۱۳۸۷ بهمن ۱۶, چهارشنبه

چرا اخلاقيات در حال كمرنگ شدن است ؟


نمي خواهم از روي احساس مطلبي را بگويم.


ولي صحنه هاي را در رفتار مردم با خودشان مي بينم كه نگران كننده است . ديشب


مي خواستم خانه يكي از دوستانم بروم كه از محل كار به ونك رفتم و از آنجا ميخواستم


به سه راه پاسداران بروم كه ديدم اصلا تاكسي نيست و يك صف كه حدودا 200 نفر


توي صف بودن آنجا تشكيل شده بود من هم آخر صف ايستادم متاسفانه چون برف


مي باريد. ترافيك غوغا مي كرد و تاكسي هم گير نمي آمد و بعضي از مسافر برها از


فرصت استفاده مي كردنند و داد مي زنند تا سه راه پاسداران نفري دو هزار تومان در


حاليكه كرايه آن در شرايط عادي 500 تومان است . كاري نداريم بالاخر نوبت ما شد


و يك ميني بوس از راه رسيد و رفتيم بالا من ته ميني بوس يك جاي خالي گير آوردم و


بعد از من هم چند نفر ايستاده سوار شدن يك خانم مسن هم براي فرار از هجوم سرما و


بارش برف آمد به داخل ميني بوس ولي جلو اطراف آن خانم مسن چند پسر و مرد


ميان سال روي صندلي نشسته بودنند و لي دريغ از كمي عطوفت و از خود گذشتگي


هيچكس از جاي خود بلند نشد ولي مسئوليت اجتماعي ايجاب مي كند كه به خودمان آيم


و بي تفاوت عبور نكنيم اين جمله را داشته باشيد اخلاقيات اساس روابط جامعه است


اگر اخلاقيات از بين برود همه چيز از بين مي رود . بعد اغز اينكه ديدم كسي از جاي


خود بر نخواست من از ته ميني بوس بلند شدم و آن خانم با عبور از چند نفر خود را


به ته ميني بوس رسانيد . هنگاميكه من نوجوان بودم وقتي يك مرد مسن و يا خانم در


هر سني وارد اتوبوس مي آمد چند نفر همزمان بلند ميشدنند وهمين كار باعث مهرباني


و همبستگي مي شد ولي حالا من به جرات مي گويم بين مردم نه مهرباني هست و نه


همبستگي . ما را چه شده است ؟


هیچ نظری موجود نیست: