مریم اعتراف میکند که تمام حقایق شخصی زندگی خود را با سیامک در میان نمیگذارد و در عین حال معتقد نیست که به او دروغ میگوید. سیامک به علت فشارهای مالی حاکی از کسب ناموفق، مدتی است که مو را از ماست بیرون میکشد و در مورد هرخرج جزئی زندگی جر و بحث راه میاندازد.
مریم با لحنی شاکی میگوید، سیامک آن مردی نیست که با او ازدواج کردم و هرگز فکر نمیکردم که در مورد امور مالی اینچنین عکسالعملهای منفی و حاکی از خساست نشان دهد. "او مرد خسیسی نبود و نمیدانم چرا ناگهان تا این حد عوض شدهاست".
مریم مجبور شده که حسابهای بانکی خصوصی و دور از چشم سیامک داشته باشد. اگر برای خرید غذایی هشتاد دلار از حساب مشترکشان خارج کند، فقط 50 دلار را خرج خرید و بقیه را برای مخارج روزمره شخصی خود، دور از چشم سیامک نگهداری میکند.
در یک نگاه سطحی نمیتوان مریم را ملامت کرد زیرا دخالتهای بیمورد سیامک روزگار او را سیاه کرده است و از طرف دیگر، سیامک حق دارد که از تمام جزئیات مالی زندگی اطلاع داشته باشد.
مشکل کجاست؟ چرا سیامک اینقدر عوض شده؟ آیا سیامک شکستهای کسبی خود را با زیر پا گذاشتن غرور مردانه خود یکی میداند و ... چرا مریم مجبور شده که برای حتی پیش پا افتادهترین مسائل زندگی دست به پنهانکاری بزند تا از مشاجره جلوگیری کند؟
آیا راهحلی برای این مشکل وجود دارد؟
بسیار خوب بحث این شماره را ادامه میدهیم.حقیقت دیگری که باید به آن توجه داشت این است که همسران راجع به دروغهای مالی با یکدیگر صحبت نمیکنند اما بسیاری از اوقات در همهپرسیهایی که بطور ناشناس انجام میشود حقیقت را اذعان میکنند.بسیاری از همسران معتقدند که با پنهان نگه داشتن بعضی از اشتباهات مالی مانند باختن چند صد دلار در کازینو و یا خرید یک دامن ابریشم پانصد دلاری که میبایستی آن را برای خود میخریدند (در حالیکه صورتحساب کارت اعتباری هنوز پرداخت نشده) در اصل به آرامش زندگی خود کمک میکنند. چه کسی برای بررسی اشتباهات جزئی و غیر قابل جبران نیاز به جر و بحث دارد؟مریم میگوید چندی پیش یک تابلو رنگ روغن را به قیمت 350 دلار خرید ولی آن را زیر کمد لباس پنهان کرد تا روزی که سیامک حوصله بیشتری داشته باشد و به قول معروف سرحالتر باشد به او نشانش دهد. اعتراف میکند که سیامک حتی از این بازی (به قول مریم شیطنت) لذت میبرد. حتی وقتی که تابلو را به سیامک نشان میدهد به او میگوید که آن را در یک حراج گاراژ به قیمت 45 دلار خریداری کرده است! "چه اشکالی دارد؟ هم سیامک خوشحال است و هم من!"
اصل مهمی که قابل توجه است این است که هم سیامک و هم مریم به قراردادی که با هم امضا کردهاند (قرارداد ازدواج!) و در آن قسم خوردهاند که خوب و بد را با هم سهیم باشند بیاحترامی میکنند و آنرا زیر پا میگذارند.
یکی از مشاورین ازدواج می گوید: اگر گفته باشیم که کاری را انجام میدهیم و قراردادی را امضا کنیم و سپس خلاف آن را عمل کنیم، فقط قرارداد را زیر پا نگذاشتهایم بلکه اصل موضوع "اعتماد" به یکدیگر را پایمال کردهایم... و مشکل اصلی از اینجا شروع میشود. اگر در موارد چند دلاری به یکدیگر اعتماد نداشته باشیم، چگونه میتوانیم در مورد مسائل مهمتر، اعتماد مستمر به یکدیگر داشته باشیم؟ همین عدم اعتماد به ظاهر پیشپاافتاده بعد از مدتی هر نوع اعتماد بین زوجین را از بین میبرد!اینجاست که آرام آرام این سؤال در ذهن همسران شکل میگیرد که آیا ازدواج بین آنها صحیح بوده یا نه و زمانی که اصل ازدواج مورد سؤال باشد، مشکل خیلی عمیقتر از شیطنتهای بانمک و لطیفههای عملی (نه لفظی) است.یکی از افرادی که تقاضای طلاق از همسرش کرده بود در توضیح دلایل این تقاضا میگوید: اوایل زندگی خریدهای بیرویه همسرم چند بحث کوچک ایجاد کرد ولی کار به جایی رسید که برای کنترل اشتهای او برای خریدهای غیرضروری مجبور به کم کردن مقدار اعتبار کارتهای اعتباری شدم چون فکر میکردم که اگر او نتواند از طریق کارت اعتباری خرید کند، اخلاق بد او متوقف میشود ... و وقتی متوجه شدم که بیش از 80 درصد از اوقات خصوصی زندگی من صرف کنترل خرید و سؤال و جواب و تحقیق در خریدهای غیرلازم میشود و یا وقتی که تمام کمدهای خانه پر از لباس و کفشهایی بود که او حتی یک بار هم نپوشیده بود ولی هنوز به خریدهای خود ادامه میداد فقط به این دلیل که حراج شده بودند...هر نوع احترام برای همسرم را از دست داده بودم و دیگر نه حوصله زندگی با او را داشتم و نه وقت کنترل خریدهای خارج از کنترل او را داشتم.
یکی از روانکاوان کانادایی میگوید: برای بسیاری از مردم (چه مرد و چه زن) پول بیش از یک عدد است. در اصل پول نوعی وابستگی احساسی با خود به همراه دارد که بسیاری از همسران خیانت به پولشان را با خیانت جنسی متفاوت نمیبینند. او ادامه میدهد که زن و مرد 2 تعریف متفاوت از وفاداری دارند. مردها معمولا پنهان کردن میزان درآمدشان از همسر را حق خود میدانند و به هیچ وجه آن را خیانت تلقی نمیکنند در حالیکه زنها مقدار و میزان مخارج فردی را حق خود میدانند و پنهان کردن آنرا امری طبیعی تلقی میکنند... مردها نیاز دارند تا تواناییهای فردی خود را نشان دهند ... احتیاج دارند به همه ثابت کنند که موفق هستند... غرور بیشتری دارند... مردهایی که احساس میکنند از غافله عقب ماندهاند غالبا معتقدند که اگر حتی یک بار سر میز قمار شانس بیاورند و یا سهام خوبی به قیمت ارزان بخرند، عقبافتادگی خود را جبران خواهند کرد.
همین روانکاو میگوید مردهای زیادی تحت معالجه او هستند که تمام هستی خود را یا در قمار کازینو و یا در قمار سهام از دست دادهاند رسماً به افسردگی عمیقی دچار شدهاند. این نوع مردها احساس میکنند که تا ابد زنده خواهند بود و همیشه برای جبران اشتباهات وقت دارند و همیشه معتقدند که روزی نوبت خوششانسی آنها خواهد بود... اما کمتر دیده میشود که زنی تمام هستی خود را به قمار بگذارد!
اگر مردها برای مدت کوتاهی موفقیتهایی کسب کنند، نوعی اعتماد به نفس کاذب بطور وحشتناک در آنها رشد میکند و دست به اشتباهات غیرقابل جبرانی میزنند. تقریباً همه آنها معتقدند که حتی اگر اشتباه کرده باشند قبل از آنکه همسرشان متوجه شود قادر به تصحیح آن خواهند بود! این همان اعتماد به نفس کاذب است.
خبر خوب اینکه با دنبال کردن چند اصل میتوان یک زندگی مشترک را که به علت دروغهای پیشپاافتاده یا اعتماد به نفس کاذب و یا حتی پنهانکردن خریدهای غیرضروری و... دچار اشکال شده، دوباره به راه صحیح بازگرداند.
اصل اول: عریان بودن کامل (منظورم عریان مالی است)
MAN.THAKOR نویسنده معروف کانادایی و روانپزشک توصیه میکند که زن و مرد بایستی تمام جزئیات مالی خود را اعم از خوب و بد و خجالتآور و غیره با هم در میان بگذارند.
او معتقد است که زن و مرد برای ادامه یک زندگی موفق بایستی بطور جسمی و احساسی با هم تناسب داشته باشند. یکی بدون دیگری برای مدت طولانی ادامه نخواهد یافت. اما حتی اگر این 2 ترکیب را بتوان همزمان ایجاد کرد، چنانچه تناسب مالی به آن اضافه نشود تأثیرات منفی آن به عوامل احساسی رفتهرفته عمیقتر میشود تا آنجا که همه نوع تناسب دیگر را نیز محو خواهد کرد.
توصیه اکید THAKOR این است که زن و مرد قبل از همزیستی 3 لیست را در مورد یکدیگر با هم در میان بگذارند. اول لیست دارایی، دوم لیست بدهی و سوم مرور گزارش اعتباری 3 سال گذشته؛ بخصوص اگر قصد ازدواج در میان باشد. شاید تعجب کنید که به احتمال زیاد مسائل مهمی از هر دو طرف فراموش میشود که بعدها باعث ایجاد مشکلات جدی خواهد شد. گزارش اعتباری همسر هنگام ازدواج به اندازه گزارش آزمایش خون اهمیت دارد. بطور مثال اگر مردی ادعا میکند که درمورد امور مالی فردی محتاط و بالغ است و در عین حال چند کارت اعتباری دارد که سالهاست تا مقدار حداکثر به مصرف رسیدهاند و از مقدار بدهی آنها هم کاسته نشده باید درباره او تردید کرد. بسیاری از اخلاقهای فردی و کیفیت شغلی از این طریق برملا خواهد شد و فرد مقابل باید بعضی از حقایق اجتنابناپذیر در مورد او را قبول و یا رد نماید. شاید عقیده بدی نباشد که این دو گزارش را از خواستگاران دختر یا پسر مطالبه نماییم؟!!
اصل دوم: تعیین اهداف مشترک مالی
زن و شوهر باید بطور مثال قبل از هر سال نو، یک برآورد مالی از یکدیگر و از زندگی مشترکشان بعمل بیاورند. لیست دارایی و بدهی را بررسی کنند حتی اگر بهنظر میرسد که اوضاع مالی و یا ارزش خالص مالی مشترک (دارایی منهای بدهی) رو به نزول است بایستی با صداقت کامل با آن برخورد کنند و جوی را در روابطشان بوجود بیاورند که براحتی هریک از زوجین قادر به اعتراف به اشتباهات خود باشد بدون آنکه مورد قضاوتهای ناعادلانه و سریع و تحقیرآمیز قرار گیرد. ایجاد چنین جوی، دروغهای مالی را متوقف و نوعی اعتماد متقابل ایجاد میکند که زنجیر روابط زن و شوهر را محکمتر میسازد. چنانچه اوضاع مالی رو به نزول است لازم است که زن و شوهر با تشویق یکدیگر بهدنبال راهحل و یا در صدد کسب نظر حرفهای از مشاورین مالی باشند.
دکتر THAKOR معتقد است که زن و شوهر میبایستی یک لیست از اهداف مشترک خود را تهیه کرده باشند و حداقل هر 3 ماه یکبار آنرا مرور کنند. این بهترین روش رشد مالی زن و شوهر است. اهداف مشترک مالی زن و شوهر، گذشته از تحکیم روابط زناشویی، آنها را از لحاظ احساسی به هم نزدیکتر و نزدیکتر میکند تا آنجا که نیازی به غرور بیجا باقی نمیماند و لزومی به حسابهای بانکی محرمانه و یا ذخایر نقدی دور از چشم یکدیگرنخواهد بود.
شاید در هنگام نامزدبازی و قبل از ازدواج از رستورانهای مکرر لذت میبردید اما اکنون که هدف مشترک خرید خانه دارید، ترک این عادت بسیار بدیهی و ساده است.
شاید اختلاف عقاید و اهداف مالی متفاوت زیادی وجود داشته باشد اما یک اصل را فراموش نکنید که هیچیک از طرفین قادر به اصلاح یا تغییر بعضی اخلاقها نخواهد بود و تنها از طریق نوشتن اهداف مشترک مالی متعدد و بحث و گفتگوهای مکرر میتوان نیروی تحمل یکدیگر و درک خواستها و علل و ریشههای آنرا دریافت. تنها از این طریق هریک از همسران جای خاص خود را در زندگی پیدا میکنند و فراموش نفرمایید که امور مالی و یا بهتر بگویم رشد مالی، یکی از اصول مهم و یا شاید مهمترین اصل روابط زناشویی است.
چنانچه در امور مالی، زن و شوهر نتوانند شفافیت کامل ایجاد کنند، میتوان ادعا کرد که روابطشان دچار ویروسی شده که دیر یا زود هر نوع رشدی را متوقف خواهد کرد. دروغهای مالی، حتی اگر کوچک و یا حتی اگر نوعی شیطنت دلپذیر هم باشند، همان ویروسهای مالی هستند و نوعی اخطار برای این که بدانیم روابط از مسیر صحیح خارج شدهاند.
اگر احساس میکنید که همسرتان بیش از حد خرج میکند، شاید بهتر باشد که دو لیست اهداف تهیه کنید، یکی راهمراه با ولخرجی و دیگری بدون ولخرجی و سپس با مقایسه عواقب هریک، تصمیم به تغییر (رشد) بگیرید. نیازی به دروغ به یکدیگر وجود ندارد. بهیاد داشته باشید که لیست اهداف مشترک باید پادداشهایی برای طرفین در نظر گرفته باشد بطور مثال اگر بتوان مخارج اضافی را حذف نمود شاید بتوانیم تعطیلات خود را به جای منزل مادرزن به یک هفته مسافرت به هاوایی تغییر دهیم. فقط ذکر اینکه حذف مخارج اضافی، پسانداز بیشتر را ممکن میسازد کافی و مؤثر نیست. لیست اهداف مشترک مالی باید جزئیات (بخصوص جزئیات دلپذیر) را به وضوح ذکر کرده باشد.
اصل سوم: ایجاد یک سیستم مالی
اگر زن وشوهر مقدار خرج (یا ولخرجی) را برای هریک از همسران روشن کرده باشند برای خود زندگی بسیار دلپذیری را تضمین کردهاند. بطور مثال هریک از همسران میتواند هر هفته 200 دلار برای خود پول جیب در نظر بگیرد و لزومی به توضیح چگونگی آن خرج به دیگری وجود ندارد. زن و شوهر باید مشخص کنند که برای مخارج بطور مثال 200 دلار به بالا ملزم به مشورت با یکدیگر هستند و ارقام کمتر از آن نیازی به توضیح ندارد. این روش به مقدار قابل ملاحظهای دروغ و پنهانکاری را محو میکند. لطفا سورپریزهای گرانقیمت را نیز ممنوع کنید. بطور مثال وقتی همسری بعد از کار به خانه میآید و برای سورپریز همسرش یک اتومبیل نو بخرد، خشت اول اختلاف و مشاجره را بنا گذاشته است. این سورپریز نیست، بلکه به نوعی بیبندوباری و بیاحترامی به همسر است. این عدم احترام به لیست اهداف مشترک مالی است، حتی اگر همسر رابرای مدت کوتاهی خوشحال کند.
چنانچه هردو زن و شوهر شاغل هستند، نیاز به 4 حساب متفاوت دارند. اول حسابی که مخارج مشترک خانواده را میپردازد- دوم حسابی که مخصوص ذخیره است. سوم و چهارم حسابهای شخصی هریک از همسران است. باید از قبل تصمیم گرفته شود که چند درصد از حقوق هریک به آن حساب تعلق دارد. این روش نه تنها مخارج مشترک را میپردازد بلکه نوعی زندگی خصوصی را نیز برای هریک از زوجین بدون دخالت یکدیگر ایجاد کرده است.
اگر یکی از همسران بطور دائم به والدین خود کمک مالی میکند، درحالیکه همسر دیگر یا والدینش زنده نباشند و یا نیاز به کمک نداشته باشند، خشت دیگری از اختلافات آینده گذاشته شده. تشکیل حسابهای مخصوصی برای هریک از زوجین و تعیین درصدی از حقوق به قصد استمرار این حساب، از بروز اختلاف و لزوم دروغ به یکدیگر و پنهان کردن مسائل از یکدیگر میکاهد. این نوع مخارج بایستی از همان حساب خصوصی (و نه محرمانه) پرداخت شوند که در این صورت جای اعتراض باقی نخواهد ماند. فراموش نفرمایید که حساب خصوصی و حساب محرمانه با هم تفاوتهای زیادی دارند. حساب خصوصی نیازی به توضیح به همسر ندارد ولی حساب محرمانه نوعی دروغ به همسر دیگر است.
اصل چهارم: قرارداد ازدواج
میدانم که قرارداد ازدواج به احتمال زیاد یکی از رمانتیکترین رفتارهای زن و شوهرها نیست اما بدون شک یکی از مؤثرترین آنهاست. اگر یکی از همسران و یا هر دو مقدار قابل توجهی دارایی را از قبل از ازدواج وارد زندگی زناشویی کرده باشند، قرارداد ازدواج، هرچند رمانتیک نیست اما بسیارمنطقی است.
این قرارداد حدود اختیارات هر همسر را نسبت به اموالی که وارد ازدواج شده تعیین میکند. همزمان، مسئولیتهای مالی و فردی هریک از همسران نیز در آن قید شده است.
حتی برای همسرانی که سالها با هم ازدواج کردهاند، تشکیل یک قرارداد ازدواج میتواند مسیر جدیدی را به زندگی بیفزاید زیرا در اصل نوعی تقسیم مسئولیت در رابطه با اموال جمعآوری شده در زندگی است.
یکی از بهترین مفاد قرارداد ازدواج ذکر اصل میانجیگری به قصد حل اختلافات بین همسران میباشد که بسیاری از اوقات بدون وجود طلاق، اختلاف نظرها را حل میکند.
قرارداد ازدواج راهحلهای بسیار مناسبی را برای ادامه روابط زناشویی مطرح میکند.
بسیار خوب. چهار اصل بالا چنانچه با حسن نیت و به قصد ادامه بهتر و مؤثرتر زندگی طراحی شود بهترین تضمین برای کنترل کامل امور مالی و جلوگیری از اختلاف و یا حتی دروغ و پنهانکاری از همسر است.
خوشبخت و سرافراز باشید
Hosein Ansary
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر