*مدتی است که پرونده ی موسیقی در تبعید را گشوده ام. موسیقی در خارج از مرزهای
رنگین میهنمان، آن هم توسط کارگزارانی که طبیعتا از بدو ورود در کشور میزبان با
محدودیت ها و مشقات فراوانی روبرو بوده اند.
اما نخستین نامی که در ذهنم تلنگر می زند بلاشک هایده است. خواننده ای که در
عمر کوتاه هنری خود در خارج از میهن یعنی از سال 1361 تا 1368 آثار جاودانه ای
به یادگار گذاشت ، اما آنچه که مرا وادار ساخت تا در زندگی هنری و حتی شخصی
هایده واکاوی کنم، نبود هر گونه اطلاعات و اسناد در باره زندگی او بود.
بر فرض مثال، نسل جوان ما حتی به درستی نمی دانند که این همه ملودی شیک که در
دهه 80 میلادی در لس آنجلس و به توسط هایده اجرا شد ساخته ذهن پویای چه
آهنگسازانی است و چه ترانه سرایانی را با خود یدک می کشد.
این موضوع مرا واداشت تا به بررسی زندگی هایده از شروع تا پایان بپردازم و در
این راه برای نخستین بارکلیه ترانه های منتشر شده هایده در خارج از کشور را با
ذکر نام ترانه سرا ، آهنگ ساز و تنظیم کننده به ثبت برسانم.اما در باب تاریخ
انتشار ترانه های پس از انقلاب هایده محدودیت های فروانی پیش روی من قرار داشت.
از جمله نبود لیبل های اصلی منتشر شده در زمان انتشار آلبوم.
نکته ای که می بایست تمامی علاقه مندان به موسیقی به آن توجه کنند آن است که
تمامی آلبوم هایی که در حال حاضر از خوانندگان قدیمی در بازار موجود می باشد
آلبوم هایی هستند که در سالهای 1990 و 1991 توسط سه شرکت ترانه ، کلتکس و پارس
ویدئوبر روی cd منتشر شده و این آلبوم ها ، آنی نیست که خواننده در زمان انتشار
حقیقی خود بر جای گذاشته.
من نیز در این زمینه تلاش کردم تا تاریخ حقیقی انتشار آلبوم هایی را عنوان
نمایم که بر روی کاورهای منتشر شده در زمان حیات خواننده مورد اشاره به مرحله
چاپ رسیده است.
نکته دیگر آن که در دهه 80 اکثر قریب به اتفاق خوانندگان ، آلبوم های مجزا و
منفرد را منتشر نمی نمودند بلکه خوانندگان به شکل ترکیبی و چند نفره و با حضور
یک آهنگساز ترانه هایشان را منتشر می کردند که این مسئله نیز موضوعی بسیار مهم
است که دوستان باید در نظر بگیرند.
اما نکته آخردر باب زندگی خصوصی هایده است. بلاشک هیچ انسانی تمایل ندارد تا
دیگران در زندگی خصوصیشان سرک بکشند و آن را عمومی سازند منتها وقتی به نشریات
منتشر شده در دهه 50 نظر بیفکنیم خواهیم دید که چیزی به نام privacy معنا ندارد
و حتی کوچکترین مسائل زندگی خصوصی هنرمند نیز علنی شده و به این دلیل مرا بر آن
داشت تا یکی از جنجالی ترین سوژه های خبری دهه 50 که تاکنون هیچ جایی سخنی از
آن مطرح نشده را برای نخستین بار بر روی اینترنت منتشر کنم.
اما سخن از هایده است. خواننده ای که بلاشک یکی از ماندگارترین خوانندگان تاریخ
موسیقی پاپ سنتی ماست.
هایده که نام واقعی اش معصومه دده بالاست در 21 فروردین 1321 در تهران زاده شد.
پدرش اهل تبریز و مادرش رشتی بودو در سن 6 سالگی پدرش را از دست داد.حاصل
ازدواج چهارم پدر هایده میلاد 2 خواننده بی نظیر بود.هایده و مهستی ، اگر چه
هایده از پدرش بیماری قند را نیز به ارث برد همان بیماری که دست آخر او را در
سن 47 سالگی از پای درآورد.
نکته نخست در باب نام خانوادگی هایده است . در گذشته بسیارانی مکان تولد خود را
به عنوان نام خانوادگی خود در نظر می گرفتند و تصور من این است که دده بالا می
بایست نام منطقه ای باشد.
هایده در عنفوان نوجوانی به خانه بخت می رودو درمرداد ماه 1334 و در سن 13
سالگی اولین ازدواج خود را با شخصی نظامی که سالها بین آنها فاصله سنی بود
انجام می دهد.حاصل این ازدواج میلاد سه فرزند بود. **کیوان( 1335)،
کامران(1336) و نوشین ( متولد 1340)
جالب است که فرزند نخست هایده تنها 14 سال تفاوت سنی با او داشت و او خود در
زمان حیات بارها و بارها به این مسئله اشاره داشت. دختر نوجوانی که در 14 سالگی
می بایست مادری می کرد.
همسر هایده در میانه دهه 40 فوت می کند.
اما حضور هایده و مهستی در دربار توسط سپهبد مهدی راه را برای آن دو باز می
کند.هایده و مهستی در بزم های شبانه دربار ، به اجرای برنامه می پردازند و علی
تجویدی در یکی از این برنامه ها هایده را کشف می کند .
در دهه 40 ابتدا حمیرا در سال 1344 وارد عرصه خوانندگی می شود سپس مهستی در سال
1345 اولین ترانه اش را به بازار راهی می کند و دست آخر هایده در سال 1347 و پس
از 2 سال نسبت به خواهر کوچکترش اولین ترانه اش را با نام آزاده ام اجرا می
کند.
بگذارید شرح ورود هایده به عرصه خوانندگی را از زبان پرویز خطیبی بخوانیم :
پرویز خطیبی در کتاب جاودانه خود به نام خاطراتی از هنرمندان که به کوشش
دخترش فیروزه
خطیبی در سال 1994 در امریکا منتشر شد به شرح اولین ترانه منتشر شده هایده به
نام آزاده ام در سال 1347 می پردازد:
**اولین ترانه هایده آخرین سروده ی رهی معیری
«از اوائل تابستان آن سال می دانستم که تجویدی خواننده جدیدی کشف کرده است. خود
او حرفی نمی زد اما دوستم فریدون که مدیر فروش کارخانه مهندس ارجمند بود و با
خانواده این خواننده جدید رفت و آمد داشت می گفت:
تجویدی مشغول تعلیم دادن به خواهر مهستی است ، به گمان من اوج صدای این خانم به
مراتب بیشتر از مهستی است و به زودی در سراسر ایران مشهور خواهد شد. یکی دو ماه
گذشت ، شبی که با تجویدی و اسداله ملک و محجوبی در فشم میهمان بودیم بعد از شام
تجویدی را زیر سئوال کشیدم.
شنیده ام خواننده جدیدی کشف کرده ای ؟
از کجا شنیده ای ؟
از یک دوست که با خانواده ی این خانم رفت و آمد دارد.
کمی سکوت کرد و بعد گفت:
چه استعدادهایی در گوشه و کنار این شهر عاطل و باطل مانده اند و ما خبر نداریم
.
گفتم: البته این افراد اکثرا به دلایلی حاضر نیستند قدم در عالم هنر بگذارند ،
مردم هنوز هم خوانندگان و نوازندگان را مطرب خطاب می کنند.
گفت: بر حسب تصادف در یک مجلس میهمانی با این خانم آشنا شدم . اول خیال کردم او
هم مثل خیلی ها که ادعا می کنند صدایی دلنشین دارند ولی آوازشان در حد آدم های
معمولی است می خواند اما وقتی دهان باز کرد و یکی از آهنگ های مرا خواند مات و
متحیرسر جایم میخکوب شدم ، آن حنجره باز و صدای زنگ دار که در کمتر کسی یافت می
شود یک لحظه مرا به یاد قمر و روح انگیز انداخت. خواستم همان دقیقه از او دعوت
کنم تا در برنامه های رادیو شرکت کند اما به نظرم رسید که ممکن است همسرش و
اعضای خانواده اش مخالفت کنند در حالی که این طور نبود ، هم خود خانم و هم
اعضای خانواده اش موافقت کامل داشتند و من همان شب قول و قرارهایم را گذاشتم.
پرسیدم چه مدت طول می کشد تا او آماده شود؟
جواب داد: شاید دو سه ماه .
بعد از آن هر وقت در راهروهای رادیو با تجویدی روبرو می شدم می گفت : دیگر چیزی
نمانده ، به زودی یک تکخال بزرگ به زمین می زنم.
دو سه ماه بعد گویا ماه آخر پاییز بود که شنیدم تجویدی می خواهد آخرین آهنگش را
با صدای خواننده جدید ضبط کند با عجله به شورای موسیقی رفتم ، تجویدی نبود اما
گفتند که از ارکستر برای ساعت ده شب دعوت شده است. برایم تعجب آور بود معمولا
ارکسترهای بزرگ رادیو برای ضبط برنامه های تازه از ساعت هفت در استودیوی بزرگ
ایران حاضر می شدند چون ضبط یک ترانه ساعت ها وقت می گرفت و گاهی به روزهای بعد
موکول می شد. شب تا ساعت هشت نشستم و برنامه های صبح فردا را آماده کردم . در
حیات رادیو اکبر مشکین را دیدم که با سروش قدم می زدند . او هم خبر داشت که
قرار است تجویدی خواننده جدیدش را امشب به استودیو بیاورد. در ضمن خبر مهم
دیگری هم داشت که برای من خیلی جالب بود. گفت گویا امشب رهی معیری هم می آید تا
شاهد ضبط آهنگی باشد که شعرش از اوست.رهی مدت ها بود که به علت بیماری به رادیو
نمی آمد . او عضو شورای عالی موسیقی بود و خدمات او در تمام دورانی که در جلسات
شورا شرکت می کرد مورد توجه قرار می گرفت زیرا در تصحیح اشعاری که در اختیارش
می گذاشتند وسواس خاصی داشت و اجازه نمی داد اشعار سست و بی معنی به روی آهنگ
ها گذاشته شود .. شب اعضای ارکستر آمدند و تجویدی مدتی اصل آهنگ را با آن ها
تمرین کرد.. بعد خواننده جدید آمد ، یک خانم خوش صورت و کمی چاق که همین مسئله
او را زنی میانسال معرفی می کرد. هیچ کس حرفی نمی زد ، همه سکوت کرده بودندو
منتظر آغاز ماجرابودند بااین حال جای تردید نبود که تجویدی با آن سوابق درخشان
هرگز دچار اشتباه نمی شود و می داند چه کسی را انتخاب کند.ساعت نزدیک یازده شب
بود که یک اتومبیل جیپ جلوی در استودیوی شماره هشت توقف کرد. رهی معیری مثل
همیشه تمیز و مرتب از داخل آن بیرون آمد . دستمالی به دست داشت که سعی می کرد
با آن نیمی از چهره اش را بپوشاند . آخر او از سرطان استخوان رنج می برد و نمی
خواست کسانی که چهره خندان و صورت باز شفافش را دیده بودند صورت تکیده و بیمار
گونه او را ببینند. تازه ما متوجه شدیم که چرا ساعت یازده شب را برای اجرای
برنامه موسیقی در نظر گرفته اند . این تقاضای رهی بوده که نمی خواسته است
هنگامی به رادیو بیاید که دوستان و همکارانش هنوز مشغول کار هستند. رهی در طول
مدت بیماریش جز به چند تن از افراد فامیل هرگز به دوستانش اجازه نداد تا از او
عیادت کنند.با آمدن رهی که گویا همه انتظارش را می کشیدند ارکستر آماده نواختن
شد و خانم خواننده اولین آواز آزمایشی خودش را خواند . براستی که صدایی دلنشین
داشت و به قول تجویدی حق مطلب را ادا می کرد. ترانه آزاده ام من در واقع آخرین
ترانه ی رهی معیری بود. ترانه ای که با آن هایده متولد شد و در مدتی کوتاه شهرت
و معروفیتی فراوان پیدا کرد. از آن شب به بعد تا روزی که ترانه ی آزاده ام از
برنامه شما و رادیو پخش شد من این خواننده ی تازه نفس را ندیدم. روزی که به
استودیو آمد تا قبل از پخش ترانه از خودش صحبت کند چهره اش پریده رنگ به نظر می
رسید حتی موقع حرف زدن چند کلمه را جابجا کرد که البته در رادیو از این اتفاقات
زیاد می افتد و هر اشتباهی قابل جبران خواهد بود مگر آن که برنامه به طور
مستقیم یا به قول معروف زنده پخش شود. هنگامی که به شهرت رسید و ترانه هایش که
اکثرا از جهانبخش پازوکی بود برسر زبان ها افتاد رفته رفته روابطش با رادیو و
رادیویی ها کمتر شد به این صورت که مثلا برای شرکت او در یکی از برنامه های شما
و رادیو می بایستی یکی دو هفته قبل ، زمان اجرای برنامه را تعیین می کردند و
گرنه این خواننده گرفتار و پرکار به این آسانی ها به دام نمی افتاد.
به یاد دارم که یک روز قرار گذاشتیم هایده و مهستی این دو خواهر هنرمند در یکی
از برنامه های شما و رادیو شرکت کنند چون شایع شده بود که بین آنها شکراب شده
است. مسئولان رادیو بنا به دلایلی می خواستند به این شایعات پایان دهند و به
همین جهت ترتیب اجرای آن برنامه را دادند.روزی که قرار بود برنامه ضبط شود
مهستی آمد ولی هایده حاضر نشد . به او تلفن زدند دلایلی آورد که ظاهرا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر