چهارم دسامبر سال 54 میلادی سنای روم بر پایه افکار افلاتون که مردم عموما یا اهل عمل هستند و یا اهل فکر و رئیس کشور باید هر دو هنر را داشته باشد تصویب کرد از آنجا که دشوار است چنین فردی را به دست آورد، امپراتور که عمدتا مرد عمل است باید دارای یک مشاور از اصحاب فکر شود تا کامل گردد و چون در آن زمان، تنها دو فیلسوف بزرگ در «رم» وجود داشت تصمیم گرفتند که «لوسیوس آمنوس سنه کا» را که درعین حال بهترین خطیب وقت بود به عنوان مشاور اول و «بوروس» فیلسوف دیگر را جانشین مشاور قرار دهند.
پاره ای از مورخان قرون جدید و معاصر نوشته اند که هدف سنای روم در حقیقت تعدیل کارهای ناصواب «نرون» امپراتور وقت بود وچون "سنه کا" مدتی معلم خصوصی نرون بود اورا مشاور اول وی قرار دادند که با این مصوبه مخالفت نکند.
«سنه کا» که در اسپانیا در یک خانواده رومی به دنیا آمده بود در فلسفه و حکمت، و هنر خطابت چنان پیشرفته بود که اورا «کامل» لقب داده بودند. سنه کای 60 ساله پیش از قبول سمت تازه، در جلسه سنا خطاب به سناتورها گفته بود که با سه شرط این سمت را خواهد پذیرفت و این شرایط از این قرارند: خودداری از جنگ دیگری با ایران و حل اختلافات و تقسیم جهان میان دو امپراتوی از را مذاکره، زیرا که تاکنون جنگ با ایران به سود رومیان نبوده وخاطره شکست کراسوس از ایران را پس از یک قرن فراموش نکرده اند. مادر، همسر و بستگان امپراتور نباید در امور کشور مداخله و از این و از آن جانبداری کنند و بالاخره مکاتبات و متن سخنرانیهای امپراتور باید قبلا توسط او تهیه شود زیرا که این اسناد در تاریخ خواهد ماند و اگر کسی نباشد که حرفهای امپراتور را کنترل کند ممکن است درد سر ساز شوند و سنا و امپراتور، هر دو ، این شرایط را پذیرفتند. سناتور ها از شرط دوم "سنه کا" تعجب کرده بودند زیرا که مادر امپراتور از حامیان "سنه کا" بود و هزینه تحقیقات و تحریر کتابهایش را تامین می کرد.
حرف شنوی نرون که طبیعتی ظالم داشت از "سنه کا" دیری نپایید و هرسه شرط را زیر پا گذارد و با ایران بر سر شاه ارمنستان که همیشه یک شاهزاده ایرانی بود به یک معارضه شش ساله دست زد که در این معازضه، بالاخره بلاش شاه وقت ایران پیروز شد.
"سنه کا" پس از این که نرون مادر خود را کشت و ترتیب قتل «بوروس» فیلسوف رومی را داد و با هر پیش آمدی مخالفانش را متهم و از سر راه خود برمی داشت و به اندرز های وی گوش نمی کرد کناره گیری کرد که نرون همسر خود را هم با ضربه لگد کشت و ظلم های دیگر ی مرتکب شد که مردم پاره ای از این جنایات را به حساب کوتاهی "سنه کا" گداشتند که سنه کا پس از نوشتن رساله ای در دفاع از خود که اندرز های او در مغز چون سنگ نرون فرو رفتنی نبود خودکشی کرد. با این عمل، مردم متوجه اشتباه خود درباره "سنه کا" شدند و بیزاری انان از نرون صد چندان شد به گونه ای که نرون نیز به دلیل همین تنفر عمومی در نهم ژوئن سال 68 میلادی
خودکشی کرد.
از«سنه کا» ده کتاب در باره فلسفه و فن خطابت و نوشتن باقی مانده که معروفترین انها «تفاوت آرزو و هوس» است.
خودکشی "سنه کا" و نرون باعث به فراموشی سپرده شدن ابتکار سنای روم نشد و اینک بیشتر سران کشورها دارای اندیشمند و مورخ مشاور هستند و نطقهای رسمی شان را کارشناسان ویژه می نویسند و ....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر