۱۳۸۷ تیر ۴, سه‌شنبه

فرار


فرار

من می خوام یه روز

اتفاقی توی باغ یا که توکوچه

یا سرکار

یه جوری ببینمت

بشینم از راه دورسیر سیر نگات کنم

من می خوام یواشکی از پیش تو فرار کنم

تو بیای دنبالموبازم من ام فرار کنم

تو بگی نرو نرو مریم من

من بگم چی چی!!مریم تو
من میشم خسته و تو

میدوی در خط من
میشم آخرش اسیر

اسیر حلقه بازوهای تو

اسیر لبهای پر نیاز تو

من نگاهم تو نگات

غرق اون شوق نگاتم

یبینم عشق تو اون چشمه سبز

می زنم پرتوی اون آغوش تنگ
گرفته شده از وبلاگ شعر های من

هیچ نظری موجود نیست: