کتیبه خارک با اندازه ۲۰ در ۳۰ سانتیمتر بر روی سنگ مرجانی بومی جزیره نوشته شده است. این کتیبه در روند تسطیح و ساخت جادهای در جزیره خارک/ خارگ و از زیر خاک پیدا شده است.
در کنار کتیبه، آثاری از محل گردآوری آب شیرین و بازماندههای پلکان دسترسی به آن دیده میشود که امروزه خشک شده است. همچنین کتیبه در سایه یک درخت بزرگ «لیل» یا انجیر معابد قرار دارد.
کتیبه از شش سطر تشکیل شده که ظاهراً دربردارنده شش واژه به خط و زبان فارسی باستان متداول در عصر هخامنشی بوده و هیچیک از هشت کوتهنوشت فارسی باستان در این کتیبه بکار نرفته است. از آنجا که هر واژه در یک سطر مستقل نوشته شده، کاتب نیازی به استفاده از یک علامت کجمیخ به عنوان واژهجداکن متداول در این خط را نداشته و از آن بهرهای نبرده است. در پیرامون صخره، نشانهای میخی دیگر که گاه بسیار محو و ناخوانا هستند، دیده میشود.
چهار سطر بالایی یا آغازین با خطی باریک و بلند از دو سطر پایینی جدا شدهاند که ممکن است نشانهای از وجود دو کتیبه کوتاه و مستقل در بخش بالایی و پایینی باشد.
ویژگی دیگر این کتیبه، نگارش عجولانه و توأم با بیدقتی آن است. سنگنبشتههای شناختهشده هخامنشی، همگی متونی سلطنتی بوده و با دقت و ظرافت ویژهای نگاریده شده بودهاند. کتیبه خارک از لحاظ شیوه اجرا، بیشتر شبیه ویژگیهای کتیبهنویسی پهلوی عصر ساسانی است تا دقت وظرافت فنی و هنرمندانه عصر هخامنشی. در باره اصالت اثر، در پایان این نوشتار اشارههای کوتاهی خواهد آمد.
سبکهای نگارشی آغازین و متأخر این خط، اندک تفاوتهایی در شیوه نویسش دارا هستند (برای نمونه اندازه پهنا یا بلندی برخی از علامتها) که برای تعیین قدمت دقیقتر بکار میآید. کتیبه خارک بطور توأمان دارای ویژگیهای نگارشی دهههای نخستین و پایانی حیات این خط است. مقایسه علامتهای میخی کتیبه خارک با دیگر نمونههای نبشتههای هخامنشی، نشان میدهد که دو سطر پایینی کتیبه خارک با ویژگیهای نویسش دهههای نخستین هخامنشی و چهار سطر بالایی با ویژگیهای متأخر آن نویسانده شده است. با این وجود، سطرهای بالایی یا نخستین کتیبه از نظر فرسایش ظاهری کهنتر به نظر میآیند.
واژه دوم دارای پنج حرف «سَ»، «آ/اَ»، «کُ»، «شَ» و «آ/اَ»: «سـاکُـشـا». ظاهراً یک نام خاص است و دارای پیشینه در متون فارسی باستان نیست. اما قابل قیاس است با واژههایی در پیوند با سکاییان به مانند: «سَـکَـئیـبـش/ سْـکـیـبـیـش» (سکائیه)، واژههایی در پیوند با کوشاییان به مانند: «کُـوشـا» (اتیوپی/ حبشه) و نیز قیاس با «سـاکـاس» در متون اکدی.
از آنجا که در فارسی باستان آوای خیشومی «ن» غنه پیش از آواهای انسدادی یا سایشی (همچون «ک»)، بدون آنکه نوشته شود، خوانده میشود؛ ممکن است که این واژه به شکل «سـانـکُـشـا» تلفظ شود. همانگونه که نام آخرین فرد شورشی در سنگنبشته داریوش بزرگ در بیستون «سَـکـوخَـه» نوشته شده، اما «سْـکـونـخَـه» خوانده میشود. (در باره نشان سوم از این واژه بنگرید به: نشان تازه الفبایی- هجایی در خط میخی فارسی باستان سنگنبشته خارک)
لازم به یادآوری است که هجای «شا» (برای نمونه در «ساکشا/ سانکشا» یا «خشیارشا») در زبان فارسی باستان ارتباطی با واژه یا مفهوم «شاه» ندارد. واژه معادل شاه در فارسی باستان «خَـشـایَـثـییَـه/ خْـشـایَـثْـیَـه» است.
واژه سوم دارای دو حرفِ به سختی قابل خواندنِ «هَـ» و «ای»: «هـیـ . . .» است. در متنهای شناختهشده فارسی باستان، آغازه «هـی» تنها در واژههای در پیوند با هندیان به مانند: «هـیـنـدوش» (هند) دیده شده است.
ممکن است که آوای غیرنگارشی «ن» غنه در ادامه «هـیـ » نیز بیاید و آنرا تبدیل به «هـیـنـ . . .» کند. همانگونه که «هـیـنـدوش» و «هیندو» نیز به ترتیب به شکل «هیدوش» و «هیدو» نوشته میشوند.
واژه چهارم تنها دارای دو حرف مبهم «کَ» و «آ/اَ» که به احتمال فضای میان آنها نیز تخریب شده و دنباله بلافصل یکدیگر نیستند. نگاره تاج نیز در کنار حرف «کَ» جای دارد. هر چند که احتمال اشتباه نگارنده در خوانش علامت «کَ» و یا محل آن (که ممکن است در آغاز سطر سوم باشد)، وجود دارد.
خط فاصله در فاصله سطرها یا واژههای چهارم و پنجم، خطی باریک و بلند وجود دارد که ممکن است سطرهای بالا و پایین خود را به دو نوشته مستقل و جداگانه تبدیل کرده و در نتیجه دو سطر پایانی، ادامه مضمون سطرهای بالایی نباشند.
واژه پنجم دارای چهار حرف «بَ»، «هَـ»، «نَ» و «مَ»: «بَـهَـنَـم». این واژه نیز برای نخستین بار دیده میشود و معنای آن دانسته نیست. در پایان این سطر، یک نشان شبیه علامت واژهجداکن معکوس دیده میشود که آن نیز دارای پیشینه در این خط نیست.
از آنجا که در زبان فارسی باستان، هنگامی که آوای «ای» پس از «هـ» مفتوح بیاید، منجر به حفظ آوای «ای» و حذف مصوت ذاتی «هَـ» و نیز حذف صورت نگارشی آوای «ای» میشود، ممکن است که این واژه به شکل «بَـهـیـنَـم» خوانده شود. همانگونه که نام ایزدبانوی معروف، «اَنَـهَتَـه» نوشته شده، اما «اَنـاهـیـتـا» خوانده میشود.
واژه ششم دارای سه حرف «خَ»، «آ/اَ» و «ای»: «خـائـی» (علامت «ای» در عکس بالا دیده نمیشود). پایان این واژه مبهم است و احتمال آسیبدیدگی آن میرود. این واژه نیز در متنهای موجود فارسی باستان دیده نشده و معنای آن دانسته نیست.
هرچند که ممکن است همه اینها، نه ناشی از ساختگی بودن اثر، بلکه از ویژگیهای متمایزکننده و منحصربفرد آن باشد. ویژگیهایی که شاید بتواند رازهای فراوانی را از تاریخ پیدایش و گستره کاربری خط میخی فارسی باستان بگشاید.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
در کنار کتیبه، آثاری از محل گردآوری آب شیرین و بازماندههای پلکان دسترسی به آن دیده میشود که امروزه خشک شده است. همچنین کتیبه در سایه یک درخت بزرگ «لیل» یا انجیر معابد قرار دارد.
ظاهر سنگنبشته
این کتیبه بر سطح بالایی و رو به آسمان این صخره، و بدون تراش یا صیقلکاری و یا قاببندی سطح حامل آن نویسانده شده است. هر چند که نگارش کتیبه بر کف زمین عجیب به نظر میرسد، اما این تصمیم ظاهراً به دلیل کمبود مفرط صخرههای سنگی سخت در منطقه است. جزیره خارک از صخرههایی مرجانی تشکیل شده که تنها لایهای نازک از سطح بالایی آن سختی مناسبی دارد و لایههای زیرین و برش عمودی آن، دارای ترکیبی از بقایای مرجانها و دیگر جانداران دریایی با شن و ماسه است که امکان ایجاد سطحی هموار برای کتیبهنویسی بر روی آنها بدست نمیآید.کتیبه از شش سطر تشکیل شده که ظاهراً دربردارنده شش واژه به خط و زبان فارسی باستان متداول در عصر هخامنشی بوده و هیچیک از هشت کوتهنوشت فارسی باستان در این کتیبه بکار نرفته است. از آنجا که هر واژه در یک سطر مستقل نوشته شده، کاتب نیازی به استفاده از یک علامت کجمیخ به عنوان واژهجداکن متداول در این خط را نداشته و از آن بهرهای نبرده است. در پیرامون صخره، نشانهای میخی دیگر که گاه بسیار محو و ناخوانا هستند، دیده میشود.
سنگنبشته خارک
عکس از: ر. م. غیاث آبادی، اسفند ۱۳۸۶
عکسهایی دیگر از خارک و کتیبه
در میانه اثر و در ابتدای سطرهای سوم و چهارم (که بسیار آمیخته و درهم است) نگارهای به مانند یک تاج خوابیده دیده میشود که احتمال اینکه ناشی از فرسایشهای طبیعی صخره و پدیدهای اتفاقی باشد، غیرممکن است؛ اما امکان انتساب آن به عصر هخامنشی نیز بعید به نظر میرسد. وضعیت سطرهای سوم و چهارم نشان میدهد که این دو سطر با درنظرداشت وجود نگاره تاج، از محلی جلوتر نویسانده شدهاند.عکس از: ر. م. غیاث آبادی، اسفند ۱۳۸۶
عکسهایی دیگر از خارک و کتیبه
چهار سطر بالایی یا آغازین با خطی باریک و بلند از دو سطر پایینی جدا شدهاند که ممکن است نشانهای از وجود دو کتیبه کوتاه و مستقل در بخش بالایی و پایینی باشد.
ویژگی دیگر این کتیبه، نگارش عجولانه و توأم با بیدقتی آن است. سنگنبشتههای شناختهشده هخامنشی، همگی متونی سلطنتی بوده و با دقت و ظرافت ویژهای نگاریده شده بودهاند. کتیبه خارک از لحاظ شیوه اجرا، بیشتر شبیه ویژگیهای کتیبهنویسی پهلوی عصر ساسانی است تا دقت وظرافت فنی و هنرمندانه عصر هخامنشی. در باره اصالت اثر، در پایان این نوشتار اشارههای کوتاهی خواهد آمد.
قدمت سنگنبشته
خط میخی فارسی باستان در سالهای آغازین پادشاهی داریوش بزرگ بوجود آمده و در پایان عصر هخامنشی به فراموشی سپرده شده است. به عبارت دیگر این خط در حدود سال ۵۲۰ پیش از میلاد تا حدود سالهای ۳۳۰ پیش از میلاد به مدت ۱۹۰ سال به عنوان خط سلطنتی شاهنشاهی هخامنشی رواج داشته است. هرچند که از دهههای پایانی این دوره تاکنون نمونهای از این خط پیدا نشده است.سبکهای نگارشی آغازین و متأخر این خط، اندک تفاوتهایی در شیوه نویسش دارا هستند (برای نمونه اندازه پهنا یا بلندی برخی از علامتها) که برای تعیین قدمت دقیقتر بکار میآید. کتیبه خارک بطور توأمان دارای ویژگیهای نگارشی دهههای نخستین و پایانی حیات این خط است. مقایسه علامتهای میخی کتیبه خارک با دیگر نمونههای نبشتههای هخامنشی، نشان میدهد که دو سطر پایینی کتیبه خارک با ویژگیهای نویسش دهههای نخستین هخامنشی و چهار سطر بالایی با ویژگیهای متأخر آن نویسانده شده است. با این وجود، سطرهای بالایی یا نخستین کتیبه از نظر فرسایش ظاهری کهنتر به نظر میآیند.
خوانش و ترجمه سنگنبشته
همانگونه که گفته شد، در این کتیبه شش واژه در شش سطر نوشته شده که واژگان یکم، دوم، پنجم و ششم، تقریباً به راحتی خوانده میشود، اما واژگان سوم و چهارم به اندازهای فرسوده و تخریب شده که در مجموع بیش از چهار علامت آن قابل تشخیص نیست. از چهار واژهای که خوانده میشوند، تنها یکی از آنها (واژه نخست) دارای سابقه در متنهای شناختهشده فارسی باستان است و سه واژه دیگر بکلی تازگی دارند. در نتیجه امکان ترجمه کامل و حتی تقریبی متن سنگنبشته به سادگی امکانپذیر نیست.سنگنبشته خارک
طرح از: ر. م. غیاث آبادی، اسفند ۱۳۸۶
واژه یکم دارای دو حرف «آ/اَ» و «هَـ»: «آهَـه/ اَهَـه» (گذشته سوم شخص مفرد یا جمع فعل «بودن»)، به معنای «بود/ بودند».طرح از: ر. م. غیاث آبادی، اسفند ۱۳۸۶
واژه دوم دارای پنج حرف «سَ»، «آ/اَ»، «کُ»، «شَ» و «آ/اَ»: «سـاکُـشـا». ظاهراً یک نام خاص است و دارای پیشینه در متون فارسی باستان نیست. اما قابل قیاس است با واژههایی در پیوند با سکاییان به مانند: «سَـکَـئیـبـش/ سْـکـیـبـیـش» (سکائیه)، واژههایی در پیوند با کوشاییان به مانند: «کُـوشـا» (اتیوپی/ حبشه) و نیز قیاس با «سـاکـاس» در متون اکدی.
از آنجا که در فارسی باستان آوای خیشومی «ن» غنه پیش از آواهای انسدادی یا سایشی (همچون «ک»)، بدون آنکه نوشته شود، خوانده میشود؛ ممکن است که این واژه به شکل «سـانـکُـشـا» تلفظ شود. همانگونه که نام آخرین فرد شورشی در سنگنبشته داریوش بزرگ در بیستون «سَـکـوخَـه» نوشته شده، اما «سْـکـونـخَـه» خوانده میشود. (در باره نشان سوم از این واژه بنگرید به: نشان تازه الفبایی- هجایی در خط میخی فارسی باستان سنگنبشته خارک)
لازم به یادآوری است که هجای «شا» (برای نمونه در «ساکشا/ سانکشا» یا «خشیارشا») در زبان فارسی باستان ارتباطی با واژه یا مفهوم «شاه» ندارد. واژه معادل شاه در فارسی باستان «خَـشـایَـثـییَـه/ خْـشـایَـثْـیَـه» است.
واژه سوم دارای دو حرفِ به سختی قابل خواندنِ «هَـ» و «ای»: «هـیـ . . .» است. در متنهای شناختهشده فارسی باستان، آغازه «هـی» تنها در واژههای در پیوند با هندیان به مانند: «هـیـنـدوش» (هند) دیده شده است.
ممکن است که آوای غیرنگارشی «ن» غنه در ادامه «هـیـ » نیز بیاید و آنرا تبدیل به «هـیـنـ . . .» کند. همانگونه که «هـیـنـدوش» و «هیندو» نیز به ترتیب به شکل «هیدوش» و «هیدو» نوشته میشوند.
واژه چهارم تنها دارای دو حرف مبهم «کَ» و «آ/اَ» که به احتمال فضای میان آنها نیز تخریب شده و دنباله بلافصل یکدیگر نیستند. نگاره تاج نیز در کنار حرف «کَ» جای دارد. هر چند که احتمال اشتباه نگارنده در خوانش علامت «کَ» و یا محل آن (که ممکن است در آغاز سطر سوم باشد)، وجود دارد.
خط فاصله در فاصله سطرها یا واژههای چهارم و پنجم، خطی باریک و بلند وجود دارد که ممکن است سطرهای بالا و پایین خود را به دو نوشته مستقل و جداگانه تبدیل کرده و در نتیجه دو سطر پایانی، ادامه مضمون سطرهای بالایی نباشند.
واژه پنجم دارای چهار حرف «بَ»، «هَـ»، «نَ» و «مَ»: «بَـهَـنَـم». این واژه نیز برای نخستین بار دیده میشود و معنای آن دانسته نیست. در پایان این سطر، یک نشان شبیه علامت واژهجداکن معکوس دیده میشود که آن نیز دارای پیشینه در این خط نیست.
از آنجا که در زبان فارسی باستان، هنگامی که آوای «ای» پس از «هـ» مفتوح بیاید، منجر به حفظ آوای «ای» و حذف مصوت ذاتی «هَـ» و نیز حذف صورت نگارشی آوای «ای» میشود، ممکن است که این واژه به شکل «بَـهـیـنَـم» خوانده شود. همانگونه که نام ایزدبانوی معروف، «اَنَـهَتَـه» نوشته شده، اما «اَنـاهـیـتـا» خوانده میشود.
واژه ششم دارای سه حرف «خَ»، «آ/اَ» و «ای»: «خـائـی» (علامت «ای» در عکس بالا دیده نمیشود). پایان این واژه مبهم است و احتمال آسیبدیدگی آن میرود. این واژه نیز در متنهای موجود فارسی باستان دیده نشده و معنای آن دانسته نیست.
مسئله اصالت سنگنبشته
بدیهی است که به هنگام کشف یک اثر باستانی، نخستین پرسشی که میباید بدان پرداخت، مسئله اصالت اثر و اطمینان از غیرساختگی بودن آن است. در کتیبه خارک نیز لازم است تا بررسیهای بیشتری برای اطمینان از اصالت آن انجام شود. نکتههایی که این کتیبه را در معرض تردیدهایی قرار میدهد و توضیح آنها لازم به نظر میرسد، عبارت است از: نگارش عجولانه و بدون دقت کافی متداول در تمامی آثار مشابه هخامنشی (که ممکن است این کمبود به دلیل نبود فرمان حکومت مرکزی و خواست یک حاکم محلی و یا تصمیم خودخواسته شخصی آشنا با خط میخی صورت پذیرفته باشد)، گونه ناشناخته نویسش بخش دوم حرف «سَ» در سطر دوم، آمیختگی و بینظمی سطرهای سوم و چهارم، و نیز نشان عجیب و ناشناخته تاجی ساسانی (و یا پهلوی) بصورت خوابیده در میانه کتیبهای هخامنشی.هرچند که ممکن است همه اینها، نه ناشی از ساختگی بودن اثر، بلکه از ویژگیهای متمایزکننده و منحصربفرد آن باشد. ویژگیهایی که شاید بتواند رازهای فراوانی را از تاریخ پیدایش و گستره کاربری خط میخی فارسی باستان بگشاید.
ــــــــــــــــــــــــــــــ
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر