۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

پژوهشی در زمینه آیین زرتشت

بهشت و دوزخ
 بر پایه ی قانون اشا انسان بر عکس موجودات دیگر با توانایی اندیشیدن آفریده شده است و همین ویژگی او را از سایر پدیده های هستی متمایز کرده است . بعبارت دیگر اگر گوهر اندیشه و خرد را از انسان بگیرند در حقیقت ارزش های انسانی را از او گرفته اند . آشکار است که آزادی و اختیار مسئولیت را نیز به همراه دارد
که اگر جز این باشد پاداش یا کیفر به هر گونه که هست بی داد و بی منطق است قانون عکس العمل بخشی از قانون اشا  است
رفتار انسان اختیاری است ولی بازتاب آن جبری و انکار ناپذیر است و این قانون جزیی از نظام خلل ناپذیر حاکم بر هستی است بهشت  یا  دوزخ  بازتاب طبیعی رفتار انسان به خود اوست
اهورا مزدا برای همه خوشبختی و رستگاری آرزو دارد از این رو راه درست زیستن را به کسی که از خردش بهره می گیرد نشان داده است .
آنها که کژاندیشی برگزینند  بد گفتاری و زشت کرداری به وجود می آورند 
بر خلاف قانون اشا گام بر می دارند و بر اساس فرآیند کنش و واکنش نتیجه رفتار خود را دریافت خواهند کرد  از این دیدگاه هرکز پروردگار جایگاهی به نام دوزخ برای شکنجه انسان پدید نیاورده بلکه این خود انسان است که از روی عملکردش بهشت و دوزخ را پدید می آورد
بهشت یا بهترین مکان هستی رسیدن به شادی و آرامش روان است  که بازتاب اندیشه و کردار نیک انسان است  دوزخ یا بدترین جای هستی یعنی عذاب وجدان و افسردگی روان پی آمد کژاندیشی است که در دو جهان مادی و مینوی (تن و روان)به سوی انسان باز خواهد گشت به بیان دیگر  نیکی یا بدی  واکنش طبیعی خود را خود به خود به وجود می آورد .
آنچه از بررسی فرهنگ زرتشتی بدست می آید آن است که کیفر و پاداش و بهشت و دوزخ در فرهنگ راستین زرتشی جنبه مادی ندارد و بلکه چهر معنوی و روانی دارد و این موضوع نخست از خود مفهوم دو واژه بهشت و دوزخ بدست می آید و دیگر از درونمایه گاتها
معنای بهشت و دوزخ
دوزخ در اوستا به چهر " دروجودمان " است که معنای " سرای دروغ " را میدهد همانگونه که میدانیم " دروغ " به معنای کژاندیشی کژگفتاری و کژ کرداری در فرهنگ زرتشتی بالاترین و زشت ترین و بزرگترین گناهان است و سرای دروغ بمعنای واقعی سرای همه بدیها ست و گرفتار شدن آدمی در سرای دروغ به معنای گرفتار شدن آدمی در بالاترین شکنجه های روانی و اندیشه ایست
واژه بهشت از واژه " وهو " به معنای " به " و " نیک " و " خوب " گرفته شده و بهشت یعنی " بهترین " جای بهترین فروزه ها که در فرهنگ زرتشتی راستی است .
مدیر وبلاگ حسن محمودی
مطالب ارائه شده صرفا جنبه پزوهشی دارد.

۱۳۸۹ آذر ۸, دوشنبه

پژوهشی در زمینه آیین زرتشت

بهشت و دوزخ(قسمت اول)
بر پایه ی قانون اشا انسان بر عکس موجودات دیگر با توانایی اندیشیدن آفریده شده است و همین ویژگی او را از سایر پدیده های هستی متمایز کرده است . به عبارت دیگر اگر گوهر اندیشه و خرد را از انسان بگیرند در حقیقت ارزش های انسانی را از گرفته اند آشکار است که آزادی و اختیار  مسئولیت را نیز به همراه دارد . که اگر جز این باشد پاداش یا کیفر  به هر گونه که هست بی داد و بی منطق است قانون عکس العمل بخشی از قانون اشا است
رفتار انسان اختیاری است ولی بازتاب آن جبری و انکار نا پذیر است و این قانون جزیی از نظام خلل ناپذیر حاکم بر هستی است بهشت  یا دوزخ بازتاب طبیعی رفتار انسان به خود اوست

پژوهشی در زمینه آیین زرتشت

دین

دین از واژه دئنه در اوستا آمده و به معنای ((وجدان آگاه)) یعنی ((نیروی تشخیص خوب از بد )) بر پایه  خرد و با آزادی و اختیار است در این بینش انسانی دین دار است که می اندیشد و با کمک منش نیک خود آزادانه راه اشا را بر می گزیند و با همین نگرش و آزادی در دو جهان مادی و مینوی مسئول می گردد و سرانجام بر اساس اصل کنش و واکنش نتیجه گزینش خود را دریافت می کند.
مدیر وبلاگ حسن محمودی :

مطالب فوق جنبه پژوهشی دارد و صرفا جهت آشنایی با آیین زرتشت می باشد

 لطفا کسانیکه اطلاعات و دانشی در این زمینه دارنند محبت کنند و با اینجانب به

اشتراک گذارنند .

پزوهشی در آئین زرتشت

مطالبی که اینجا آورده شده است جنبه پژوهشی دارد و برای آشنایی با آیین زرتشت می باشد (قابل ذکر است دین اسلام کاملترین و پیشرفته ترین  در روی زمین می باشد که هم سعادت این دنیا وهم سعادت ان دنیا را تامین می کند )
 


   دو گوهر همزاد
اشوزرتشت  در فلسفه پیام خود به دو گوهر همزاد ولی متضاد اشاره دارد که در نظم هستی نقش دارند . اثر این دو گوهر نیرویی است که در کوچکترین ذره ها به صورت مثبت  و منفی در پروتون و الکترون وجود دارد و در همه جای هستی حتی کهکشان  به گونه کشش و رانش و یا دو نیروی ناهمگون اثر می گذارد . اینها هیچکدام در نظم اشا بد آفریده نشد ه اند بلکه لازم و ملزوم یکدیگرند از این رو اهورا مزدا خالق بدهی ها و زشتی ها نیست . آنچه آفریده شده بر مبنای خرد اهورایی همه نیک و خوب هستند . این دو گوهر همزاد و متضاد به هنگام گزینش و انتخاب پیوسته در اندیشه انسان بروز می کند . انسان دانا که از خرد و دانش بهره مند است . سپنته مینو یعنی منش سازنده در اندیشه او پدیدار و پویا می گردد و شخص نادان که تنها از احساس و تعصب پیروی می کند در ذهن او   انگره مینو  یعنی منش ویران کننده و آسیب رسان که در زبان فارسی اهریمن بیان شده است به وجود می آید . بنابراین آفریننده اهریمن یا اندیشه ویرانگر خداوند نیست بلکه انسان نادان است که کژاندیشی را به گفتار دروغ و کردار ناشایست تبدیل می کند
اشوزرتشت علت وجودی بدی ها در جوامع انسانی را این چنین دریافته است :
((  این دو گوهر همزاد و متضاد چون در اندیشه پدیدار شوند نیکی و بدی به وجود می اید آنگاه دانا نیکی را بر میگزیند و نادان بدی را   ))
بر این باور بدیها را خداوند خلق نمی کند  بلکه انسان می آفریند نیکی و بدی زاییده ی اندیشه انسان است یعنی نیک و بد را اندیشه روشن انسانی است که می سنجد و این دو وجود خارجی ندارنند.
مدیر وبلاگ : حسن محمودی

۱۳۸۹ آذر ۷, یکشنبه

پژوهشی در آئین زرتشت

هر انسان پیرو خرد و دانایی هیچگاه از پژوهش و تحقیق و پرسیدن سئوال سیر نمی گردد ما ایرانیان نیز مسئولیت داریم که فرهنگ و تاریخ خود را به نحو شایسته بشناسیم و اسیر تبلیغات مسموم قرار نگیریم من مسئولیت خود می دانم بعنوان یک ایرانی در حد توانم با گذشته این سرزمین آشنا شوم و اطلاعات خود را به اشتراک گذارم چون هیچ چیز به اندازه جهل به این سرزمین آسیب نرسانده است در ادامه اصول آیین زرتشت را می آورم (نوشتن مطالب صرفا پژوهشی و آشنای با فرهنگ ایرانی می باشد و اینجانب و وبلاگم پیرو اسلام است )
لطفا به تک تک کلمات و عبارات با خرد بنگرید و با منطق و اطلاعات امروزی  -------------------
قانون اشا 
نگرش آیین زرتشت به جهان هستی , پیروی و پیوستن به قانون اشا . از دیدگاه او خداوند جان و خرد , جهان را بر پایه هنجاری آفریده که بر تمام هستی حکفرماست او این هنجار و نظم حساب شده را اشا می نامد . استواری قانون اشا بر جهان هستی , بازتاب اراده و خواست پروردگار بزرگ است . انسان باید خود را با هنجار هستی , همگام و همراه سازد . و بر جهان هستی قوانینی حکفرماست و وظیفه انسان پیرو خرد در این جهان کشف قوانین است و پیروی از قوانین جهان و بایستی با آن هماهنگ و هم راستا باشد  راستی و درستی , مهر و فروتنی و فروزه های نیک انسانی را در خود پرورش دهد . قانون اشا , نیروی هماهنگ کننده جهان هستی است و هیچ پدیده  یی از اتم تا کهکشان وجود ندارد که بر پایه این هنجار هماهنگ ,استوار نباشد .




ادامه دارد .........................................

۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

ویژگی های ایرانی اصیل











در تصاویرحکاکی شده بر سنگهای تخت جمشید هیچکس عصبانی نیست


هیچکس سوار بر اسب نیست


هیچکس را در حال تعظیم نمی بینید


در بین این صدها پیکر تراشیده شده حتی یک تصویر برهنه وجود ندارد.


"این ادب اصیلمان است:نجابت- قدرت- احترام- مهربانی- خوشرویی

همه چیز در مورد نشان فروهر







از آنجايي که هر کشور و ملتي نشانه و سمبولي ويژه از خود دارند


- ايرانيان يکي از کهن ترين مردماني هستند که سمبولي بسيارشگفت انگيز و سراشر از دانش و فرهنگ و خرد از خود به جاي گذاشته اند که با اندوه فراوان بسياري از ما ايرانيان از آن نا آگاه هستيم . اين نشان " فره وشي" يا " فروهر" نام دارد که قدمت آن بيش از 4000 سال تخمين زده شده است . تاريخچه فره وشي ي افروهر به پيش از زايش زرتشت بزرگوار اين پير و فيلسوف خرد و فرهنگ و دانش جهان باز ميگردد . سنگ نگاره هاي شاهنشاهان هخامنشي در کاخهاي پرسپوليس و سنگ نگاره هاي شاهنشاهان ساساني همه حکايت از آن دارد . نکته بسيار شگفت انگيز اين نشان ملي ما ايرانيان آن است که تک تک اين نشان داراي مفهوم دانشي نهفته است . اينک به تشريح اين نشان ملي مي پردازيم :


















1 -قرار دادن چهره يک پيرمرد سالخورده در اين نگاره اشاره به شخص نيکوکاري و يکتا پرستي دارد که رفتار و ظاهر مرتب وپسنديده اش سرمشق و الگوي ديگر مردمان بوده است و ديگران تجربيات وي را ارج مي نهادند .






2 -دست راست نگاره به سوي آسمان دراز شده است که اين اشاره به ستايش "دادار هستي اورمزد" خداي واحد ايرانيان دارد که زرتشت در 4000 سال پيش آنرا به جهان هديه نمود .






3 -چنبره اي ( حلقه اي ) دردست چپ نگاره وجود دارد که نشان از عهد و پيماني است که بين انسان و اهورامزدا بسته ميشود و انسان بايد خداي واحد را ستايش کند و هميشه در همه امور وي را ناظر بر کارهاي خود بداند . مورخين حلقه هاي ازدواجي که بين جوانان رد و بدل مي شود را برگرفته شده از همين چنبره ميدانند و آنرا يک سنت ايراني ميدانند که به جهان صادر شده است . زيرا زن و شوهر نيز با دادن چنبره ( حلقه ) به يکديگر پيماني را با هم امضا نموده اند که هميشه به يکديگر وفادار بمانند .






4 -بالهاي کشيده شده در دو طرف نگاره اشاره به تنديس پرواز به سوي پيشرفت و ترقي در ميان انسانهاست و در نهايت امر رسيدن به اورمزد دادار هستي خداي واحد ايرانيان است .






5 -سه قسمتي که روي بالها به صورت طبقه بندي شده قرار گرفته است اشاره به سه دستور جاودانه پير خرد و دانش جهان "اشو زرتشت" دارد . که بي شک ميتوان گفت تا ميليون سال ديگر تا جهان در جهان باقي باشد اين سه فرمان پابرجاست و هميشه الگو و راهنماي مردمان جهان است . اين سه فرمان که روي بالهاي فروهر نقش بسته شده همان کردار نيک - گفتار نيک - پندار نيک ايرانيان است .






6 -در ميان کمر پيرمرد ايراني يک چنبره ( حلقه ) بزرگ قرار گرفته شده است که اشاره به " دايره روزگار" و جهان هستي دارد که انسان در اين ميان قرار گرفته است و مردمان موظف شده اند در ميان اين چنبره روزگار روشي را براي زندگي برگزينند که پس از مرگ روحشان شاد و قرين رحمت و آمرزش الهي قرار بگيرد .






7 -دو رشته از چنبره ( حلقه ) به پايين آويزان شده است که نشان از دو عنصر باستاني ايران دارد . يکي سوي راست و ديگري سوي چپ . نخست " سپنته مينو" که همان نيروي الهي اهورامزدا است و ديگري "انگره مينو" که نشان از نيروي شر و اهريمني است . انسان در ميان دو نيروي خير و شر قرار گرفته است که با کوچکترين لرزشي به تباهي کشيده مي شود و نابود خواهد شد . پس اگر از کردار نيک - گفتار نيک - پندار نيک پيروي کند هميشه نيروي سپنته مينو در کنار وي خواهد بود و او به کمال خواهد رسيد و هم در اين دنيا نيک زندگي خواهد کرد و هم در دنياي پسين روحش شاد و آمرزيده خواهد بود .






8 -انتهاي لباس پيرمرد سالخورده باستاني ايران که قدمتي بيش از 4000 سال دارد به صورت سه طبقه بنا گذاشته شده است که اشاره به کردار نيک - گفتار نيک - پندار نيک دارد . پس تنها و زيباترين راه و روش نيک زندگي کردن و به کمال رسيدن از ديد اشو زرتشت همين سه فرمان است . که ديده مي شود امروز جهان تنها راه و روش انسان بودن را که همان پندارهاي زرتشت بوده است را براي خود برگزيده است و خرافات و عقايد پوچ را به دور ريخته است .


اين تنها گوشه اي از آثار نياکان گرامي ماست که امروز وظيفه ماست از آن پاسداري کنيم






بسپاریم بر سنگ مزارمان تاریخ نزنند؛ تا آیندگان ندانند بی‌عرضگانِ این برهه از تاریخ ما بوده‌ایم


۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه

بالاخره سی دی اصل همای پرواز بنام موسی و شبان را بدست آوردم واقعا زیبا و تاثیر گذار بود مهمترین قسمت که خدا موسی را مورد غضب خود قرار داد که چوپان را از این همه معاشقه با خدا ناامید کرد و خدا موسی را را مورد ماخذه قرار داد که تو برای وصل کردن آمدی نه برای فصل کردن و موسی را آشفته نمود که یک چوپان از خدا برید و بسیار می گردد تا پوچان را پیدا کند و از او عذر خواهی کند
یاد روزگار خودمان افتادم خدا به داد ما برسد که چگونه بنده گان خدا را از خدا و ایمان قلبیشان جدا می کنیم وای بر ما و عاقبت کارمان وقتی خدا موسی را را مورد ماخذه برای یک چوپان قرار می دهد دیگر ما جای خود داریم

۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه

كاش لايق آن بودم ، كه در وصف حضرت خيام  چيزي بگويم ، يا بنويسم .  ولي آنان
 كه به درستي شخصيت اين اديب برجسته  و ممتاز را لمس كرده اند وحقيقت خيام  
و آن ديوار باريكتر از موي بين واقعيت  و  خيال را  ،  در اشعار   اين  آزاد مرد  ادبيات
 ايران تمييز داده اند . خود بهتر ميدانند كه خاموشي  ،  در برابر شخصيت آن بزرگوار
تنها سلاح ممكن ميباشد. خيام اگر چه كم سروده است ولي به جرات ميتوان گفت
آنچه كه سروده است ، در نوع خود بي نظير است.

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

قومی متفکرند اندر ره دین 
 قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آنکه بانگ آید روزی 
 کای بی خبران راه نه آنست و نه این
* * *
تا چند زنم به روی دریاها خشت 

 بیزار شدم ز بت ‌پرستان کنشت
خیام که گفت دوزخی خواهد بود

  که رفت به دوزخ و که آمد ز بهشت
* * *
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت

 از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت 

این هرسه مرا نقد و ترا نسیه بهشت
* * *
در دهر چو آواز گل تازه دهند /

فرمای بتا که می به اندازه دهند
از حور و قصور و از بهشت و دوزخ /

فارغ بنشین که آن هر آوازه دهند
* * *
زان پیش که بر سرت شبیخون آرند / فرمای که تا باده گلگون آرند
تو زر نی ای غافل نادان که ترا / درخاک نهند و باز بیرون آرند
* * *
گویند کسان بهشت با حور خوش   است

من می گویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار 

کاواز دهل شنیدن از دور خوش است
* * *
گویند مرا که دوزخی باشد مست

قولیست خلاف دل درآن نتوان بست
گرعاشق و میخواره به دوزخ باشند 

 فردا بینی بهشت همچون کف دست
* * *
گویند بهشت و حورعین خواهد بود

/ وآنجا می و شیر وانگبین خواهد بود
گر ما می و معشوقه گزیدیم چه باک 

چون عاقبت کار چنین خواهد بود
* * *
گویند بهشت و حور و کوثر باشد

/ جوی می و شیر و شهد و شکر باشد
پر کن قدح باده و بر دستم نه 

/ نقدی ز هزار نسیه خوش تر باشد
* * *
گویند هرآن کسان که با پرهیزند

زانسان که بمیرند چنان برخیزند
ما با می و معشوقه ازآنیم مدام 

باشد که به حشرمان چنان انگیزند
* * *
می خوردن و گرد نیکوان گردیدن

به زانکه بزرق زاهدی ورزیدن
گرعاشق و مست دوزخی خواهد بود

پس روی بهشت کس نخواهد دیدن
* * *
زان کوزه‌ می که نیست در وی ضرری

پرکن قدحی بخور بمن ده دگری
زان پیشترای صنم که در رهگذری

خاک من و تو کوزه ‌کند کوزه ‌گری
* * *
فردا علم نفاق طی خواهم کرد 

با موی سپید قصد می خواهم کرد
پیمانه عمر من به هفتاد رسید 

این دم نکنم نشاط کی باید کرد
* * *
بر من قلم قضا چو بی من رانند 

پس نیک و بدش ز من چرا می دانند
دی بی من و امروز چو دی بی من و تو

فردا به چه حجتم به داور خوانند
* * *
افسوس که نامه جوانی طی شد

وان تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب 

افسوس ندانم که کی آمد کی شد
* * *
در فصل بهاراگر بتی حور سرشت 

یک ساغر می دهد مرا بر لب کشت
هرچند بنزد عامه این باشد 

سگ به زمن ار برم دگر نام بهشت

۱۳۸۹ آبان ۳۰, یکشنبه

شعری زیبا از دكتر علی شریعتی



cid:1.2400815346@web63805.mail.re1.yahoo.com
پریشانم

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!

مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی
 
 
خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی

لباس فقر پوشی

غرورت را برای ‌تکه نانی

‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌

و شب آهسته و خسته

تهی‌ دست و زبان بسته

به سوی ‌خانه باز آیی

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!1
 
 
خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان

تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی

لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری

و قدری آن طرف‌تر

عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌

و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد

زمین و آسمان را کفر می‌گویی

نمی‌گویی؟!
 
 
خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌

ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت

خداوندا تو مسئولی
 
 
خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است!

شعری زیبا از دكتر علی شریعتی



cid:1.2400815346@web63805.mail.re1.yahoo.com
پریشانم

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!


مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی

 
 
خداوندا!

اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آیی


لباس فقر پوشی


غرورت را برای ‌تکه نانی


‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌


و شب آهسته و خسته


تهی‌ دست و زبان بسته


به سوی ‌خانه باز آیی


زمین و آسمان را کفر می‌گویی


نمی‌گویی؟!1

 
 
خداوندا!

اگر در روز گرما خیز تابستان


تنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشایی


لبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاری


و قدری آن طرف‌تر


عمارت‌های ‌مرمرین بینی‌


و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشد


زمین و آسمان را کفر می‌گویی


نمی‌گویی؟!

 
 
خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌


ز حال بندگانت با خبر گردی‌


پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن، از این بدعت


خداوندا تو مسئولی

 
 
خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن

در این دنیا چه دشوار است

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است!

۱۳۸۹ آبان ۲۸, جمعه

وصيت نادرشاه






اي خردمندان و اي دانشمندان سرزمين من:
 آزادي سرزمين هاي کشور ايران با قدرت شمشير و سپاه من اما پرورش نسل هاي آينده با انديشه هاي روشن و به دور از نابخردي با شما.
 اگر شما مردم را آگاهي بخشيد و آن ها را از خرافه به دور سازيد، ديگر نيازي به شمشير نادر نخواهد بود


شاهنامه فردوسي


از دشمن بزرگ نبايد ترسيد اما باي............................................ . جواني که از آرمان هاي بزرگ ميهني و مردمي خود جدا شد، نه تنها ياريگر کشور نيست بلکه باري به دوش هم ميهن خود است
خردمند، راهنماي من در تمامي زندگي بوده است. اي مردم، در گزينش بزرگان کشور خود تيزبين باشيد و کساني را که نيرنگ کار , بيش خواه و خودخواه و فريبنده هستند را به نزد خود راه ندهيد


پيروزي هند سرفرازيي نبود براي من، دستگيري درازدستان و سرسپردگاني ارزشمند بود که بيست سال کشورم را ويران ساخته و تاراج را تمام بر مردم سرزمينم روا داشتند . اگر به دنبال سرفرازي بودم پادشاهان اروپا را مي توانستم به بردگي بگيرم؛ اما اين از آيين جوانمردي و خوي ايراني من به دور بود


کمربند و تاج سلطنت، نشان نوکري براي سرزمينم است. نادرها بسيار آمده اند و باز خواهند آمد اما ايران و ايراني بايد هميشه در بزرگي و سروري باشد. اين آرزوي همه زندگيم بوده است


هنگامي که برخواستم؛ از ايران، ويرانه اي ساخته بودند و از مردم کشورم بردگاني زبون و همه جا........بود و بيگانه پرستي. سپاه من نشان بزرگي و دليري ايرانيان را در درازناي تاريخ ايران دوباره زنده کرد. سپاه نادر تنها به دنبال نگاهباني کشور و آرامش آن بوده است


براي مرزهاي کشورم هيچ هنگام با کسي گفت و گو نمي کنم بلکه آن را با نيروي خواست خود و فرزندان کشورم به چنگ مي آورم و از آن نگاهباني مي کنم


با خود مي گفتم؛ بايد راهي جست در تاريکي شب هاي نافرنان بر سرزمينم، من هميشه به دنبال نوري باشم, نوري براي رهايي سرزمينم از چنگال بيگانگان، چه آسيب دهشتناکي است که ببيني همه جان و دارايي و آبرويت در دستان بيگانگان قرار گرفته و دستانت بسته است و نمي تواني کاري کني اما همه وجودت براي رهايي در تکاپوست. نيرويي با مهر به ايران از ژرفايم فرياد مي زد؛ تو مي تواني بهبودبخش باشي، حرکتم را با نام ايران آغاز کردم


تمام وجودم و زندگي ام را براي سرفرازي ميهنم بخشيدم ؛به اين اميد که سرفرازي جاويدان براي کشورم کسب کنم. هنگامي که در دشت مغان اردبيل بودم، سوگند ياد کردم که ايراني را سرور و سالار جهان کنم و ايرانيان را از دست درازي دشمنان نگاه بدارم. من وام خويش را به انجام رساندم، آيا ديگران نيز چنين کردند !؟


در سرزميني که ناداري و پس رفت و دست درازي در آن بيداد مي کند، ساختن................................................................ به چه دردي مي خورد. اين پول ها و سرمايه را بايد براي ساختن و پروراندن جواناني دلير و ميهن پرست خرج کرد که نخست ستون يک کشور آزاد را بسازند. خمس و زکات را، به اين جوان ها بدهيد


۱۳۸۹ آبان ۲۶, چهارشنبه

ترجمه ی سنگنبشته داریوش بزرگ در بیستون توسط «سر هنري كرِسويك راولينسون»:

۱۶ نوامبر ۱۸۴۶ روزی است كه سر هنری راولینسون موفق به خواندن خطوط میخی سنگنبشته داریوش بزرگ در بیستون شد و آن را ترجمه كرد. این سنگنبشته مربوط به سال ۵۱۹ پیش از میلاد است كه حدود جغرافیایی ایران در آن مشخص شده و سند مالكیت میهن ما بشمار می رود - تنها كشور جهان كه چنین سندی را دارد. راولینسون از دهه ۱۸۳۰ تلاش خود را برای خواندن كتیبه های (خط میخی) ایران باستان آغاز كرده بود. وی كه بر زبان فارسی مسلط بود قبلا آتاشه نظامی انگلستان در ایران بود و مطالعه تاریخ ایرانیان وی را علاقه مند به تحقیق درباره ایران باستان و خواندن سنگنبشته های آن عهد كرده بود. پیش از او، گروتنفند آلمانی دست به چنین تلاشی زده بود ولی موفق به خواندن كامل متون نشده بود و معنای برخی از كلمات را حدس زده بود. راولینسون متوجه شده بود كه كتیبه ها به سه خط نوشته شده اند و از متن ساده تر و كوتاهتر آغاز كرده بود. در این متن، وی به كلماتی برخورد كرده بود كه در كتیبه های میخی تخت جمشید و نقاط دیگر ایران وجود داشت و حدس زده بود كه نام های خاص هستند و با یافتن حروف مشترك كلماتی چون داریوش، هیشتاسب (نام پدر داریوش)، آریامازس، خشایارشا، پارسو، هخامنشی و ... موفق به خواندن سنگنبشه ها شد كه اوج تمدن، مدیریت و دانش ایران باستان را به جهانیان بازتاب داد. آرزوی داریوش در یك كتیبه اش این بوده است كه اهورامزدا ایران را از دروغ و خشكسالی بركناردارد که نشانه ناسیونالیست بودن اوست. راولینسون كه سالها عمر خود را صرف كشف حروف و خواندن كتیبه های ایران باستان كرد در سال ۱۸۱۰ در چادلینگتون انگلستان به دنیا آمده بود و در سال ۱۸۹۵ درگذشت
.

۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

بزرگترین معضل فرهنگی ما ایرانیان چیست؟

۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

عجب زمانه ی شده است




من در حد خودم کتاب مطالعه می کنم روزانه در اینترنت گشتی میز نم و مخصوصا به تاریخ و علوم اجتماعی علاقه مند هستم من در طول تاریخ بشریت ندیده ام قوم و ملتی که دارای سابقه تاریخی باشد از گذشته خود به بدی یاد کند بزرگانش را بکوبد  و از آنها با الفاظ بد یاد کند
مرحوم مصدق را می کوبند کسی که قهرمان ملی بود و حس ملی گرایی را زنده کرد نه در ایران بلکه در خاورمیانه امروز تیتر روزنامه بود که مصدق خیانتکار بود و کاشانی قهرمان
هر دو آنها از دنیا رفته اند و این تاریخ است که قضاوت خواهد کرد  ولی چرا ما برای اینکه بگویم آدم خوبی هستیم دیگران را باید نفی کنیم من نمی دانم آیت الله کاشانی قهرمان بود و یا خیانتکار ولی چرا با کوبیدن مرحوم دکتر مصدق میخواهیم به اهداف مادی خود برسیم
و یا اینکه آیت الله علم الهدی گفته امیر کبیر باعث بدبختی شد(هر چند برای آیت الله علم اهدی ارزش بسیاری قائل هستم)  
دقیقا گفته علم الهدی را اینجا می گذارم :
آيت‌الله علم‌الهدی افزود: همين موضوع باعث شد اميرکبير در زمان تأسيس دارالفنون تدريس و آموزش‌های دينی را منع کند و به عنوان يک اصل قرار دهد زيرا بر اين باور بود که آموزش‌های دينی باعث رشد نکردن فناوری می‌شود.
وی اظهار داشت: بر همين اساس اميرکبير، دو نفر ضد خدا و مخالف دين را در رأس دارالفنون قرار داد تا از نفوذ دين در آنجا جلوگيری کند و به همين دليل سکولارسازی در جامعه سياسی و فرهنگی نفوذ کرد.
امام جمعه مشهد خاطرنشان کرد: اين اقدام در آينده تأثير خود را نشان داد؛ ‌انقلاب ضد استکباری و ضد قاجار توسط روحانيت و جريان دينی ‌و جريان مقدس انقلاب مشروطيت به دليل وجود ‌رسوبات اين تفکر غربی بين يک سری غرب‌زده‌ به جايی نرسيدند

من با تمام احترامی که به این عزیزان و اساتید دارم فقط میخواهم بگویم بزرگان این کشور که هم اکنون در میان ما نیستنند را نکوبیم
بخدا هیچ ملتی این کار را نمی کند
من خودم در پیشگاه این سرزمین و این تاریخ شرمسار هستم و جلوی بزرگان آن سر تعظیم فرو می آورم امیدوارم روزی فرا رسد که برای بزرگان خود ارج و احترام قائل شویم و بدانیم هیچ قوم و ملتی این چنین نکردکه ما کردیم


۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

چرا ایران عرب نشد؟

1400سال مقاومت نیروهای میهنی در ایران در برابر استعمار فرهنگی عرب
زمانیکه ایران، پس از 1300 سال فرمانروائی در پهنه های جهان ، بدست بادیه نشینان تازی از پای در آمد ، تاریکی دهشتناکی به تمام دیار آن رخنه کرد، در نخستین سده آن دوران سیاه، خود برتر انگاری تازیان پیروز و تحقیر روزانه ایرانیان به بالاترین مرزهای خود رسیده بود . سرداران عرب مانند حجاج بن یوسف ، یزیدبن مهلب و قتیبه دهها هزار ایرانی را قتل عام کرده بودند . گرفتن مالیاتهای سنگین همگانی و مالیاتهای سرانه ویژه بنام « جزیه » از کسانی که از  پزیرفتن آئین تازیان سرباز زده بودند کمر ایرانیان را شکسته بود.
تازیان نژاد پرست نیمی از کارمزد روزانه دهقانان ایرانی را که آنها را « موالی » می نامیدند نصیب خود کرده بودند و آنها را پیاده در حالیکه خود سوار بر اسب یا شتر بودند به جنگهای گوناگون برای تسخیر ملل دیگر میبردند . پارسی گوئی را تحقیر میکردند و ایرانیانی را که به عربی گفتگو نمیکردند « عجم » بچم «گنگ» لقب داده بودند . تازیان تمام مشاغل مهم اداری را با اینکه هیچگونه اطلاعی از آن نداشتند نصیب خود کرده بودند . تاریخ دان ابوالفرج اصفهانی درباره تحقیر بیش از مرز ایرانیان می نویسد « زمانی که زنی عرب با مرد ایرانی ازدواج کرد حاکم مدینه ماموری فرستاد و آن زن را ناگزیر کرد که از شوهرش طلاق بگیرد . سپس فرمان داد به آن مرد دویست تازیانه زدند که بمیرد » .
در آن دوران سیاه ، هزاران هزار کتاب خطی و نقاشی شده یعنی گنجینه سده ها پندار و اندیشه ایرانی در آتش سوخته یا به آب بسته شده بودند. در خراسان دو قبیله عرب ، یمانی و مفر ، که پس از پیروزی تازیان به آن دیار کوچ کرده و قدرت را در دست گرفته بودند ، به نوشته ابن خلدون تمام ایرانیان را از مقامهای اداری بر کنار و جای آنها را به اعراب دادند. در برابر اعتراض ایرانیان دو هزار نفر را با یک شبیخون سر بریدند . تمام نوشته های رسمی و اداری به عربی نگارش میشد و پارسی نویسی را گناهی نا بخشوده می شمردند . بسیاری از ایرانیان از ترس تحقیر یا کشته شدن نامهای عربی برای خود گزیدند و با زبانی نیمه پارسی و نیمه عربی با یکدیگر گفتگو میکردند . همین ترس باعث شد که به هر عربی ، حتی از پائین ترین قبیله « سید » به چم « آقا» لقب دهند . این لقب ، حتی به نواده های آنها هم گفته شد و تا دوران ما ادامه پیدا کرد . این درست بود که در درازای سه سده هر عربی یک « آقا » یا « سید » مطلق بود .
در چنین شرائطی بود که در سده هشتم ، بزرگترین نخبگان ، خردمندان و دلاوران ایرانی برای بازسازی آبرو و حیثیت بر باد رفته خود و برای رهائی فرهنگ و آئین تحقیر شده خود بوسیله مشتی عرب بیابانی که دانشی جز غنیمت گیری و تاراج نداشتند در جنبش رهائی بخش گرد آمدند که بعد ها بنام « جنبش آزادگان » یا « نهضت شعوبیه » شناخته شد. « جنبش آزادگان » نخستین قیام ملی ایرانیان در برابر  تازیان و آنهمه سرافکندگی بشمار میآید

۱۳۸۹ آبان ۱۹, چهارشنبه

سید حسن نصر الله







سید حسن نصر الله را همه ایرانیان دیگر می شناسند چند وقت پیش به شهرستان بروجرد رفتم دیدم یک پارک را بنام سید حسن نصر الله نموده اند من زیاد او را نمی شناسم ولی حتما شخصیت مهمی است که اینقدر در ایران از طرف دولت و حکومت حمایت میشود 
تا اینکه چند وقت پیش (دو روز پیش) در اینترنت سخنانی از سید حسن نصر الله شنیدم و حتی فیلم سخنرانی این سید را نیز دیدم و اینکه طرفدارانش که لبنانی بودنند وقتی این سخنان را گفت برایش دست زدنند . 
حتما جملات خوبی گفته که برایش دست زدنند !
من دقیقا عباراتی که این سید گفت می آورم 
مفهوم کل صحبتش این بود تمدنی به اسم پارس دیگر وجود ندارد و در ایران فقط تمدن اسلامیست من متخصص نیستم که بگویم درست است و یا نه امیدوارم مسئولین دلسوز کشورم دیدگاه خود را بیان کنند
البته ما هم می دانستیم که اینها اولاد پیامبرنند و احترامشان واجب است 

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه


تصویری در میان آیتم‌های دوستان در گوگل ریدر دیدم که بریده‌ای از روزنامه‌ی اعلام نتایج کنکور سراسری در سال ۸۰ را نشان می‌داد. یک نفر کامنتی گذاشته بود: ”سوال اینه که از اینا چند نفرشون الان ایران هستند هنوز؟” دونستن جواب این سوال برای من جالب بود و یک جستجوی کوچیک انجام دادم. نتایج جالب‌تر از چیزی بود که فکر می‌کردم. حیفم اومد منتشرش نکنم. قضاوت با خودتان




ندا ناطق (نفر اول رشته ریاضی): استانفورد، آمریکا

اشکان برنا (نفر دوم رشته ریاضی): برکلی کالیفرنیا، آمریکا

احسان شفیعی پور‌فرد (نفر سوم رشته ریاضی): ایلینویز، آمریکا

محمد فلاحی سیچانی (نفر اول رشته تجربی): میشیگان، آمریکا

محمد امین خلیفه سلطانی (نفر دوم رشته تجربی): اطلاعات خاصی پیدا نکردم

پیمان حبیب اللهی (نفر سوم رشته تجربی): هاروارد، آمریکا

محمدرضا جلایی‌پور (نفر اول رشته انسانی): مجهول
ورشکستی در زمان کوتاهی رخ می دهد البته ورشکستگی بخاطر هرچیز که باشد در مدت زمان اندکی رخ می دهد بشما فرصت فکر نمی دهد و شما زمان مناسب برای تصمیم گیری ندارید و آنگاه که چشمانت را باز کنی دیگر دیر شده است و افسرده گی شروع میشود و به گذشته خود با اندوه نگاه می کنی
ولی نکته ای را که میخواهم بگویم بسیار مهم است هیچگاه در تصمیم گیری سرمایه گذاری عجله نکنید مخصوصا کسانی که میخواهند شما را بدام اندازنند از ترفندهای مختلفی استفاده می کنند مثلا شما را وادر می کنند که فرصت فکر نداشته باشی می گویند عجله کن زود باش تا فردا قبل از ساعت ده باید جواب دهی وگرنه دیگر نمی توانی و فرصت بزرگی را از دست می دهی هر گاه طرف معامله شما اینطور برخورد کرد که عجله کن وقت کم است یک نفس عمیق بکشید و خیلی محکم اعلام کنید که از سرمایه گذاری انصراف داده اید
مدیر وبلاگ حسن محمودی

۱۳۸۹ آبان ۱۷, دوشنبه

وظیفه هر یک از ما ایرانیان در زمان حاضر زنده نگه داشتن فرهنگ چند هزار ساله ایرانی و پارسی است

ثروت کوروش کبیر "پادشاه هخامنشی "
زمانی کزروس به کورش بزرگ گفت چرا از غنیمت های جنگی چیزی را برای خود بر نمی داری و همه را به سربازانت می بخشی. کورش گفت اگر غنیمت های جنگی را نمی بخشیدیم الان دارایی من چقدر بود؟  گزروس عددی را با معیار آن زمان گفت. کورش یکی از سربازانش را صدا زد و گفت برو به مردم بگو کورش برای امری به مقداری پول و طلا نیاز دارد. سرباز در بین مردم جار زد و سخن کورش را به گوششان رسانید.مردم هرچه در توان داشتند برای کورش فرستادند. وقتی که مالهای گرد آوری شده را حساب کردند ، از آنچه کزروس انتظار داشت بسیار بیشتر بود. کورش رو به کزروس کرد و گفت ، ثروت من اینجاست. اگر آنها را پیش خود نگه داشته بودم ، همیشه باید نگران آنها بودم . زمانی که ثروت در اختیار توست و مردم از آن بی بهره اند مثل این می ماند که تو نگهبان پولهایی که مبادا کسی آن را ببرد.