۱۳۸۸ تیر ۱۰, چهارشنبه


نیایشهای پاک ایرانی


نیایش در میان ایرانیان هماره دارای جایگاه ویژه ای بوده است ، به گونه ای که از هزاران سال پیش نیاکانمان شیوه هایی از نیایش را به کار می برده اند که امروزه گرچه در کشور خودمان بسیار اندک ولی در سرتاسر جهان به شیوه نیایش های پارسی روان است. نیایشهایی که فراتر از دینها و آیینهای گوناگون دارای درون مایه ای سرشار از خواست آرامش برای همه جهانیان است. آری ، دست بر آسمان برافراشتن و آنچه شایسته ایران و ایرانیست را با دلی پاک خواستن.وَرهَرام یَشت چهاردهمین یشت اَوستا به شمار می‌رود. این یَشت در بزرگداشت و ستایش * بهرام * ایزد بزرگ پیروزی و رزم‌آوری و شکننده یورش آورندگان سروده شده است. * بهرام * در نوشته های پهلوی به گونه (وَرهَران) یا (وَرهَرام) و در اَوستا (وَرس رَگنَ) آمده است. بهرام همچنان که امروزه نیز به همین نام خوانده می‌شود ، نام ستاره یا به گویش امروزی ، گردنده(سیاره) سرخ رنگ بهرام(مریخ تازی) است.بهرام یَشت از بخش‌های رزمی اَوستا به شمار می‌رود و بازگردان درست پارسی آن به گمان بسیاری از پژوهشگران مانند زنده یاد استاد پورداود کاری دشوار است. بهرام یَشت دارای 22 بخش یا کَردِه است .این نیایش در زمانهایی خوانده می شود که کشور در گرداب گزند یا در آستانه آسيب باشد. خواست از برگزاری این آیین همپيماني زرتشتیان وسرافرازی و بهروزي ایران گرامی است و در این راستا با تلاش انجمن زرتشتیان کرمان و همکاری انجمن موبدان تهران و به پیشنهاد سالخوردگان هازمان(جامعه) زرتشتی و انجمن زرتشتیان کرمان و برای جلوگیری از کوچیدن و دور شدن پیش آمدهای ناگوار و تندرستي و سربلندي همه ايرانيان، این برنامه از وَرَهرام ایزد اردیبهشت ‌ماه تا وَرَهرام‌ایزد خورداد‌ماه برگزار می‌شود و هرﮐس بنابر خواست خود پایبند به خواندن بخشهایی از بهرام یَشت در زمان یک ماه شده است كه تا امروز سُرايش بيش از هزاران بار آن پذيرفته شده است . این نیایش دور کننده جنگ و آموزنده آرامش و هنر پاسبانی از آرامش است. آیین آغازین وَرَهرام یَشت در تَسوک(ساعت) 6 پسین 19 اردیبهشت ماه در تالار رستم کرمانی(تالار آتشکده کرمان) آغاز شد و در روز 18 خورداد ماه با آیین باشکوهی پایان خواهد گرفت.آرمان برگزاري چنين آيين اَوِستا خواني گروهي در درازاي پيشينه كشورمان ، آموزش و پاسداري از *اَوِستا * و زبان *اَوِستایی * ، اين گرامي نامه نياكان و شناخت بيشتر دين و فرهنگ راستين ايران زمين است كه به بهانه هاي گوناگون انجام مي شده است. با اين ناساني(تفاوت) كه كسي كه اَوِستا را خود تنها مي خواند ، به نام خود و خانواده آرزو مي كند ، ولي در سرودن اَوِستاي گروهي ، خواست و آرزوي دروني براي همگان و همه سرزمينمان مي باشد.همانگون که می دانید این روزها تنشها در سراسر جهان در برابر ایران افزایش یافته است و من و تو تنها کاری که می توانیم بکنیم اینست که با خواست پاک و نیایش ژرف خود بخواهیم که این سرزمین در گیر و دار جنگ و سياهي و گزند جای نگیرد. نیایشهای گروهی بازتاب شگفت انگیزی در زمین و آسمان خواهد داشت. پس همه با هم برای بازگشت آرامش و شکوه کشورمان و دوری و بیزاری از هرگونه جنگ و خونریزی و دور نگشتن از ريشه هاي سِتُرگِمان نیایش می کنیم. خواهشمندیم این نیایش را میان دوستان و آشنایان خود گسترش دهید تا همگان با یشته های (نیایش های) پارسی بيشتر درآمیزند. این نیایش ها برای گروهی ویژه ازایرانیان نیست که ، همه ایرانیان می توانند با زبان و گویش خود آنچه آسمان تشنه شنیدنش می باشد را بخوانند و با دلی پاک شایستگی این سرزمین را از آسمان هدیه گیرند. بخشی از بازتاب چنین نیایشهایی بارانهاییست که در این یک هفته دیده ایم.باشد که خداوند هرگونه گزند مانند جنگ و خشکسالی و دیو دروغ را از ایران دور نماید.روزي كه دور نيست ، آسمان سر از آستین اندوه برخواهد داشت و شاخه ای از مهرش را به زمین نزدیکتر خواهد کرد. روزگار در هر دم برگی از رنج خود را بر بالین هستی می افشاند ، زیرا که آموزگار هستي به نیکی می داند که دلهایی پر شور از دل همین رنج ، دانه ها برآورده و آنها را بر بالین شهزاده نیایش كاشته تا همگان از شادابی نيلوفران برون آمده از رنج بهره مند گردند. تو هم میهنم ، با دست بر آسمان برافراشتن گروهي آيين فراموش شده نياكانمان را زنده كنيم تا از اين هم نوازی دل پر درد ایرانیان را تا اندازه ای آرامش يابد. سرزمینی که در دورها ، نزدیکترین رویشها و آرامشها را در بر داشت و بر لبان مردمش آوای دور باد خشکسالی ، دور باد جنگ و ننگ بر دروغ آشیان داشت ، كنون ، ناخواسته در آستانه این رنجها جاي گرفته است. به هر روی ، آنچه مادران و پدرانمان بر جای گزارده اند ، آیین هاییست که در هنگامه های بن بست ، گره گشا هستند و یکی از آنها همين نیایش گروهی وَرهَرام یَشت است.آنچه مي خوانيم بخشي از نَسك(كتاب) خُرده اَوستا مي باشد كه به دست شادروان رشيد شَهمَردان از روي نوشته دين دَبيره دستور انكلساريا در سال 3676 زرتشتي(1317 خورشيدي) به نگارش پارسي آوانويسي شد.در اين جُستار تلاش شده است كه تا آنجاييكه مي شود به نوشته شادروان شَهمَردان وفادار مانده و تنها براي اينكه نوشته اي سراسر پارسي داشته باشيم ، براي اندكي از وا‍ژه ها ي ناب پارسي چَم يابي(معني) شده كه با رنگ سبز نشان داده شده اند و همچنين اندكي از واژه هاي نوشته شده استاد را به پارسي برگردانده و واژه نوشته شده در نوشتار راستين نَسك خُرده اَوستا را درون نشانه { } آورده ايم ، باشد كه روان روان نيكش شاد گردد و يادش تا هماره با ايزد مهر در پيوند.
وَرَهرام يَشت
ایزد پیروزیبزرگوار و نيكوكار و فيروزگر باد مينوي فروغ ايزدي ، وَرَهرام ايزد(= ايزد پيروزي) اَشوي پر فروغ و فيروزگر.به خشنودي اَهورامزدا – اَشِم وُهو سه(اَشويي(راستي و پاكي)، بهترين آفريده ها است، اَشويي ، خوشبختي است. خوشبختي براي كسي است كه بهترين اَشويي را خواستار باشد. 3بار خوانده مي شود) – فَروَرانِه هر گاه كه باشد. به اهورامزداي رايومند(با شكوه) و خروهمند(خردمند) ، به اَمشاسپَندان(نام هفت فرشته بزرگ، پاکان بی مرگ) ، به اَمَ(= ايزد نيرو و زیبایی) نيك پيكر و خوب رسته ، به وَرَهرام ايزد اَهورا داده و وننت(ايزد) زِبَردست ، خشنودي و يَزشن(ستايش بسيار) و نيايش و درود و ستايش باد.
{ كَردِه يكم }وَرَهرام آفريده اَهورا را مي ستاييم – پرسيد زرتشت از اَهورا مزدا ،اي اورمزد ، اي سِپَند ترين{مقدس ترين} مينو ، اي آفريننده جهان تن{دنياي جسماني} ، اي اَشو – در ميان ايزدان مينوي كدام يك افزارمندتر است؟پس اَهورا مزدا پاسخ داد؛ آنكس ، وَرَهرام آفريده اَهورا است ، اي زرتشت اِسپَنتَمان(نام نیای نهم زرتشت).به سوي او(= به سوي زرتشت) پرواز كنان آمد ، براي نخستين بار ، وَرَهرام آفريده اَهورا در كالبد باد تند زيباي اهورا داده و فَر نيك مزدا داده را با خود بياورد ، فَر مزدا داده را كه درمان بخش و نيرو افزا است.پس وَرَهرام فزون نيرومند گفت؛ در نيرو من نيرومندترينم ، در پيروزي پيروزمندترينم ، در ميان دارندگان فَر فرهمندترينم ، در نيكي من نيكترينم ، در سود سود رساننده ترينم ، در درمان من درمان بخش ترينم.من ستيزگي را درهم خواهم شكست ، ستيزگي همه دشمنان را ، دشمني همه ديوان و مردمان ، جادويان و پَريان ، كاويهاي ستمكار و كرپان ها(= پيشوايان و پارسایان{روحانیون} دروغين) را.براي شكوه و فَري كه او دارد من مي ستايم ، با سرود يَسنا ، مي ستايم وَرَهرام ايزد اَهورا داده را با زَور(آب سپند{مقدس}) ، وَرَهرام اَهورا داده را مي ستايم برابر نخستين آيين اَهورايي ، با هوم درآميخته{مخلوط} به شير با بَرسَم(گیاهی است) ، با زبان دانش ، با مانترَه(اندیشیدن) ، با گفتار ، با كردار ، با آب زَور و با واژه هاي راست گفته شده.از ميان مردان و زنان كسي كه برابر آيين راستي ، ستايشش بهتر است ، مزدا اَهورا از آن آگاه مي باشد ، اينگونه مردان و زنان را ما مي ستاييم.
{ كَردِه دوم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييم....به سوي او پرواز كنان آمد ، براي دومين بار ، وَرَهرام اَهورا داده در كالبد گاو نر زيبا ، زرد گوش و زرين شاخ كه بر شاخهاي او اَمَ(= ايزد نيرو) نيكو پيكر و بلند بالا نشسته بود. اينچنين(وَرَهرام اَهورا داده) درآمد.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه سوم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييم....به سوي او پرواز كنان آمد ، براي سومين بار ، وَرَهرام اَهورا داده در كالبد اسب سپيد{سفيد} ، زيبا با گوشهاي زرد و نوار{يراق} زرين كه بر پيشاني او اَمَ نيكو پيكر و بلند بالا نشسته بود.اينچنين(وَرَهرام اَهورا داده) آشكار شد.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه چهارم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييمبه سوي او پرواز كنان آمد ، براي چهارمين بار ، وَرَهرام اَهورا داده در كالبد شتر نيرومند ، تيز دندان ، تندرو و چَست و چالاك كه براي بردن بار و بنه مردم بكار آيد.كه در ميان(شتران) نر جفتگير نيرومند است و با گرايش{رغبت} است هنگامي كه به سوي شترهاي مادِه رو مي آورد. شتران مادِه در پناه يك چنين شتري كه داراي شانه هاي پرزور ، كوهان برجسته است ، چشمها و سرش درخشان بوده ، با شكوه و بلند بالا باشد ، بهتر نگهداري{حفظ} مي شوند.(يك شتر) روشن رنگ كه در شب تيره چشمهاي دور بين او از دور مي درخشد ، او كف سپيد{سفيد} مي پاشد ، بر زانوهاي خوب و پاهاي استوار خود ايستاده و مانند شهريار بي مانندي به هر سو مي نگرد.اينگونه او درآمد.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه پنجم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييمبه سوي او پرواز كنان آمد ، وَرَهرام اَهورا داده ، براي پنجمين بار ، در كالبد زيباي گرازي دندان گير ، نر و تيز چنگال. گرازي كه به يك نواختن{ضربت} از پا در مي آورد ، هم آورد را – فربه ، فرياد{غرش} كنان ، با چهره خالخال ، آماده ستيز و به هر سو تازان.او اينگونه آشكار شد.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه ششم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييمبه سوي او پرواز كنان بيامد ، وَرَهرام اَهورا داده ، براي ششمين بار ، در كالبد جوان پانزده ساله ، درخشنده{نوراني} ، داراي چشمهاي درخشان و پاشنه هاي كوچك و زيبا.اينگونه او آشكار شد.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه هفتم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييمبه سوي او پرواز كنان آمد ، وَرَهرام اَهورا داده ، براي هفتمين بار ، در کالبد مرغ(= شاهین)که با بالهای گشاده به پایین سرازیر می شود و (شکار را) گرفته ، از بالا او را از هم می درد. او در میان پرندگان تندترین است ،او در میان بلند پروازان ، سبک پروازترین است.در میان همه جانداران اوست که خود را از تیر پران می رهاند ، او یا هیچکس(هيچكس مانند او نمي تواند) ، اگر چه آن (تیر)خوب پرتاب شده باشد.او هنگام سپیده دم شَهپَر آراسته و پرواز می کند.در شب خوراک شب جوینده و در پگاه{صبح} خوراک پگاه جوینده(است).او در تنگه کوه ها (شَهپَر) می ساید ، در ستیغ{قله} کوه ها (شَهپَر) می ساید، او در دره ها و رودها (شَهپَر) می ساید ، در بالای درختان (شَهپَر) می ساید و به بانگ پرندگان گوش فرا می دهد.اينگونه او آشكار شد.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه هشتم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييمبه سوي او پرواز كنان آمد ، وَرَهرام اَهورا داده ، براي هشتمين بار ، در کالبد میش بزرگ زیبایی با شاخهای پیچیده.اينگونه او درآمد.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه نهم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييمبه سوي او پرواز كنان آمد ، وَرَهرام اَهورا داده ، براي نهمین بار ، در کالبد بز جنگی زیبایی با شاخهای تیز.اينگونه او آشكار شد.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه دهم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييمبه سوي او پرواز كنان آمد ، وَرَهرام اَهورا داده ، براي دهمین بار ، در کالبد مرد پرفروغ{نورانی}زیبای مزدا آفریده که یک دشنه با دسته زرین و پیراسته به زیورهای{زینتهای} گوناگون در کمر داشت.اینگونه نمایان{ظاهر} شد.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَرده یازدهم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييم که نیرو بخش ، مرگ آور ، نوسازنده ، نگهدارنده و همیشه پابرجااست.زرتشت اَشو او را ستایش کرد برای پیروزی در اندیشه ، برای پیروزی در گفتار ، برای پیروزی در کردار ، برای پیروزی در پرسش و برای پیروزی در پاسخ.به او داد وَرَهرام اَهورا داده و سرچشمه راستی زور بازو ، تندرستی ، پایداری تن و نیروی بینایی به اندازه ای که ماهی کَرَ دارد ، که در رود رنگها ، تار مویی را در ژرفای هزار بالای آدمی می تواند دید.براي فَر و شكوهي كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه دوازدهم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييم که نیرو بخش ، مرگ آور و نوسازنده و دارای آنچنان نیروی بینایی است که اسب دارد و در شب تاریک و بی ستاره ابری ،می تواند تار مویی را بر زمین افتاده ببیند و بشناسد{تمیز دهد} که آن(مو) از یال است یا از دم.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه سیزدهم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييم که نیرو بخش ، مرگ آور و نوسازنده و دارای چنان نیروی بینایی است که کرکس زرین توغ{طوق} دارد ، به اندازه ای که گوشتی را که به اندازه یک مشت باشد و در درخشندگی به مانند سوزن یااگر هم{حتی} سر سوزنی باشد ، به بازه{فاصله} نُه کشور می تواند ببیند.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَرده چهاردهم }وَرَهرام اهورا داده را مي ستاييم.پرسید زرتشت از اَهورامزدا ، ای اورمزد بزرگوار ، ای سِپَندترین{مقدس ترین} مینو ، ای آفریننده جهان تن{دنیای جسمانی} ، ای اَشو ، اگر من در{مورد} آزار مردمان آزاردهنده جای{قرار} گیرم ، چاره چیست؟پس پاسخ داد اَهورامزدا پَری از مرغ بزرگ بال وارنجن(= وارنجن) بدست آور ،ای زرتشت اِسپَنتَمان ، آن پَر را با خود داشته باش و با آن افسون دشمن را زدوده{برطرف} نما.هر کس که استخوانی که از آن مرغ نیرومند یا پَری از آن مرغ نیرومند با خود داشته باشد ، هیچ مرد نیرومندی نتواند او را شکست دهد{مغلوب نماید} یااو را بکُشد. آن(پَر) به او اَرج بسیار ، شکوه فراوان خواهد داد.آن (پَر) او را پناه بخشد. آن پَر مرغ مرغان(= وارنجن).او را کشتن نتواند سردار دشمنان و دهیوبد(= فرمانروای{سلطان} کشور) و پهلوان لشکر شکن ، اگر هم{حتی} سد تن{صد نفر} باشند. او آنان را گروهی{دستجمعی} نمی کشد ، او می کشد تنها کسی را که در برابرش{مقابلش}بایستد{قد علم کند}.همه می ترسند از دارنده پَر همانگونه که همه بداندیشان از بیم جان می ترسند از من(= اهورامزدا) از برای{به مناسبت} جوانمردی{همت} و پیروزی که در نهاد من است. آن جوانمردی و پیروزی که بزرگان خواستارند ، که بزرگ زادگان خواستارند. که کیخسرو خواستار آن بود ، که کیکاوس خواستار آن بود ،که مانند اسبی برنا(نیرومند) است ، که مانند شتری باربر(نیرومند)است ،که مانند آب ژرف برای{قابل} کشتیرانی ، (نیرومند) است.(آن جوانمردی{همت} و پیروزی)که فریدون یَل داشت ، کسي که شکست دادآژی دهاک(= اژدها / ضحاک) سه پوزه و سه سَر و شِش چشم را که بود دارای هزار شِگرد{فن}، آن دیو دروغگوی فزون زورمند ، آفت جهان راستی ، دَروَندی(چنگ اندازي)که بزرگترین دُروج(= اهریمن) او را بر پاد{ضد} جهان تن{دنیای جسمانی} و برای از میان{بین} بردن جهان اَشویی برانگیخت.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه پانزدهم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييم. بشود كه وَرَهرام ايزد ، پيرامون اين خانه را با فَر خود فرا گيرد ، همانگونه كه سيمرغ و ابرهاي پُر آب بر كوه هاي بلند سايه مي افكند.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه شانزدهم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييم. پرسید زرتشت از اَهورامزدا ، ای اورمزد بزرگوار ، ای سِپَندترین{مقدس ترین} مینو ، ای آفریننده جهان تن{دنیای جسمانی} ، ای اَشو ، كجا بهرام اَهورا داده را بنام ستايش كنند ،كجا او را نيايش كنند ، كجا به او درود فرستند.پس پاسخ داد اَهورامزدا ، هنگامي كه دو سپاه در برابر هم ايستاده انداي زرتشت اِسپیتَمان ، هر يك رزم آرايند ولي در پيكار ، نه پيروزيبهره يكي است و نه شكست بهره ديگري.چهار پَر را (در ميان دو سپاه) بيفشان. هر يك از دو سپاه كه نخست فراسِتايد(بگيرد) ، اَمَ نيك پيكر و بلند بالا و وَرَهرام اَهورا داه را ،پيروزي به او مي رسد.به اَمَ و وَرَهرام آفرين مي فرستم. به اين دو پاسبان ، به اين دو نگهبان ، به اين دو سَروَر ، (بشود كه) هر دو پرواز كنند به اينجا و آنجا ،هر دو به بالا پرواز كنند.اي زرتشت ، اين مانترا(سپندينه) را مياموز به هيچ كس ديگر ، مياموز مگر{جز} به پدر ، به پسر ، به برادر تني يا آتُربان(= موبد نگهبان آتش) ، اينها هستند سخناني نيرومند ، بسيار نيرومند ، بسيار شيوا ،بسيار پيروزي بخش ، بسيار درمان بخش{شفا دهنده}. اينها هستند سخناني كهسر پريشان را رهايي{نجات} مي دهد و نواخته{ضربت} در آن{حال} فرود آمدن را برمي گرداند.از براي{به جهت} شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه هفدهم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييم.پرسید زرتشت از اَهورامزدا ، ای اورمزد بزرگوار ، ای سپندترین{مقدس ترین} مینو ، ای آفریننده جهان تن{دنیای جسمانی} ، ای اَشو ،كيست كه در ميان رَدهاي{صفوف} آراسته رزم بههمراهي مهر و رَشن(= ايزد دادگري) رفته ، مي پرسد ، چه كسي{شخصي} پيمان شكني مي كند ، چه كسي{شخصي} از رَشن راست روي مي گرداند ،من بيماري و مرگ را به كه بدهم ، من كه توانا هستم.پس پاسخ داد اَهورامزدا – اگر مردم بِِسِتايند وَرَهرام اَهورا داده را و ستايش و نيايشي كه درخور او است ، از راه اَشويي بجاي آورند ، پس به كشور ايران نمي رسد نه لشگر بدخواه ، نه سيل و گزند{بلا} ، نه بيماري خورِه{جُزام} ،نه گردونه هاي{ارابه هاي} جنگي دشمن و نه درفشهاي برافراشته.دوباره پرسید زرتشت ، كدام است ، اي اَهورامزدا ، ستايش و نيايشي كه براي وَرَهرام اَهورا داده از راه اَشويي بايد داده شود ، كه بهترين (باشد)؟آنگاه پاسخ فرمود اَهورامزدا ، با آب زَور(آب سپند) بِِسِتايند او را مردمان{اهالي} كشور ايران ، با بَرسَم گسترده (بِِسِتايند او را)مردمان كشور ايران ، پس بِِريان كنند مردمان كشور ايران(به خواست دَهِش و نه قرباني) ، گوسپندي{گوسفندي} با رنگ سپيد{سفيد} يا رنگ خوب ديگر ولي يكرنگ.به مردم آزار نبايد از آن دَهِش{نذر} برسد ، نه به زن بدكار ، نه به مرد ناراستي كه گاتها نمي سرايد و زندگاني را برهم زند و نه كسي كه ناسازگار{مخالف} اين دين اَهورايي زرتشتي است.اگر از آن دَهِش{نذر} ، مردم آزار چاشني كند ، يا زن بدكار ، يا مرد دَروَندی(چنگ اندازي) كه گاتها نمي سُرايد و زندگاني را برهم زند ، يا كسي كه ناسازگار{مخالف} اين دين اَهورايي زرتشتي است ، پس وَرَهرام اَهورا داده مادِه درمان بخش را (از آن دَهِش{نذر}) مي گيرد.به ناگاه به سرزمين ايران سيل رو آورد ، ناگهان به كشور ايران لشگر دشمن تازيد{هجوم آورد} ، هماندم در كشور ايران كُشته مي شوند پنجاه ها سدها{صدها} ، سدها هزارها ، هزارها هزارها ، ده هزارها سد هزارها.پس گفت وَرَهرام اَهورا داده ، اي مردم ، آيا سزاوار نيست كه روان جانوران آفريده اَهورا ستايش و نيايش شود هنگامي كه ديوان ويام بوره(= تشنگي) و مردم ستاينده ديو كه خون مي ريزند و با ريختن خون (سيل) روان مي كنند.هنگامي كه ديوان ويام بوره و مردم ديو سِتا(دیو پرست) ،چوب هَوپِرِسه(= بدبو) و هيزم نَمِدكَه(= نم دار) روي آتش مي گذارند ،هنگامي كه ديوان ويام بوره و مردم ديو يَسنا پشت (چهارپا) را خم مي كنند و كمرش را مي شكنند و اندامهايشان را دراز مي كنند(= رنج{زجر} مي دهند) ، به نگر{نظر} مي آيد كه آنان مي كشند ، ولي{اما} نمي كشند(و رنج{زجر} مي دهند). هنگامي كه ديوان ويام بوره و مردم ديو يَسنا گوشهاي (چهارپا) را مي پيچانند و چشمهايشان را درمي آورند.(نشان بر کار ناشایست کُشتن جانوران(قربانی کردن)از براي{به جهت} شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه هجدهم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييم.هوم زداينده آلودگيها را مي آورم من ،هوم پيروزمند را مي آورم من ،پاسبان نيكان را مي آورم من ،نگهبان تَن را مي آورم من ،هومي كه در پيكار از بند{اسارت} مي رهاند{نجات مي دهد} مي آورم من.تا شكست دهم اين سپاه را ،تا درهم شكنم اين سپاه را ،تا پراكنده كنم سپاهي كه مرا دنبال مي كند.از براي{به جهت} شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه نوزدهم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييم.سنگ سغيره(= هُنایش{اثر} بخش) را كه پسر سالار برگيرد و ده هزار سپاهي سالار ، كه نامش نيرومند است و آن پيروزمند كه نامش نيرومند است.تا من مانند همه ايرانيان ديگر به يك پيروزي بزرگ برسم ، تا من اين سپاه را شكست دهم ، تا من اين سپاه را پراكنده سازم ،تا من اين سپاه را در هم شكنم كه مرا دنبال مي كند.از براي{به جهت} شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه بیستم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييم.(یتااَهو وَيریه{وئریه}یک)همانگونه که اَهو(= سرور هستی) برگزیده(است). همانگون{همانطور}رَتو(= رَد یا بزرگ دین) نیز از اَشویی(= راستی و پاکی)(برگزیده شده است.)بخشش وُهومن(= اندیشه نیک) از آنِ کارهای زندگانی برایمزدا(= بزرگ دانا) است.و خَشترا(= شهریاری) برای اَهورا(هستی بخش)(است) و ویژه کسی است که به دَرگوها(= نیازمندان) پناه دهد.) {یک بار خوانده می شود.}(خواستارم) نیرو از برای همه جانوران ، درود به همه جانوران ،گفتار نیک از برای همه جانوران ،پیروزی از برای همه جانوران ،خوراک از برای همه جانوران ،پوشاک از برای همه جانوران و کار از برای همه جانوران ،از برای فراوانی ما آنان را بپروران.از براي{به جهت} شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه بیستم و یکم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييم که رده های لشگر را از هم می پاشد ،که رده های لشگر را پراکنده می سازد ،که رده های لشگر را پریشان می کند ،که رده های لشگر را نابود می نماید.وَرَهرام اَهورا داده سرتاسر{کاملا}از هم می پاشد ،سرتاسر پراکنده می سازد ،سرتاسر پریشان می کند و سرتاسر نابود می نمایدرده های لشگر دیوان ، مردمان ، جادویان ، پَریان و کاویها و کرپانهای ستمکار(پيشوايان ستمكار و دروغين) را.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
{ كَردِه بیستم و دوم }وَرَهرام اَهورا داده را مي ستاييم. زیرا که وَرَهرام اَهورا دادهدستهای هولناک مردمان پیمان شکن و دستیاران آنها را از پشت می بندد ، چشمهای آنها را می پوشاند ، گوشهای آنها را کَر می کند ، پاهای آنها را از رفتن باز می دارد ، کسی نتواند پا بیرون نهد.براي شكوه و فَري كه او دارد ،از ميان مردان و زنان.
نماز باران در شیراز(یتااَهو وَيریه{وئریه}دوبار خوانده می شود} یسنمچهاَهورهه مزدا تا اوپَره تاتو ،(بهرامِ اَهوره آفريده و اوپَرَتاتتِ ِپیروزمند را درود می فرستم){اَشِم وُهو} (یک بار خوانده می شود)اَهمایی رَیِشچَه(او را فروغ و فر، او را تندرستی، او را پایداری تن، او را پیروزی تن، او را خواسته ی بسیار آسایش بخش، او را فرزندان کارآمد، او را زندگی دیرپای، او را بهترین هستی ِاَشَوَنان و روشنایی ِهمه گونه آسانی بخش)بِِرساد....

هیچ نظری موجود نیست: