۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۰, یکشنبه

تنهايي در جمع

گاهي احساس تنهايي مي كني با اينكه درون جمع هستي , فكرت پرواز مي كند كنكاش مي كني علامت سئوال برايت ايجاد ميشود جسارت مي كني و بر خلاف عامه مردم مي انديشي .
ولي چه ميشود گفت
از مردم عادي چه انتظاريست وقتي مي بيني حتي كساني كه از درجه تحصيلات بالا هستنند چارچوبي مي انديشنند و خارج از آن نمي تابنند
وقتي مي بيني عامه مردم وقشر تحصيل كرده هم وقت عمر خود را تلف كرده و فرقي با مردم عادي ندارند
و براي اينكه مقبول واقع شوي بايد مثل ديگران حرف بزني و واي كه بدترين شكنجه است طور ديگري مي انديشي ولي بايد وانمود كني طور ديگري مي انديشي
تعدادي از انسانها در طول تاريخ بوده اند و جسارت بيان داشته و عاقبتي نداشتنند بجز مرگ به بدترين شكل توسط همين انسانها ي پوچ و بي مغز
شيخ اشراق از جمله از نوع انسانها ست
و حال چه بايد كرد و تا كي بايد خون جگر خورد
نمي دانم احساس و درك مي كنيد كه چه مي گويم
********************************************************************
اسرار جهان چنانكه در دفتر ماست

گفتن نتوان كه آن وبال سرماست

چون نيست دراين مردم دنيا اهلي

نتوان گفتن هرآنچه در خاطر ماست

*********************************************************************

هرکه او از هم زباني شد جدا

بي زبان شد گرچه دارد صد نوا

هیچ نظری موجود نیست: