آيه 34 سوره نساء : مردان، سرپرست زنانند ، به دليل اين که خدا برخی از ايشان را به
برخی برتری داده و [نيز] به دليل آنکه از اموالشان [برای زنان] خرج میکنند ، پس ،
زنان شايسته آنانند که مطيع و به حفظ الهی در نهان خويشتندارند و زنانی را که از
نافرمانی آنان بيم [و آگاهی] داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاهها از ايشان
دوری کنيد و [اگر تأثير نکرد] آنان را بزنيد ، پس اگر شما را اطاعت کردند [ديگر] به
زيان آنها بهانه جويی [و زياده روی] نکنيد که خدا والای بزرگ است.
تبصره : ترجمه فوق تلفيقی از ترجمههای احمد فولادوند و بهاءالدين خرمشاهی هست.
فقط اين را اضافه کنم که خرمشاهی قبل از کلمه بزنيد در پرانتز آورده بود : به آهستگی
و به قصد تأديب !
نظر خودم : خود من به شخصه از خيانت متنفرم و از خيانت زن در قبال شوهر (و بر عکس) بينهايت منزجر و متنفرم ! مردان بسياری را ديدم که وقتی با خيانت زن خود مواجه شدند ، از خود بی خود شدند و بعد ديوانه گشتند . باز هم مردان بسياری را میشناسم که در چنين شرايطی زن خود را کشتند !! و حتماً بسيار هم بودهاند که زن (نگويم همسر بهترست) خود را حسابی کتک زدهاند.
البته اين عملکرد فقط در ايران که مثلاً!! مردان بيش از حد غيرتی دارد صدق نمی کند ! نمی دانم فيلم Unfaithful را ديده ايد يا نه ! که در آن زن خانواده (دايان لين) با پسری جوان (اوليور مارتينز) دوست میشود و در انتها مرد خانواده (ريچارد گير) که به همسر خود عشق می ورزيد متوجه روابطشان میشود و آن پسر جوان را به قتل میرساند . و در همان فيلم وقتی زن از مرد میپرسد که چرا اين کار را کردی ؟ می گويد : اولش می خواستم تو را بکشم نه او را !! اين هم از فيلمی که در آمريکا ساخته شد. و با هرکس هم که راجع به فيلم صحبت کردم حق را به مرد فيلم دادند !
******************************************************
*****************************************************
نظر كامپيوتري علوم انساني
- اسلام در عین حالی که عواطف پاک و احساسات درست را تأیید میکند به تقویت عقل همت خاص گمارده است و لذا احکامی را که تشریع کرده، بر اساس عقل آنان را تقویت نموده است. در سپردن اموری که مربوط به تدبیر مسائل اجتماعی هستند کوشیده است تا نقش عقل را پر رنگ گرداند، از سوی دیگر زن و مرد که هر دو انسان و مخلوق خداوند هستند به لحاظ شخصیت وجودی، از یکدیگر امتیازاتی دارند و شخصیت آنان یکسان نیست. قلم آفرینش به گونهای زن را آفریده است که سرشار از عواطف و احساسات پاک است و این سرمایه بیمانندی است برای او تا بتواند وظایف طبیعی خود را انجام دهد و هر گاه عقل و عواطف او به تعارض آیند عواطف او نوعاً بر قوه عاقله او غالب میشود، و مرد به لحاظ وظایفی که قلم آفرینش برای او ترسیم کرده است عکس حالات زن را دارد و البته کمال و برتری هر کدام از زن و مرد به این است که چنان باشند، که باید باشند، یعنی زن با همه ابعاد خود زن باشد و اگر به مرد شباهت پیدا کند بر او نقص است چنانچه مرد به زن شباهت یابد برای او نقص است. زن کامل آن است که سرشار از عاطفه باشد و مرد کامل آن است که عقل او بر عواطف او غالب باشد.
با توجه به مطالب فوق الذکر، اسلام قیمومیت و تدبیر شئون خانواده را به مرد سپرده است، چرا که ناچار بعضی از امور حاجتمند تعقل بیشتر هستند تا احساسات و عواطف. اموری از قبیل طلاق و ... باید در دست کسی باشد که میتواند بر اساس منطق و عقل بیشتر حکم کند تا بر اساس احساسات و عواطف.
2ـ در آیه شریفه 34 سوره نساء که میفرماید:الرِّجَالُ قَوّاَمُونَ عَلی النِّساءِ بِمَا فَضلَ اللَّهُ بَعْضهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصالِحَت قَانِتَاتٌ حاَفِظاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظ اللَّهُ وَ الّاَتی تخَافُونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فی الْمَضاجِع وَ اضرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطعْنَکمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سبِیلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کبِیراًمردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) میکنند. و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،)اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ میکنند. و (امّا) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نمایید! و (اگر هیچ راهی جز شدت عمل، برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدّی بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.(
به این مضمون اشاره میکند: که اگر زن تحت فرمان احساسات و عواطف خاص خود، نشوز کرده و از طاعت در امور جنسی از مرد سرباز زد، مرد به عنوان قیم و مدیر و مدبر اینگونه امور باید چارهجویی کند، اول او را موعظه و پند دهد اگر نشد مضاجع خود را از او دور دارد مثلا در رختخواب پشت به او بخوابد تا مایه تنبیه و توجه او شود و اگر این هم سودی نکرد، مرد چه باید بکند آیا زن را طلاق دهد یا او را تنبیه بدنی کند !معلوم است که چاره دوم بیشتر به مصلحت زن میباشد، البته این چیزی که در قرآن کریم آمده است تنها جنبه عاطفی دارد و الا با حدودی که در فقه دارد نمیتواند عنوان اکراه داشته باشد مثلا باید بدن زن سیاه، سرخ یا کبود نشود و جرح و شکستی ایجاد نشود و اسلام این حد را برای کسانی نهاده است که کلا وظیفه شناس نیستند، برای وادار کردن آنان به وظیفه، بهترین راهها را پیش روی نهاده است. بعضی از روانکاوان هم عقیده دارند که بعضی از زنان حالتی به نام مازوشیسم (آزارطلبی) دارند که این حالت در آنها تشدید میشود و تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی ا ست و ممکن است که آیه شریفه ناظر به چنین وضعیتی باشد. و اگر زن تسلیم شد قهرا مرد حق بهانه گرفتن ندارد.
و مسلم است که سوء استفاده از این قانون ممکن است صورت بگیرد، که آن امر دیگری است. و امروزه ممکن است از هر قانون و قاعده اجتماعی سوء استفادههای فراوانی بشود
با توجه به مطالب فوق الذکر، اسلام قیمومیت و تدبیر شئون خانواده را به مرد سپرده است، چرا که ناچار بعضی از امور حاجتمند تعقل بیشتر هستند تا احساسات و عواطف. اموری از قبیل طلاق و ... باید در دست کسی باشد که میتواند بر اساس منطق و عقل بیشتر حکم کند تا بر اساس احساسات و عواطف.
2ـ در آیه شریفه 34 سوره نساء که میفرماید:الرِّجَالُ قَوّاَمُونَ عَلی النِّساءِ بِمَا فَضلَ اللَّهُ بَعْضهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ بِمَا أَنفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصالِحَت قَانِتَاتٌ حاَفِظاتٌ لِّلْغَیْبِ بِمَا حَفِظ اللَّهُ وَ الّاَتی تخَافُونَ نُشوزَهُنَّ فَعِظوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فی الْمَضاجِع وَ اضرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطعْنَکمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سبِیلاً إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلِیًّا کبِیراًمردان، سرپرست و نگهبان زنانند، بخاطر برتریهایی که خداوند (از نظر نظام اجتماع) برای بعضی نسبت به بعضی دیگر قرار داده است، و بخاطر انفاقهایی که از اموالشان (در مورد زنان) میکنند. و زنان صالح، زنانی هستند که متواضعند، و در غیاب (همسر خود،)اسرار و حقوق او را، در مقابل حقوقی که خدا برای آنان قرار داده، حفظ میکنند. و (امّا) آن دسته از زنان را که از سرکشی و مخالفتشان بیم دارید، پند و اندرز دهید! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دوری نمایید! و (اگر هیچ راهی جز شدت عمل، برای وادار کردن آنها به انجام وظایفشان نبود،) آنها را تنبیه کنید! و اگر از شما پیروی کردند، راهی برای تعدّی بر آنها نجویید! (بدانید) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترین قدرتهاست.(
به این مضمون اشاره میکند: که اگر زن تحت فرمان احساسات و عواطف خاص خود، نشوز کرده و از طاعت در امور جنسی از مرد سرباز زد، مرد به عنوان قیم و مدیر و مدبر اینگونه امور باید چارهجویی کند، اول او را موعظه و پند دهد اگر نشد مضاجع خود را از او دور دارد مثلا در رختخواب پشت به او بخوابد تا مایه تنبیه و توجه او شود و اگر این هم سودی نکرد، مرد چه باید بکند آیا زن را طلاق دهد یا او را تنبیه بدنی کند !معلوم است که چاره دوم بیشتر به مصلحت زن میباشد، البته این چیزی که در قرآن کریم آمده است تنها جنبه عاطفی دارد و الا با حدودی که در فقه دارد نمیتواند عنوان اکراه داشته باشد مثلا باید بدن زن سیاه، سرخ یا کبود نشود و جرح و شکستی ایجاد نشود و اسلام این حد را برای کسانی نهاده است که کلا وظیفه شناس نیستند، برای وادار کردن آنان به وظیفه، بهترین راهها را پیش روی نهاده است. بعضی از روانکاوان هم عقیده دارند که بعضی از زنان حالتی به نام مازوشیسم (آزارطلبی) دارند که این حالت در آنها تشدید میشود و تنها راه آرامش آنان تنبیه مختصر بدنی ا ست و ممکن است که آیه شریفه ناظر به چنین وضعیتی باشد. و اگر زن تسلیم شد قهرا مرد حق بهانه گرفتن ندارد.
و مسلم است که سوء استفاده از این قانون ممکن است صورت بگیرد، که آن امر دیگری است. و امروزه ممکن است از هر قانون و قاعده اجتماعی سوء استفادههای فراوانی بشود
***********************************************************
آيه 34 سوره نساء درباره نشوز است. آيه اشاره شده چنين است: .. وَ اَللاَّتِي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اُهْجُرُوهُنَّ فِي اَلْمَضاجِعِ وَ اِضْرِبُوهُنَّ، فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً، إِنَّ اَللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبِيراً{w23-44w}{I4:34I}/}، (نساء، آيه 34). آيه ياد شده پس از آن كه اعلام مىدارد قوام زندگى زن؛ يعنى، مسؤوليت اداره و تأمين نيازهاى او بر عهده مرد است، دستوراتى را در رابطه با چگونگى برخورد با برخى از مشكلات در روابط زوجين بيان مىدارد. در اين رابطه نكاتى چند شايان توجه است:1- دستورات صادره در اين آيه در مورد نشوز است و نشوز آن است كه زن در مقابل تكاليف اختصاصىاش؛ يعنى، تمكين و عفاف، بدون هيچ عذر موجهى سرپيچى نمايد. جالب اين است كه اگر زنى از انجام كارهاى خانه، بچهدارى و... سر باز زند، شرع مقدس هيچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده و حكم مزبور صرفاً اختصاص به مورد «نشوز» دارد؛ نه هر گونه نافرمانى از دستورات شوهر. 2- «نشوز» مسلماً امرى برخلاف حقوق مرد است و براى مقابله با آن، بهترين راه اين است كه قبل از مراجعه به ديگران، مشكل را در داخل خانه حل نمود؛ ولى اگر چنين چيزى ميسر نبود، نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن ديگران مىرسد كه در آيه بعد سالمترين راه آن عنوان شده است. 3- حل مسأله نشوز در داخل خانه نيز به اشكال مختلفى انجامپذير است و جالب اين است كه خداوند از ملايمترين راهها شروع نموده و در صورت تأثيرگذارى آن، مراتب بالاتر را اجازه نداده است. ازاينرو در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است. چنين روشى حكيمانهترين شيوه در حل مشكلات زوجين است؛ ليكن اگر زنى در برابر اندرزها و نصايح شوهر، سر تسليم فرود نياورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پايدارى ورزيد، چه بايد كرد؟ در اين جا نيز خداوند راه دومى را پيشنهاد نموده است كه از حد برخورد منفى عاطفى بالاتر نمىرود و آن خوددارى از همبستر شدن با وى مىباشد. پس اگر مشكل حل شد، ديگر كسى حق پيمودن راه سوم را ندارد؛ اما اگر زن در چنين وضعيتى نيز سرسختى نشان داد و حاضر به تأمين حقوق طرف مقابل نگرديد چه بايد كرد؟ در اين رابطه چند راه قابل تصور است:الف) مرد حقوق خود را ناديده انگارد و در مقابل نشوز زن به كلى ساكت شود، هر چند ساليان دراز اين برنامه ادامه يابد. چنين چيزى براساس هيچ منطقى قابل الزام نيست و اختصاص به مرد هم ندارد؛ يعنى، در هيچ يك از نظامهاى حقوقى جهان، نمىتوان به صاحب حقى الزام كرد كه در برابر حقوق خود ساكت شود و دم نزند. بلى از نظر اخلاقى، آن هم در موارد خاصى مىتوان چنين توصيهاى نمود؛ ولى نبايد بين مسأله حقوقى و اخلاقى خلط كرد. از طرف ديگر نشوز زن تنها به ضرر شوهر نيست؛ بلكه غالباً تمام خانواده و چه بسا شخص زن نيز در اين رابطه آسيب بيند. ازاينرو بر مرد لازم است كه به عنوان مدير كانون خانواده، كنترل هدايتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد.ب ) راه ديگر آن است كه مرد از هر طريق ممكن استيفاى حقوق نمايد. چنين چيزى را هرگز شارع اجازه نمىدهد و براى استيفاى حق روشهاى معينى وضع نموده است؛ زيرا محدود نساختن شيوههاى احقاق حق و اصلاح مشكل، موجب روا داشتن ستمهاى زيادى به زن مىشود و مفاسد و مظالم ديگرى به بار مىآورد.ج ) راه سوم آن است كه مرد با مراجعه به ديگران - اعم از مراجع قضايى يا افراد ذىنفوذ ديگر - حقوق خود را استيفا كند، چنين چيزى اگر چه ممكن است حق مرد و ديگر اعضاى خانواده را تأمين كند، ولى با امكان حل مشكل در داخل خانه، بهتر است مسأله به بيرون كشيده نشود؛ زيرا ابراز خارجى مسائل داخل خانه، آسيبهاى فراوانى براى حيثيت خانواده به بار مىآورد. ازاينرو خداوند حكيم حل خارجى را به عنوان آخرين راه ممكن پيشنهاد مىكند. د ) راه چهارم آن كه مرد اندكى قاطعانهتر از برخورد منفى عاطفى ياد شده، برخورد نمايد. در اين راستا قرآن مجيد به عنوان آخرين راه ممكن جهت حل مشكل در داخل منزل، مسأله «ضرب» را مطرح نموده است. البته در اين جا نيز مسأله حدودى دارد كه هرگز با آنچه در اذهان عمومى يا تبليغات مسموم مطرح مىشود، سازگارى ندارد.در رابطه با حد و چگونگى زدن، علامه مجلسى(ره) در بحار الانوار، ج 104، ص 58 روايتى از فقه الرضا(ع) نقل نموده است كه ... والضرب بالسواك و شبهه ضرباً رفيقاً؛ زدن بايد با وسايلى مانند مسواك و امثال آن باشد، آن هم با مدارا و ملايمت. روايت ياد شده به خوبى نشان مىدهد كه «ضرب» بايد در پايينترين حد ممكن باشد و نبايد اندك آسيبى بر بدن وارد كند. وسيلهاى كه در اين روايت اشاره شده چوبى بسيار نازك مانند سيگار و سبك و كم ضربه است و شيوه زدن نيز بايد ملايم و خفيف باشد به طورى كه حتى رنگ پوست اندك تغييرى نكند. نكته ديگرى كه از آيه شريفه به دست مىآيد اين است كه دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نبايد به آن مداومت بخشيد؛ زيرا به دنبال اين عمل دو واكنش احتمال مىرود: يكى آن كه زن به حقوق مرد وفادار شود. در اين صورت قرآن مىفرمايد: فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً{w34-39w}{I4:34I}/}؛ اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مداريد؛ يعنى، اگر زن در برابر حقوقى كه بر آن پيمان بسته است، تسليم شد ديگر مقابله با وى ظلم و تجاوز است. واكنش احتمالى ديگر آن است كه هم چنان سرسختى نشان دهد و كانون خانواده را گرفتار تزلزل و بىثباتى نمايد. در اين رابطه در آيه بعد فرموده است: وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يُرِيدا إِصْلاحاً يُوَفِّقِ اَللَّهُ بَيْنَهُما إِنَّ اَللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً{w1-24w}{I4:35I}/}؛ اگر خوف گسست در ميان آن دو يافتيد، پس حَكَمى از ناحيه مرد و حَكَمى از بستگان زن برگزينيد، اگر از پى آن خواستار صلاح باشند، خداوند بين آنان وفاق ايجاد خواهد كرد. همانا خداوند دانا و آگاه است. نكته جالب توجه اين است كه قرآن مجيد در آخرين مرحله، گشودن گره را به دست نزديكان و بستگان قرار مىدهد. حكمت اين حكم آن است كه در اين مرحله فقط پاى قانون و مراجع قانونى به ميان نمىآيد؛ بلكه ابتدا كار به نزديكان و خويشان سپرده مىشود، تا با برخوردهاى عاطفى و بررسىهاى عقلانى، حتىالامكان مشكل را با صفا و صميميت حل كنند و خداوند نيز وعده داده است كه در توفيق اصلاح با آنان، همراهى و همكارى كند و اين از لطايف احكام و دستورات نورانى قرآن است، تا مسأله با سلامت هر چه بيشتر روال خود را طى كند و براى اين كه حقى از هيچ يك از طرفين زايل نشود و تبعيضى رخ ندهد، فرموده است كه از هر جانب حكمى برگزيده شود و با رعايت حقوق و مصالح طرفين، مشكل را برطرف نمايند.خلاصه در اين حكم شرايط زير ديده مىشود:1- اين حكم اختصاص به مورد سرپيچى زن از تكليف خود و حقوق مسلم مرد دارد؛ حقوقى كه زن با پيمان ازدواج، وفادارى خود را نسبت به آن متعهد شده است.2- در راستاى حل مشكل در داخل خانه و خوددارى از بروز خارجى وضع شده است. 3- سومين مرحله، حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پيشين روا نيست.4- حد آن نازلترين مرتبه ضرب است و نبايد موجب كمترين آسيبى بر بدن زن شود.5- موقتى است؛ يعنى، چه داراى نتيجه مثبت باشد و چه منفى، بايد به زودى از آن دست كشيد.6- از بند 2 حكمت وضع اين حكم روشن مىشود و با توجه به بندهاى 4 و 5 درمىيابيم كه اين مقدار ضرب با كيفيت اشاره شده هيچ تأثيرى در خفتن و آسيبرساندن به استعدادهاى زنان ندارد؛ بلكه آنچه موجب اخلال در توانايىهاى جسمى و فكرى زن مىشود، خروج از حدود ياد شده از نظر استمرار زمانى و به كارگيرى شيوههاى خشن و ظالمانه در اين رابطه است. افزون بر آنچه گذشت به اعتقاد روانكاوان، برخى از زنها گرفتار بيمارى خاصى به نام آزارطلبى (مازوشيسم Masochism) مىباشند و زمانى كه اين حالت شدت مىيابد، تنها راه درمان و آرامش آنان، مختصر تنبيه بدنى است.براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- واژهنامه روانپزشكى و روانشناسى، ص 132هارولد كاپلان و بنيامين سادوك 2- واژهنامه روانپزشكىانجمن روانپزشكان آمريكا، ترجمه: مهرداد فيروز و خشايار بيگى 3- تفسير نمونه، ج 3، ص 373. در پايان شايان ذكر است كه ديدگاه كلى شارع نسبت به زدن همسر، نگرشى منفى است و نصوص زيادى در نهى از اين عمل وارد شده است. اين روايات همه در زمانى بيان شده كه خشونت عليه زنان از توهين و فحاشى گرفته تا ضرب و جرح و حتى قتل رواج داشت و اسلام آنها را تحريم و مستوجب مجازات فقهى و قضايى در دنيا و عذاب آخرت دانست.برخى از اين روايات عبارتند از: 1- پيامبر(ص) فرمود: «من در شگفتم از كسى كه زن خود را مىزند، در حالى كه خودش براى كتك خوردن، سزاوارتر است. زنانتان را مزنيد كه قصاص دارد». 2- و نيز فرمود: «زنان بر مرد كريم، غالب مىشوند و مرد لئيم، بر زنان مسلط مىگردد. من دوست دارم كريم مغلوب باشم نه لئيم غالب». 3- از امام صادق(ع) از پدرش روايت شده كه گفت: «وقتى با زنى ازدواج مىكنيد، احترامش كنيد. زن مايه آرامش شما است. زنان را آزار ندهيد و حقوق آنان را ضايع نكنيد». 4- پيامبر(ص) فرمود: «هر مردى كه بر بد اخلاقى همسرش صبر كند، خدا اجر داوود(ع) را به او مىدهد و به هر زنى كه بر بداخلاقى مردش صبر كند، همچون اجر آسيه - كه با فرعون، كنار آمد - عطا مىكند». 5- حضرت محمد(ص) فرمود: «زنان را نزنيد و تقبيح مكنيد». 6- حضرت على(ع) فرمود: «در هر حال با زنت مدارا كن و با او به نيكى رفتار نماى تا زندگى لبريز از صفا و صميميت باشد». 7- آخرين چيزى كه به وقت وفات، از رسول خدا(ص) شنيدند - كه در زير زبان همى گفت، سه سخن بود: «نماز بر پاى داريد و مراقب حقوق بردگان باشيد و ستم نكنيد واللَّه اللَّه درباره زنان، كه در دست شمايند. با زنانتان، نيكو زندگى كنيد و حريم آنان را نگاه داريد». 8- و رسول خدا(ص)، خشم و توهين زنان را تحمل مىكرد. روزى زن عمر جواب وى را به خشم، باز داد. عمر گفت: يالكعاء، جواب باز مىدهى؟ گفت: آرى كه رسول(ص) از تو بهتر است؛ زيرا زنان، وى را جواب باز مىدهند و او تحمل مىكند. 9- يك روز، زنى به خشم، دست به فراسينه رسول خدا(ص) زد. مادر وى با وى درشتى كرد كه: چرا كردى؟ رسول خدا گفت: بگذار بيش از اين نيز كنند و من درگذرم. « احاديث به نقل از بولتن انديشه، ويژه «زن»، ص 350 » براى آگاهى بيشتر ر.ك: نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مطهرى. در مقابل نشوز مردان نيز حرام و مستوجب كيفر است و از اين جهت تفاوتى بين زن و مرد وجود ندارد. آيه 21 سوره روم نيز مىفرمايد: وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها{w1-11w}{I30:21I}/}؛ و از آيات او اين است كه از خودتان براى شما ازواجى آفريد تا با آنها آرامش يابيد. واژه «زوج» به هر يك از زن و مرد اطلاق مىشود، بنابراين آرامش يافتن با زوج اختصاص به مردان ندارد و شامل زنان نيز مىگردد و تفاوتى از اين جهت بين اين دو گذارده نشده است. براى آگاهى بيشتر ر.ك: الميزان، ذيل آيه شريفه.
*******************************************************
آیه 34 سوره نساء که اشاره به "زدن" زنها توسط همسرانشان دارد یکی از مسایل جنجالی چندی پیش بود که در این بلاگ به آن اشاره شده است. ولی کل این بحث را با قسمتی از صحبتهای عارف بزرگ حاج اسماعیل دولابی( شاگرد برگزیده ی آقای انصاری همدانی) در زیر بیان می کنیم باشد که فصاحت و عمق کلام ایشان چراغی باشد برای خوانندگان.
ترجمه آیه" مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه ی آنکه مردان از مال خود باید به زن نفقه دهند پس زنان شایسته و مطیع در غیبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را که خدا به حفظ آن امر فرموده نگه دارد و زنانیکه از مخالفت و نافرمانی آنان بیمناکید باید نخست آنها را موعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنان دوری گزینید باز مطیع نشدند آنها را به زدن تنبیه کنید. چنانچه اطاعت کردند دیگر بر آنها حق هیچ گونه ستم ندارید که همانا خداوند بزرگوار و عظیم الشان است"
"حرف خدا را باید گوش کرد یا نه؟ باید گوش کرد؟ خدا می گوید "زنت را بزن" می زنی؟چرا نمی زنی؟ می دانی قصه ی این زدن چیه؟
می گوید "اگر از نشوز زنتان می ترسید" حالا نشوزیعنی چی؟ یعنی بلند بودن زمین.زمینی که آب خور ندارد. به درد کشاورزی نمی خورد. هر چه بذر درش میکاری، چون آب خور ندارد، بذر می سوزد. سبز نمی شود.حالا فکر کن که می ترسی هر چه محبت به زنت کردی، زنت چشمه ی دلش خشک باشد. محبت تو بسوزد.محصول ندهد. دیوانه که نیستی؟اگر یک بار اینطور شده باشد، دو بار شده باشد ، سه بار شده باشد، دفعه ی چهارم می ترسی.الکی که نمی ترسی. پس اگر یک بار ،دو بار ، سه بار بذر محبت کاشتی و وقت درو چیزی عمل نیامد، چه کار کن؟ باش صحبت کن.نصیحتش کن. اول نصیحتش کن. نصیحت فایده دارد. نصیحت بین زن و شوهر فایده دارد. هم را دوست دارند. هم را می پوشانند.عیب هم را از چشم مردم پنهان می کنند.این نصیحت فایده دارد. حالا نصیحت کردی و فایده نکرد.شب که خواستی بخوابی ، پهلویت را که زمین گذاشتی،یه کم بیا این طرف. یه کم فاصله بگیر.قهر بازی در بیاور.قهر نکنی ها! قهربازی در بیاور. تا کی؟تا هیچوقت. تا ندارد که. یک ثانیه اش هم زیاد است. پس چی؟ هیچی! حالا وقت زدن است. این زدن یعنی چی؟ توی رختخواب یعنی شلاق در بیار و بزنش؟ یعنی مشت و لگد بزن بهش؟ مگر خدای نکرده اسبی؟ یعنی این طوری با نوک انگشت بزن بهش بگو دالی. با نوک انگشت بزن تو صورتش بگو دالی.
حرف خدا را گوش کن بزن زنت را. حالا این فهم من است. شاید هم فهم تو درست تر باشد. اگر خودت از این قشنگ تر و درست تر فهمیدی، همان را بکن که خودت می فهمی. بسته به فهم خودت."
ترجمه آیه" مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است به واسطه ی آنکه مردان از مال خود باید به زن نفقه دهند پس زنان شایسته و مطیع در غیبت مردان حافظ حقوق شوهران باشند و آنچه را که خدا به حفظ آن امر فرموده نگه دارد و زنانیکه از مخالفت و نافرمانی آنان بیمناکید باید نخست آنها را موعظه کنید اگر مطیع نشدند از خوابگاه آنان دوری گزینید باز مطیع نشدند آنها را به زدن تنبیه کنید. چنانچه اطاعت کردند دیگر بر آنها حق هیچ گونه ستم ندارید که همانا خداوند بزرگوار و عظیم الشان است"
"حرف خدا را باید گوش کرد یا نه؟ باید گوش کرد؟ خدا می گوید "زنت را بزن" می زنی؟چرا نمی زنی؟ می دانی قصه ی این زدن چیه؟
می گوید "اگر از نشوز زنتان می ترسید" حالا نشوزیعنی چی؟ یعنی بلند بودن زمین.زمینی که آب خور ندارد. به درد کشاورزی نمی خورد. هر چه بذر درش میکاری، چون آب خور ندارد، بذر می سوزد. سبز نمی شود.حالا فکر کن که می ترسی هر چه محبت به زنت کردی، زنت چشمه ی دلش خشک باشد. محبت تو بسوزد.محصول ندهد. دیوانه که نیستی؟اگر یک بار اینطور شده باشد، دو بار شده باشد ، سه بار شده باشد، دفعه ی چهارم می ترسی.الکی که نمی ترسی. پس اگر یک بار ،دو بار ، سه بار بذر محبت کاشتی و وقت درو چیزی عمل نیامد، چه کار کن؟ باش صحبت کن.نصیحتش کن. اول نصیحتش کن. نصیحت فایده دارد. نصیحت بین زن و شوهر فایده دارد. هم را دوست دارند. هم را می پوشانند.عیب هم را از چشم مردم پنهان می کنند.این نصیحت فایده دارد. حالا نصیحت کردی و فایده نکرد.شب که خواستی بخوابی ، پهلویت را که زمین گذاشتی،یه کم بیا این طرف. یه کم فاصله بگیر.قهر بازی در بیاور.قهر نکنی ها! قهربازی در بیاور. تا کی؟تا هیچوقت. تا ندارد که. یک ثانیه اش هم زیاد است. پس چی؟ هیچی! حالا وقت زدن است. این زدن یعنی چی؟ توی رختخواب یعنی شلاق در بیار و بزنش؟ یعنی مشت و لگد بزن بهش؟ مگر خدای نکرده اسبی؟ یعنی این طوری با نوک انگشت بزن بهش بگو دالی. با نوک انگشت بزن تو صورتش بگو دالی.
حرف خدا را گوش کن بزن زنت را. حالا این فهم من است. شاید هم فهم تو درست تر باشد. اگر خودت از این قشنگ تر و درست تر فهمیدی، همان را بکن که خودت می فهمی. بسته به فهم خودت."
لطفا نظرتان را در ارتباط با اين موضوع اعلام فرماييد .
********************************************************
آسايشگاه خيريه كهريزك يك موسسه خيريه و غير دولتيست كه توسط افراد خيير اداره ميشود
۲ نظر:
سلام با اجازه مي خواهم نظر خودم را براي شما بنويسم كه همه اين موارد قبول اما آيا به اين موضوع نبايد فكر كنيم كه آن زمان زنها فقط در منزل بودند و جيره خوار مرد آن زمان زنها بايد فقط به دست مردهايشان نگاه مي كردند تا هر چه او كاركرده و آورده به ايشان بدهد تا آنها در حفظ آن كوشا باشند اما حالا زندگي عوض شده است و زنان در كنار مردان اگر اغراق نباشد(حتي بيشتر) هم كار بيرون و هم كار منزل را با هم انجام مي دهند و اين مردان هستند كه بايد در حفظ و همياري به همسرانشان وي را همراهي كنند اما متاسفانه اكثر آقايان به همان كار بيرون اكتفا كرده و همه توقعات را از زن دارند و دور از انصاف است
با تشكر از اينكه نظر من را منتشر كرديد . آيدا
ارسال یک نظر