۱۳۸۸ خرداد ۱۲, سه‌شنبه

اعتراض میرحسین و مفهوم آمار!

«در زمان جنگ اگر 10 هزار دلار گم می‌شد، خود مردم، دولت را ساقط می‌کردند و منتظر مجلس نمی‌ماندند. میرحسین موسوی »

به یاد دارم استاد محمد احصایی زمانی در یادداشتی، با تاسف فراوان از فرار مغزها ناله سر داده و از سیصد هزار جوان تحصیل کرده یی که از این دیار سالیانه خارج می شوند، به عنوان ضربه یی غیر قابل جبران یاد کرده بود. او آن جا کوشید به شکل کاملن قابل فهمی از این فاجعه پرده بردارد. نوشت: فرض کن جوانانی تحصیل کرده که شانزده تا بیست سال را در این کشور خواندند و یادگرفتند و سرمایه ها در پایشان ریخته شد؛ جملگی سه مرتبه به ورزشگاه آزادی روانه شوند و آن را پر کنند و سپس سوار بر طیاره یی از این کشور خارج شوند. گفت : اگر هنوز تکان نخوردی بهتر است سری به ورزشگاه بزنی تا ببینی یکصدهزار یعنی چه! استاد این گونه مثل زد تا بفهمیم سیصدهزار نفر یعنی چه! بفهمیم فاجعه کدام است! آن گاه که بدانیم که خروجی های دانشگاهیمان در سال چقدر است و از این ها چند نفر از مراکز علمی معتبر بوده اند... می پندارم برای مردم ما گاه لازم است چنین مثال هایی زده شود؛ تا متوجه شوند مثلن گم شدن یک میلیارد دلار یعنی چه؟ و آن گاه که میرحسین فریاد می زند: زمان جنگ گم شدن ده هزار دلار یعنی سقوط یک دولت! از چه حسی سخن می راند؟ اما اکنون ما را چه شده است که وقتی حتی مجلس یک دست خودشان، دیگر توان تحمل ندارد و می گوید بیش از دوهزار تخلف دولت داشته و در سال هشتاد پنج معلوم نیست یک میلیاردو پنجاه و هشت میلیون دلار کجا رفته! هیچ کس سخنی نمی گوید؟! همین مجلس می آورد که نزدیک به 600 میلیار ریال از مالیات شرکت نفت که می بایست در خزانه باشد؛ اکنون نیست! نمی دانم! شاید باید برایمان مثال قابل فهم زده شود که متوجه شویم یک میلیارد دلار یعنی چه! درآمد کشور در زمان جنگ هفت تا هشت دلار بود؛ که از آن مقدار بیش از دومیلیار دلار آن به جنگ و نزدیک به سه میلیلرد هم به مایحتاج ضروری و با بقیه اش طرح ها سامان میافته است ! یک میلیار دلار یک هفتم درآمد آن دوران است! شاید، این مبلغ در برابر سیصد میلیارد دلار درامد این دولت آن قدر پشیز است که ارزش بحث کردن ندارد! اگر بدانیم کمترین کاری که می شد با درایت بدان دست یافت؛ حداقل دادن حقوق نیم میلیون نفر آدمی بود که اکنون یک به یک از کارخانه های رو به ورشکستگی به خانه هایشان روان می شوند، شاید به راحتی از این موضوع نمی گذشتیم. از این رو میرحسین معترض است! اما میرحسین، با چنین سخنانی، در واقع اعتراضی رو به مردم دارد! باید گفت از کدام مجرا مجال سخن گفتن است! آیا جز سندیکاهای و احزاب و مطبوعات راهی دیگر می شنساید؟ به سخنان میرحسین در دفاع از آزادی تشکل های کارگری و احزاب و مطبوعات و... بار دیگر نظاره می کنیم و به اخلاق حسنه اش و اعتقاداتش و تاییدش از سوی خاتمی دل می بندیم و به «تغییر» می اندیشیم

********************************************

this is my road

هیچ نظری موجود نیست: