مهندس نادر پیمایی
از قرنها قبل، دو امپراتوری توسعه طلب و تجاوزگر روسیه و عثمانی، همسایگان مزاحم ایران بودند. كشور استثمارگر و استعمارگر انگلیس، با تصاحب شبه قارهی هند و تسلط بر اقیانوس هند و دریای مكران و خلیجفارس و سپس كشورهای افغانستان و عراق، همسایهی تحمیلی ایران شد و طی دو قرن اخیر باعث بوجود آمدن مشكلات و مسایل و مصائب زیادی برای ایران گردید.
هر سه كشور در جهت مطالع سیاسی و اقتصادی، چونان لاشخوران، به جان ایران افتادند و هر یك قسمتی از خاك ایران را تصرف كردند. روسیه، قفقاز، خوارزم و فرارود را ضمیمهی خاك خود كرد و عثمانی، دیاریكرو موصول و كركوك و سلیمانیه را و انگلیس، افغانستان و بلوچستان شرقی و بحرین را ضمیمه متصرفات خود نمودند.
افزودن بر تجاوزات اراضی، امپراتوری روس و انگلیس، به تدریج امتیارات سیاسی و اقتصادی و نظامی زیادی را با زور و جنگ، به دست آوردند. به طوری كه حكومت و استقلال ایران یك اسم بیمسمایی پیش نبود. انگلستان در جهت حفظ منافع خود، همیشه در فكر جلوگیری از نفوذ بیشتر روس و عثمانی به مناطق جنوبی و جنوب شرقی ایران و خلیجفارس و شبه قاره هند بود. روسیه و عثمانی، هر دو در صدد تصرف آذربایجان بوده و به عناوین مختلف بارها به آن منطقه لشگركشی كرده و دست به قتل و غارت زدهاند. دولت عثمانی، با وجود اشتراك مذهب، كوچكترین رحمی به مردم آذربایجان نكرد و همهگونه ظلم و ستم در حق مردم مسلمان و همسایه خود روا داشت. با وجود چنان سوابق تلخ تاریخی، ملت ایران و به خصوص مردم آذربایجان حق دارند كه تركان عثمانی دیروز و پانتوركیستهای امروز را، دشمنان قسمخورده و آشتی ناپذیر خود بدانند.
بعد از خاتمه جنگ جهانی اول، امپراتوریهای جبار و ستمگر روسیه تزاری و عثمانی از بین رفت ولی متاسفانه به جای آنها، دو دولت كمونیست شوروی و پانتوركیست تركیه به وجود آمدند كه این دو دولت جدیدالتاسیس هم از لحاظ داشتن نظر سوء نسبت به ایران، كمتر از اسلاف خود نبودند.
با شروع جنگ جهانی دوم، ارتش شوروی مناطق شمالی ایران از جمله آذربایجان را متصرف شد و در سال 1324، حكومت صددرصد دست نشانده خود در آذربایجان را به روی كار آورد. حریف و رقیب ضعیف (تركیه) هم با تبلیغ عقاید پانتوركیزم، در پی به دست آوردن متحدانی، میان ترك زبان و از جمله آذربایجان ایران بود.
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تعدادی از كشورها از جمله جمهوری آذربایجان (اران سابق) از زنجیر اسارت بلشویسم آزاد شد و استقلال خودر ا به دست آوردند. ملت ایران مخصوصا ما آذربایجانیها از این كه میدیدیم خواهران و برادران دیرینه ما بعد از سالیان دراز، از زیر یوغ استعمار رها شدهاند، خوشحال بودیم و در این میان، دول غرب به عنوان میراث خواران، ملتها و كشورهای آزاد شده از چنگال كمونیست را تحت تسلط خود گرفتند و دست به طرح و اجرای نقشههایی در منطقه زدند . از جمله، موضوع تجزیهی آذربایجان را ( متاسفانه با حمایت دو همسایه كشورمان یعنی جمهوری آذربایجان و تركیه) عنوان كردند. تقریبا از سال 1992 به بعد در اروپا و آمریكا و كانادا دستههایی به نام آذربایجانی به راه افتادند و یا عنوان كردن این كه آذربایجانی « ترك نژاد» است؟! و یا ملت ایران نسبتی ندارد و چون قرنها تحت تسلط و ستم فارسها قرار گرفته، پس حالا میخواهد آزاد و مستقل باشد، با تشكیل كنفرانسها و سمینارها تحت عناوین بررسی مسایل مربوط به هویت قومی و یا حق خلقها در تعیین سرنوشت خود و اختیار انتخاب نوع حكومت و یا خودمختاری و ... را مطرح كردند.
متعاقب آن، در مورد آذربایجان و نژاد و زبان مردم آن خطه، مطالب نادرست زیادی منتشر كردند. یكی از این دست مقالات، به قلم یك نفر آذربایجانی است تحت عنوان:
« به آذربایجانی ترك گفتن، خیانت به ایران نیست»
گویا این مقاله در جواب نوشتهای است تحت عنوان:
« ترك گفتن به آذربایجانیها، خیانت است به ایران»
نویسنده با اشاره به عنوان و جمله فوق، ظاهرا با تعجب و یا تمسخر چنین نوشته:
« این از آن حرفهای نژادپرستانه خالص است!»
لازم میدانم مطالب زیر را با نویسنده مقاله در میان بگذارم:
ای هم زبان و هم ولایتی و هم وطن گرامی، با توجه به صدها دلیل و مدرك و تجارب تلخ گذشته، فكر نمیفرمایید كه به آذربایجانی ترك گفتن، افزون بر تحریف تاریخ و قلب واقعیت، به نحوی آب در آسیاب دشمنان ایران و ایرانی ریختن است. آیا تصور میكنید كه ایجاد تفرقه میان مردم آذربایجان با سایر اقوام ایرانی كه دارای فرهنگ و تاریخ مشترك بوده و قرنهاست با یكدیگر زندگی كردهاند، به هر صورت و دلیلی كه باشد، نهایتا در جهت خواست و نظر بیگانگان و به نفع آنها نیست؟ آیا آتشهایی كه در گوشه و كنار جهان تحت عناوین اختلاف قومی و نژادی و زبانی و مذهبی برافروخته شده و یا برافروخته میشود، نباید برای ما هشداردهنده و آموزنده و درس عبرتی باشد؟!
نویسنده در قسمتی از نوشته خود چنین بیان فرموده:
« اگر هویت اصلی مردم و یا ملتی را جعل كنیم، خطر تجزیه و فروپاشی بوجود خواهد آمد.»
برادر واقعا گل گفتی، نه تنها من آذربایجانی بلكه اكثریت قریب به اتفاق ملت ایران با این نظر شما صددرصد موافقیم. بنا به همین گفته و استدلال شما، گروهی به آذربایجانی، به نادرست و به غلط و سوء نظر « ترك» میگویند. چون، جعل هویت اصلی است، پس خیانت به ایران است، چطور بیگانگان و یا عدهای دانسته و عمدا و عدهای ندانسته و سهوا به آذربایجانی نسبت نژاد ترك و یا اسم ترك را میدهند، آن حرفها « نژادپرستانه خالص» نیست! ولی وقتی یك آذربایجانی به دفاع از اسم و هویت و ملیت خود برمیخیزد، سخن او « نژادپرستانه خالص» میشود !! به او القاب شوونیست و فاشیست و نژادپرست و نوكر فارس داده میشود !!
نویسنده، در جای دیگر چنین مرقوم فرموده:
« شاید برخی را عقیده بر این باشد كه به جای تركان ایران از لفظ آذربایجانیهای ایران و یا آذریهای ایران استفاده بكنیم بهتر باشد، در این صورت اولا ترك زبانان سایر نقاط ایران را از یاد میبریم، ثانیا كردهای ایرانی ساكن آذربایجان را كه در نقاط گوناگون آذربایجان زندگی میكنند جزو تركان ایران حساب كردهایم.»
استدلال عجیب و قیاس و مثال غریبی است!!
اولا در تمام اسناد و كتابهای تاریخی نام منطقه آذربایجان با نامهای ماد كوچك، آتورپاتكان، آذربایگان و بالاخره آذربایجان ثبت شده.
ثانیا طبق آن چه قرنها معمول بوده مردم ساكن یك منطقه را یا با اسم آن منطقه نامیدهاند، مانند خراسانی، كرمانی، یزدی و یا اسم قوم به آن منطقه داده شده مثل (بلوچ) بلوچستان، (كرد) كردستان، (گیلك) گیلان و غیره ولی در هیچ زمانی و تحت هیچ شرایطی چنین نامگذاری باعث فراموش شدن گروهها و اقوامی كه در نقاط دیگر ایران زندگی میكردهاند نشده است، معلوم نیست به چه سبب اگر مردم آذربایجان را با انتساب به سرزمین خودشان آذربایجانی بنامیم، این مردم به مرض فراموشی گرفتار میشوند؟!
ثالثا كدام استان و منطقه را در ایران و یا در سایر نقاط جهان سراغ دارید كه اقوام دیگر در آن منطقه زندگی نكنند؟ در آذربایجان تنها كردها نیستند كه زندگی میكنند . بلكه گیلانی، آسوری، شیرازی،ارمنی، تهرانی و غیره هم در آن جا ساكن میباشند و همچنین در همه استانهای ایران از جمله در تهران عده كثیری آذربایجانی ساكناند و این امر هم تاكنون هیچ مشكلی برای هیچكس و یا گروه و یا قومی ایجاد نكرده است ...
از صدها نویسنده و ادیب و شاعر آذربایجانی مثل نظامی گنجوی، اوحدی مراغهای، خاقانی شروانی، طرزی افشار ارومی، قطران و همام و صائب تبریزی، عبدالحریم طالبوف، زینالعابدین تقیاوف، میرزا عبدالرحیم خلخالی، میرزا یحیا ارومی، میرزا فتحعلی آخوندزاده و ... چند نفر را سرغ دارید كه آثارشان را به زبان تركی نوشته باشند؟ از هزاران كتاب و نشریه كه قبل از حكومت رضاشاه در آذربایجان منتشر شده، چند عدد به زبان تركی است؟
چه عاملی باعث شده كه آذربایجانی همیشه خود را ایرانی و زبان فارسی را زبان ملی و زبان مشترك بین خود با سایر اقوام ایرانی دانسته و میداند؟
هم ولایتی گرامی، من هم مثل شما آذربایجانیم كه با تمام وجودم به زبان مادریم (تركی) و به تمام سنن و عادات و آداب قومی و محلیام عشق می ورزم، و اگر علاقه و وابستگی من به زادگاهم و زبان مادریم، بیشتر از شما نباشد به تحقیق كمتر از شما نیست. ولی فراموش نكنیم قبل از این كه من و شما ترك زبان بشویم، آذری زبان بودیم و تقریبا تا پنج قرن قبل، زبان رایج مردم آذربایجان زبان آذری بود كه ریشه فارسی و سابقه تاریخی دارد و هنوز هم در بعضی نقاط آذربایجان نشانههای آن وجود دارد.
ما ملتی بودیم كه در محدوده فلات ایران متشكل از اقوام مختلف كه از زمان تشكیل دولتهای ماد و پارس تا حمله تازیان و اقوام ترك و مغول، حداقل 1500 سال دارای سابقه فرهنگ و تمدن بودیم. نیاكان ما با برپایی دولت بزرگی از رود سیحون تا مصر و از جبال ارال تا اقیانوس هند و دریای عمان وخلیجفارس با اعتقاد به اندیشه نیك، گفتار نیك، رفتار نیك و صدور منشور حقوق بشر بر صدها ملت و قوم و قبیله از نژادها و ادیان مختلف حكومت كردهاند. آیا چنان ملتی با آن همه كثرت نفوس و تاریخ و تمدن، با هجوم اقوام چادرنشین بیابانگرد ترك و مغول، تماما از صحنهی تاریخ نیست و نابود شدند؟! پس به آذربایجانی ترك گفتن خطاست. چون صددرصد ریشه سیاسی داشته و دارد و به وسیله بیگانگان برای ایجاد تفرقه طرحریزی شده، بنابراین:
به آذربایجانی ترك گفتن خیانت به ایران است.
منبع:http://azeryariaii.blogfa.com
از قرنها قبل، دو امپراتوری توسعه طلب و تجاوزگر روسیه و عثمانی، همسایگان مزاحم ایران بودند. كشور استثمارگر و استعمارگر انگلیس، با تصاحب شبه قارهی هند و تسلط بر اقیانوس هند و دریای مكران و خلیجفارس و سپس كشورهای افغانستان و عراق، همسایهی تحمیلی ایران شد و طی دو قرن اخیر باعث بوجود آمدن مشكلات و مسایل و مصائب زیادی برای ایران گردید.
هر سه كشور در جهت مطالع سیاسی و اقتصادی، چونان لاشخوران، به جان ایران افتادند و هر یك قسمتی از خاك ایران را تصرف كردند. روسیه، قفقاز، خوارزم و فرارود را ضمیمهی خاك خود كرد و عثمانی، دیاریكرو موصول و كركوك و سلیمانیه را و انگلیس، افغانستان و بلوچستان شرقی و بحرین را ضمیمه متصرفات خود نمودند.
افزودن بر تجاوزات اراضی، امپراتوری روس و انگلیس، به تدریج امتیارات سیاسی و اقتصادی و نظامی زیادی را با زور و جنگ، به دست آوردند. به طوری كه حكومت و استقلال ایران یك اسم بیمسمایی پیش نبود. انگلستان در جهت حفظ منافع خود، همیشه در فكر جلوگیری از نفوذ بیشتر روس و عثمانی به مناطق جنوبی و جنوب شرقی ایران و خلیجفارس و شبه قاره هند بود. روسیه و عثمانی، هر دو در صدد تصرف آذربایجان بوده و به عناوین مختلف بارها به آن منطقه لشگركشی كرده و دست به قتل و غارت زدهاند. دولت عثمانی، با وجود اشتراك مذهب، كوچكترین رحمی به مردم آذربایجان نكرد و همهگونه ظلم و ستم در حق مردم مسلمان و همسایه خود روا داشت. با وجود چنان سوابق تلخ تاریخی، ملت ایران و به خصوص مردم آذربایجان حق دارند كه تركان عثمانی دیروز و پانتوركیستهای امروز را، دشمنان قسمخورده و آشتی ناپذیر خود بدانند.
بعد از خاتمه جنگ جهانی اول، امپراتوریهای جبار و ستمگر روسیه تزاری و عثمانی از بین رفت ولی متاسفانه به جای آنها، دو دولت كمونیست شوروی و پانتوركیست تركیه به وجود آمدند كه این دو دولت جدیدالتاسیس هم از لحاظ داشتن نظر سوء نسبت به ایران، كمتر از اسلاف خود نبودند.
با شروع جنگ جهانی دوم، ارتش شوروی مناطق شمالی ایران از جمله آذربایجان را متصرف شد و در سال 1324، حكومت صددرصد دست نشانده خود در آذربایجان را به روی كار آورد. حریف و رقیب ضعیف (تركیه) هم با تبلیغ عقاید پانتوركیزم، در پی به دست آوردن متحدانی، میان ترك زبان و از جمله آذربایجان ایران بود.
بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، تعدادی از كشورها از جمله جمهوری آذربایجان (اران سابق) از زنجیر اسارت بلشویسم آزاد شد و استقلال خودر ا به دست آوردند. ملت ایران مخصوصا ما آذربایجانیها از این كه میدیدیم خواهران و برادران دیرینه ما بعد از سالیان دراز، از زیر یوغ استعمار رها شدهاند، خوشحال بودیم و در این میان، دول غرب به عنوان میراث خواران، ملتها و كشورهای آزاد شده از چنگال كمونیست را تحت تسلط خود گرفتند و دست به طرح و اجرای نقشههایی در منطقه زدند . از جمله، موضوع تجزیهی آذربایجان را ( متاسفانه با حمایت دو همسایه كشورمان یعنی جمهوری آذربایجان و تركیه) عنوان كردند. تقریبا از سال 1992 به بعد در اروپا و آمریكا و كانادا دستههایی به نام آذربایجانی به راه افتادند و یا عنوان كردن این كه آذربایجانی « ترك نژاد» است؟! و یا ملت ایران نسبتی ندارد و چون قرنها تحت تسلط و ستم فارسها قرار گرفته، پس حالا میخواهد آزاد و مستقل باشد، با تشكیل كنفرانسها و سمینارها تحت عناوین بررسی مسایل مربوط به هویت قومی و یا حق خلقها در تعیین سرنوشت خود و اختیار انتخاب نوع حكومت و یا خودمختاری و ... را مطرح كردند.
متعاقب آن، در مورد آذربایجان و نژاد و زبان مردم آن خطه، مطالب نادرست زیادی منتشر كردند. یكی از این دست مقالات، به قلم یك نفر آذربایجانی است تحت عنوان:
« به آذربایجانی ترك گفتن، خیانت به ایران نیست»
گویا این مقاله در جواب نوشتهای است تحت عنوان:
« ترك گفتن به آذربایجانیها، خیانت است به ایران»
نویسنده با اشاره به عنوان و جمله فوق، ظاهرا با تعجب و یا تمسخر چنین نوشته:
« این از آن حرفهای نژادپرستانه خالص است!»
لازم میدانم مطالب زیر را با نویسنده مقاله در میان بگذارم:
ای هم زبان و هم ولایتی و هم وطن گرامی، با توجه به صدها دلیل و مدرك و تجارب تلخ گذشته، فكر نمیفرمایید كه به آذربایجانی ترك گفتن، افزون بر تحریف تاریخ و قلب واقعیت، به نحوی آب در آسیاب دشمنان ایران و ایرانی ریختن است. آیا تصور میكنید كه ایجاد تفرقه میان مردم آذربایجان با سایر اقوام ایرانی كه دارای فرهنگ و تاریخ مشترك بوده و قرنهاست با یكدیگر زندگی كردهاند، به هر صورت و دلیلی كه باشد، نهایتا در جهت خواست و نظر بیگانگان و به نفع آنها نیست؟ آیا آتشهایی كه در گوشه و كنار جهان تحت عناوین اختلاف قومی و نژادی و زبانی و مذهبی برافروخته شده و یا برافروخته میشود، نباید برای ما هشداردهنده و آموزنده و درس عبرتی باشد؟!
نویسنده در قسمتی از نوشته خود چنین بیان فرموده:
« اگر هویت اصلی مردم و یا ملتی را جعل كنیم، خطر تجزیه و فروپاشی بوجود خواهد آمد.»
برادر واقعا گل گفتی، نه تنها من آذربایجانی بلكه اكثریت قریب به اتفاق ملت ایران با این نظر شما صددرصد موافقیم. بنا به همین گفته و استدلال شما، گروهی به آذربایجانی، به نادرست و به غلط و سوء نظر « ترك» میگویند. چون، جعل هویت اصلی است، پس خیانت به ایران است، چطور بیگانگان و یا عدهای دانسته و عمدا و عدهای ندانسته و سهوا به آذربایجانی نسبت نژاد ترك و یا اسم ترك را میدهند، آن حرفها « نژادپرستانه خالص» نیست! ولی وقتی یك آذربایجانی به دفاع از اسم و هویت و ملیت خود برمیخیزد، سخن او « نژادپرستانه خالص» میشود !! به او القاب شوونیست و فاشیست و نژادپرست و نوكر فارس داده میشود !!
نویسنده، در جای دیگر چنین مرقوم فرموده:
« شاید برخی را عقیده بر این باشد كه به جای تركان ایران از لفظ آذربایجانیهای ایران و یا آذریهای ایران استفاده بكنیم بهتر باشد، در این صورت اولا ترك زبانان سایر نقاط ایران را از یاد میبریم، ثانیا كردهای ایرانی ساكن آذربایجان را كه در نقاط گوناگون آذربایجان زندگی میكنند جزو تركان ایران حساب كردهایم.»
استدلال عجیب و قیاس و مثال غریبی است!!
اولا در تمام اسناد و كتابهای تاریخی نام منطقه آذربایجان با نامهای ماد كوچك، آتورپاتكان، آذربایگان و بالاخره آذربایجان ثبت شده.
ثانیا طبق آن چه قرنها معمول بوده مردم ساكن یك منطقه را یا با اسم آن منطقه نامیدهاند، مانند خراسانی، كرمانی، یزدی و یا اسم قوم به آن منطقه داده شده مثل (بلوچ) بلوچستان، (كرد) كردستان، (گیلك) گیلان و غیره ولی در هیچ زمانی و تحت هیچ شرایطی چنین نامگذاری باعث فراموش شدن گروهها و اقوامی كه در نقاط دیگر ایران زندگی میكردهاند نشده است، معلوم نیست به چه سبب اگر مردم آذربایجان را با انتساب به سرزمین خودشان آذربایجانی بنامیم، این مردم به مرض فراموشی گرفتار میشوند؟!
ثالثا كدام استان و منطقه را در ایران و یا در سایر نقاط جهان سراغ دارید كه اقوام دیگر در آن منطقه زندگی نكنند؟ در آذربایجان تنها كردها نیستند كه زندگی میكنند . بلكه گیلانی، آسوری، شیرازی،ارمنی، تهرانی و غیره هم در آن جا ساكن میباشند و همچنین در همه استانهای ایران از جمله در تهران عده كثیری آذربایجانی ساكناند و این امر هم تاكنون هیچ مشكلی برای هیچكس و یا گروه و یا قومی ایجاد نكرده است ...
از صدها نویسنده و ادیب و شاعر آذربایجانی مثل نظامی گنجوی، اوحدی مراغهای، خاقانی شروانی، طرزی افشار ارومی، قطران و همام و صائب تبریزی، عبدالحریم طالبوف، زینالعابدین تقیاوف، میرزا عبدالرحیم خلخالی، میرزا یحیا ارومی، میرزا فتحعلی آخوندزاده و ... چند نفر را سرغ دارید كه آثارشان را به زبان تركی نوشته باشند؟ از هزاران كتاب و نشریه كه قبل از حكومت رضاشاه در آذربایجان منتشر شده، چند عدد به زبان تركی است؟
چه عاملی باعث شده كه آذربایجانی همیشه خود را ایرانی و زبان فارسی را زبان ملی و زبان مشترك بین خود با سایر اقوام ایرانی دانسته و میداند؟
هم ولایتی گرامی، من هم مثل شما آذربایجانیم كه با تمام وجودم به زبان مادریم (تركی) و به تمام سنن و عادات و آداب قومی و محلیام عشق می ورزم، و اگر علاقه و وابستگی من به زادگاهم و زبان مادریم، بیشتر از شما نباشد به تحقیق كمتر از شما نیست. ولی فراموش نكنیم قبل از این كه من و شما ترك زبان بشویم، آذری زبان بودیم و تقریبا تا پنج قرن قبل، زبان رایج مردم آذربایجان زبان آذری بود كه ریشه فارسی و سابقه تاریخی دارد و هنوز هم در بعضی نقاط آذربایجان نشانههای آن وجود دارد.
ما ملتی بودیم كه در محدوده فلات ایران متشكل از اقوام مختلف كه از زمان تشكیل دولتهای ماد و پارس تا حمله تازیان و اقوام ترك و مغول، حداقل 1500 سال دارای سابقه فرهنگ و تمدن بودیم. نیاكان ما با برپایی دولت بزرگی از رود سیحون تا مصر و از جبال ارال تا اقیانوس هند و دریای عمان وخلیجفارس با اعتقاد به اندیشه نیك، گفتار نیك، رفتار نیك و صدور منشور حقوق بشر بر صدها ملت و قوم و قبیله از نژادها و ادیان مختلف حكومت كردهاند. آیا چنان ملتی با آن همه كثرت نفوس و تاریخ و تمدن، با هجوم اقوام چادرنشین بیابانگرد ترك و مغول، تماما از صحنهی تاریخ نیست و نابود شدند؟! پس به آذربایجانی ترك گفتن خطاست. چون صددرصد ریشه سیاسی داشته و دارد و به وسیله بیگانگان برای ایجاد تفرقه طرحریزی شده، بنابراین:
به آذربایجانی ترك گفتن خیانت به ایران است.
منبع:http://azeryariaii.blogfa.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر