درس جوانمردی عابدزاده به دایی
در
ایام نوروز امسال که علی دایی در بیمارستان بستری بود و عابدزاده به
عیادتش رفت، بار دیگر فضیلت و جوانمردی عابدزاده در قیاس با دایی آشکار شد.
عصر
ایران نوشت: سال ها پیش، زمانی که احمدرضا عابدزاده سکته مغزی کرد و در
بیمارستان ایرانمهر بستری شد، همه بزرگان جامعه فوتبال ایران به عیادتش
رفتند الا علی دایی.
البته دایی آن روزها ظاهراً در ایران نبود و در بوندس لیگا توپ می زد. ولی اگر او از آلمان به ایران می آمد تا از محبوبترین فوتبالیست ایران عیادت کند، به پیر و جوان درس اخلاق و جوانمردی می داد.
این گونه شد که او ماندن در آلمان را به آمدن به ایران ترجیح داد. پس از آن هم، وقتی که دایی بارها و بارها به ایران آمد تا برای تیم ملی بازی کند، هیچ گاه به دیدن عابدزاده مریض احوال نرفت. انگار نه انگار که عابدزاده سال ها در تیم ملی فوتبال ایران کاپیتان دایی بوده است.
تقریباً یکسال پس از سکته مغزی عابدزاده، پدر علی دایی فوت کرد و عابدزاده ناخوش احوال، علیرغم حال جسمی نامساعدش، از تهران به اردبیل رفت و تابوت پدر دایی را بر شانه های توانمندش نهاد تا مرهمی بر درد و رنج دایی بگذارد.
با این حال، بی اعتنایی نه چندان جوانمردانه دایی به عابدزاده بیمار همچنان ادامه یافت و تا آن جا پیش رفت که سرانجام عابدزاده یکبار به یکی از روزنامه های ورزشی، به گلایه گفت: دایی سراغی از من نمی گیرد.
در ایام نوروز امسال که علی دایی در بیمارستان بستری بود و عابدزاده به عیادتش رفت، بار دیگر فضیلت و جوانمردی عابدزاده در قیاس با دایی آشکار شد.
عابدزاده
در حالی به عیادت دایی رفت که همه می دانند علی دایی با او در پرسپولیس
چه کرد و چطور او را، که مربی دروازه بان های پرسپولیس بود، از این تیم
بیرون انداخت.
اما حتی این همه نیز باعث نشد که عابدزاده رسم جوانمردی فرو نهد و از در عقده گشایی و کینه توزی درآید. عابدزاده قهرمانی مردمی است که آیین فتوت می داند و به همین دلیل در دل ها می ماند.
ای کاش علی دایی، پس از برخاستن و سرپاشدن دوباره، اندکی در طریق و طریقت خود تجدید نظر کند و بیاموزد آنچه را که باید بیاموزد.
البته دایی آن روزها ظاهراً در ایران نبود و در بوندس لیگا توپ می زد. ولی اگر او از آلمان به ایران می آمد تا از محبوبترین فوتبالیست ایران عیادت کند، به پیر و جوان درس اخلاق و جوانمردی می داد.
این گونه شد که او ماندن در آلمان را به آمدن به ایران ترجیح داد. پس از آن هم، وقتی که دایی بارها و بارها به ایران آمد تا برای تیم ملی بازی کند، هیچ گاه به دیدن عابدزاده مریض احوال نرفت. انگار نه انگار که عابدزاده سال ها در تیم ملی فوتبال ایران کاپیتان دایی بوده است.
تقریباً یکسال پس از سکته مغزی عابدزاده، پدر علی دایی فوت کرد و عابدزاده ناخوش احوال، علیرغم حال جسمی نامساعدش، از تهران به اردبیل رفت و تابوت پدر دایی را بر شانه های توانمندش نهاد تا مرهمی بر درد و رنج دایی بگذارد.
با این حال، بی اعتنایی نه چندان جوانمردانه دایی به عابدزاده بیمار همچنان ادامه یافت و تا آن جا پیش رفت که سرانجام عابدزاده یکبار به یکی از روزنامه های ورزشی، به گلایه گفت: دایی سراغی از من نمی گیرد.
در ایام نوروز امسال که علی دایی در بیمارستان بستری بود و عابدزاده به عیادتش رفت، بار دیگر فضیلت و جوانمردی عابدزاده در قیاس با دایی آشکار شد.
اما حتی این همه نیز باعث نشد که عابدزاده رسم جوانمردی فرو نهد و از در عقده گشایی و کینه توزی درآید. عابدزاده قهرمانی مردمی است که آیین فتوت می داند و به همین دلیل در دل ها می ماند.
ای کاش علی دایی، پس از برخاستن و سرپاشدن دوباره، اندکی در طریق و طریقت خود تجدید نظر کند و بیاموزد آنچه را که باید بیاموزد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر