۱۳۸۷ خرداد ۱۹, یکشنبه

خواست دل



خواست دل

دلم تو سینه می تپه

دلم برات پر می کشه

برای یه لحظه دیدنت

دلم می خواد صدات کنم

داد بزنم هوار هوار

تا برسه صدام بهت

دلم می خواد ببینمت
تو رو تو یه صبح قشنگ

تو بشی خورشید و من

تا خود شب نگات کنم

شبم که شد ماهم بشی

تا خود صبح نگات کنم

دلم می خواد یه روح بشم

یه روح خوب و مهربون

آنوقت بیام یواشکی یه بوسه بر لبات زنم

حتی اگه تو هم نخوای

سر بذارم رو سینه ات

آنوقت تا جون دارم نگات کنم

دلم میخواد یواشکی

تو هر نفس باهات باشم

شاید بشه که اینجوری رفیق لحظه هات باشم

هیچ نظری موجود نیست: