سكوت من يه فرياده
لب بر لب کوزه بردم از غایت آز
تا زو طلبم واسطه عمر دراز
لب بر لب من نهاد و می گفت به راز
می خور که بدین جهان نمی آیی باز
ارسال یک نظر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر