چرا وقتی کاری را تمام میکنیم، به راهی که طی کردهایم با دقت نگاه نکنیم؟
کم ثمر بودن فعالیتها همگی ابتدا از ناآگاهی نسبت به اهمیت زمان سرچشمه میگیرند و سپس عواملی مانند تنبلی و بی اطلاعی به آن میپیوندند. مفید واقع شدن یکی از نشانههای یک فرد کامل است – کسی که همیشه تلاش در بسط دادن تواناییهای خود دارد. یکی از مباحث روز روانشناسان جهان سودمند بودن و مفید واقع شدن امور است. نه به این معنا که فقط در حیطۀ اجتماعی بلکه در مورد مسائل شخصی نیز این امر مصداق دارد. وقتی کاری را انجام میدهیم، چرا آنرا به نحو احسن انجام ندهیم تا دوباره مجبور به بازگشت و تکمیل آن نشویم؟
وقتی کاری را تمام میکنیم بهتر است لیستی از فعالیتهایی را که در طی آن کار انجام دادهایم را تهیه کرده تا نقاط ضعف و تلاشهای بی ثمر را بازشناسی نموده و برای انجام امور بعدی آنها را حذف کنیم؛ همچنین وقتهایی که در این میان از بین رفته و نیز وقتهایی که میتوانستیم از آنها بهترین استفاده را ببریم.
سپس نتیجه کار را بررسی نماییم. ببینیم آیا مثمر ثمر بوده یا نه. مثلا تصمیم گرفته ایم یک کمد چوبی داشته باشیم. آنگاه با خیال اینکه خودمان میتوانیم خوبش را بسازیم، مشغول به کار میشویم. پس از ۳ یا چهار روز کار و زحمت یک کمد چوبی ساخته ایم. اما آیا به کیفیت آنچه که در بازار موجود است میرسد؟ یقینا نه. نتیجهای که میگیریم به این صورت است : ۱۲ ساعت خالص کار بر روی ساخت این کمد، پرداخت هزینهای بالغ بر …. تومان و صرف انرژی جسمی زیاد جهت انجام این کار و …
پس نتیجه گیری به ما نشان میدهد که با مبلغی بیشتر میتوانستهایم نوع بهتری از این کمد را داشته باشیم. این یک تجربه برای اموری مانند این است. یکی از راههای مفید بودن را یاد گرفتیم. مفید بودن در همه لحظهها قابل پیادهسازی است. مثلا در کلاس درس میتوانیم فقط درس گوش دهیم و نکات ریز و درشت درس را یادداشت کنیم اما سر خود را مشغول فرستادن پیامکی میکنیم که اصلا مهم نیست. و یا در اداره وقتی میتوانیم در ساعت فراغت به مرتب کردن پروندهها بپردازیم، به صحبت هایی مشغول میشویم که اصلا مفید نیستند.
مفید بودن و همیشه سودمند بودن امور برای خود و دیگران یکی از نکات بسیار مهم جهت موفقیت در زندگی است. افرادی که توانایی استنتاج و نتیجهگیری از امور انجام شده و تمام شدۀ خود دارند همان افرادی هستند که از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشوند و یا بهتر بگویم افرادی هستند که کارهای خود را (حتی تفریح) چنان انجام میدهند که مفید باشند. اولویت بندی امور یکی از شاخههای مفید بودن و مثمر ثمر واقع شدن است که در این پست دربارهاش توضیح دادهام.
همچنین مدیریت زمان (که به زودی مطلبی در مورد آن منتشر خواهد شد) یکی از مبانی مفید بودن و سودمند واقع شدن است.
از همین امروز نتیجۀ امور خود را بررسی کنید؛ ببینید کجا ضعف داشتهاید. ببینید آیا آن کاری که در راستای تحقق هدف امروزتان بوده، مفید واقع شده یا نه؟ آنرا در مرحله بعد حذف کنید تا یک قدم زودتر و پرانرژی تر به مقصد برسید.
کم ثمر بودن فعالیتها همگی ابتدا از ناآگاهی نسبت به اهمیت زمان سرچشمه میگیرند و سپس عواملی مانند تنبلی و بی اطلاعی به آن میپیوندند. مفید واقع شدن یکی از نشانههای یک فرد کامل است – کسی که همیشه تلاش در بسط دادن تواناییهای خود دارد. یکی از مباحث روز روانشناسان جهان سودمند بودن و مفید واقع شدن امور است. نه به این معنا که فقط در حیطۀ اجتماعی بلکه در مورد مسائل شخصی نیز این امر مصداق دارد. وقتی کاری را انجام میدهیم، چرا آنرا به نحو احسن انجام ندهیم تا دوباره مجبور به بازگشت و تکمیل آن نشویم؟
وقتی کاری را تمام میکنیم بهتر است لیستی از فعالیتهایی را که در طی آن کار انجام دادهایم را تهیه کرده تا نقاط ضعف و تلاشهای بی ثمر را بازشناسی نموده و برای انجام امور بعدی آنها را حذف کنیم؛ همچنین وقتهایی که در این میان از بین رفته و نیز وقتهایی که میتوانستیم از آنها بهترین استفاده را ببریم.
سپس نتیجه کار را بررسی نماییم. ببینیم آیا مثمر ثمر بوده یا نه. مثلا تصمیم گرفته ایم یک کمد چوبی داشته باشیم. آنگاه با خیال اینکه خودمان میتوانیم خوبش را بسازیم، مشغول به کار میشویم. پس از ۳ یا چهار روز کار و زحمت یک کمد چوبی ساخته ایم. اما آیا به کیفیت آنچه که در بازار موجود است میرسد؟ یقینا نه. نتیجهای که میگیریم به این صورت است : ۱۲ ساعت خالص کار بر روی ساخت این کمد، پرداخت هزینهای بالغ بر …. تومان و صرف انرژی جسمی زیاد جهت انجام این کار و …
پس نتیجه گیری به ما نشان میدهد که با مبلغی بیشتر میتوانستهایم نوع بهتری از این کمد را داشته باشیم. این یک تجربه برای اموری مانند این است. یکی از راههای مفید بودن را یاد گرفتیم. مفید بودن در همه لحظهها قابل پیادهسازی است. مثلا در کلاس درس میتوانیم فقط درس گوش دهیم و نکات ریز و درشت درس را یادداشت کنیم اما سر خود را مشغول فرستادن پیامکی میکنیم که اصلا مهم نیست. و یا در اداره وقتی میتوانیم در ساعت فراغت به مرتب کردن پروندهها بپردازیم، به صحبت هایی مشغول میشویم که اصلا مفید نیستند.
مفید بودن و همیشه سودمند بودن امور برای خود و دیگران یکی از نکات بسیار مهم جهت موفقیت در زندگی است. افرادی که توانایی استنتاج و نتیجهگیری از امور انجام شده و تمام شدۀ خود دارند همان افرادی هستند که از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشوند و یا بهتر بگویم افرادی هستند که کارهای خود را (حتی تفریح) چنان انجام میدهند که مفید باشند. اولویت بندی امور یکی از شاخههای مفید بودن و مثمر ثمر واقع شدن است که در این پست دربارهاش توضیح دادهام.
همچنین مدیریت زمان (که به زودی مطلبی در مورد آن منتشر خواهد شد) یکی از مبانی مفید بودن و سودمند واقع شدن است.
از همین امروز نتیجۀ امور خود را بررسی کنید؛ ببینید کجا ضعف داشتهاید. ببینید آیا آن کاری که در راستای تحقق هدف امروزتان بوده، مفید واقع شده یا نه؟ آنرا در مرحله بعد حذف کنید تا یک قدم زودتر و پرانرژی تر به مقصد برسید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر