۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

زندگي يعني چه؟

http://www.harding.edu/photos/HUGphotos/images/HUG%20slide%201.jpg
شب آرامي بود
مي روم در ايوان، تا بپرسم از خود
زندگي يعني چه؟
مادرم سيني چايي در دست
گل لبخندي چيد ،هديه اش داد به من
خواهرم تکه ناني آورد ، آمد آنجا
لب پاشويه نشست
پدرم دفتر شعري آورد، تکه بر پشتي داد
شعر زيبايي خواند ، و مرا برد، به آرامش زيباي يقين
با خودم مي گفتم
زندگي، راز بزرگي است که در ما جاريست
زندگي فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنيا جاريست
زندگي ، آبتني کردن در اين رود است
وقت رفتن به همان عرياني که به هنگام ورود آمده ايم
دست ما در کف اين رود به دنبال چه مي گردد؟
هيچ . . .
زندگي ، وزن نگاهي است که در خاطره ها مي ماند
شايد اين حسرت بيهوده که بر دل داري
شعله گرمي اميد تو را ، خواهد کشت
زندگي درک همين اکنون است
زندگي شوق رسيدن به همان
فردايي است ، که نخواهد آمد
تو نه در ديروزي ، و نه در فردايي
ظرف امروز ، پر از بودن توست
شايد اين خنده که امروز ، دريغش کردي
آخرين فرصت همراهي با ، اميد است
زندگي ياد غريبي است که در سينه خاک ،
به جا مي ماند
زندگي ، سبزترين آيه ، در انديشه برگ
زندگي ، خاطر دريايي يک قطره ، در آرامش رود
زندگي ، حس شکوفايي يک مزرعه ، در باور بذر
زندگي ، باور درياست در انديشه ماهي ، در تنگ
زندگي ، ترجمه روشن خاک است ، در آيينه عشق
زندگي ، فهم نفهميدن هاست
زندگي ، پنجره اي باز، به دنياي وجود
تا که اين پنجره باز است ، جهاني با ماست
آسمان ، نور ، خدا ، عشق ، سعادت با ماست
فرصت بازي اين پنجره را دريابيم
در نبنديم به نور ، در نبنديم به آرامش پر مهر نسيم
پرده از ساحت دل برگيريم
رو به اين پنجره، با شوق، سلامي بکنيم
زندگي ، رسم پذيرايي از تقدير است
وزن خوشبختي من ، وزن رضايتمندي ست
زندگي ، شايد شعر پدرم بود که خواند
چاي مادر ، که مرا گرم نمود
نان خواهر ، که به ماهي ها داد
زندگي شايد آن لبخندي ست ، که دريغش کرديم
زندگي زمزمه پاک حيات ست ، ميان دو سکوت
زندگي ، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما ، تنهايي ست
من دلم مي خواهد
قدر اين خاطره را دريابيم.

هیچ نظری موجود نیست: