آتش افروزی درپیشاپیش نوروز از آئین دیرین ایرانیان باستان است و چنین جشن باستانی که در کیش مزدیسنا نماد فرّه ایزدی بشمار میرود به حکم کیش اسپتمیمان زردشت با افروختن آتش مقدس که فروغ ایزدی است آغاز میشود.
بشر درنخستین روزهای زندگی خویش درکره زمین به کمک طبیعت آتش را شناخت با شگفتی بسیار ازخواص آن آگاه شد روشنی ودرخشندگی درختی که براثر رعد و برق آتش گرفت و سوخت چشمان انسانهای اولیه را که نسبت به بسیاری از امور طبیعی ناآگاه بود، خیره ساخت و پس ازاین رخداد آدمیان نخستین در دوران دیرینه سنگی به یاری عقل خداداد خویش دریافتند که آتش بسیاری ازمشکلات روزمره انسان ازجمله مشکلات تهیه غذای روزانه و سرمای زیستگاههای سردسیر درازمدت زمستان را رفع میکند.ولی انسانهای نخستین که به حالت توحش میزیستند، راه تهیه آتش را هنوز نمیشناختند تا بالاخره اتفاق یا رویداد دیگری به یاری و کمک انسان اولیه شتافت یعنی براثر برخورد یا اصطکاک اتفاقی دوسنگ با یکدیگر و جرقه ناشی از برخورد آن دوسنگ بود که درنتیجه بشر دوران نخستین دانست که ازاین راه نیز به یاری دستهای از علف خشک میتوان آتش را بوجود آورد از این رو حتی از دوران دیرینه سنگی انسانهای نخستین آتش را بسیار گرامی میداشتند.
پس از سالهای متمادی این احترام به مرحله ستایش و تقدس رسید بنحوی که اگر درتاریخ زندگی بسیاری ازملل دوران گذشتههای دور پژوهش وبررسی کنیم، میبینیم که آنان آتش را در زمره عناصر مورد پرستش خویش بشمار میآوردند و حتی میان قبائل وحشی که امروز درژرفنای جنگلهای بزرگ زندگی میکنند عنصر آتش پرستیدنی و درخور ستایش و تکریم است بنابرهمین عقیده وسنت بسیار قدیمی در دین مزدیسنایی اسپیتمان (سپید منش) زردشت آتش عنصری مقدس بوده است.
همچنانکه در دین بودا دلیل سوزاندن کالبد مردگان اشارهای به پلیدی زدایی و احترام پیروان این آئین به آتش نماد فروغ ایزدی است، در اوستا آمده فروردین که درآن جشن نوروز در دهه نخست این ماه آغاز میگردد بنا به پندار مذهبی معتقدان به کیش مزدیسنایی دهه درواپسین پنج روز سال کهنه و پنج روز نخست فروردین ماه هنگامی است که ارواح نیاکان برای سرکشی بازماندگان خویش ازآسمانها به گستره زمین فرود آمده و ده شبانه و روز در خانمان پیشین خود در کنار خویشاوندان زنده خویش بسر میبرند و این ده روز عبارتست از آخرین روز پنج روز سال کهنه و پنج روزی که به سال میافزودند تا سال خورشیدی درست دارای سیصد وشصت و پنج روز باشد.
این پنجه یا پنج روز که بنام بهیزک یا وهیجک و گاه و اندرگاه نامورند روزهای گاتها [۱] خوانده شدهاند، ده روز آتش افروزی به مناسبت فرارسیدن نوروز بیرون ازاین مدت نبود و هر یک از دوازده ماه در نزد پیروان کیش مزدیسنا بیکم و کاست سی روز بود و هر روز بنام یکی از ایزدان خوانده میشد مانند هرمزد، روز بهمن و اردیبهشت روز... الخ.
سوری چیست؟
در مورد واژه «شنبه» لزوماً یادآور میشوم که خاستگاه و منشاء این واژه از ادبیات ملت باستانی قوم بابل است که در دوران باستان بنیانگزار دانش نجوم و ستارهشناسی بودهاند و دانشوران این قوم روزهای سال را به سیصد و شصت و پنج روز و دوازده ماه تقسیم کردند ازاینرو واژه شنبه در تاریخ ادب پارسی واژهای وارداتی است در مورد واژه «سوری» در تاریخ و ادب پارسی از جمله حافظ شیراز زی [۲] میسراید:
غنچه گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت
مرغ خوشخوان طرب از برگ گل سوری کرد
باتوجه به اینکه روز چهارشنبه یا بقول اعراب یوم الارباع نزد اعراب روز شوم و نحس خوانده میشد، شک نیست که تقارن روز مشخص آتش افروزی یا جشن (چهارشنبه) سوری در آخرین سه شنبه شب یا شب چهارشنبه سال کهن پس از دوران پذیرش آئین اسلام زیر تاثیر پندار اعراب ازسوی ایرانیان شب چهارشنبه سنت متداول جشن چهارشنبه سوری ویژگی یافت. دراین مقوله جا حظ بصری نیزدرکتاب المحاسن و الاضداد روز چهارشنبه را روز شوم و نحس خوانده و ایرانیان هم بعدها دراین عقیده با اعراب هم داستان شدند و دراین رابطه منوچهری دامغانی [۳] میسراید:
چهارشنبه که روز بلا است با ده بخور [۴] بساتکینی [۵] خورتا به عافیت گذرد
در ایران باستان باده گساری با ساتکینی یا پیاله بزرگ سنتی ناشی از شادمانی ایرانیان در جشن پیش از نوروز بوده چنانچه در اینرابطه فرخی سیستانی نیز میسراید:
روز نوروز است امروز سر سال است
بساتکینی خور و از دست قدح مفکن
چون «آتش» خاطر مرا شــاه بدید
از «خاک» مرا بر زبر [۸] مـــاه کشیـــد
چون «آب» یکی ترانه از من بشنیـد
چون «باد» یکی مرکب خاصــــم بخشید
در کهنترین سندی که دوبار از آتش افروزی (چهارشنبه) سوری یاد شده در کتاب تاریخ بخارا تالیف ابوبکر محمد بن جعفرنرشخی [۹] در سده چهارم هجری شمسی است که برگردان این کتاب ازسوی ابونصر ابن محمد بن القباوی درسال ۵۲۲ هجری ازتازی به پارسی صورت گرفته است.
دراین کتاب درباره آتش افروزی در جشن چهارشنبه سوری چنین گزارش شده: «چون امیرمنصور بن نوح سامانی به سرای بنشست اندرماه شوال سال سیصد وپنجاه (خورشیدی) به جوی مولیان (که نام محلی است) مقرر فرمود تا آن سرای را دیگر بار عمارت وهرچه (ازآتش) هلاک وضایع شده بود بهتر ازآن بحاصل کردند آنگاه امیرسدید بسرای بنشست هنوز سال تمام نشده بود که چون شب (چهارشنبه) سوری چنانکه عادت قدیم است آتش عظیم افروختند پارهای آتش بجست وبه سقف درگرفت ودیگر باره جمله سرای بسوخت وامیر سدید هم شب به جوی مولیان رفت»
همچنین با توجه به اینکه در متون نثر تاریخ ادب پارسی در نخستین سدههای تاریخ هجری شمسی جشن «سوری» بدون قید واژه چهارشنبه به تکرار دیده میشود و در نتیجه جشن سوری را پارسی زبانان پس از دوران اسلامی زیر تاثیر پندار اعراب مشعر بر نحس بودن روز چهارشنبه برگزاری آتش افروزی جشن سوری را اختصاصاً در شب چهارشنبه یا سه شنبه شب برگزارکردند واژه «سور» درواژه مرکب سورنای نیز که آلت موسیقی است، دیده میشودکه در جشنهای سرور و در مراسم عزاداری درآن وسیله میدمند.
چیدن ناخن به یکشنبه نشان دولت است
گر دوشنبه سهل باشد درسـه شــنبه نکبت است
چهارشنبه گربگیری قطع نسلت میشود
پنجشنبه خوب جمعه خوب و شنبه نکبت است
واژه «شنبه» واژهای است که در زبان بابلی و آرامی و سریانی و عربی دارای کاربرد بوده است و معنای این واژه از دیدگاه قوم یهود «استراحت مطلق» است ولی در زمان حاضر چون شنبه نخستین روز هفته میباشد لذا روز شنبه آغاز روز فعالیت بشمار میرود. بویژه اینکه منطقی نیست.
باقیمانده روزهای هفته به جز روز آدینه (جمعه) را که به واژه شنبه آراسته شده به معنای استراحت مطلق بدانیم در جشن شب چهارشبنه سوری بطور سنتی ایرانیان هفت توده آتش به یاد هفت فرشته مقدس امشاسپند اهورایی درآئین مزدیسنا از گیاه خشک (کاه) فراهم آورده و تودههای هفتگانه کاه را در فاصلههای معینی از یکدیگر قرار می دهند و آن را بترتیب آتش میزنند سپس خرد وکلان وزن ومرد برفراز آتش هفتگانه میجهند و می گویند: «سرخی تو ازمن زردی من از تو»
در جمع بندی مطالب عنوان شده در فوق نتیجه میگیریم که آتش افروزی و جهیدن از روی هفت توده آتش افروخته دلیل آشکاری است که جشن آتش افروزی «سوری» که بعدها به چهارشنبه سوری نامور شد همچون جشن سده از جشنهای ایران پیش ازاسلام وبازمانده مراسمی از دوران باستان است مردم ظریف اندیشه و شاعرمنش گیلان نیز با تکرار یک بیت چهارپاره بهنگام پریدن از روی آتش بطور مکرر ندا در می دهند: «ذلت ببر نعمت باور [۱۰]»، «نکبت ببر دولت باور»
ر متون نثر تاریخ ادب پارسی در نخستین سدههای تاریخ هجری شمسی جشن «سوری» بدون قید واژه چهارشنبه به تکرار دیده میشود و در نتیجه جشن سوری را پارسی زبانان پس از دوران اسلامی زیر تاثیر پندار اعراب مشعر بر نحس بودن روز چهارشنبه برگزاری آتش افروزی جشن سوری را اختصاصاً در شب چهارشنبه یا سه شنبه شب برگزارکردند
شگفت آور این است که این عقیده امروز نیز در دانش پزشکی به دلیل خاصیت گندزدائی آتش مورد تایید و بهره برداری قرارگرفته و وسایل و ابزار جراحی را درصورتیکه محلول گندزدائی در دسترس نباشد وسیله آتش ازپلیدی و آلودگی پاک میسازند براساس همین عقیده ایرانیان باستان در اخرین روزهای سال کهنه برآن بودند که به یاری آتش مقدس پلیدی و آلودگی و صفات اهریمنی را ازوجود خود دور میکنند تا با تن و کالبد و روانی پاک به پیشواز نوروز بروند.
در پیشانی کوهی در نقش رستم در مرودشت استان فارس که آرامگاه شاهنشاهان هخامنشی در دل آن کوه قرار دارد سنگ نگارههایی دیده میشود که در آن تصویر نقش مرد مُغی کنده کاری شده بر پهنه سنگ در مقابل مجمر آتش فروزان نماد فرّه ایزدی با حالت احترام ایستاده است آتش افروزی بین پیروان ادیان دیگر نیز دیده میشود.
مسیحیان نیز چند روز پیش از فرارسیدن عید فصح همانند ایرانیان باستان درروز چهارشنبه آتش میافروزند و همچنین درکشورهای اسکاندیناوی در روز ۲۴ ژوئن هرسال که مصادف با زاد روز یوحنا است، جشن آتش افروزی برپا میشود بطورکلی جهیدن از روی آتش و یا گذر از آتش در تاریخ و ادبیات ایران باستان دارای سوابق و نظایر فراوانی است که مشهورترین آن گذشتن سیاورشن یا سیاوش شاهزاده ایرانی فرزند کیکاووس و پدرکیخسرو پادشاه اساطیری دوره شاهان کیانی از گذرگاه دو توده بزرگ از آتش فروزان است که فردوسی، حماسه سرای ایران این داستان آموزنده و جالب را از خوتای نامک یا خدای نامک به پارسی دری برگردانده شده بود، به نظم کشیده است.
بین عوام نام فرزند کیکاووس یا کاووس شاه پادشاه کیانی بعنوان سیاورشن یا سیاوش ناموراست و جالب این است که واژه سیاورشن به همین صورت فقط درزبان و ادبیات گیلکی که اصیلترین ونزدیکترین گفتار به زبان پارسی باستان است دیده میشود.
توضیح اینکه نام سیاورشن در گیلان نام گیاهی است که اغلب دردیوارههای چاههای آب نوشیدنی میروید و این گیاه بنام «پر سیاوشن» خوانده میشودکه سیاوشن یا سیاوش صورت خلاصه شده واژه سیاورشن است رویش پرسیاوشن یا پر سیاورشن را طبق افسانههای قدیم در دیوارههای چاه آب نوشیدنی مردم گیلان از باستانیترین ادوار چنین توجیه مینمایند که بحکایت کتاب از میان رفته خداینامک اثر عهدساسانی، سودابه نامادری سیاورشن (سیاوش) دل درگرو عشق ناپسری خود بست ولی سیاورشن که جوانی عفیف و شریف بود ازاین عشق گناه آلوده روی گردان بود وبالنتیجه سودابه به انگیزه ناامیدی و خشم در مقام سعایت از سیاوش به پدرش بنام کیکاووس پادشاه کیانی بدروغ سیاوش را گناهکار قلمداد کرد.
درچنین موردی ایرانیان باستان معتقد بودند که متهم بیگناه ازهر یک از این آزمایش سه گانه: توده آتش و نوشیدن آب گوگرد و افکندن دست و پابسته در رود دجله با مرگ رویاروی نخواهد شد زیرا مرگ بهنگام توسل به سوگند یا «ور» سه گانه فقط گناهکاران را به کام مرگ میکشد از این رو سیاورشن برای اثبات بیگناهی خود طبق روایات افسانهای از توده آتش بسلامت گذشت بدون آنکه کوچکترین صدمهای به او وارد آید، بالنتیجه بیگناهی سیاوش و بزهکاری سودابه به اثبات رسید ولی سیاورشن قهرانه دیار خویش ایران را ترک کرد به دیار افراسیاب پادشاه توران رفت ودختر او فرنگیس یا فرنگرسین را به زنی گرفت واز آن دو کیخسرو بوجود آمد وبالاخره براثر بداندیشی و سعایت گرسیوز برادر افراسیاب و توطئه او سر از تن سیاورشن در لبه دیواره چاهی به دستور افراسیاب شاه تورانی جدا شد و براساس داستانهای اساطیری ایران باستان قطرهای از خون او را بر دیواره چاه ریخته شد.
پس از چندی در بدنه داخل چاه براثرخون سیاوش گیاهی سبز شد که نام گیاه را باعتبار نام سیاورشن «پرسیاورشن» یا پرسیاوشن خواندند وطبق روایات اساطیری ایرانیان باستان معتقدند که این گیاه تا دنیا برپاست بعنوان نماد بیگناهی سیاورشن جاودانه دردیوارههای چاههای آب میروید، گفته میشود که این گیاه شفابخش داروی بسیاری از دردها است.
لازم بتذکر است که ایرانیان دارای کیش مزدیسنایی چه پیش از انقلاب و انشعاب مذهبی اسپیتمان زردشت در آئین مزدیسنا، و چه درزمان زندگی این پیامبر ایرانی و پس آن دوران افراسیاب شاه تورانی و قوم تورانی را بمعنای قوم غیرمزدیسنایی یا بمعنای مجازی، دیو یا باصطلاح عامیانه دیوانه میخواندند و به همین دلیل در متون زردشتی قاتل زردشت «تور» براتر ریش [۱۴] خوانده شده است و واژه «تور» تنها در زبان اصیل گیلکی بجای مانده و به اشخاصی که دارای درجه خفیفی ازجنون هستند از طرف مردم گیلان «تور» خطاب میگردد.
ذکر خلاصه داستان سیاورشن و گذشتن از آتش بدین منظور بود که بدینگونه به پیشینه تاریخی نماد پندار مزدیسنایی تقدس آتش و پلیدی زدائی این عنصر از وجود انسانها با توسل به پریدن ازفراز توده هفتگانه آتش مقدس مزدیسنایی در آئین سنتی جشن باستانی «سوری» ضمن اشاره به نماد تقدس عدد هفت درآئین مزدیسنا باعتبار تقدس هفت فرشته امشاسپند اهورایی وارتباط آن با پریدن از تودههای هفتگانه آتش در شب آخرین سه شنبه شب اسفند ماه سال کهن نیز اشارهای داشته باشم.
کهنگی واژه بابلی شنبه و پریدن مردم از فراز هفت توده آتش در شب چهارشنبه آخر سال و گفتن جمله «زردی من از تو و سرخی تو از من» و خواستن سلامتی و تندرستی از آتش که عنصر آتش در دوران ایران پیش از اسلام مقدس بوده نشانگر این امر است که به قطع و یقین مراسم جشن چهار شنبه سوری تشریفاتی سنتی است منتسب به دوره ایـران پیـش از اسلام ولی تاریخ دقیق آغاز اجرای این مراسم مشخص نیست.
از ویژه گیهای این جشن باستانی تهیه و خوردن آجیل مشکل گشا یا آجیل چهار شنبه سوری و خریدن کندر از عطاریها و پریدن از روی آتش با تکرار جمله «عاطل کن باطل کن» در گیلان و فالگوش ماندن دختران دم بخت است.
۱- باستانیترین متن مزدیسنایی مشعربر سرودههای زردشت پیامبر
۲- پدر و مادر حافظ اهل آبادی کوهپای اصفهان در آغاز سالهای نخست سده هشتم هجری به پندار نگارنده به علت سختی معیشت به شیراز مهاجرت کرده و درمحله فقیرنشین موستان یا شیطان محله شیراز سکونت گزیدند ازاینرو من حافظ را شیراز زی میدانم نه شیرازی.
۳ - ابوالنجم احمدبن قوص بن احمد دامغانی شاعر نیمه یکم سده پنجم هجری در گذشته به سال ۴۳۲ هجری قمری –فرهنگ دکتر معین برگ ۲۰۳۷ ج ۶
۴- واژه جایگزین بنوش ازدیدگاه ادبی برازندهتر است
۵- جام بزرگ باده نوشی - فرهنگ دهخدا برگ ۱۱۶۲۹ ج ۸
۶- پسر امیرالشعرا عبدالملک برهانی نیشابوری شاعر سالهای پایانی سده پنجم هجری قمری اوایل سده ششم هجری قمری بوده است –فرهنگ دهخدا برگ ۲۹۱۹ ج ۲ که در مقام نخستین بدیهه سرایی خود در ستایش از سلطان سنجر سلجوقی در شکارگاه سرود
۷-ای ماه چو ابروان یاری گوئی یا نی چو کمان شهریاری گوئی نعلی زده از زرد عیاری گوئی در گوش سپهر گوشواری گوئی
۸- بالا
۹- زایچه ۲۸۶ هجری – درگذشت ۳۴۸ هجری – فرهنگ دهخدا برگ ۳۳۵ ج ۱
۱۰- بیار
۱۱- توسل به ور یا سوگند سه گانه یکی از مبانی احراز بزه یا بیگناهی متهم در تاریخ حقوق دنیای باستان بشمار میآمد عبارت بود از گذر از دو ستون آتش فروزان و نوشیدن آب گوگرد و افکندن متهم با دست وپای بسته در رودخانه دگره (دجله).
۱۲ - سوگند یا سئوگنت (seoganta (در پارسی باستان به معنای گوگرد است.
۱۳- برگ ۸۳۵ج ۵ فرهنگ معین
۱۴- BRATERE اوستایی عیناً به صورت براتر در زبان و ادب انگلیسی دیده میشود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر