۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه


طبق معمول اول سلام، درود یا هر چی دیگه ای که در اول یه دیدار میگن!

و چرا معجزه ای به نام همای!

همای رو می شناسید؟

معجزه از دید شما یعنی چی؟

پس بذارید به شیوه نوشتار خودم توضیح بدم براتون.

شاید بدونید، شاید هم ندونید من در گوش دادن به موسیقی هیچ تعصب خاصی روی سبک یا شخص خاصی نداشتم به خاطر همین در دوستان نزدیک من در زمینه موسیقی هر سلیقه ای میشه پیدا کرد و به خاطر همین مسئله گوش من به هر نوع موسیقی عادت داره.

و در كل شخص خودم موسيقي عرفاني و سنتي و ايراني رو مي پسندم

سه ماه پيش برادرم بهم گفت بيا اين سي دي رو نگاه كن به اسم مستان که گروه فوق العاده ایه و خواننده جوونی داره

خلاصه برام یه کنسرت {کنسرت تالار وحدت} از گروه آورد و به قولی من حالش رو بردم و هر از چند گاهی به کار های گروه گوش می دادم. تا اینکه کنسرت کاخ نیاوران رو برام آورد و من به قولی دیوانه همای و مستان شدم.

در جامعه امروز ما نگاه مثبتی به موسیقی فاخر {چه داخلی و چه خارجی} نمیشه و حرف اول و آخر رو ابتذال میزنه.

ترانه سراها که همش در ترانه هایشان مشغول بوسیدن و بغل کردن یار هستند و آهنگسازان هم به غیر از 6/8 حرف دیگه ای برای گفتن ندارن و صدای خواننده هم که بماند و نیازی به توضیح نداره!

راستش من خودم خیلی سعی کردم که با کارهای استاد شجریان ارتباط برقرار کنم ولی نمی دونم چرا!

برای من و خیلی ها مطمئنن مهمترین چیز در انتخاب یک قطعه برای گوش دادن اول موسیقی و در مرتبه بعد ترانه استفاده شده در کار رو داره. همای در انتخاب ترانه ها بسیار موفق بوده و به نوعی حق موسیقی رو به خوبی ادا کرده و روح واقعی موسیقی رو زنده کرده …

و مفاهيم شعر اين جوان با طرز تفكر من خيلي هماهنگي داره و مطمئن هستم با طرز فكر خيلي از ايرانيها وفق داره

این قطعه معرفی گروه مستانه که هم آهنگ و هم موسیقی فوق العاده یی داره:

در کلبه ما سفره ارباب و فقیرانه جدا نیست

در حلقه ما جنگ و نزاعی به سر شاه و گدا نیست

ما مطرب عشقیم

در کعبه ما جنگ رسیدن به خدا نیست


راستش بهش افتخار می کنم که توی این دنیای مسخره موسیقی ما که همه دارن از با من برقصو، خودتو به من بچسبون حرف می زنن یکی هم پیدا شد بگه :

ای مفتی شهر تو اگر گوشه محراب نشستی صنمی گفت چرا؟

من اگر گوشه میخانه نشستم به تو چه!


من خودم این قطعه رو برای بچه های مذهبی می خونم و یه جورایی خفه میشن:

به گرد کعبه می گردی پریشان

که وی خود را در آنجا کرده پنهان

اگر در کعبه می گردد نمایان

پس بگرد تا بگردی!


من با همه کارهای ارائه شده همای به عبارتی حال می کنم ولی چند قطعه رو خیلی خیلی دوست دارم و یکی از اون قطعات بمانیه {بمانی اسم مادربزرگه همایه} و یکی هم در مورد اشخاصیه که به مکه می رن و شعر بالایی هم بخشی از همون کاره ولی تکه آخر این کار به نظر من اوج کارشه:

همای از جان خود سیری

که خاموشی نمی گیری

لبت را چون لبان فرخی دوزند

تورا در آتش اندیشه ات سوزند

هزاران فتنه انگیزند

تورا بر سر در میخانه آویزند

هماي پروازه موسيقي ملي ايران رو زنده كرده

من مطمئن هستم اين خواننده آينده موفقي داره و ميتونه نسل جوان رو جذب كنه

شعرهاي كه مي خونه ديوانه كننده است و هر كسي مفهومش رو ميفهمه

از شما هم ميخوام حتما به موسيقي اين جوان گوش بدهيد.

****

اگر من ترک ارباب وفا کردم پشیمانم
اگر اینگونه با ساقی جفا کردم پشیمانم
من از عمری که با زاهد فنا کردم
من از جوری که در راه خدا کردم پشیمانم

من امشب گوشه میخانه می مانم
که داد از ساغر و پیمانه بستانم

به هر جا پا گذارم کینه ها بینم
هزاران چهره در آیینه ها بینم
چه جایی خوشتر از میخانه بگزینم
من اینجا مست و حیرانم

من امشب گوشه میخانه می مانم
که داد از ساغر و پیمانه بستانم

در اینجا هر که در دل باوری دارد
در اینجا هر غمی خنیاگری دارد
که در میخانه حتی دشمنت با خود
به جای دشنه دستش ساغری دارد

من امشب گوشه میخانه می مانم
که داد از ساغر و پیمانه بستانم

در اینجا جز به کوی یار راهی نیست
در اینجا جز مهین دلدار شاهی نیست
در اینجا پادشاه عاشقان ساقیست
که او هم گاهگاهی هست گاهی نیست
در اینجا خون مردم خفته در خم نیست
در اینجا چهره آزادگی گم نیست
در اینجا تخت شاهی دوش مردم نیست

به نام عشق می خوانم
من امشب گوشه میخانه می مانم

هیچ نظری موجود نیست: