورند و یا سهام خوبی به قیمت ارزان بخرند، عقب­افتادگی خود را جبران خواهند کرد.
همین روانکاو می‌گوید مردهای زیادی تحت معالجه او هستند که تمام هستی خود را یا در قمار کازینو و یا در قمار سهام از دست داده­اند رسماً به افسردگی عمیقی دچار شده­اند. این نوع مردها احساس می­کنند که تا ابد زنده خواهند بود و همیشه برای جبران اشتباهات وقت دارند و همیشه معتقدند که روزی نوبت خوش­شانسی آنها خواهد بود... اما کمتر دیده می­شود که زنی تمام هستی خود را به قمار بگذارد!
اگر مردها برای مدت کوتاهی موفقیت­هایی کسب کنند، نوعی اعتماد به نفس کاذب بطور وحشتناک در آنها رشد می­کند و دست به اشتباهات غیرقابل جبرانی می­زنند. تقریباً همه آنها معتقدند که حتی اگر اشتباه کرده باشند قبل از آن‌که همسرشان متوجه شود قادر به تصحیح آن خواهند بود! این همان اعتماد به ­نفس کاذب است.
خبر خوب این‌که با دنبال کردن چند اصل می­توان یک زندگی مشترک را که به علت دروغ­های پیش‌پاافتاده یا اعتماد به ­نفس کاذب و یا حتی پنهان‌کردن خریدهای غیرضروری و... دچار اشکال شده، دوباره به راه صحیح بازگرداند.

اصل اول: عریان بودن کامل (منظورم عریان مالی است)
MAN.THAKOR نویسنده معروف کانادایی و روان‌پزشک توصیه می­کند که زن و مرد بایستی تمام جزئیات مالی خود را اعم از خوب و بد و خجالت­آور و غیره با هم در میان بگذارند.
او معتقد است که زن و مرد برای ادامه یک زندگی موفق بایستی بطور جسمی و احساسی با هم تناسب داشته باشند. یکی بدون دیگری برای مدت طولانی ادامه نخواهد یافت. اما حتی اگر این 2 ترکیب را بتوان همزمان ایجاد کرد، چنانچه تناسب مالی به آن اضافه نشود تأثیرات منفی آن به عوامل احساسی رفته­رفته عمیق­تر می‌شود تا آن‌جا که همه نوع تناسب دیگر را نیز محو خواهد کرد.
توصیه اکید THAKOR این است که زن و مرد قبل از همزیستی 3 لیست را در مورد یکدیگر با هم در میان بگذارند. اول لیست دارایی، دوم لیست بدهی و سوم مرور گزارش اعتباری 3 سال گذشته؛ بخصوص اگر قصد ازدواج در میان باشد. شاید تعجب کنید که به احتمال زیاد مسائل مهمی از هر دو طرف فراموش می‌شود که بعدها باعث ایجاد مشکلات جدی خواهد شد. گزارش اعتباری همسر هنگام ازدواج به اندازه گزارش آزمایش خون اهمیت دارد. بطور مثال اگر مردی ادعا می­کند که درمورد امور مالی فردی محتاط و بالغ است و در عین حال چند کارت اعتباری دارد که سال‌هاست تا مقدار حداکثر به مصرف رسیده­اند و از مقدار بدهی آنها هم کاسته نشده باید درباره او تردید کرد. بسیاری از اخلاق­های فردی و کیفیت شغلی از این طریق برملا خواهد شد و فرد مقابل باید بعضی از حقایق اجتناب­ناپذیر در مورد او را قبول و یا رد نماید. شاید عقیده بدی نباشد که این دو گزارش را از خواستگاران دختر یا پسر مطالبه نماییم؟!!

اصل دوم: تعیین اهداف مشترک مالی
زن و شوهر ­باید بطور مثال قبل از هر سال نو، یک برآورد مالی از یکدیگر و از زندگی مشترکشان بعمل بیاورند. لیست دارایی و بدهی را بررسی کنند حتی اگر به‌نظر می­رسد که اوضاع مالی و یا ارزش خالص مالی مشترک (دارایی منهای بدهی) رو­ به نزول است بایستی با صداقت کامل با آن برخورد کنند و جوی را در روابطشان بوجود بیاورند که براحتی هریک از زوجین قادر به اعتراف به اشتباهات خود باشد بدون آنکه مورد قضاوت‌های ناعادلانه و سریع و تحقیرآمیز قرار گیرد. ایجاد چنین جوی، دروغ‌های مالی را متوقف و نوعی اعتماد متقابل ایجاد می­کند که زنجیر روابط زن و شوهر را محکم‌تر میسازد. چنانچه اوضاع مالی رو به نزول است لازم است که زن و شوهر با تشویق یکدیگر به‌دنبال راه­حل و یا در صدد کسب نظر حرفه­ای از مشاورین مالی باشند.
دکتر THAKOR معتقد است که زن و شوهر می­بایستی یک لیست از اهداف مشترک خود را تهیه کرده باشند و حداقل هر 3 ماه یک­بار آن‌را مرور کنند. این بهترین روش رشد مالی زن و شوهر است. اهداف مشترک مالی زن و شوهر، گذشته از تحکیم روابط زناشویی، آنها را از لحاظ احساسی به هم نزدیک‌تر و نزدیک‌تر می­کند تا آن‌جا که نیازی به غرور بی­جا باقی نمی­ماند و لزومی به حساب­های بانکی محرمانه و یا ذخایر نقدی دور از چشم یکدیگرنخواهد بود.
شاید در هنگام نامزدبازی و قبل از ازدواج از رستوران­های مکرر لذت می­بردید اما اکنون که هدف مشترک خرید خانه دارید، ترک این عادت بسیار بدیهی و ساده است.
شاید اختلاف عقاید و اهداف مالی متفاوت زیادی وجود داشته باشد اما یک اصل را فراموش نکنید که هیچ­یک از طرفین قادر به اصلاح یا تغییر بعضی اخلاق‌ها نخواهد بود و تنها از طریق نوشتن اهداف مشترک مالی متعدد و بحث و گفتگوهای مکرر می­توان نیروی تحمل یکدیگر و درک خواست‌ها و علل و ریشه­های آن‌را دریافت. تنها از این طریق هریک از همسران جای خاص خود را در زندگی پیدا می­­کنند و فراموش نفرمایید که امور مالی و یا بهتر بگویم رشد مالی، یکی از اصول مهم و یا شاید مهم‌ترین اصل روابط زناشویی است.
چنانچه در امور مالی، زن و شوهر نتوانند شفافیت کامل ایجاد کنند، می­توان ادعا کرد که روابطشان دچار ویروسی شده که دیر یا زود هر نوع رشدی را متوقف خواهد کرد. دروغ­های مالی، حتی اگر کوچک و یا حتی اگر نوعی شیطنت دلپذیر هم باشند، همان ویروس­های مالی هستند و نوعی اخطار برای این که بدانیم روابط از مسیر صحیح خارج شده­اند.
اگر احساس می­کنید که همسرتان بیش از حد خرج می­کند، شاید بهتر باشد که دو لیست اهداف تهیه کنید، یکی راهمراه با ولخرجی و دیگری بدون ولخرجی و سپس با مقایسه عواقب هریک، تصمیم به تغییر (رشد) بگیرید. نیازی به دروغ به یکدیگر وجود ندارد. به‌یاد داشته باشید که لیست اهداف مشترک باید پادداش‌هایی برای طرفین در نظر گرفته باشد بطور مثال اگر بتوان مخارج اضافی را حذف نمود شاید بتوانیم تعطیلات خود را به جای منزل مادرزن به یک هفته مسافرت به هاوایی تغییر دهیم. فقط ذکر این‌که حذف مخارج اضافی، پس­انداز بیشتر را ممکن می­سازد کافی و مؤثر نیست. لیست اهداف مشترک مالی باید جزئیات (بخصوص جزئیات دلپذیر) را به وضوح ذکر کرده باشد.

اصل سوم: ایجاد یک سیستم مالی
اگر زن وشوهر مقدار خرج (یا ولخرجی) را برای هریک از همسران روشن کرده باشند برای خود زندگی بسیار دلپذیری را تضمین کرده­اند. بطور مثال هریک از همسران می­تواند هر هفته 200 دلار برای خود پول جیب در نظر بگیرد و لزومی به توضیح چگونگی آن خرج به دیگری وجود ندارد. زن و شوهر باید مشخص کنند که برای مخارج بطور مثال 200 دلار به بالا ملزم به مشورت با یکدیگر هستند و ارقام کمتر از آن نیازی به توضیح ندارد. این روش به مقدار قابل ملاحظه­ای دروغ و پنهان­کاری را محو می­کند. لطفا سورپریزهای گران‌قیمت را نیز ممنوع کنید. بطور مثال وقتی همسری بعد از کار به خانه می­آید و برای سورپریز همسرش یک اتومبیل نو بخرد، خشت اول اختلاف و مشاجره را بنا گذاشته است. این سورپریز نیست، بلکه به نوعی بی­بندوباری و بی­احترامی به همسر است. این عدم احترام به لیست اهداف مشترک مالی است، حتی اگر همسر رابرای مدت کوتاهی خوشحال کند.
چنانچه هردو زن و شوهر شاغل هستند، نیاز به 4 حساب متفاوت دارند. اول حسابی که مخارج مشترک خانواده را می­پردازد- دوم حسابی که مخصوص ذخیره است. سوم و چهارم حساب‌های شخصی هریک از همسران است. باید از قبل تصمیم گرفته شود که چند درصد از حقوق هریک به آن حساب تعلق دارد. این روش نه تنها مخارج مشترک را می­پردازد بلکه نوعی زندگی خصوصی را نیز برای هریک از زوجین بدون دخالت یکدیگر ایجاد کرده است.
اگر یکی از همسران بطور دائم به والدین خود کمک مالی می­کند، درحالی‌که همسر دیگر یا والدینش زنده نباشند و یا نیاز به کمک نداشته باشند، خشت دیگری از اختلافات آینده گذاشته شده. تشکیل حساب‌های مخصوصی برای هریک از زوجین و تعیین درصدی از حقوق به قصد استمرار این حساب، از بروز اختلاف و لزوم دروغ به یکدیگر و پنهان کردن مسائل از یکدیگر می­کاهد. این نوع مخارج بایستی از همان حساب خصوصی (و نه محرمانه) پرداخت شوند که در این صورت جای اعتراض باقی نخواهد ماند. فراموش نفرمایید که حساب خصوصی و حساب محرمانه با هم تفاوت‌های زیادی دارند. حساب خصوصی نیازی به توضیح به همسر ندارد ولی حساب محرمانه نوعی دروغ به همسر دیگر است.

اصل چهارم: قرارداد ازدواج
می­دانم که قرارداد ازدواج به احتمال زیاد یکی از رمانتیک­ترین رفتارهای زن و شوهرها نیست اما بدون شک یکی از مؤثرترین آنهاست. اگر یکی از همسران و یا هر دو مقدار قابل توجهی دارایی را از قبل از ازدواج وارد زندگی زناشویی کرده باشند، قرارداد ازدواج، هرچند رمانتیک نیست اما بسیارمنطقی است.
این قرارداد حدود اختیارات هر همسر را نسبت به اموالی که وارد ازدواج شده تعیین می­کند. همزمان، مسئولیت‌های مالی و فردی هریک از همسران نیز در آن قید شده است.
حتی برای همسرانی که سال‌ها با هم ازدواج کرده­اند، تشکیل یک قرارداد ازدواج می­تواند مسیر جدیدی را به زندگی بیفزاید زیرا در اصل نوعی تقسیم مسئولیت در رابطه با اموال جمع­آوری شده در زندگی است.
یکی از بهترین مفاد قرارداد ازدواج ذکر اصل میانجی‌گری به قصد حل اختلافات بین همسران می­باشد که بسیاری از اوقات بدون وجود طلاق، اختلاف نظرها را حل می­کند.
قرارداد ازدواج راه­حل‌های بسیار مناسبی را برای ادامه روابط زناشویی مطرح می­کند.
بسیار خوب. چهار اصل بالا چنانچه با حسن نیت و به قصد ادامه بهتر و مؤثرتر زندگی طراحی شود بهترین تضمین برای کنترل کامل امور مالی و جلوگیری از اختلاف و یا حتی دروغ و پنهان‌کاری از همسر است.
خوشبخت و سرافراز باشید
Hosein Ansary

۱۳۸۷ خرداد ۱۹, یکشنبه

خواست دل



خواست دل

دلم تو سینه می تپه

دلم برات پر می کشه

برای یه لحظه دیدنت

دلم می خواد صدات کنم

داد بزنم هوار هوار

تا برسه صدام بهت

دلم می خواد ببینمت
تو رو تو یه صبح قشنگ

تو بشی خورشید و من

تا خود شب نگات کنم

شبم که شد ماهم بشی

تا خود صبح نگات کنم

دلم می خواد یه روح بشم

یه روح خوب و مهربون

آنوقت بیام یواشکی یه بوسه بر لبات زنم

حتی اگه تو هم نخوای

سر بذارم رو سینه ات

آنوقت تا جون دارم نگات کنم

دلم میخواد یواشکی

تو هر نفس باهات باشم

شاید بشه که اینجوری رفیق لحظه هات باشم



دو فرشته مسافر، برای گذراندن شب، در خانه یک خانواده ثروتمند فرود آمدند.
این خانواده رفتار نا مناسبی داشتند و دو فرشته را به مهمانخانه مجللشان راه ندادند. بلکه زیر زمین سرد خانه را در اختیار آنها گذاشتند.
فرشته پیر در دیوار زیر زمین شکافی دید و آن را تعمیر کرد. وقتی فرشته جوان از او پرسید چرا چنین کار را کرده، پاسخ داد(( همه امور بدان گونه که می نمایند، نیستند!))
شب بعد این دو فرشته به منزل یک خانواده فقیر ولی بسیار مهمان نوازرفتند. بعد از خوردن غذایی مختصر زن و مرد فقیر، رختخواب خود را در اختیار دو فرشته گذاشتند.
صبح روز بعد فرشتگان، زن و مرد فقیر را گریان دیدند، گاو آنها که تنها وسیله گذران زندگیشان بود، در مزرعه مرده بود.
فرشته جوان عصبانی شد و از فرشته پیر پرسید: چرا گذاشتی چنین اتفاقی بیفتد؟
خانواده قبلی همه چیز داشتند و با این حال تو کمکشان کردی، اما این خانواده دارایی اندکی دارند و تو گذاشتی که گاوشان هم بمیرد!
فرشته پیر پاسخ داد: وقتی در زیر زمین آن خانواده ثروتمند بودیم، دیدم که در شکاف دیوار کیسه ای طلا وجود دارد. از آنجا که آنان بسیار حریص و بددل بودند، شکاف را بستم و طلا ها را از دیدشان مخفی کردم.
دیشب وقتی در رختخواب زن و مرد فقیر خوابیده بودم، فرشته مرگ برای گرفتن جان زن فقیر آمد و من به جایش آن گاو را به او دادم!
همه امور به دان گونه که نشان می دهند، نیستند و ما گاهی اوقات خیلی دیر به این نکته پی می بریم.
پس به گوش باشید شاید کسی که زنگ در خانه تو را می زند فرشته ای باشد و یا نگاه و لبخندی که تو بی تفاوت از کنارش می گذری، آنها باشند که به دیدار اعمال تو آمدهاند!

۱۳۸۷ خرداد ۱۴, سه‌شنبه


من پولدارم
هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر كوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس هاى كهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزيدند. پسرك پرسيد:«ببخشين خانم! شما كاغذ باطله دارين» كاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها كمك كنم. مى خواستم يك جورى از سر خودم بازشان كنم كه چشمم به پاهاى كوچك آنها افتاد كه توى دمپايى هاى كهنه كوچكشان قرمز شده بود. گفتم: «بيايين تو يه فنجون شيركاكائوى گرم براتون درست كنم.»آنها را داخل آشپزخانه بردم و كنار بخارى نشاندم تا پاهايشان را گرم كنند. بعد يك فنجان شيركاكائو و كمى نان برشته و مربا به آنها دادم و مشغول كار خودم شدم. زير چشمى ديدم كه دختر كوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خيره به آن نگاه كرد. بعد پرسيد: «ببخشين خانم! شما پولدارين »نگاهى به روكش نخ نماى مبل هايمان انداختم و گفتم: «من اوه… نه!»دختر كوچولو فنجان را با احتياط روى نعلبكى آن گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبكى اش به هم مى خوره.»آنها درحالى كه بسته هاى كاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند. فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولين بار در عمرم به رنگ آنها دقت كردم. بعد سيب زمينى ها را داخل آبگوشت ريختم و هم زدم. سيب زمينى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، يك شغل خوب و دائمى، همه اينها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجايشان گذاشتم و اتاق نشيمن كوچك خانه مان را مرتب كردم. لكه هاى كوچك دمپايى را از كنار بخارى، پاك نكردم. مى خواهم هميشه آنها را همان جا نگه دارم كه هيچ وقت يادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.

۱۳۸۷ خرداد ۱۳, دوشنبه