۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

تمدن اَرَتـَّه(جيرفت) كهن‌ترين گهواره‌گاه تمدنِ جهان

در داستانهاي باستاني سومري از كشوري به‌نام ارَتّە سخن رفته كه نسبت به ميان‌رودان در مشرق‌زمين واقع شده بوده است. گفته شده كه نخستين پادشاهي جهان در ارَتّە بوده است. ارَتّە كشور پهناوري بوده و سرزمينها و اقوام منطقه را به‌زير سلطۀ خودش كشيده بوده، عدالت را در جهان بر قرار كرده، مردم را با قانون آشنا كرده، به‌مردم ياد داده كه برادرانه در كنار يكديگر بزيند، به دينها و عقايد يكديگر احترام بگذارند، و از تعدي به‌يكديگر خودداري كنند. باستان‌شناسان و اهل تاريخ از اين تمدن بي‌خبر بودند تا آنكه در سال ۱۳۷۹ به‌ناگهاني يافت شد. يافت شدنِ اين منطقۀ تمدني كه در مركز جنوبي ايران‌زمين واقع شده است نظريات باستان‌شناسي و كليت نظريۀ پيدايش تمدنهاي جهاني را زير و رو كرد؛ زيرا معلوم گرديد كه اينجا زادگاه و گهواره‌گاهِ تمدن بشري است.


كتیبه ای با خط ناشناخته نشانه ای از تمدن بزرگ جیرفت
ماجرا از آنجا شروع شد که در سال 2001 به دنبال سیل در هلیل رود یکی از افراد محلی شی ء قدیمی شناوری را بر آب دید. روز بعد تعداد زیادی از افراد در جست و جوی آثار پنج هزار ساله به حاشیه ی هلیل رود هجوم آوردند. آنها منطقه را به قطعات شش متر مربعی تقسیم کردند تا هر کس بتواند سهمی از این گنجینه ببرد.
http://www.iran-newspaper.com/1382/820431/html/129957.jpg
کار آن مرد روستایی اگر چه تا مدتی از سوی غارتگران فرهنگی به دلیل ناشناخته بودن منطقه تداوم یافت، اما در اواخر همان سال بود که با پیگیری رسانه ها و علاقه مندان به میراث فرهنگی کشور، هیات هایی از سوی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری برای شناسایی بیشتر به منطقه فرستاده شدند که حاصل آن ثبت بیش از 80 محوطه باستانی و آغاز کاوش های باستان شناسی در این منطقه بود. در نهایت باستان شناسان بین المللی به سرپرستی دکتر یوسف مجیدزاده به کاوش این سایت باستان شناسی پرداختند و گرچه کاوشهای این گروه به کشف تندیسها و ظروف منحصر به فردی مانند آنچه توسط افراد محلی غارت شده بود نیانجامید، ولی این گروه توانست ساختار قدیمی ای در این سایت پیدا کند که جزو زیگوراتها دسته بندی شد. همچنین در این کاوش، شش گور، یک مرکز صنعتی و تعداد زیادی اشیای دیگر یافته شد که در میان آنها 25 مهر وجود داشت. و مهمتر از همه یک لوح گلی که نخستین سند خدشه ناپذیر از خط و نوشتار به حساب می آید یافته شد.(شكل بالا)
عكس هایی که به شکل کژدم (عقرب) و پرنده در ادامه می بینید آثاری از تمدن جیرفت هستند. در مورد این آثار دکتر مجیدزاده این نظر را مطرح کرده است که این آثار کاربردی به عنوان تخته ی یک نوع بازی داشته اند كه (به همراه مهره هایی) كه بر روی دوایر كوچك روی تخته ها جای می گرفته اند، وسایل بازی های باستانی به شمار می آیند.


دکتر یوسف مجید زاده، سرپرست هیات کاوش های باستانی در جیرفت می گوید :
” جیرفت را کهن ترین تمدن شرق می دانیم و به دنبال اثبات این مدعا هستیم که تمدن جیرفت و داده های باستان شنای در این منطقه، نظریه های باستان شناسی بزرگ دنیا درباره تمدن شرق را به هم خواهد زد”. وی مورد نتایج کاوش های خود در جیرفت می گوید: ” اکنون مطمئن شده ایم که جیرفت از تمدن بین النهرین قدیمی تر و وسیع تر بوده است و مطالعات و کاوش ها نشان می دهد که جیرفت بزرگ ترین مرکز تجاری جهان بوده است”. این باستان شناس در ادامه می گوید : ” شرایط مطلوب آب و هوایی در جیرفت و وجود انواع محصولات کشاورزی موجب شد تمدنی در این منطقه شکل بگیرد که در دوره باستان بهشت جهان محسوب می شده است”.
مجید زاده تاکید می کند: ” این منطقه به قدری غنی است که کارهای پژوهشی، در این منطقه تنها قطره ای از دریاست و در واقع جیرفت سرفصل جدیدی را در تاریخ ایران و جهان باز خواهد کرد”.
****************************************************************

اگر بخواهیم سفر خود در تاریخ ایران را آغاز کنیم و سیر اندیشه‌و تمدن انسان ایرانی و ارتباط آن با جهان بیرون را پی گیریم باید این سفر را از نخستین آثار تاریخی که‌شواهدی دال بر وجود تمدنی باستانی در ایران زمین دارند شروع کنیم. پس بیایید به‌جنوب‌شرقی ایران سفر کنیم و از کرمان و منطقه‌شهداد سفر طولانی خود را آغاز کنیم. سفری که‌هنوز تا مهاجرت آریاییان به‌ایران حداقل دوهزارسال فاصله‌دارد و حداقل یک تمدن دیگر یعنی تمدن عیلامی‌میان این نقطه‌شروع و آغاز حکومت مادها و سپس امپراتوری هخامنشیان و بنیان گذاری کشور ایران توسط کورش کبیر که‌توسط بسیاری از ما آغاز تاریخ تمدن ایرانی شناخته‌می‌شود فاصله‌است.

شهداد منطقه‌ای است واقع در کویر لوت که‌امروزه‌بخشی از استان کرمان محسوب‌می‌شود. شهری که‌خود چنان قدمتی در تاریخ ایران دارد که هرودت 2500 سال پیش از آن به‌عنوان کارامان و شهری که‌یکی از ده‌تبار مهم پارسیان را تشکیل می‌دهد نام برده‌است و داریوش شاه‌هخامنشی بر کتیبه‌بیستون از اینکه‌چگونه‌از چوبهای کارامان برای ساخت  پارسه‌(تخت جمشید ) بهره‌جسته‌است می‌گوید. نام باستانی شهداد بنا بر بسیاری کتب از جمله‌تاریخ طبری ”خبیص” بوده‌است و در یکصد وده‌کیلومتری شرق کرمان در حاشیه‌غربی کویر لوت قرار دارد. خبیص در زبان عربی به‌معنای حلوای خرماست و این احتمالا به‌دلیل کیفیت بالای خرمای این منطقه‌بوده‌است و البته‌بنا به‌اسناد تاریخی حنا و پارچه‌های ابریشم این منطقه‌نیزدر گذشته‌ای نه‌چندان دور خواستاران فراوان داشته‌است.  نکته‌جالب توجه‌دیگر در رابطه‌با منطقه‌شهداد این است که این منطقه تنها 80 کیلومتر با ناحیه‌گندم بریان فاصله‌دارد. منطقه‌ای  با 480 کیلومتر مربع مساحت که‌باگدازه‌های آتشفشانی سیاه‌رنگ پوشیده‌شده‌و به‌علت جذب بسیار بالای نور خورشید گاهی درجه‌هوا در سایه آن به 70 درجه سانتیگراد می‌رسد و این حرارتی است که‌هیچ موجود زنده‌ای در آن امکان زندگی ندارد و از این روست که‌آن را به‌همراه‌نقطه‌ای در صحرای آریزونای امریکا (با 65 درجه‌حرارت) گرمترین نقطه‌زمین می‌دانند .

از لحاظ جاذبه‌ها و عوارض طبیعی، دشت لوت یکی از منحصر به‌فردترین نقاط که‌زمین است. مرتفع ترین هرمهای شناخته‌شده ماسه‌ای دنیا با 300 متر ارتفاع در لیبی قرار دارند و این در حالی است که‌ارتفاع هرمهای ماسه‌ای کویر لوت گاه‌به‌480 متر نیز می‌رسد. گذشته‌از هرمهای ماسه‌ای  کلوتهای دشت لوت در 40 کیلومتری شمال شرق شهداد بزرگترین عارضه‌طبیعی دنیاست. شهری افراشته‌از کلوخ ،ساخته‌دست آب و باد و خاک به‌مساحت 11000 کیلومتر مربع در کویری که‌حتی گیاه‌در آن نمی‌روید.



ولی این شگفتیها تنها پوشاننده‌شگفتی دور از ذهن و بزرگ دیگری هستند که‌برای هزاران سال از چشمان بشر پنهان گشته‌بود. چه‌کسی باور می‌کرد تمدنی بزرگ با قدمتی بین شش تا هشت هزار سال در اعماق این ناحیه‌بیابانی و بی حیات خفته‌است. چند سال است که‌نام تمدن آرتا در میان باستان شناسان به‌گوش می‌رسد. ولی این آرتا کجاست و اولین سرنخهای تاریخی وجود آن چگونه‌به‌دست آمده‌است و ارتباط آن با منطقه‌شهداد چیست؟

مطابق یک توافق عام در دنیای باستان شناسی بین النهرین گهواره‌تمدن بشری محسوب‌می‌شود و از این نظر آن را حتی بر مصر مقدم می‌دانند. این نقطه‌ای است که‌سفر تاریخی بشر در هزاره‌چهارم پیش از میلاد آغاز گشته‌است. نام بین النهرین تداعی گر تمدنهای سومر، اکد، بابل و آشور است و این نام نخستین بار توسط آشوریان به‌این منطقه‌اطلاق شد و بعدها به‌همین صورت به‌یونانی، عربی و در نتیجه‌پارسی برگردانده‌شد. سومر قدیمیترین این تمدنهاست که‌توسط همسایگانشان شنعار نامیده‌می‌شدند و هم در تورات و هم در کتیبه‌ای از کورش‌به‌آنها اشاره‌شده‌است. برای اولین بار ستاره‌شناسی و تقسیم ساعت به‌60 دقیقه و هر دقیقه‌به‌60 ثانیه‌از سومر برخاست و نخستین کتیبه‌جهان مربوط به‌3200 سال پیش از میلاد در این نقطه‌به‌دست آمده‌است. تمدن همسایه‌سومر اکد نام داشته که‌سامی‌نژاد بوده‌اند ولی آنچه‌آشکار است این است که‌سومریان چون عیلامیان نه‌سامی‌و نه‌آریایی نژاد بوده‌اند و زبان آنان نیز هیچ گونه‌ارتباطی با زبان این اقوام نداشته‌است و خویشاوندی آنان نیز با اقوام آسیای صغیر به تایید نرسیده‌است و چگونگی پیدایش آنان و منشا زبانشان در پرده‌ای از ابهام قرار دارد. شهر اوروک از معروفترین شهرهای این تمدن و افسانه‌گیل گمش ،شاخص ترین اسطوره‌به‌جا مانده‌از آنان است و همچنین زیگوراتها به‌صورت معابد پلکانی یکی از قدیمیترین خاستگاههای خود را در سومر یافته‌است و شایان ذکر است که‌رسم ساخت این این بنا در تمدن همسایه‌یعنی عیلام و هزاران کیلومتر دورتر در اقوام مایا و اینکا نیز مشاهده‌شده‌است. این تمدن بعدها توسط اکدی های سامی‌که‌از عربستان مهاجرت کرده‌بودند مغلوب‌شد و دوره‌های بعدی احیا شهرهای آن را باید در تمدنهای وارث آن چون کلده، آشور و بابل جست. نکته‌ای که‌اینجا لازم به ذکر است این است که‌امکان اطلاق واژه‌تمدن به‌هر مجموعه‌یافته‌باستان شناسی وجود ندارد و اصولا زمانی می‌توانیم از یک تمدن صحبت کنیم که‌به‌یافته‌هایی چون معماری، صنعت، حكومت، مذهب، تجارت و البته‌خط و زبان  به‌طور هم زمان دست يابيم.

نخستین اشاره‌ها به‌تمدن آرتا را می‌توان در آثار مکتوب‌به‌جا مانده‌از تمدن سومر یافت که‌آنها در گل نبشته‌ها و سرودهای حماسی خود بارها به‌این سرزمین اشاره‌کرده‌اند و از آن یاری طلبیده‌اند. در این نوشته‌ها آمده‌است که‌:”برج و باروی آرتا از لاجورد سبزند، دیوارهای آن از آجر قرمز، و خاک مورد نیاز برای بنا کردن آن از کوه‌هایی آمده‌است که‌در آنها سرو می‌روید.” در آثار بعدی در دوره‌های بعدی سومر پادشاه‌اوروک از مردم آرتا می‌خواهد تسلیم شوند و ثروت خود را در اختیار سومر قرار دهند و فرستاده‌مردوک این سرزمین را اینگونه‌آدرس می‌دهد که‌باید از اوروک به‌سوی عیلام روی و از سرزمین عیلام بگذری، از انشان (فارس کنونی) عبور کنی و پس از پشت سر گذاشتن هفت کوه‌به‌آرتا خواهی رسید.

در طی سالیان گذشته‌نظریات متعددی در رابطه‌با آرتا مطرح شده‌است. گروهی آن را تنها یک اسطوره‌تاریخی می‌دانند و گروهی نیز آرتا را واقع در غرب ایران و بیشتر حوالی دریاچه‌ارومیه‌و همینطور ارمنستان می‌دانند که‌در این میان نیز گروهی به‌ریشه‌های مشترک نژادی مردم بومی‌آن منطقه‌و سومری ها اعتقاد دارند. اعتقاد دیگری نیز وجود دارد که‌با جهت ارائه‌شده‌توسط لوح سومری اگر انشان را همان فارس بدانیم مطابقت بیشتری دارد و آن این است که‌این تمدن باید جایی در جنوب‌شرقی ایران باشد.

پرفسور مجید زاده‌مدتهاست که‌معتقد است ارتباطی بین آثار یافت شده‌از منطقه‌شهداد، جیرفت و شهر سوخته‌وجود دارد که‌ارتباط جغرافیایی آنها در منطقه‌جنوب‌شرقی ایران آن را تقویت می‌کند. او معتقد است در این منطقه‌ما با تمدنی عظیم و بسیار کهن و پهناور روبرو هستیم که‌هزاران سال است در سکوت دشتهای کویری این منطقه‌خفته‌است. تمدنی که‌به‌اعتقاد او همان آرتای گم شده‌است که‌او روزگاری که‌در دانشگاه‌شیکاگو تحصیل می‌کرد آرزو داشت روزی به‌جستجوی آن برآید. آرزویی که‌25 سال بعد محقق شد.

سوالات بسیاری است که‌در این ارتباط باید پاسخ داده‌شود. آیا یافته‌های باستانشناسی در این منطقه‌در حد آن است که‌بتوانیم به‌آن تمدن اطلاق کنیم؟ به‌یاد آوریم که‌برای این کار ما باید صنعت، آیین ها، حکومت و خط و زبان را به‌اثبات برسانیم. و اگر آنچه‌یافت شده‌براستی سرنخهای یک تمدن است. قدمت این تمدن چقدر است؟

اگر ادعاهای پرفسور مجیدزاده‌و همکاران امریکایی او در تمدن بودن آثار به‌جا مانده‌و قدمت آنها درست باشد، زلزله‌ای در انتظار دنیای باستان شناسی است و جایگاه‌گهواره‌تمدن تغییر خواهد کرد. ایرانیان ریشه‌های جدیدی برای هویت باستانی خود خواهند یافت که  1500- 3000سال کهن تر از مهاجرت آریاییان به‌ایران است و البته‌سوالات جدیدی مطرح خواهد شد.

ارتباط تمدن آرتا و سومر چه‌بوده‌است؟

آیا سومریان غیر آریایی و غیر سامی  همچون عیلامیان غیر آریایی و غیر سامی‌برای نخستین بار از آرتا مهاجرت کرده‌اند؟

ارتباط عیلام که‌تا امروز کهن ترین تمدن شناخته‌شده‌ایرانی به‌پایتختی شوش است با این دو تمدن چیست؟

آیا زیگوراتها که‌تنها در معدودی تمدنهای جهان تا امروز پدیدار گشته‌اند از جمله‌زیگوراتهای سومری، زیگوراتهای تمدن ایلام که‌معروفترین آنها چغازنبیل است و زیگوراتهای جیرفت ارتباط تاریخی معنا داری  با یکدیگر را آشکار خواهند ساخت؟

و شگفتی بزرگتر آنکه‌زیگوراتهای اقوام ناپدید گشته‌مایا و ازتک در امریکای مرکزی ریشه‌های کهنی در آسیا خواهد یافت؟

سوال غیر طبیعی آخر وقتی جذاب تر می‌شود که‌بدانیم مایاها مطابق تقویم شگفت انگیز خود که‌تقریبا در 3314 سال قبل از میلاد و همزمان با تولد تمدن سومر آغاز می‌شود تاریخ خود را آغاز کرده‌اند و این تاریخی است که‌21 دسامبر سال 2012 به‌پایان می‌رسد و شگفت آنکه‌از شباهت چهره‌های منقوش‌بر آثار مایایی، عیلامی، سومری و آثار به‌جا مانده‌از تمدن جیرفت و شهداد که‌بگذریم رسمهایی چون جشن گرفتن 22 دسامبر به‌معنای طولانی ترین شب سال، تقسیم سال به‌365 روز و محاسبه‌خمسه‌مسترقه‌یا 5 روز دزدیده‌شده‌که‌در ایین های باستانی ایران مشاهده‌شده‌به‌صورت کاملا منطبق در رسومات این قوم دور افتاده‌در آن سوی اقیانوسها تنها یک همزمانی شگفت است و یا خطوط جدیدی از دنیای کهن و مهاجرت های آن در حال آشکار شدن است؟

در چند سال گذشته‌من به‌دلیل علاقه‌به‌تمدن و عرفان سرخپوستان امریکای مرکزی مطالعاتی را بر روی تقویم مایایی و عرفان تولتکی انجام داده‌ام. نکات ذکر شده‌در مورد جشن شب یلدا، تقسیم سال، 5 روز دزدیده‌شده‌و اعتقاد به‌بازگشت روح مردگان و آغاز تاریخ مایایی همگی مواردی بود که‌به‌عنوان مشابهات توجه‌مرا جلب کرده‌بود و نظریات جدید درباره‌منشا قوم سومر و به‌ویژه‌تقارن آغاز سفر تاریخی این قوم منجر به‌طرح احتمالاتی شد که‌دربالا بدان اشاره‌کردم که‌تا کنون تحقیقی در رابطه‌با آن مشاهده‌نکرده‌ام و اگرچه‌آنچه‌طرح گردیده‌تنها در حد پرسش و طرح یک سوال است ولی به‌معتقدم ارزش مطالعات بیشتر را دارد. زیرا آنچه‌در این رهگذر یافت خواهد شد تنها آثار باستانی نیست و در تاریخ شکل گیری مبانی تفکرات عرفانی، باورهای تمدنهای نخستین و ساختار آگاهی انها نیز تاثیر خواهد داشت. احتمالا مطالعه‌بر روی اسطوره‌های این اقوام خطوط جدیدی را آشکار خواهد کرد و این یکی از مواردی است که در حال حاضر مشغول مطالعه‌انم. که‌در بخشهای بعد و جمع بندی کل مجموعه‌تمدن آرتا بیشتر بدان خواهم پرداخت.

اگرچه‌این بخش از بحث بیشتر بر حدس و گمان متکی است و تا حتی تبدیل به‌نظریه‌راهی طولانی ی رو دارد ولی اثبات وجود تمدنی که‌ارتباط دهنده‌شهداد، جیرفت و شهر سوخته‌باشد نه‌تنها گهواره‌تمدن را از بین النهرین به‌ایران جابجا خواهد کرد بلکه‌بنیانهای درک باستانشناسی از دنیای کهن را دگرگون خواهد ساخت.

در قسمتهای بعدی این بحث را با تمرکز بیشتر بر یافته‌های کشف شده‌از منطقه‌شهداد، جیرفت و شهر سوخته‌پی خواهیم گرفت تا ببینیم آیا یافته‌ها توان دلالت بر وجود تمدن اسطوره‌ای آرتا را دارند ؟!

آیدین پورمسلمی

تیر ماه‌1389








زیگوراتهای سومری



زیگوراتهای عیلامی

زیگورات کنار صندل- جیرفت

زیگورات مایایی- امریکای مرکزی
*********************************************************************
این هنر مردمان ۱۰۰۰۰ سال پیش جیرفت است
**************************************************

جیرفت، زادگاهی دیگر از تمدن در ایران

Inscription from Jiroft
خط، شهر و دولت، سه عنصر و پایه‌ی ِ تمدن هستند که در کنار رودهای نیل، دجله و فرات پدید آمدند. شکل گیری این سه عنصر در کنار این  سه رود برای تمامی دانشمندان امری بدیهی بود ،تا آنجا که در لوح کتب درسی حکّاکی شدند ، امّا امروزدیگر اطمینانی به شکل گیری این سه عنصر اصلی تمدن در کنار این سه رود نیست.
در اوائل قرن بیستم، با کشف فرهنگ در دره‌ی ِ ایندوس ( بین مرز هند و پاکستان ) که تمامی اسرار آن نیز تا به حال کشف نگشته ، این اطمینان مشوش شده بود ، با کشف ثروتهای باستان شناسی هلیل رود،این اطمینان بیشتر متزلزل شده است . زیرا به نظرمی‌رسد که تاریخ و سرگذشت انسان ها از دره دورافتاده جنوب شرقی ایران، در٢٠٠ کیلومتری تنگه‌ی ِ هرمز نیز گذرمی‌کند . هلیل رود رقیب و هم تراز بین النُهرین (سرزمین پاره پاره‌ی ِ عراق فعلی) شده است، از دید باستان شناسان بعید نیست که مکان های باستانی یافته شده گرفتار حوادث (طبیعی و تاریخی) متعدد نشده باشند . تمام یافته‌ها در این مکان دورافتاده از این سخن می‌گویند که: بقایای شهری بنام آراتا هستند، شهری افسانه ای که اولین متون یافت شده در بین النهرین نیزشکوه و جلال آنرا توصیف کرده اند و تا به حال باستان شناسان موفق نشده بودند آنرا با اطمینان شناسائی کنند. کشفیاتی به مانند هلیل رود و با این وسعت شاید قرنی یک بار صورت بگیرد. تازه اگر قرنی با اقبال باشد.
اکثر متخصصان تمدّن باستان شرق متفق‌القولند که: یک قبل و یک بعد از جیرفت وجود دارد (جیرفت نام شهر مدرن است) که در حوالی آن ، شهر اموات ونیز بقایای شهری دیگر با قدمت ۵٠٠٠ ساله کشف گردیده است. صحبت از یک قریه یا ده نیست. هلیل رود در عصر طلایی‌ی ِ خود، شهری به‌ وسعت چند کیلومتر مربع بوده که قدمت آن به ٢۵٠٠ سال قبل از میلاد می‌رسد. از نظرمقامات ایرانی، کشف این مرکز ِ تمدّنی و هنری‌ی ِ ناشناخته که ۵٠٠٠ سال قدمت دارد، از اهمیّت بالائی برخوردار است. برای تمامی کسانی که به میراث فرهنگی و باستان‌شناسی توجّه دارند ، جیرفت اَولویّت اوّل را پیدا کرده است. با وجود بحران سخت سیاسی بین واشنگتن و تهران، به هلی پیتمن ( محقق دانشگاه پنسیلوانیا) نیز اجازه دادند که با باستان شناس‌های ایرانی در محل همکاری کند.
هزاران غارتگر دست به کار
کشفی به این مهمّی ناشی از چند واقعه‌ی ِ کوچک بود. هشیاری گمرک ایران و نیز این که: در اوائل سالهای ٢٠٠٠، عتیقه های فراوانی از دوره برنز، بازارهای هنری اروپا، آسیا و امریکا پر کرد. گلدانهای کلوریت ( سنگی تیره و نرم که آسان صیقلی و صاف میشوند )، مجسّمه‌های کوچک که بعضی از آنها با سنگ‌های لاجورد زینت شده اند، برنزها و سرامیک‌هایی که به اشکال نادر و با ظرافتی بالا تزیین شده اند و به مبلغ ٣٠٠٠٠٠ یورو به‌فروش می‌رسیدند. پیکره نگاری(ایکونو گرافی) آن‌ها اصیل است امّا نه کاملا ً ناشناخته.
اریک فواش، جغرافی دان و باستان شناس دانشگاه پاریس دوازده که چند نوبت در تحقیقات باستان شناسی هلیل رود شرکت کرده، می گوید: “عتیقه‌های مُشابه، در تمام منطقه: افغانستان، پاکستان، عراق و شبه جزیره‌ی ِ عربستان، از خاک بیرون‌آورده‌شده‌بود ؛امّا به تعداد خیلی محدود. ما نمی‌دانستیم از کجا می‌آیند و هیچ تصوّری از مرکز تولید آن‌ها نداشتیم. برای رفع ِ شکّ در این باره، می‌بایستی سرچشمه‌ی ِ این عتیقه‌ها را پیدا می کردیم . به احتمال زیاد این عتیقه ها درجریان تجارت در زمانهای خیلی دور، در منطقه پخش شده اند . امروزه این عتیقه‌ها به‌صورت گسترده ای توسط دزدان پخش می‌شود؛ غارتگرانی که برمحققان نیز پیش‌دستی‌کرده‌اند.
در این مورد، مقامات گمرکی ایران نیز فعّال شدند . گمرک ایران سرنخی را پیدا کرد و با پی گیری‌های متعدد به استان کرمان در ١٠٠٠ کیلومتری جنوب شرقی تهران رسید. در دره‌ی ِ هلیل رود، در سال ٢٠٠١، پنج گورستان متعلّق به ٣٠٠٠ سال قبل از میلاد، پیدا شد که یا از بین رفته و یا سرقت شده بودند. سارقین برای آن‌ که گنج پیدا شده را به مساوات در بین خود تقسیم کنند، این مکان‌ها را به مربّع‌های شش متری تقسیم کرده بودند. هر شش متری برای یک گروه و بدین‌ گونه، به هزاران قبر دست بردند. از آسمان که بنگری، این منطقه به مانند کره‌ی ِ ماه به‌نظرمی‌آید. هر دهانه گودالی است با چند متر عمق که از آن‌ها کالاهایی تخمین ناپذیر، کنده شده است.
در حراجی‌های لندن ونیو یورک، قیمت‌ها پروازمی‌کنند در حالی که در جیرفت، سارقان، عتیقه‌ها را برای چند یورو به قاچاق‌ْچیان می فروشند با کشف محل، مقامات ایرانی معمّای سرچشمه‌ی ِ این عتیقه‌ها را پیداکردند.
سرکوبی وحشتناک در آن‌جا آغازشد. ارتش منطقه را بست تا از دره محافظت کند. حتّی برای اولین بار در ایران قاچاقْ‌چیان را به اعدام محکوم‌کردند. پس از سرکوب، نوبت به تعلیم و تربیت رسید. از آغاز کنکاش، مقامات برای متوقف کردن سرقت‌ها در درازمدّت، برنامه های آموزشی( تاریخ و باستان‌شناسی ) را برای آگاهی دادن به مردم بومی برپا کردند که به بازپس دادن چند صد عتیقه انجامید. یوسف مجیدزاده می گوید: “هفته ای یک بار ، کنفرانس کوچکی در مناطق مختلف برگزارمی‌کنیم تا به مردم توضیح دهیم که این ثروت میراث اجداد آنهاست واز ثمره‌ی ِ این میراث گرانبها می‌توان از جمله جهانگردی را در منطقه رونق داد و این جهانگردی برای خود و فرزندان اهالی بیشتر نفع خواهد داشت تا این که این ثروت سرقت گردد و در خارج از منطقه به‌فروش‌برسد.
مقامات مسئول میراث فرهنگی نیز خیلی زود از اهمیّت و ارزش غیر قابل وصف این گنج در دره‌ی ِ هلیل رود آگاه شدند.” این باستان‌شناس ایرانی(متخصص دوره‌ی ِ برنز) مسئول بررسی عتیقه‌های سرقت شده ( یا پس داده شده) شد. او می‌افزاید: “در پاییز ٢٠٠١، هزاران عتیقه را که توقیف شده بودند در زندان منطقه جمع آوری کردند، وقتی عتیقه‌ها را دیدم بُهتْ‌زده شدم. بلافاصله متوجّه ِ اهمیّت ِ به‌سزای این عتیقه‌ها گشتم.” برای این محقق که از سال ١٩٨۴ در پاریس زندگی می کند، هلیل رود یک کارگاه مادم العمرست. چیزی که هر باستان شناسی رؤیا و آرزوی حتی یک روز تحقیق در آن را دارد. در این منطقه که تا به‌ حال هیچ محققی کاری انجام نداده، می شود فصل‌های بی پایان، کارکرد و نیز کتاب ها درباره تاریخ آن نگاشت.
وقتی که این باستان‌شناس شروع به کاوش می کند، تازه در ابتدای حیرت و تعجّب است؛ چرا که بررسی های اوّلیّه نشان می دهند که در دره‌ی ِ هلیل رود ، مناطق باستان‌شناسی متعلق به نیمه‌ی ِ هزاره‌ی ِ سوم قبل از میلاد وجود دارد که معاصر با قبرستان های سرقت شده هستند و شامل ده ها یا شاید صدها منطقه می شوند. دو منطقه از این مناطق، بیشتر توجّه وی را به خود جلب می کند: دو بلندی‌ی ِ خاکی‌ی ِ (تپه‌ی ِ) بزرگ، به فاصله‌ی ِ ۵/١ کیلومتر از یکدیگر در صد متری‌ی ِ سایر گورهای غارت شده. کاوش آغازمی‌گردد. این دو تپه که در هلیل رود قرار دارند، نشان می دهند که آثار باقی مانده از دو ساختمان خشتی هستند. ازاین دو بنای بسیار بزرگ (سیکلوپن)، چیزی زیادی باقی نمانده؛ امّا همان مقدار ِ کم، علیرغم فرسایش ِ ۵٠ قرنی وهوای نامطلوب، برای پی بردن به عظمت ووسعت این دو بنا کافی‌است. اولین بنا ، قلعه ای است بیضی شکل به اندازه‌ی ِ ٢٠٠ در ٢۵٠ متر. دومین بنا، به احتمال قوی باقی‌مانده‌ی معبدی، خشتی است که بر روی پایه و سکوی بلندی ( پلات فورم دست ساز) ساخته شده و ارتفاع آن ١۵ متر و مُشرف بر دره ی ِ مزبوراست. خاکْ‌برداری آن، بسیار حیرت‌آورست. اندازه‌ی ِ ساخت ِ دامنه‌ی پایه‌ی آن در مربعی به ضلع ِ ٢٢٠ متر است. برای مقایسه، می‌توان به هرم بزرگ ( که- او- پس) در دشت مصر اشاره کرد که همْ دوره‌ی ِ بناهای هلیل رود است و در مربعی بآ ضلع ِ ٢٣٠ مترساخته شده است. مجید زاده تحقیقات زمین شناختی را برای شناسایی‌ی ِ قشرِ سطحی‌ی ِ زمین در اطراف این دو بنای عظیم، آغازمی‌کند. اریک فواش که در دو نوبت مسئول اندازه گیری بوده‌است، می گوید: “شکّی نیست و تحقیقات نشان می دهند که در لایه های طبیعی زمین، دیوارهای مسکونی وجود دارند. این دو بنا که از زیر خاک بیرون آورده شدند، به احتمال زیاد، قسمتی از یک مجموعه‌ی ِ شهرهستند که مساحت آن را میتوان به ۶ کیلومتر مربع برآورد کرد.” در دوره‌ی ِ برنز، پیشه ورهای با هنری در هلیل رود وجود داشته‌اند که تولیدات آنها از آسیای میانه تا سوریه ردّ و بدل می شده‌است و تمام این هنر، در کنار معماری‌ی ِ هنرمندانه‌ی ِ آنان قرارمی‌گیرد. این معمارها تا بین النّهرین تاثیرگذار بوده اند؛ زیرا پلاتفرمی که یوسف مجید زاده از دل خاک بیرون‌آورده‌است، شباهت زیادی دارد با اولین پلاتفورم (سطح)، برج‌های طبقاتی (یا زیگورات‌های بابل) که در بین دجله و فرات دیده می شود. اسطورهی ِ برج بابل در تورات که همان زیگورات بابل است، به شکل‌گیری این بناهای عظیم مذهبی در اذهان غربی کمک فراوان کرده است. بر روی تعدادی از گلدانهای کلوریت که در منطقه پیدا شده، این بناهای عظیم ِ چند درجه ای (دارای سه تا چهار طبقه) که حاوی نقاشی‌های فراوان نیزهستند، حکاکی شده اند. به‌علاوه، آقای مجیدزاده یادآوری می کند که : “قدیم‌ترین زیگورات در ٢٠٠٠ سال قبل از میلاد ساخته شده‌است. فرهنگ هلیل رود ،عصر طلایی‌ی ِ خود را پنج قرن پیش از آن داشته است. حدّ ِ اقل پنج قرن؛ زیرا لایه های اولیه که مورد جستجو قرار گرفته اند ، به نیمه سه هزاره قبل از میلاد تعلق دارند.” اریک فواش می‌گوید: “در زیر ِِ این لایه ها، یک لایه‌ی ِ غنی — که تا به‌حال دست نخورده مانده‌است — در عمق ١٠ متری و یا بیشتر وجود دارد. هر متری که حفاری می شود، باستان‌شناسان می دانند که به همان اندازه قرن‌ها به تاریخ، بازمی‌گردند. تا کجا جست وجوها به کشف آثار باستانی جدیدتر می‌انجامد؟! تا این زمان، کسی جواب قطعی ندارد؛ امّا ممکن است که بتوان تا به ۴٠٠٠ سال قبل از میلاد نیز رسید.
آراتا، همان اهمیّتی را دارد که تروا برای تمدّن یونان
وسعت مکان ، ظرافت کیفیّت آثارهنری که در آن محل پیدا شده، این نظر را تائید می‌کند که فرهنگ هلیل رود بر مناطق اطراف خود تا فاصله‌ی ِ بیش از ١٠٠٠ کیلومتر اثر فراوانی گذاشته… تمام اینها از جیرفت یک مرکز فرهنگی و شهری متمدّن در دوره برنزمی‌سازد که از شکوه بالایی برخورداربوده‌است.
http://www.irandeserts.com/pics-4/jiroft-big1.jpg
مرجان مشکور، باستان‌شناس ِ موزه‌ی ِ ایرانی‌ی ِ تاریخ طبیعی می‌گوید: “… و این، تمام داستان نیست! محلّ ِ صید ِ فرآورده‌های دریایی (ماهی) که ساکنان جیرفت به مصرف غذایی می‌رساندند، در چند صد کیلومتری آن‌جا بوده است! این نکته ای است که از میزان سازمان‌یافتگی و درک ِ جامعه‌ی ِ آن زمان صحبت‌می‌کند؛ چون‌که فرآورده‌های دریایی را باید سریع به مصرف رساند و چگونگی‌ی ِ حمل ِ آن‌ها بسیارسؤال بر انگیزست”.
یوسف مجیدزاده معتقد است که همه چیز درهماهنگی‌ی ِ کامل است. جیرفت همان آراتا است. هم برای این واژه شناس (زبان شناس – باستانْ‌شناس ِ فرانسوی) و هم برای این باستانْ‌شناس(مجید زاده) ، آراتا برای شرق قدیم، همان ارزش را داراست که تروا برای دنیای یونان. شهری که جلال و شکوه آن به اندازه ای بوده که حتی دشمنان لجوج، وصف آن را سروده اند. اولین یونانیان شهر تروا را از بین می برند؛ اما پس از آن، قرن‌ها شکوه دیوارها و شجاعت مردمش را وصف می‌کنند.
این در حالی است که پیش از ١۵ قرن قبل از هومر، سومری ها به رقابت خود با آراتای پر شکوه، اشاره می کردند. آن‌ها هستند که بین ٢٠٠٠ تا ٢۵٠٠ سال قبل از میلاد، اولین نوشته‌های ادبی‌ی ِ بشریّت را کتابت کردند. هزار سال طول کشید تا بعد از کشف نوشتن، اوّلین حماسه‌های افسانه ای را به تحریردرآوردند. در این داستان‌ها و افسانه‌ها، شیدایی و حسادت نسبت به شهر بزرگ آراتا یک موضوع تکراری است. حسادت های فراوان ، برای کیفیّت زندگی، وفورمعادن ، برای کوه‌های بلند برفی اش، برای هنر ِ هنرمندانش. رقابت بین ساکنان سومر و آراتا عمیقآ بر افکار ساکنین بین النهرین تاثیرگذاربوده‌است؛ تا آن جا که افسانه ی کشف نوشتن را به شاه افسانه‌ای‌ی ِ شهر ِ بزرگ ِ اوروک نسبت‌می‌دهند، که در جنوب عراق فعلی قراردارد، شاهی که قصد او چیزی جزارتباط دیپلماتیک با پادشاه آراتا نبوده‌است. امروز دیگر با قاطعیّت می‌دانیم که در ۴٠٠٠ سال پیش، نویسندگانی که در لوح های رُسی آثارشان را مکتوب می‌کردند، آراتا را به مانند دنیای قدیمی برای خود می‌دانستند. به جهانی قدیمی و پایان یافته ، همان‌ طوری که برای یک روزْشمارْنویس (تاریخْ نگار) اروپایی، سال ١٠٠٠ میلادی و امپراتوری‌ی ِ روم، متعلق به گذشته است.
چه‌طور می توان مطمئن بود که شهرپیدا شده همانی است که اولین روزشمارْنگاران ِ تاریخ، از آن به عنوان افسانه‌ای‌ی آراتا یاد می‌کنند؟ میشل کازانوا ( محقق ِ دانشگاه رن در فرانسه- خانه‌ی ِ باستان شناسی و نژاد شناسی) می گوید: “نمی دانیم که آراتا واقعا ً وجود داشته است یا نه. حتی نمی دانیم این اسم، اسم شهری بوده یا اسم امپراتوری و یا منطقه ای! محل‌های باستان‌شناسی‌ی ِ دیگری نیز وجود دارند که نامزد ِ لقب ِ پرشکوه ِ اراتا هستند. برای مثال، دورتراز این منطقه، در جنوب ِ شرقی‌ی ِ مرز ایران و افغانستان، شهر ِ سوخته ( یا شهر ِ سوخته‌ی ِ کویر ِ شور). * در ١٩٧۶، یوسف مجیدزاده تحقیقی را منتشر کرد که بنا بر دریافت های او از آثارباقی مانده و ارزشمند سومری‌ها مدارکی وجود دارد که درآن‌ها درباره‌ی ِ نوع نقشه برداری‌ی ِ آراتا سخن به میان آمده است. او چنین استنباط می‌کند که: “آراتا می بایستی در جنوب شرقی ایران قرارگرفته باشد.
دو دهه بعد، متخصص ِ بزرگ ِ امریکایی‌ی ِ سومر، ساموئل نوا کرامر (١٨٩٧-١٩٠٠) بعد از ترجمهی ِ ۴ کتیبه‌ی ِ سومری — که در آن‌ها به این شهرِ افسانه ای اشاره شده‌است – نتیجه‌ای همانند مجید زاده می‌گیرد. شباهت موجود و وصف‌های ادبی و موقعیّت ِ ( محل ِ) هلیل رود، جایی برای شکّ نمی‌گذارند. امّا تا زمانی که تحقیق در نوشته‌های یافت‌شده در آن محلّ، به‌صراحت این موضوع را تائید‌نکنند و نگویند که آراتا همین‌جاست، تردید و جدل ادامه پیداخواهدکرد.
بی هیچ شکّی، جیرفت دارای دستْ‌نوشت‌ها و لوحْ‌های بیشتری خواهدبود؛ امّا تا این زمان، علم ِ خواندن ِ آن‌ها وجود ندارد. در سمیناری که درشهر راون ایتالیا در تابستان ٢٠٠٧ برقرار شد، یوسف مجیدزاده برای اوّلین بار، عکس‌هایی از سه لوحه‌ی ِ رُسی را به جهانیان معرفی‌کرد. این لوحه‌ها دارای خطّی ناشناخته هستند که هم جالب ِ توجّه است و هم بدبینی ایجادمی‌کند . قدمت این سه لوحه به ٢۴٠٠- ٢۶٠٠ قبل از میلاد می‌رسد. این باستان شناس، بر این باورست که این لوحه‌ها، گواهی بر تکامل ِ مرحله‌ای‌ی‌ ِ این خط هستند. این خطوطی که در لوحه‌ها حک شده اند، تا به‌حال در هیچ کجا دیده نشده اند. تصاویرِ هندسی‌ی ِ ساده، مربّع، مثلث، دایره یا بعضی وقت‌ها چیزی که کاشف آن، احتمال می دهد علامت‌های الفبایی (زیر و زبر) باشند که برای تغییرِ تلفّظ ِ بعضی از حروف مورد استفاده قرارمی‌گرفته اند.
از دید چند دانشمند، احتمال تقلب را نمی شود کنارگذاشت؛ زیرا یکی از سه لوحه را یکی از ساکنان منطقه بازپس داده است و احتمال تقلبی بودن در کارست. امّا آقای مجیدزاده می گوید که دو تای ِ دیگر را خود از زیر ِ خاک درآورده است. متأسّفانه، کشف ِ نوشته بدان معنی نیست که می‌شود آن را خواند و در این مورد، خطر آن وجود دارد که متخصان ِ خواندن ِ سنگْ‌نوشته‌ها، سنگ ِ روی ِ یخ شوند؛ زیرا از ساکنان هلیل رود چیزی نمی‌دانیم. بخصوص این که زبانشان کاملا ً نا آشناست و خواندن ِ خطّی که زبان ِ ناشناخته‌ای را بیان‌می‌کند ، کاری بس مشکل است. به‌ویژه که حجم ِ نوشته ها خیلی محدودست.
یوسف مجید زاده می گوید: “اهالی‌ی ِ بین‌النّهرین از فراسوی ِ قرون با ما صحبت‌می‌کنند. نوشته‌های‌شان را ترجمه کرده ایم. تاریخ‌شان را برای ما تعریف کرده اند. بعضی وقت‌ها این احساس را دارم که اهالی‌ی ِ هلیل رود نیز سعی‌می‌کنند با ما صحبت‌کنند؛ امّا مانند آن‌ست که از پشت شیشه‌ای قطور، حرکت ِ لب‌های‌شان را می‌بینیم؛ ولی نمی شنویم. خطشان برای ما بی صداست و به احتمال زیاد برای مدّتی طولانی این‌طور خواهدماند؛ مگر این‌ که کاوش‌ها امکان دهند که لوحه‌های دو زبانه پیدا شوند، مانند سنگ روزت مصر (که امکان داد خط ّ ِ مصری کشف گردد).
ورود به تصوّر ِ افراد
تا فرارسیدن روزی که این خطّ شناخته شود، باستان‌ْشناسان و تاریخْ‌دانان ِ هنر می توانند نقاشی‌هایی را که بر روی گلدان‌ها و سرامیک‌های خارج شده از هلیل رود در اختیار داریم، شناسائی کنند. مطالعه‌ی ِ تصاویر حیوانات، انسان‌هایی که یوزپلنگ‌ها را رام کرده‌اند و یا تصاویری که انسان ها دارای بدن حیواناتی مانند عقرب، گاو ِ نر و یا گربهْ‌سانان ِ بزرگ، هستند. این همان وارد شدن در تصوّر ِ مردم ِ جیرفت ِ باستان است. “
باستانْ‌شناس دیگری به نام ژان برو ( نویسنده‌ی ِ پژوهشی مفصّل در باره‌ی ِ علم ِ تصویرْشناسی) می‌گوید: ” در این تصاویر یک کمْ‌بود ِ عجیبی مشاهده می‌شود: بر خلاف آنچه در بین النهرین مشاهده می شود. هیچ نوع تصویری از خدا در این تصاویر یافت نمی‌شود. در جیرفت، تنها شکل‌هایی از تضادّ ِ (دوگانگی‌ی ِ) نیروهای مساعد برای انسان (با نماد ِ عقاب و یوزپلنگ) دیده‌می‌شود که با همراهی و کمک انسان، علیه ِ درد و مرگ (با نماد ِ عقرب و مار) زورآزمایی می‌کنند. در جست و جوی این تعادل بین خوشبختی و مرگ، می توان تصویر اولیّه‌ی ِ فکری را که بر اصل ِ ثنویّت (دوگانگی) بنا شده است، دید که قرن ها بعد در بودیسم، دائوئیسم و تعداد زیادی از مذاهب شرقی، پیدا شدند.” وی می افزاید: “این طرز فکر، در مذهب پارس‌ها ( با اهوره مزدا) نیزدیده‌می‌شود که نقش ِ آ ن، تضمین ِ خوشبختی‌ی ِ انسان است. آیا از طریق پارس‌ها بوده‌است که طرز فکرمردم جیرفت در به تصویر نکشیدن ِ خدا، به دنیای یهودی- مسیحی به ارث رسیده‌است؟ چرا که نه؟ زیرا قسمتی از تورات در قرن ششم قبل از میلاد نوشته شده است و خاورمیانه در امپراتوری‌ی ِ پارس ادغام‌شده بود؛ همان امپراتوری‌ی ِ کورش کبیر که در تورات از او به‌عنوان حامی‌ی ِ دایمی‌ی ِ یهودیان نامْ‌ برده شده‌است.
امّا آنچه که فرهنگ هلیل رود به ارث گذاشته، به طورِ غیرِ مستقیم بوده‌است؛ زیرا برخلاف تمدّن بین النّهرین، این تمدّن در دوره‌های بسیار دورتر، منقرض‌شده‌است، بدون آن که هیچ وارثی داشته‌باشد! در سال های ٢٠٠٠- ١٧٠٠ قبل از میلاد، یک یا چند بحران خاور میانه را به تکان درآورد. وسعت این حوادث — که طبیعت آن هنوز مورد بحث است — بسیار عظیم بوده. شهرها خالی‌شدند و تمدّن‌ها سقوط‌‌ کردند، مانند یک بازی‌ی ِ واقعی ی ِ دومینو. تمدّن ِ دره‌ی ِ ایندوس در ١٧۵٠ قبل از میلاد از بین رفت. خیلی دورتر از آن‌جا در غرب، بین النهرین نیز دچار تغییرات ودگرگونی های عمیقی شد. مردمان جدید که از سوریه آمدند، جای‌ْگزین مردم ِ میانْ دو رود شدند. زبان سومری به زبان مرده تبدیل شد. فرهنگ هلیل رود در این بحران‌های بزرگ، رو به تاریکی رفت. در مرز ِ هزاره‌های ِ سوم و دوم قبل از میلاد، ساکنان منطقه کم شدند و جنوب شرقی‌ی ِ ایران برای ١٠٠٠ سال، سنّت ِ شهری‌ی ِ خود را از دست داد. تمدّن جیرفت به همان زودی که توسعه یافته بود، از بین رفت. امّا این تمدّن ما را وادار به زیر سؤال بردن ِ تمامی‌ی ِ اطمینان‌های خود در مورد خاورمیانه، در دوره برنزمی‌کند. تمام برداشت‌های‌مان از شروع تمدّن‌های قدیمی، باید بازنگری‌شود.”
باستا‌‌‌‌‌‌ن‌شناس ِ دیگری( میشل کازانوا)توضیح می دهد: “مدل رایج به نام مرکز و حومه که به تمدّن‌های شهری مصر و بین النهرین برتری می بخشید و سایر مناطق مثل ایران و آسیای میانه و شبه جزیره عربستان را در سطح دوم و حاشیه‌ای قرارمی داد، بایست از نو موردِ تجدید نظر قرارگیرد. بخصوص که این دو منطقه که به آنها اولویّت داده می شود، خود نیز بدون تأثیر فرهنگی نبوده اند.” خانم کازانوا ادامه می دهد: “مصر و بین النهرین بمانند مهد تمدن یهودی- مسیحیِ‌ی ِ ما در نظر گرفته می شوند؛ زیرا نقش مهمی در تورات دارند. امّا طی قرن اخیر، باستا‌‌ن‌شناسان فکرمی کنند که می توانند با گذر از تورات ،نشان بدهند که داستان‌هایی که درآن شرح می شود ، در محل واقعیّتی تاریخی ندارند و ما همان وقت که از جزئیات داستان درتورات بحث می شود ، در واقع بی اراده قبول می کنیم که مکانهای مورد اشاره در آن، همان دره‌ی ِ نیل و جنوب عراق است و دراین اماکن است که همه چیز آغازشده. اما نشانه های زیادی حاکی از این‌ست که غیر ازاین مناطق(نیل و جنوب عراق) ، جاهای دیگری مثل: جیرفت، دشت ایران و آسیای میانه نیزمراکز فرهنگی بزرگ دیگری بوده اند.
کشفیّات هلیل رود نیز این تصوّر را تقویت می کند.” یوسف مجیدزاده می‌گوید: “این کشفیّات، دری بر روی یک قرن تحقیق ِ باستانْ‌شناختی باز کرده است. امیدوارم مشکلات سیاسی‌ی ِ زمان ِ‌حال و جنگی مثل ِ جنگ ِ عراق، مانع ِ شناخت ِ گذشته نشود.”

استفان فوکارت – لوموند
۴/١/٢٠٠٨
ترجمه‌ی: بانو دکتر ف. ب.- ص.
برگرفته از سایت کانون پژوهش های ایران شناختی
*****************************************************************
گفت‌وگو با یوسف مجیدزاده درباره‌ی تمدن جیرفت و چگونگی پیداشدن نخستین نشانه‌های آن

داستان تمدن جیرفت

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com
«تمدن جیرفت»، نام یافته‏های باستان‏شناسی تازه‏ای است که در اطراف کرمان، در جنوب شرقی ایران کشف شده است.

Download it Here!
یافتن چنین نقطه‏ای که نشانه‏هایی از شهری گم‏شده با تمدنی کهن را آشکار می‏کند، نگاه تازه‏ای در یافته‏های باستان‏شناسی، درباره‏ی تمدن خاورمیانه گشوده است.
این تمدن به هفت‌هزار سال پیش از تمدن بین‏النهرین برمی‏گردد و به این‏ ترتیب، به‌عنوان کهن‏ترین تمدن شرق شناخته می‏شود.
منطقه‏ای که این تمدن در آن کشف شده است، در دشت خوش‏ آب‏وهوا و حاصلخیز هلیل‏رود واقع شده است. تغییر مسیر طبیعی این رود و گذشتن آن از کنار تپه‏ای که گورستانی کهن در آن قرار داشته، این تمدن را نمایان کرده است.

یوسف مجیدزاده

همین امر باعث پیدا شدن ظروف و چند لوحه‏ی گِلی با خطوط هندسی شده که هنوز رمزگشایی نشده‏اند. ولی در کل نشان‏دهنده‏ی آن است که ساکنین این منطقه مخترع خط و زبان بوده‏اند.
پیش از این پنداشته می‏شد که سومری‏ها نخستین به‏وجود آورندگان خط در ۳۶۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بوده‏اند و بعد ساکنین نواحی جنوبی میان‏رودان و تمدن ایلام در خوزستان.
دکتر یوسف مجید‏زاده، از باستان‏شناسان شناخته‏شده‏ی بین‏المللی ایران، استاد بازنشسته‏ی دانشگاه تهران که دکترای باستان‏شناسی خود را از مؤسسه‏ی شرق‏شناسی دانشگاه شیکاگو دریافت کرده، یکی از کسانی بود که در حفاری‏های علمی منطقه‏ی هلیل‏رود جیرفت شرکت داشته است.
دکتر مجید‏زاده به‌دعوت «انجمن توسعه و تجدد» در پاریس، در حضور گروهی از ایرانیان به یافته‏های مهم تمدن جیرفت اشاره کرد و با نشان دادن اسلاید‏هایی از ظروف سفالی و سنگی آن‏جا و هم‏چنین لوحه‏های کهن به‏دست آمده، به ارزیابی این تمدن بسیار کهن و باارزش پرداخت که هنوز راه درازی تا کشف همه‏ی آثار آن باقی است.
پس از پایان این نشست، دکتر یوسف مجید‏زاده در گفت‏وگویی ویژه با رادیو زمانه، از این تمدن شگرف و هم‏چنین چگونگی پیدا شدن نخستین نشانه‏های آن گفت:
من در آن‌موقع در نزدیکی تهران در مکانی به نام «تپه ازبکی» کار می‏کردم. خانمی در مقطع فوق‏لیسانس باستان‏شناسی از کرمان، جهت آموزش به آن‏جا آمده بود. وقتی ایشان به کرمان برگشتند، رییس میراث فرهنگی کرمان برای قدردانی از من دعوت کردند.

این سفر هم‏زمان با روزی بود که یک قاچاقچی اشیای عتیقه را دستگیر کرده بودند و می‏‌رفتند تا از اشیای دزدیده شده عکس‏برداری کنند. من نیز آن‌ها را همراهی کردم. وقتی آن اشیا را دیدم، اصلاً دگرگون شدم. گفتم: یار در خانه و ما گرد جهان می‏گردیم! تمدن این‏جاست و ما از بین‏النهرین می‏گوییم.
این بود که خیلی علاقه‏مند به حفاری در منطقه شدم. البته باید سازمان میراث فرهنگی موافقت می‏کرد. به تهران برگشتم و با موافقت این سازمان به منطقه برگشتم تا کار را شروع کنم. البته شروع کار ۱۸ ماه بعد از آن زمانی بود که قاچاقچی‏ها مشغول بردن اشیایی بودند که در آن منطقه پیدا کرده بودند.
فصل اول کار ما بیش‌تر فقط شناسایی بود تا ببینیم چه‏کاره‏ایم و کجا هستیم. ولی از فصل دوم خوب بود. فصل اول مردم هم اصلاً به ما اعتماد نداشتند و می‏گفتند که رییس دزدها آمده است و می‏خواهند اشیا را با خودشان ببرند، اما بعد به‏تدریج به‌ما اعتماد پیدا کردند و رابطه‏مان خیلی خوب شد.
این بود که شش فصل خیلی خوب را در آن‏جا کار کردم و اگر امکان ادامه‏ی کار وجود داشته باشد، باز به کارم ادامه می‏دهم. ولی ‏ظاهراً زیاد مایل نیستند که من در آن‏جا کار کنم.

به‌گفته‏ی دکتر مجید‏زاده، در پی یک بارش سیل‏آسای باران و عوض شدن مسیر هلیل‏رود، این تمدن پیدا شد:
رود هلیل که از غرب تپه می‏گذشت، بعد از هزاره‏ی سوم جایش عوض شد. رود از وسط قبرستانی می‏گذشت که کسی از آن اطلاعی نداشت، ولی یک‌سال در اثر سیل زیاد، یکی از قبرها شکافته می‏شود و ظرفی از آن بیرون می‏افتد. آن‏طور که برای ما گفته‏اند، یک جوان روستایی این ظرف را در آب می‏بیند، با خود می‏برد و می‏گوید: «گنج پیدا کرده‏ام.»
منطقه هفت‌هشت سالی می‏شد که با خشک‏سالی روبه‌رو بود و مردم دچار فقر مطلق و گرسنگی شده بودند. در نتیجه‏ می‏ریزند دیگر. حتی شنیدم (در روزنامه‏ها نوشته بودند) که فردی مرده بود و کسی حاضر نبود برود او را به خاک بسپارد. همه ریخته بودند و داشتند اشیای یافته شده را با خود می‏بردند.

داستان تمدن جیرفت هنوز به‏طور کامل نوشته نشده است. حفاری‏های غیر قانونی و خروج برخی از یافته‏های این تمدن به خارج از کشور، از بیش از ده‌سال پیش ادامه داشته و همین مشکلاتی را ایجاد کرده است:
یکی از کارهای باستان‏شناسان این است که بروند بررسی کنند و جاهایی را که در آن‏ها آثار قدیمی وجود دارد، یادداشت و گزارش کنند. به این شکل که مثلاً در این مکان تپه‏های باستانی وجود دارد. این منطقه را هم آن‏موقع به‌عنوان یک تپه‏ی باستانی مهم گزارش کرده بودند، اما فقط در همین حد بوده و نه بیش‌تر.
این‏جا گورستان بوده است؟
اول گورستان آن پیدا شد، ولی ما که رفتیم، شهر را پیدا کردیم و در شهر حفاری کردیم. البته آن‏جا هم چاله‏هایی کنده بودند، منتها چون چیزی گیرشان نیامده بود، دوباره به قبرستان برگشته و در همان‏جا حفاری کرده بودند.

دکتر یوسف مجیدزاده برای جلوگیری از حفاری‏های غیر قانونی و گردآوری آثار کشف شده، به مسائل فرهنگی و قومی مردم آن‏جا متوسل می‏شود:
ما از دو طریق کار کردیم: یکی این که سازمان‏های انتظامی دولت، نیروهایی را در آن‏جا مستقر کردند. خود سازمان میراث فرهنگی گروهی را برای حراست منطقه تشکیل داد و شروع کردند به فعالیت از طریق قانونی و دستگیری افرادی که قاچاق می‏کنند.
من دیدم این حرکت زیاد مفید نیست. برای این که نمی‏توان به‏زور جلوی مردم را گرفت. به‌محض این‏که چشمت را ببندی، می‏روند شب حفاری می‏کنند. این بود که گفتم بهتر است فرهنگ‏سازی کنیم.
روزهای دوشنبه که روز تعطیل‏مان بود، روستا به روستا می‏رفتیم. از روستاهای مهم‏تر شروع می‏کردیم. از قبل خبر می‏دادیم، برقی از مسجد یا مدرسه می‏گرفتیم، در فضای باز یا مسجد برای‏ روستاییان، جلسه‏ی سخنرانی می‏گذاشتیم و به‌زبان خودشان با آن‌ها صحبت می‏کردیم.

از قدمت چندهزارساله‌ی آن منطقه و این‏گونه مسائل نمی‏گفتیم، مثلاً می‏گفتیم: مگر شما مرگ بر اسراییل یا مرگ بر امریکا نمی‏گویید؟ خُب این اشیا را اسراییلی‏ها به خانه‏های‏شان می‏برند. می‏گفتیم که این گذشته‏ی شماست. مگر شما ارثی را که از پدر و یا مادرتان به دست‏تان رسیده، به این زودی به یک خارجی می‏دهید که ببرد؟ در حقیقت آن‌ها را از لحاظ سیاسی، فرهنگی و عاطفی با مسئله روبه‌رو می‏کردیم.
هم‏چنین بعد اقتصادی مسئله را برای‏شان توضیح می‏دادیم که اگر شما این اشیا را بفروشید، یک‏بار فروخته‏اید، ولی اگر در موزه بمانند، توریست به این‏جا می‏آید، اقتصاد شهر خوب و درنتیجه وضع شما بهتر می‏شود.

نشست فرهنگی «انجمن توسعه و تجدد» در پاریس

با بچه‏های مدرسه صحبت می‏کردم. به‏خصوص از دختر بچه‏ها می‏خواستم که به پدرشان فشار بیاورند و از او بخواهند که این اشیا را برگردانند. به آن‏ها جوایزی مانند خودکار و خودنویس می‏دادیم.
خود جیرفتی‏ها می‏گفتند که اگر پولی به اهالی بدهید، کسانی که یکی از این اشیا را در خانه پنهان کرده باشد، می‏آورد و تحویل می‏دهد، اما من مخالف این کار بودم. سازمان میراث فرهنگی هم مخالف بود.
چون در این صورت روستاییان شب‏ها می‏ریختند و زمین را سوراخ می‏کردند و ظرفی پیدا می‏کردند. صبح آن را می‏آوردند و می‏گفتند در خانه‏ام بوده. به این ترتیب ماجرا دیگر اصلاً قابل کنترل نمی‌شد. چون فروختن پنهانی به یک خارجی خیلی سخت است، اما تحویل دادن به دولت و در قبال آن گرفتن پول ساده است. اصلاً ایران ویران می‏شد.
این بود که گفتیم حتی اگر آن اشیا از ایران خارج شوند، یک‏بار خارج شده‏اند. البته عده‏ای آوردند و وسایلی را تحویل دادند. ما فکر کردیم اگر هم عده‏ای آن‏ها را نیاورند، بقیه‏ی آن درامان می‏ماند. به‏هرحال سعی کردیم به شکلی فرهنگ‏سازی کنیم که خیلی هم سودمند بود. چون واقعاً باید فرهنگ مردم را بالا برد. وگرنه خود نیروی انتظامی هم می‏تواند آلوده باشد.
گاه به جاهایی برای بازدید می‏رفتیم و می‏دیدیم که چاله‏ای کنار چاله‏های دیگر کنده شده و بغل آن مقداری آب ریخته شده که مثلاً این قدیمی است و باران خورده است. در حالی که ما باستان‏شناس هستیم و تفاوت خاکی که الان روی آن آب ریخته شده را با خاکی که قبلاً خیس بوده می‏شناسیم. می‌گفتند نه ما نکنده‌ایم. همین‌طوری بوده است.

عکس‌ها از ایرج ادیب‌زاده (رادیو زمانه)

گفتید که کامیون کامیون اشیای عتیقه را از ایران برده بودند.
بله… بله. این را همه در آن‏جا می‏دانند که در عرض آن یک‌سال و اندی با وانت به داخل روستا می‏آمدند و خانه به خانه این اشیا را خریداری می‏کردند و کامیون کامیون آن‏ها را از مرز خارج می‏کردند.
به کجا بیش‌تر فروخته می‏شد؟
این را نمی‏دانم، ولی از مرز خلیج فارس، به دُبی و آن‏طرف‏ها می‏بردند. مثلا شنیده‏ام که همسر حاکم یکی از کشورهای آن منطقه (نام کشور را به‌یاد ندارم) مجموعه‏ی خیلی بزرگی از اشیای جیرفت را خریداری کرده است.
از آن‏جا هم به اروپا می‏بردند. یک محموله را در لندن گرفتیم. البته انگلیسی‏ها به ما خیلی کمک کردند. ۱۱۸ شیئی بود که من عکس همه‏ی آن‏ها را داشتم. از روی کتاب من، این اشیا شناسایی شدند و به ایران برگشتند.
آن‏قدر حمل قاچاق این اشیا راحت شده بود که این ظرف‏ها را در روزنامه‏های روز ایران و یا کویت و… می‏پیچیدند. دیگر نمی‏توانستند بگویند که ما این اشیا را از ۱۰ یا ۲۰ سال پیش داریم.
در همه‏جای اروپا و هم‏چنین در فرانسه، قانونی هست که اگر شما ۴۰ سال پیش شیئی‏ای را به کشور وارد کرده باشید و کسی مدعی‏اش نباشد، مال شماست. دیگر هیچ‏‏کس نمی‏تواند آن را از شما بگیرد. به همین دلیل هستند کسانی که در گمرک فرانسه جاهایی را در دفتر خالی می‏گذارند، بعد وقتی شما جنسی را وارد می‏کنید، با تاریخ سال‏های ۶۰ میلادی ورود آن را ثبت می‏کنند.

در تمدن جیرفت چند لوحه‏ی گلی یافت شده که مطالبی به خط هندسی روی آن نوشته شده است. به گفته‏ی دکتر مجیدزاده هنوز این مطالب رمزگشایی نشده‏اند، ولی آن‏چه مسلم است، روایت‏گر وجود نخستین خط و زبان در میان مردم این منطقه است:
اگر ما ۱۰هزارتا از این الواح را هم داشته باشیم، نمی‏توان خط‏ روی آن‌ها را خواند. برای این که ما اصلاً چیزی در این‏باره نمی‏دانیم. تنها راهش این است که الواحی به دو زبان پیدا کنیم. من مطمئن هستم که چنین لوح‏هایی پیدا خواهند شد.
چون می‏دانیم که از طریق سومری‏ها و بین‏النهرینی‏ها در زمان سلسله‏ی «اور سوم»، پسر یا دختر یک پادشاه سومری به نام «شولگی» با پادشاه «ارته» ازدواج می‏کند و به‏هرحال آن‏ها ارتباطات سیاسی داشته‏اند.
احتمالاً در این رفت‏وآمدها قراردادهایی نوشته‏اند و باید در جایی پیدا بشوند. همان‏طور که روی تصویر هم نشان دادم، ما هنوز یک‏دهم در یک‏درصد را هم حفاری نکرده‏ایم. این شهر خیلی وسیع است. ما باید به کتاب‏خانه‏ای در جایی بربخوریم. همان‏طور که گفتم ۱۰۰ سال حفاری است و انشاالله این‏ها پیدا خواهند شد.
باستان‏شناسان و شرق‏شناسان فرانسه به یافته‏های تمدن جیرفت با شگفتی و اهمیت فراوان نگاه کردند. تا آن‏جا که نشریه‏ی مشهور باستان‏شناسی فرانسه (آرکئولوژیا) ویژه‏نامه‏ای را به «تمدن جیرفت» و آثار به‏دست آمده از آن‏جا اختصاص داد که دکتر مجیدزاده نیز در انتشار آن نقش مهمی داشت:
یک باستان‏شناس سرشناس فرانسوی به‌نام ژان‏پرو که سال‏ها پیش در ایران رییس هیئت حفریات شوش بوده و کتابی هم به‌نام «کاخ داریوش» به‏تازگی منتشر کرده را برای سمیناری به ایران دعوت کرده‏ بودیم. ایشان که با من خیلی دوست هستند، پیشنهاد کردند که یکی از شماره‏ی اختصاصی مجله‏ی آرکئولوژیا را به تمدن جیرفت اختصاص بدهیم. این نشریه یک شماره‏ی مخصوص دارد که تمام مطالب مجله به یک موضوع اختصاص پیدا می‏کند و به آن «دوسیا آرکئولوژی» می‏‌گویند.
در این شماره‏ی اختصاصی که ویژه‏ی جیرفت است، حدود ۱۰-۱۲ مقاله گذاشته‏ایم. دو مقاله از من و یک مقاله از آقای پرو در آن به چاپ رسیده است و از دیگر باستان‏شناسان و زبان‏شناسان فرانسوی و امریکایی نیز مطالبی در آن دیده می‏شود.
تمدن جیرفت، تمدنی باستانی است که دست‏کم پنج‏هزار سال قدمت تاریخی دارد و در ایران کنونی بوده است.
دکتر یوسف مجید‏زاده، سرپرست پیشین تیم کاوش‏گری در جیرفت، باور دارد که این تمدن بازمانده‏ی پادشاهی «آراتا» است و مسلم این است که این سرزمین دارای صنعت کوزه‏گری بزرگی بوده و محل عبور کاروان‏های تجاری.
به عقیده‏‌ی دکتر مجیدزاده، در یک کاخ در این مکان، نوشته‏ای روی یک آجر شکسته پیدا شده که ۳۰۰ سال از قدیمی‏ترین کتیبه‏ی یافت شده‏ی ایلامی در شوش قدیمی‏تر است.
**************************************************************
با پروفسور هالي پيتمن، عضو گروه باستان‌شناسي تمدن جيرفت
تاريخ را از نو بايد نوشت
وقتي باران شديد بهار سال 1380 در روستاي مطوط‌آباد جيرفت، تعدادي ظرف سنگي و سفالي را از زير خاك بيرون كشيد و نمايان كرد، كمتر كسي فكر مي‌كرد اين كشفيات بتدريج آنچنان وسعت و تنوعي پيدا كند كه چون سيلي، بنيان‌هاي پيشين باستان‌شناسي جهان را از پي درآورد.بعد از آن كه حفاري‌هاي غيرمجاز در حاشيه هليل‌رود، انبوهي از آثار باستاني اين تمدن را به بازارهاي هنري اروپا و آسيا سرازير كرد، تازه نگاه‌هاي مديران فرهنگي كشور و باستان‌شناسان جهان به اين منطقه از ايران جلب شد. سال 1381، كاوش‌هاي باستان‌شناسي به سرپرستي پروفسور يوسف مجيدزاده، رازهاي سر به مهر بسياري را از اين تمدن ديرپاي ايراني گشود و اگرچه در ابتدا يافته‌هاي شگفت‌انگيز او و همكارانش با شك و ترديد پذيرفته مي‌شد، اما امروز بحث باستان‌شناسان و مورخان جهان، به گستردگي، قدمت و تاثيرگذاري اين كشفيات بر تاريخ تمدن جهان معطوف شده است.
شايد در شروع كار، اعضاي گروه باستان‌شناسي منطقه جيرفت نيز به بزرگي كاري كه در دست گرفته بودند، چندان آگاه نبودند. يكي از اين افراد، پروفسور هالي پيتمن، استاد دانشگاه پنسيلوانياي آمريكاست كه در مطالعات تاريخ هنر ايران باستان تخصص دارد و چندين فصل در كاوش‌هاي حاشيه هليل‌رود حضور داشته است.
اولين بار كه هالي پيتمن را ديدم، سال 1383 بود و او بسيار با احتياط درباره تمدن جيرفت صحبت مي‌كرد. اما ارديبهشت امسال كه براي بار دوم او را ملاقات كردم، در اظهارنظرهايش هيچ نشانه‌اي از شك و ترديد نبود. پيتمن كه براي شركت در همايش تمدن جيرفت با حضور ده‌ها باستان‌شناس و پژوهشگر جهاني به تهران سفر كرده بود، آنچنان از بزرگي و اهميت كاوش‌هاي باستان‌شناسي در جنوب شرقي ايران سخن مي‌گفت كه هر مخاطبي را به حيرت مي‌انداخت.
حاصل صحبت‌هاي 2 ديدار حضوري و يك گفتگوي تكميلي اينترنتي با هالي پيتمن را در حالي به چاپ مي‌رسانيم كه هفتمين فصل كاوش‌هاي باستان‌شناسي جيرفت بزودي در اين منطقه آغاز خواهد شد.
از چه سالي كار باستان‌شناسي در فلات ايران را آغاز كرديد؟
در سال‌هاي 1976 و 1977 ميلادي در گروه باستان‌شناسي به سرپرستي دكتر ويليام ساميز در تل مليان فارس كار كردم. پژوهش‌هاي آن سال‌هاي من، پايه تز دكترايم شد كه موضوع آن مهرهاي مليان بود.
و تا 25 سال بعد ديگر به ايران نيامديد؟
اگرچه براي مدت‌ها به ايران نيامدم؛ اما مطالعات گسترده‌اي درباره تاريخ‌ باستان‌شناسي خاورميانه و ايران داشتم. البته در سال 2001 ميلادي، دوباره به ايران آمدم و در كاوش‌هاي تپه ازبكي در نزديكي قزوين با پروفسور يوسف مجيدزاده همكاري كردم.
اولين بار كي اسم جيرفت به گوشتان خورد؟
سال 2001 ميلادي خبرهايي درباره جيرفت در آمريكا به ما رسيد. همان سالي كه براي كار در تپه ازبكي به ايران آمدم، از زبان همكاران ايراني‌ام در جريان كشفيات حاصل از حفاري‌هاي غيرمجاز در اين منطقه قرار گرفتم. از همان جا تصميم گرفتم در كاوش‌هاي جيرفت با پروفسور مجيدزاده همكاري كنم.
حدود 100 سال پيش باستان‌شناسي به اسم اشتاين در منطقه جيرفت سفال‌هايي چند هزار ساله را پيدا مي‌كند و در دهه 70 ميلادي، كاوش‌هايي هم در شهداد صورت مي‌گيرد كه نتايج خوبي دارد. پس چرا باستان‌شناسان خودشان در اين منطقه كار بيشتري نكردند و منتظر حفاري‌هاي غيرمجاز و غيرعلمي شدند؟
پاسخ آن ساده است؛ چراكه هيچ پيش‌بيني و احتمالي براي رسيدن به چنين گستره تمدني را تصور نمي‌كردند. اگرچه حفريات سال‌هاي دهه 70 ميلادي در منطقه شهداد و تپه يحيي در نوع خودشان اهميت داشتند؛ اما در مقايسه با يافته‌هاي جيرفت بسيار كوچك بودند. درواقع تا پيش از حفريات غيرمجاز در قبرستان باستاني مطوط‌آباد، هيچ كس فكر نمي‌كرد با چنين حجم و تعداد فراوان آثار هنري، دست‌ساخته‌ها و بناهاي كهن در اين منطقه روبه‌رو شود.
مدتي طول كشيد تا جهان باستان‌شناسي آنچه را كه در حاشيه هليل‌رود كشف شده بود، به عنوان يك تمدن به رسميت بشناسد. چرا؟
زماني مي‌توانيم از كشف يك تمدن صحبت كنيم كه به مجموعه‌اي از شاخصه‌ها همچون معماري، صنعت، حكومت، مذهب، تجارت و البته خط و زبان دست يابيم. از ديدگاه من، تمدن به مجموعه‌اي اطلاق مي‌شود كه تركيب پيچيده‌اي از همه اين عناصر است. خب در طول چند سال گذشته ما به مرور توانستيم به يافته‌هايي در هريك از اين شاخه‌ها دست يابيم و ارتباط آنها را به صورت يك مجموعه معرفي كنيم. از اين رو جهان باستان‌‌شناسي هم قدم به قدم با ما پيش آمد و كشفيات گروه باستان‌شناسي جيرفت به سرپرستي پروفسور مجيدزاده را پذيرفت.
با وجود اين، بسياري از محافل باستان‌شناسي، در برابر يافته‌هاي كاوش‌هاي علمي و پژوهشي جيرفت از خود مقاومت نشان مي‌دهند و در آن ترديدها و اما و اگرهايي مي‌آورند.
به نظرم طبيعي است، چرا كه از عمر اين كشفيات بيش از 8 سال نمي‌گذرد و با توجه به ابعاد گسترده‌تري كه كاوش‌هاي باستان‌شناسي جيرفت هر روزه به خود مي‌گيرد، همراهي با آن زمان مي‌برد.
فراموش نكنيم با اين كه در منطقه شوش بيش از 150 سال است كه كار و مطالعه مي‌شود، هنوز بحث‌هايي جدي درمي‌گيرد. يا در ميان رودان (بين‌النهرين)‌ در يك قرن گذشته، 50 گروه باستان‌شناسي حفاري كرده‌اند و يافته‌هاي آنها بررسي و تحليل شده است تا به امروز رسيده‌ايم.
اين در حالي است كه جيرفت تنها 6 فصل كاوش را پشت سر گذاشته و منطقه بسيار جواني محسوب مي‌شود.
پس اين مخالفت‌ها و نظرات متفاوت طبيعي است.
البته آنچه شما از آن با عنوان نظرات مخالف ياد مي‌كنيد، خيلي نيست و بيشتر يك تفاوت برداشت است. براي آن كه نشان دهم دنياي باستان‌شناسي جهان اهميت اين تمدن را دريافته است، بايد بدانيد در آمريكا از كاوش‌هاي جيرفت، به عنوان بزرگ‌ترين طرح باستان‌شناسي خاورميانه ياد مي‌شود. در فرانسه، انگلستان، ايتاليا و ديگر كشورهاي جهان نيز اهميت تمدن جيرفت پذيرفته شده و بحث‌‌ها بيشتر روي جزئيات آن است، مقالات و پژوهش‌هاي درج شده در نشريات و مجلات معتبر و چاپ كتاب‌هاي متعدد، تاييدكننده اين رويكرد است.
براي اين كه خيالتان را راحت كنم، تنها شما را به اين نظر جلب مي‌كنم كه بسياري از پژوهشگران، مورخان و كارشناسان اعتقاد دارند اگر در 50 سال آينده قرار است اتفاق مهمي در باستان‌شناسي جهان رخ دهد، به يقين در جيرفت و منطقه جنوب شرقي ايران خواهد بود.
به عناصر سازنده و شاخصه‌هاي اصلي يك تمدن اشاره كرديد. كداميك از وجوه تمدني جيرفت بيش از ديگر عوامل، شما را به خودش جلب مي‌كند؟
بدون ترديد بايد بگويم كه گستردگي و تنوع تجارت اين منطقه در دنياي باستان مرا شگفت‌زده كرده است. تمدن جيرفت در زمان خودش از هر سمت و سوي جغرافيايي كه در نظر بگيريد، از شرق، جنوب، شمال و غرب با همسايگانش روابط مستقيم تجاري داشته است.
در واقع اينجا براي همه تمدن‌هاي اطراف شناخته شده بود و پل ارتباطي بين سكونتگاه‌هاي بشري در افغانستان، هند، جنوب خليج فارس و تمدن‌هاي ميان رودان (بين‌النهرين)‌ محسوب مي‌شده است.
پروفسور مجيدزاده، فرضيه‌اي را طرح كرده مبني بر اين كه منطقه جيرفت، مركز يك حوزه تمدني بزرگ‌تر بوده كه جنوب شرق ايران را در بر ميگرفته و شامل مناطق شهر سوخته، شهداد، تپه‌ يحيي و… مي‌شده است. شما با اين نظر چقدر موافق هستيد؟
براي پاسخ به اين پرسش كمي زود است. ما بايد حفاري‌هاي بيشتر و بررسي‌هاي دقيق‌تري انجام دهيم و بعد از آن اطلاعات به دست آمده از نقاط مختلف جنوب شرق ايران كه از حدود 3 هزار سال پيش از ميلاد مسيح، سكونتگاه‌هاي بشري بوده‌اند را با هم مقايسه كنيم.
اما در شرايط حاضر، به يقين مي‌دانيم كه اين تمدن‌ها و تجمع‌هاي انساني، با هم ارتباطات گسترده‌اي داشته‌اند.
چه چيزهايي را براي اثبات اين يكپارچگي بايد پيدا كنيم؟
يك حكومت واحد، خط واحد، زبان واحد و… را بايد به دست آوريم تا بر يكپارچگي تمدني اين منطقه از ايران صحه بگذاريم.
اشاره به خط كرديد، 3 سال پيش كه شما را ديدم، درباره پيدا شدن خط در منطقه جيرفت خيلي با يقين و اطمينان صحبت نمي‌كرديد، اما گويا اكنون بر ترديدهايتان غلبه كرده‌ايد.
آن زمان تازه نمونه‌‌هايي از اين خط‌ها را پيدا كرده بوديم و روي آنها كار مطالعاتي انجام نداده بوديم. البته همان زمان هم تاكيد كردم با توجه به اين كه در شهداد و شهر سوخته، نمونه‌هايي از خط يافته‌ايم، پيدا كردن آثار خط در جيرفت هم مساله‌اي عادي و طبيعي است.
حالا بعد از انجام مطالعات روي اين خط به چه نتيجه‌اي رسيده‌ايد؟
اول اين كه اين آثار نشان‌دهنده خط Linear است و در گروه خطوط سمبوليك جاي نمي‌‌گيرند. دوم اين كه خط كشف شده در جيرفت شباهتي به هيچ‌يك از خطوط باستاني ديگر ندارد و مي‌توان رواج آن را تقريبا همزمان با اختراع خط سومري دانست. اين يافته‌ها كه البته اميدوار هستيم امسال و در كاوش‌هاي آينده به نمونه‌هاي بيشتري از آن دست پيدا كنيم، ممكن است تغييرات و دگرگوني‌هاي زيادي را در باورهاي گذشته ما درباره پيشتازي و سابقه خط در تمدن ميان رودان به وجود آورد.
به دليل منحصر به فرد بودن، اين آثار را با نام خط شرقي معرفي كرده‌‌ايم و اميد داريم بتوانيم در آينده آن را بخوانيم.
درباره اين نمونه‌‌هاي يافته شده خط، توضيحات بيشتري بدهيد.
اين نمونه خط‌ها را روي چند لوح باستاني پيدا كرده‌ايم. تا قبل از كشف‌ها، فقط از 2 خط باستاني ميخي و هيروگليف به عنوان نمونه‌هاي باستاني ياد مي‌شد كه اينك بايد در آن تجديد نظر كرد.
خط تمدن هليل‌رود، به صورت اشكال هندسي هستند كه هيچ‌گونه معادل يا شبيهي ندارند و تاكنون متاسفانه كسي موفق به خواندن آنها نشده است. البته مهم‌ترين هدف ما به عنوان باستان‌شناسي در منطقه جيرفت، دستيابي به مخزن اصلي نگهداري و آرشيو لوح‌هاي خطي است.
البته چون تخصص شما بيشتر روي مهرهاي باستاني است، قطعا از يافتن تعداد مهرهاي بيشتر هم خوشحال خواهيد شد؟

اين آرزوي من است. در 6 نوبت حفاري گذشته، حدود 10 مهر را پيدا كرده‌ايم كه تنوع زيادي دارند. در آنها نمونه‌هاي مسطح و استوانه‌اي ديده مي‌شود كه در چند سبك متفاوت حكاكي شده‌اند. بيشتر اين مهرها، مثل يافته‌هاي مشابه از فلات ايران مثل تپه يحيي و شهداد هستند. چندتايي از آنها با هنر حكاكي دره سند قابل مقايسه است و تعداد كمي به طور واضح به تمدن ميان رودان تعلق دارد. اين كشفيات به ما اجازه مي‌دهد به استنتا‌ج‌هايي درباره روابط گسترده جيرفت با مناطق دوردست برسيم.

دوباره برگشتيم به اهميت تجاري جيرفت در حدود 4 تا 5 هزار سال پيش از زمان ما!
خب واقعا اهميت دارد و حيرت‌آور است. تنوع گسترده مهرها و اثرات پيدا شده آنها نشان مي‌دهد كه اين منطقه، مركزي براي تجارت بازرگانان از تمدن دره رود سند تا تمدن‌هاي ميان‌رودان (بين‌النهرين)‌ بوده است. مواد خام سنگي از جاهايي مثل بدخشان و نقاط ديگر به اين منطقه مي‌آمده و اينجا به اشياء و ابزار قيمتي تبديل مي‌شده است. ظروف توليدي در جيرفت را پيش از اين در عراق، سوريه، ازبكستان، عربستان و هند يافته‌اند و اين نشان دهنده بزرگي صنعت و تجارت در جيرفت و حجم بالاي صادرات اين تمدن بوده است. مي‌توان اين نتيجه‌گيري را كرد كه تمدن هليل‌رود، از مراكز اصلي تجارت جهاني در هزاره سوم پيش از ميلاد بوده است.
درباره كشف ساختمان‌هاي بزرگ و زيگورات مانند جيرفت توضيح دهيد.
واژه زيگورات، يك لغت ميان روداني (بين‌النهريني)‌ است و نمي‌دانيم كه در اينجا چه نام داشته است. در نگاه اول مي‌بينيم تختگاهي است كه طبقات پلكاني دارد. مسلم است كه اين ساختمان‌هاي پلكاني در جيرفت،  قديمي‌تر از زيگورات‌هاي تمدن ميان رودان هستند.
قديمي‌ترين زيگورات ميان رودان، مربوط به هزاره سوم پيش از ميلاد است و به تمدن سومري‌ها و شهر اور تعلق دارد كه پايه‌اش مربع شكل بوده و 120 متر در 120 متر است. در حالي كه پايه ساختمان پلكاني پيدا شده در كناره هليل‌رود در پايه 400 متر در 400 متر بنا شده و به هزاره چهارم پيش از ميلاد تعلق دارد. در ساخت اين بنا، بيش از 4 ميليون خشت گلي به كار رفته و تحقيقات ما نشان مي‌دهد كه در عمق 12 متري تپه‌ها، آثار و لايه‌هايي به مراتب قديمي‌تر از لايه‌هاي فوقاني قرار دارد. طبقه اول اين ساختمان بزرگ، 90 هزار متر مربع و طبقه دوم، 22 هزار متر مربع مساحت دارد.
معرفي كشفيات منطقه جيرفت باعث شده است مطبوعات و نشريات با عناويني چون «گهواره تمدن تكان خورد» يا «كهن‌ترين تمدن جهان پيدا شد» و … به آن بپردازند. تا چه اندازه موافق چنين تيترهايي هستيد كه قدمت جيرفت را بيش از ديگر تمدن‌ها مي‌دانند.
من عادت دارم كارم را آرام‌آرام و بدون سر و صدا انجام دهم. براي همين اعتقاد ندارم كه نمونه‌اي را انتخاب و آن را با ديگر نمونه‌ها مقايسه كنم و بعد نتيجه بگيرم كه اين يا آن مهم‌تر يا بزرگ‌تر است. تمدن‌هاي ميان رودان (بين‌النهرين)‌ جاي خود را در تاريخ دارند و جيرفت، جايگاه خودش را و هيچ يك جاي هم را تنگ نمي‌كنند؛ البته تاكيد مي‌كنم كه يافته‌هاي ما در جيرفت آنچنان زياد و مهم است كه به يقين در چند سال آينده باعث خواهد شد بخش‌هايي از تاريخ تمدن جهان بازنويسي و اصلاح شود.
پس ما مي‌توانيم تيتر بزنيم كه «تاريخ تمدن جهان را بايد از نو نوشت»؟
(با خنده)‌ البته نه به آن معنا كه ديگر تمدن‌ها و يافته‌هاي باستان‌شناسي را بايد نفي كرد؛ اما اگر منظور، رساندن اهميت تمدن جيرفت باشد، اتفاقا تيتر خوبي هم هست. اين موضعگيري‌ها باعث مي‌شود بحث‌هاي جدي از سوي كارشناسان صورت بگيرد و از دل‌ همين اختلاف نظرها و بحث‌هاست كه حقيقت رخ مي‌نمايد.
به عنوان باستان‌شناسي آمريكايي، آيا فكر مي‌كنيد تاكنون روي معرفي تمدن جيرفت به جهانيان خوب كار كرده‌ايم؟
فعاليت‌هاي خوبي انجام شده است كه از آن ميان مي‌توان به همايش جهاني تمدن جيرفت در ارديبهشت‌ امسال اشاره كرد كه در تهران و جيرفت برگزار شد. تعداد مقالات چاپ شده در نشريات هم هر روز افزايش پيدا مي‌كند.
با اين حال لازم است ما بر مستندات خود بيفزاييم و كنفرانس‌هاي بيشتري برگزار كنيم.

جانمایی شهر جیرفت در نقشه ایران
و آخرين پرسشي كه ارتباط غيرمستقيم به يافته‌هاي باستان‌شناسي در ساحل شمالي خليج فارس بويژه در كرمان، فارس و بوشهر دارد. حجم بالا و گستردگي تمدن‌هاي چند‌هزار ساله در ساحل ايراني خليج فارس نشان مي‌دهد وقتي در منطقه جنوب اين خليج هيچ اثري از تمدن نبوده، ايرانيان از اين آبراه، سود مي‌جسته و بر آن تسلط داشته‌‌اند. با اين شرايط، جعل و تحريف نام اين خليج را چگونه ارزيابي مي‌كنيد و در مقابل آن چه موضعي داريد؟
ديدگاه علمي و تاريخي به همه مي‌گويد اينجا خليج‌فارس است و آن عنوان جعلي كه نمي‌خواهم از آن نام ببرم، به هيچ وجه جا نخواهد افتاد و عاقبت محو مي‌شود. ممكن است بعضي اغراض سياسي پشت اين تحريف باشند و در كوتاه‌مدت بر افكار عمومي جوامعي تاثير بگذارد، اما مطمئن باشيد هيچگاه به طور علمي و رسمي پذيرفته نمي‌شود. در مجامع علمي و دانشگاهي جهان، من تاكنون نديده‌ام كه كسي از آن عنوان جعلي براي خليج فارس استفاده كند.
وقتي باورهاي قديمي باستان‌‌شناسي دگرگون شد
در همين 8سالي كه از كشف تمدن چند هزار ساله جيرفت مي‌گذرد، بسياري از باستان‌شناساني كه ابتدا ترديد داشتند يا به مخالفت با يافته‌هاي گروه پژوهشي پروفسور يوسف مجيدزاده برخاسته بودند، تغيير عقيده دادند و به مطالعه در اين منطقه علاقه‌مند شدند.
تاكنون تنها 6 فصل كاوش در حاشيه هليل‌رود صورت گرفته است و به دليل وسعت منطقه، سال‌ها طول خواهد كشيد تا ابعاد واقعي اين تمدن آشكار شود. براي درك بزرگي اين كار كافي است بدانيد اين منطقه 400 كيلومتر طول و 50 كيلومتر عرض دارد و در آن حداقل 100محوطه باستاني به چشم مي‌خورد.
وقتي مجيدزاده در سال 1382 كتاب جيرفت، كهن‌ترين تمدن شرق را منتشر كرد، كارشناسي به نام اسكار وايت موسكارلا، نقد تند و تيزي بر آن نوشت و بسياري از آثار معرفي شده در اين مجموعه را تقلبي خواند. حتي وقتي گروه باستان‌شناسي در سال 1383، آثاري از خط را روي تكه‌اي آجر به دست آورد، عده‌اي خطوط را دست‌نوشته خود مجيدزاده ناميدند. براي همين زماني كه در سال 1385، گروه باستان‌شناسي جيرفت 3 قطعه ديگر از اين آجرها را و حتي كوره پخت الواح را يافت، براي رفع هر شبهه‌اي از تمام مراحل كار فيلم مستند تهيه كرد. اما امروزه با اين كه تعدادي از باستان‌شناسان و كارشناسان با فرضيه‌هاي مجيدزاده و موافقان و مدافعان اين تمدن باستاني مخالفت مي‌كنند، اما ديگر هيچ‌يك از آنان اصل كشفيات جيرفت را زير سوال نمي‌برند. در واقع تمدن هليل‌رود، اهميت و بزرگي خود را بر همه جهان قبولانده است و از اين پس بايد منتظر ماند و براساس مستندات و مطالعات ديد كه تا چه حد فرضيات بزرگ پروفسور مجيدزاده به واقعيت مي‌پيوندد.
مهدي ياورمنش
********************************************************
آرش نورآقایی: اگر سیل نمی‌آمد کسی خبردار نمی‌شد که در زیر خاک جیرفت چه تمدنی خوابیده.
بعد از سیل هم انگار ما خوابیده بودیم تا تکه‌هایی از تمدنمان را ببرند. اما قصة این تمدن نویافته از این قرار است: روزی روزگاری از کوه‌های بلندی به اسم جبال بارز، رودی به نام هلیل جاری شد و به سرزمینی پست که امروز به آن جیرفت می‌گویند فرود آمد تا حکایت مردم این دیار شروع شود.
امروز سینه خاک، قصه‌ای را برای ما نقل می‌کند که تا همین چند سال پیش کسی آن را نشنیده بود. داستانی که تاریخ آن حداقل به 2500 سال قبل از تاریخ 2500 سالة هخامنشیان برمی‌گردد. در آن وقت مردمی می‌زیستند که در عصر مفرغ، عصر طلایی خودشان را تجربه می‌کردند.
نام دیگر جیرفت، سبزواران است و در جنوب شرقی استان کرمان قرار دارد.
وقتی مارکوپولو به ایران آمد، سر راهش جیرفت را هم دید. ظاهرا در زمانی که او از این شهر عبور می‌کرد، جیرفت به کلی ویران شده بود. او از جیرفت به عنوان «کامارای» یاد کرده.

مضمون خیلی از تصاویر اشیا پیدا شده در جیرفت، جدال حیواناتی مثل ببر و مار با هم است. نقش عقرب هم زیاد دیده می‌شود.
کنار صندل، روستایی است در حدود 30 کیلومتری جنوب جیرفت که نامش را در نقشة اطلس راه‌های ایران پیدا نمی‌کنید. ولی واقعا چنین جایی وجود دارد.
فاصلة تپه‌های کنار صندل شمالی و جنوبی حدود 5/1 کیلومتر از هم است. به غیر از این دو تپه، تپه‌ای که به قلعة کوچک موسوم است و قبرستان مطوط‌آباد هم از مکان‌های باستانی منطقه هستند.
استفاده از اصطلاح سنگ صابونی، فقط به این دلیل است که برای چندین دهه این نوع سنگ با این نام شناخته و معرفی شده است.
از مکان‌های دیدنی اطراف جیرفت این‌ها هستند: آبشارهای دوساری، روستای رود فرق، قلة علم‌شاه در کوهستان زیبای جبال بارز، سد جیرفت، روستای اسفندته، تنگه آبشوئیه و…
یکی از مسیرهای خوب برای رفتن از کرمان به جیرفت این است: کرمان + ماهان + راین + ساردوئیه + دلفارد + جیرفت
قدیمی‌تر از زیگورات

این هم عکس هوایی از تپة کنار صندل شمالی. زیر این خاکی که می‌بینید، یک بنای دو یا چند طبقه مدفون است که باستان‌شناسان کم‌کم آن را بیرون می‌آورند. این بنا از قدیمی‌ترین زیگورات‌های کشف شده است و برای همین کارشناس‌ها دوست ندارند اسم آن را زیگورات بگذارند
خانه‌های بافتنی

اگر روزی گذرتان به تپه‌های کنار صندل افتاد، شب را می‌توانید در داخل یکی از این توپی‌ها سر کنید. همه چیز این توپی‌ها از درخت نخل است. این زن روستایی، خانه‌اش را می‌بافد و بچه‌هایش را در آن بزرگ می‌کند

مرغ ظرفابی

فقط باید سر و کارتان با فلزکاری باشد تا بدانید که چقدر سخت است که از مفرغ یک تکه، یک ظرف شبیه این درست کرد. انگار یک مرغابی است که در حوض آب شنا می‌کند. یادتان باشد این ظرف حدود 5 هزار سال پیش ساخته شده

تخته‌نرد جادویی



ظاهرا صفحة این بازی شبیه تخته نرد است که جیرفتی‌های 5 هزار سال پیش به آن علاقه داشتند. شاید تاس می‌انداختند و مهره‌ها را در داخل این دایره‌ها حرکت می‌دادند. تعداد دایره‌ها در اشکال مختلف فرق می‌کند. احتمالا این بازی با اعتقادات جادویی همراه بوده

درخت زندگی

این گیاه نقش درخت زندگی (Tree of life) را بازی می‌کند. درخت زندگی در بسیاری از تمدن‌ها به خاطر طول عمر، زیبایی و سودمندی مقدس بوده. و معمولا میان دو راهب یا دو جانور مثل شیر و بز وحشی که نگهبان آن هستند، تصویر می‌شده. جنس این ظرف از جنس سنگ صابونی است

روزی روزگاری، شهری


به این تپه می‌گویند تپه کنار صندل جنوبی. به نظر می‌رسد بقایای یک ارگ حکومتی سلطنتی در هزارة سوم قبل از میلاد است. کمی دورتر از ارگ، باقی‌مانده‌های یک خانه را می‌توانید ببینید که احتمالا از خانه‌های مردم عادی است. این تپه از تپه‌های مهم باستانی اطراف جیرفت است که تعدادی از باستان‌شناسان در آن حفاری می‌کنند تا راز این شهر 5 هزار ساله کشف شود

پلکانی به سمت خدا


به نقش کنگرة روی ظرف نگاه کنید. طرح دژهای مادی، پله‌های تخت جمشید، بالای سر ایوان بزرگ طاق بستان، تاج بعضی از شاهان و… همین طرح است. طرح بنای زیگورات‌ها هم همین است پلکانی که به سمت آسمان می‌رود. این ظرف در موزة جیرفت نگهداری می‌شود

به من نگاه کن

این عقاب با ابهت، چنان روبه‌روی ما ایستاده و نگاه می‌کند که انگار از ما دعوت می‌کند به جزئیات و ظرافت سینه و بال‌هایش توجه کنیم و تاریخ را بنویسیم. این عقاب از اشیای پیدا شده از مناطق باستانی جیرفت است

سفال‌های عهد دقیانوس

مردم محلی به این‌جا می‌گویند دقیانوس. اما این‌ها خرابه‌های شهری است در کنار هلیل‌رود، که روزگاری از بزرگ‌ترین، مهم‌ترین و ثروتمندترین شهرهای اسلامی در دورة سلجوقی بود. سفال‌هایی که از این خرابه‌ها پیدا کرده‌اند، سیر تحول سفالگری دورة اسلامی را مشخص می‌کند.

***************************************************************
عكسهايي از اين تمدن عظيم

djiroft7.jpg djiroft9.jpg djiroft17.jpg djiroft27.jpg djiroft33.jpg djiroft28.jpg djiroft34.jpg djiroft35c.jpg game-boards-jiroft.jpg jiroft.jpg jiroft1.jpg jiroft-civilization.gif lo618-web.jpg
musc12.jpg ziggurat.jpg 12.jpg 23.jpg 32.jpg
41.jpg 52.jpg 6.jpg 7.jpg 8.jpg 9.jpg 10.jpg 111.jpg 121.jpg 13.jpg 14.jpg



**************************************************************
جیرفت :
جیرفت ( محوطه ای باستانی در استان کرمان ( جنوب شرقی ایران ) و نزدیک به شهر جیرفت ، به طول 400 کیلومتر و در حاشیه ی رودخانه ی هلیل رود ( مرکز نخستین تمدن بزرگ و باشکوه جهان در حدود هفت هزار سال پیش ))
http://aryan-generation.persiangig.com/image/jiroft.jpg




تا مدتها پیش چنین تصور می شد که کهن ترین تمدن جهان در سومر عراق تشکیل شد ؛ اما کشف یک زیگوارت ( معبد ) بزرگ با قدمت بیش از پنج هزار سال ، آثار سنگی بسیار و همچنین کتیبه های آجری به خطی ناشناخته از منطقه جیرفت ایران باعث شد تا باستان شناسان درباره ی دانسته ها و ادعاهای پیشین خود تجدید نظر کنند .
http://aryan-generation.persiangig.com/image/tamadon%20haye%20na%20shenakhte-1.jpg


کتیبه ای به خط ناشناخته ، کشف این کتیبه نشان دهنده ی اقتدار و نظام اقتصادی قوی تمدن این منطقه در زمان عصر باستان است .
محل کشف : محوطه ی باستانی جیرفت .


ظرف استوانه ای سنگی به ارتفاع 10 سانتی متر ؛ روی این ظرف نقش ساختمان معبد و دروازه ی ورودی شهر به چشم می خورد.




پلاک های سنگی با نقش انسان عقب نما ، مار و عقرب ، نمادهایی از افسانه ها و باورهای مردم باستانی جیرفت .

باستان شناسان با بررسی کتیبه هایی که در این منطقه ی مهم باستانی کشف شده بود . سعی کردند اطلاعات بیشتری درباره ی این تمدن بزرگ و ناشناخته بدست آورند که پس از تحقیقات فراوان ، به تعدادی کتیبه دست یافتند . در یکی از این اسناد که از خرابه های شهر اوروک ( در جنوب بین النهرین ) به دست آمد ، داستان کشمکش میان پادشاه سومر با فرمانروای سرزمین ثروتمندی به نام ارت ثبت شده بود ( در این داستان که در اوایل هزاره ی دوم پیش از میلاد و به خط سومری روی یک لوح سفالی نوشته شده ، چنین آمده : روزی انمرکار ( پادشاه شهر اوروک ) با فرستادن نماینده ای ، از حاکم ارت می خواهد تا استادان هنرمند و سنگ های گرانبها را برای ساخت معبد به اوروک بفرستد . حاکم ارت هم در ازای فرستادن سنگ ها ، از پادشاه اوروک درخواست غلّه می کند . انمرکار غلّه را می فرستد اما حاکم ارت از فرستادن سنگ ها خو داری می کند . 10 سال بعد ، انمرکار دوباره قاصدی به سرزمین ارت می فرستد و درخواست خود را تکرار می کند . در نهایت دو پادشاه با هم به تفاهم می رسند و حاکم ارت ، هنرمندان و سنگ های زینتی را به سومر می فرستد . ) ، در کتیبه ای دیگر ، پادشاه سومری سعی کرده بود با گذر از شهر شوش و هفت رشته کوه ، به سرزمین ارت حمله کند . بررسی دقیق این کتیبه ها و آثار کشف شده این فرضیه را به اثبات نزدیک می کند که شهر افسانه ای و گمشده ی ارت که در شرق ایران قرار داشته ، به احتمال زیاد همان شهر جیرفت است .
از آثار کشف شده در این منطقه ی می توان به ظروف و پلاک های سنگی با نقوش بسیار ظریف از موجوداتی چون : عقاب ، عقرب ، مار ، پلنگ اشاره کرد که نظیر آنها در هیچ یک از محوطه های باستانی جهان کشف نشده است .


نقوش روی این ظروف سنگی بسیار زیبا ، با سنگهای گرانبهای چون فیروزه ، لاجورد و عقیق تزیین شده است .
محل کشف آثار : جیرفت
قدمت : هزاره ی پنجم تا سوم پیش از میلاد .
منابع:
http://www.jiroft.blogfa.com/86104.aspx
http://www.theiraniandream.net/?p=806
http://insideofiran.webhost4life.com
http://ja-jp.facebook.com/note.php?note_id=141959385837804
http://www.omidvar.net/photography/jiroft-civilization/
http://zamaaneh.com/special/2010/06/post_1238.html
http://www.jamejamonline.ir/papertext.aspx?newsnum=100955558532
http://ivmp.wordpress.com/category/history/before-islam/jiroft-civilization/
http://www.radiofarda.com/content/F8_Iran_Archaeology_Jiroft/2147862.html
http://www.hamshahrionline.ir/print-15574.aspx

هیچ نظری موجود نیست: