۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

سفر به ارمنستان - قسمت دهم



ما در ارمنستان مشكل ايجاد ارتباط كلامي داشتيم زيرا كسي انگليسي نميداند به ندرت كسي پيدا ميشد كه كمي زبان انگليسي بداند زبان مردم ارمنستان ارمني و زبان بين المللي آنها روسي است بعبارتي زبان دوم آنها روسي مي باشد براي همين براي ارتباط كلامي مي بايست با ايما و اشاره مفهمومت را بطرف مقابل بفهماني كه البته شدني است .
ما در روز دوم از مكانهاي تاريخي ارمنستان ديدن كرديم درب بزرگترين كليا ارمنستان براي همه باز است كه در آنجا به عبادت مشغول شوند ساختمان كناري آن جاييست كه شمع روشن مي كنند و كسي با شما كاري ندارد
من به تنهايي وارد كليسا شدم و در آنجا با خداي خود خلوت كردم براي من بين خداي اسلام يهوديت و مسيحييت فرقي نيست و همه يكي هستنند چقدر زيبا بود و در آنجا با تمام وجود خدايم را صدا زدم
جوهره خدا يكيست و چيزي نيست جزء درون خودمان من البته اعتقاد شخصيم اين است كه خدا همه جا هست و از رگ گردن بما نزديك ترست و هر لحظه شما اراده كنيد او در كنار شماست
و به احترام دين مسيحي نيز شمعي روشن نمودم البته دوستان من بيرون از كليسا منتظر من بودنند .
بعد از ديدن از كليساي بزرگ ارمنستان كه اگر ذهنم ياري دهد مربوط به چهارصد سال پيش بود به خيابانهاي اطراف آنجا رفتيم تقريبا محله قديمي ايروان آنجاست در طول سفرم دست فروشي نديدم
نزديكيهاي ظهر به يك رستوران رفتيم ودوستان من پيتزا همراه با شراب سفارش دادنند تقريبا خوردن غذا در آن محيط گران بود باز اگر ذهنم ياري دهد هر نفر 15000 تومان شد .
چند سالي است كه سرمايه گذاران در ايروان در ساختمان سازي سرمايه گذاري مي كنند و بنظر مي آيد ايروان در حال تبديل شدن و هماهنگ شدن با محيط خارجي خود است
من توصيه مي كنم از فرصت استفاده كنيد و به ايروان مسافرت كنيد زيرا با مناظر بكر و تاريخي و سنتي روبرو مي شويد كه شايد ده سال ديگر خبري از آنها نباشد
همه چيز آنجا متناسب با تاريخ و فرهنگشان است و واقعا خود را در تاريخ احساس مي كنيد
همان روز هر يك جداگانه يك سيم كارت خريداري نموديم كه قيمت هر سيم كارت 15000 تومان است و قابل شارژ
مردم ارمنستان قوانين را بخوبي رعايت مي كنند از عرض خيابان من كسي را نديدم عبور كند راننده گان بخوبي قوانين را رعايت مي كنند
تمام تاكسي ها داراي تاكسيمتر هستنند و ....
همچنين در خيابانهاي ارمنستان پر از ايراني بود و احساس غربت نمي كردي در كنار خيابان ايستاده بوديم كه پير مردي خوش پوش كنارمان آمد و فارسي تا حدودي مي دانست و مي كفت دوران بچه گي در اصفهان بوده و از ما كمك مي خواست البته كمك مالي ما نيز دريغ نكرديم
و د
در غروب روز دوم صاحب خانه كه مردي حدود 65 سال سن داشت مهماني به خانه ما آمد البته ملزومات پذيرايي را همراه خودش آورده بود آن خانه اي كه ما كرايه كرده بوديم مشرف به رود خانه بود و بالكن بزرگي داشت كه يك ميز و چند صندلي چوبي آنجا بود نشستيم و ورق بازي كرديم و مدام سيگار مي كشيد و احساس محبت به ايرانيها داشت مدام مي گفت ارمنستان با ايران دوست و براي ما نوشيدني مي ريخت و از آذربايجان بد مي گفت و علت فقر ارمنستان را محاصره دراز مدت آذربايجان و گرجستان عنوان مي نمود
قابل ذكر است ايران روابط خوبي با ارمنستان دارد و در جنگ آذربايجان و ارمنستان از ارمنستان حمايت مي نمود .
تا يادم نرفته آنجا ما با گربه اي در خانمان آشنا شديم كه شب اول تمام خوراكيهاي ما را خورده و دهن مالي كرده بود چون كه يخچال روي بالكن بود و نمي دانم چطور درب آن را باز كرده بود و كاملا با ما دوست بود و ما هم از او خوشمان آمده بود
*******
نايت كلوب امگا بقولي باكلاس ترين و گرانترين نايت كلوب ايروان است ورودي آن 5000 درام مي باشد
*************

.


هیچ نظری موجود نیست: