۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

ديندار بودن و يا بي دين بودن

گزيده اي از كتاب" هبوط در كوير"

نه خدا آنقدر به من حماقت عطا کرد و کوتاهی نگاه و کوچکی دل، که خود را با نماز و روزه و خمس و زکات و گریه و ناله و مدح و ثنا و طهارت و نجاست و فقه و کلام و فلسفه و منطق و ریش و تسبیح و صلوات و ذکر و دعا، بر روی بالهای جبریل حس کنم و غرق توفیق و سالک پیشگام راه حقیقت وسرشار اطمینان و یقین و جامع معقول و منقول و آیت خدا و حجت اسلام و ثقه المسلمین و رسیده به علم الیقین وافتاده به عین الیقین و دانای همه ی اسرار جهان و آشنای همه ی منازل آخرت و متخصص در جغرافیای قیامت و شهردار بهشت و آرزومند حور وغلمان و نیازمند شیر و عسل و خلاصه تکیه زده بر متکای دین در قرب جوار ارحم الراحمین و موضوع رجز و تبارک الله احسن الخالقین و ... بهر حال خوب و خوش و آسوده و مطمئن و موفق و آمرزیده که دغدغه ام برای گمراهی دیگران باشد و نادانی عوام کالنعام.
و یا از آن سو روشنفکر دانشمندی شبیه مرحوم کلود برنارد که با کشف علم تازه ای درباره ی چربی چنان بادی از علم در غبغب انداخت که نزدیک بود بترکد و شیعیانش که با چند فرمول فیزیک و شیمی و با چند فرضیه ی جامعه شناسی و حدسیه ی روانشناسی، دیگر چیزی لازم نیست بدانند چون تمام هستی از صد واند عنصر است و آنها می شناسند و تمام جامعه و تاریخ بر اساس دیالکتیک طبقاتی است و آنرا می دانند و تمام اسرار وابعاد مرموز روح انسانی جلوه های وجدان نااگاه است و نشانه های عقده های سرکوفته ی جنسی که آنرا هم آموخته اند.
می بینیم که که از هر راهی که این چنین پیش گیریم چه آسوده و چه زود به سر منزل می رسیم و به همه چیز.
آنرا که حماقت دادی چه ندادی و آنرا که ندادی چه دادی؟
و می بینیم که آیت الله شدن، مومن شدن، بی دین شدن، دانشمند شدن، جامعه شناس شدن روانشناس شدن، نویسنده شدن و هنرمند شدن چه اسان هست و چقدر هم آسان!
میتوان هم به حقایق رسید و هم راه را یافت و هم به زندگی رسید وهم به خدا و هم به انسان و هم به خوشبختی و هم به نجات و دیگر چه می خواهی؟ دیگر چه مرگته؟

اینکه می گویم مسئله ی دین و بی دینی مسئله ی اساسی نیست، اینجا است. مسئله ی اساسی که در وجود و در حیات مطرح است، چه اندازه بودن و چگونه بودن و چقدر بودن آدم است
دریا بودن یا انگشتوانه بودن؟ مرغ خانگی بودن یا شاهین شکارجو بودن. انگشتوانه چه با آب زمزم پر شود چه با آب ابگوشت، چه با شیر مادر چه با شیر خشک. چه خواهد بودن؟
فرق مومن مقدس با فاسق کافر چیست؟ هیچ.
این در زندگی پیش از مرگ به دنبال چشم چرانی و شکم چرانی است و آن در زندگی پس از مرگ.
یکی در دنیا شیر و عسل و سایه ی درخت و حور غلمان سیرش می کند و نیاز دیگری ندارد و دیگری در آخرت.
اختلاف مومن و کافر از این قماش، در دین و کفر انگشتوانه ای، بر سر نوع نیاز و احساس و جنس اندیشه و روح و آنچه می جویند و می خواهند و معتقدند و ارج می نهند نیست، اختلافشان در مکان و زمان رفع این احتیاجات و رسیدن به این ایده ال ها است. اختلافشان اختلاف جغرافیایی است.
جواب هر دو به سوال " چه می جویی؟" یکی است، در جواب سوال " کجا باید جست؟" دو تا می شود!
پس حق ندارم بگویم کافر و مومن هر دو همفکرند. دین و کفر هر دو یک ایمان است و یک آرمان، اختلاف بر سر راه است و تکنیک کار!
...

دكتر علي شريعتي

هیچ نظری موجود نیست: