کم نیستند کسانی که می پرسند اگر تونسی ها به خیابان ها نیامده بودند در این لحظات مردم مصر به جای آن که در میدان تحریر گرد آمده باشند در خانه های خود به تماشای سریال های پر بیننده مشغول بودند. اما اکنون قلب مصر در میدان تحریر می تپد و حتی آنان که خاموش هستند به این میدان و دو سوی معادله قدرت چشم دوخته اند.
مصر در قرن پیش برای جهان عرب که نمی توانست از کابوس تولد اسراییل رها شود، الگو ساخت. هم در تئوری و هم در عمل. در تئوری اخوان المسلمین اولین الگوی حکومت اسلامی را ارائه کردند و در عرصه عمل جمال عبدالناصر حرف های آتشین زد و دست به کار جنگ شد. آن روزها همه راه ها به قاهره ختم می شد. او تجسم قهرمان گمشده اعراب شده بود. رییس حتی زمانی که در سال ۱۹۶۷ جنگ را باخت، به قدرت بازگردانده شد. برایش شعر سرودند و هورا کشیدند. قهرمان جنگ باخته، قلب تپنده جهان عرب بود. و رویای زنده. رویایی که کابوس غرب بود. اما قهرمان برای شرق هم برگ برنده بود. او بود که شوروی را قانع کرد برای مصریان سد بنا کند. سد آسوان، آروزی مصریان برای توسعه کشاورزی که هرگز برآورده نشد. قهرمان که می خواست همه کشورهای عربی را متحد سازد تنها یک هنر به خرج داد. یک ارتش ساخت و حتی گناه شکست آن را شخصا به عهده گرفت تا ارتش در امان بماند. قهرمان وقتی مرد هزاران مستشار شوروی در حال تجهیز ارتش مصر بودند. محمد انورسادات جانشین او باید صحرای سینا را پس می گرفت. برای مصریان این بخش از وطن شان تاریخ بود و هویت. سادات برآمده از ارتش بود بی آن که از جاذبه ناصر برخوردار باشد. اما بخت یارش شد و جنگ ۱۹۷۳ را برد. زود هم عقب نشست و پیشنهاد صلح را پذیرفت. او بر خلاف ناصر می دانست که نمی تواند نقش اول را در منطقه ایفا کند و ارتش مصر جز همان چند روز توان ادامه جنگ را ندارد. سادات اما صلح را هم برد. حتی جایزه صلح نوبل را هم برد. او با انتخاب صلح با اسراییل نه تنها از اردوی شرق بیرون آمد بلکه راه مصر را از چپ به راست تغییر داد. گناهی که انقلابیون اسلام گرا هرگز بر او نبخشیدند.
ترور سادات ثابت کرد که اخوان المسلمین در همه این سال ها و پس از انقلاب ایران نه تنها به عمل گرایی گراییده اند بلکه نسل جوان آنان با نام جهاد اسلامی تا ارتش مصر نفوذ کرده است. حسنی مبارک در چنین شرایطی قدرت را به دست گرفت. او انتخاب ناگزیر بود. نه مثل ناصر بود و نه مثل سادات اما بودنش برای غرب که در شوک انقلاب ایران بود، سدی بود که می توانست جهان عرب را در برابر این امواج ناشناس و عوام گرا محافظت کند.
دوران مبارک دوران پایان ایدئولوژی ها هم بود. او حتی موفق شد که اخوان المسلمین را به دوری از جهاد اسلامی و این سازمان را به ترک مبارزه مسلحانه وادار کند.
مصر دوران مبارک برای غرب صف مقدم مبارزه بود. مبارک در جنگ لبنان نقش متعادل کننده ایفا کرد. او بود که به عربستان سعودی فرصت داد تا به قدرت دلارهای نفتی، نقش برادر بزرگتر را ایفا کند. او بود که از صلح فلسطینیان با اسراییل حمایت کرد. بخت یارش بود که در همه این دوران، غرب بهتر از او برای مصر نیافته بود. اما اکنون آن همه فرصت به تهدید تبدیل شده است. همه منتقدانش بر محور مخالفت با او گرد آمده اند.
همه می گویند «رییس برو!»
اما همه نمی گویند پس از او چه کسی بر این روح جهان عرب حکومت خواهد کرد؟ اخوان المسلین که از البرادعی برای سخنگویی استفاده کرده و خویشتنداری ارتش مصر را ستوده اند. مبارک می گوید که دیگر نامزد انتخابات ریاست جمهوری نخواهد شد و پسرش نیز صریحا نامزدی خود را رد کرده است. اما معترضان به خانه هایشان باز نمی گردند. آنان استعفای بی قید و شرط را می خواهند و همین برای دولتمردان مصری هراس ایجاد می کند. پذیرش چنین شرطی به مثابه فروپاشی همه ساختارهای سنتی قدرت است و تردیدی نیست که در صورت برگزاری انتخابات فوری تندروها پیروز خواهند شد. وحشتی که فعالان سیاسی سکولار مصر از آن به عنوان «موج ریشوها » یاد می کنند. حتی هراس ندارند که بگویند که «مصر، ایران نخواهد شد.»
هر چند معترضان رسانه ها را تسخیر کرده اند اما در میان آنان زنان به چشم نمی خورند. در حالی که اینترنت متوقف شده، شبکه ای از هواداران اخوان مسئولیت ارسال پیام ها را به عهده گرفته اند. در واقع ارتش با اتخاذ سکوت به معترضان فرصت داده تا خواسته های خود را بگویند. آنان باید به روش عربی به نهضت الکفایه، کفایت کنند. اصلاح در چارچوب قانون اساسی و احترام به تعهدات بین المللی مصر نسبت به جامعه جهانی. گامی فراتر از این ارتش را از سکوت خارج کرده و به سرکوب و مهار وادار خواهد کرد. میشل سلیمان که قرار شده، مسئول دوره گذار باشد نمی تواند با کسانی که برای گفت و گو شرط گذاشته اند، مذاکره کند.
اما این همه هم نمی تواند موجب نادیده گرفتن اشتباه ها و خطاهای فاحش و فساد سیاسی دوران ۳۰ ساله مبارک باشد. مشروط بر آن که مصریان ارزش حرکت گام به گام را درک کرده باشند. و در این راه دشوار از گفتمان انقلاب عبور کنند. وظیفه دشواری که روشنفکران مصری در این لحظات تاریخی به عهده دارند. اگر این شرایط قدر دانسته شود جهان عرب می تواند امیدوار باشد که راه ترکیه انحصاری نیست و آنان هم می توانند در این را گام بردارند. اما اگر راه ها به دخالت ارتش منجر شود در آن صورت باید به راه الجزایر بروند. اما تردیدی نیست که حتی اخوان هم نمی خواهد به هر راهی برود.
مصر در قرن پیش برای جهان عرب که نمی توانست از کابوس تولد اسراییل رها شود، الگو ساخت. هم در تئوری و هم در عمل. در تئوری اخوان المسلمین اولین الگوی حکومت اسلامی را ارائه کردند و در عرصه عمل جمال عبدالناصر حرف های آتشین زد و دست به کار جنگ شد. آن روزها همه راه ها به قاهره ختم می شد. او تجسم قهرمان گمشده اعراب شده بود. رییس حتی زمانی که در سال ۱۹۶۷ جنگ را باخت، به قدرت بازگردانده شد. برایش شعر سرودند و هورا کشیدند. قهرمان جنگ باخته، قلب تپنده جهان عرب بود. و رویای زنده. رویایی که کابوس غرب بود. اما قهرمان برای شرق هم برگ برنده بود. او بود که شوروی را قانع کرد برای مصریان سد بنا کند. سد آسوان، آروزی مصریان برای توسعه کشاورزی که هرگز برآورده نشد. قهرمان که می خواست همه کشورهای عربی را متحد سازد تنها یک هنر به خرج داد. یک ارتش ساخت و حتی گناه شکست آن را شخصا به عهده گرفت تا ارتش در امان بماند. قهرمان وقتی مرد هزاران مستشار شوروی در حال تجهیز ارتش مصر بودند. محمد انورسادات جانشین او باید صحرای سینا را پس می گرفت. برای مصریان این بخش از وطن شان تاریخ بود و هویت. سادات برآمده از ارتش بود بی آن که از جاذبه ناصر برخوردار باشد. اما بخت یارش شد و جنگ ۱۹۷۳ را برد. زود هم عقب نشست و پیشنهاد صلح را پذیرفت. او بر خلاف ناصر می دانست که نمی تواند نقش اول را در منطقه ایفا کند و ارتش مصر جز همان چند روز توان ادامه جنگ را ندارد. سادات اما صلح را هم برد. حتی جایزه صلح نوبل را هم برد. او با انتخاب صلح با اسراییل نه تنها از اردوی شرق بیرون آمد بلکه راه مصر را از چپ به راست تغییر داد. گناهی که انقلابیون اسلام گرا هرگز بر او نبخشیدند.
ترور سادات ثابت کرد که اخوان المسلمین در همه این سال ها و پس از انقلاب ایران نه تنها به عمل گرایی گراییده اند بلکه نسل جوان آنان با نام جهاد اسلامی تا ارتش مصر نفوذ کرده است. حسنی مبارک در چنین شرایطی قدرت را به دست گرفت. او انتخاب ناگزیر بود. نه مثل ناصر بود و نه مثل سادات اما بودنش برای غرب که در شوک انقلاب ایران بود، سدی بود که می توانست جهان عرب را در برابر این امواج ناشناس و عوام گرا محافظت کند.
دوران مبارک دوران پایان ایدئولوژی ها هم بود. او حتی موفق شد که اخوان المسلمین را به دوری از جهاد اسلامی و این سازمان را به ترک مبارزه مسلحانه وادار کند.
مصر دوران مبارک برای غرب صف مقدم مبارزه بود. مبارک در جنگ لبنان نقش متعادل کننده ایفا کرد. او بود که به عربستان سعودی فرصت داد تا به قدرت دلارهای نفتی، نقش برادر بزرگتر را ایفا کند. او بود که از صلح فلسطینیان با اسراییل حمایت کرد. بخت یارش بود که در همه این دوران، غرب بهتر از او برای مصر نیافته بود. اما اکنون آن همه فرصت به تهدید تبدیل شده است. همه منتقدانش بر محور مخالفت با او گرد آمده اند.
همه می گویند «رییس برو!»
اما همه نمی گویند پس از او چه کسی بر این روح جهان عرب حکومت خواهد کرد؟ اخوان المسلین که از البرادعی برای سخنگویی استفاده کرده و خویشتنداری ارتش مصر را ستوده اند. مبارک می گوید که دیگر نامزد انتخابات ریاست جمهوری نخواهد شد و پسرش نیز صریحا نامزدی خود را رد کرده است. اما معترضان به خانه هایشان باز نمی گردند. آنان استعفای بی قید و شرط را می خواهند و همین برای دولتمردان مصری هراس ایجاد می کند. پذیرش چنین شرطی به مثابه فروپاشی همه ساختارهای سنتی قدرت است و تردیدی نیست که در صورت برگزاری انتخابات فوری تندروها پیروز خواهند شد. وحشتی که فعالان سیاسی سکولار مصر از آن به عنوان «موج ریشوها » یاد می کنند. حتی هراس ندارند که بگویند که «مصر، ایران نخواهد شد.»
هر چند معترضان رسانه ها را تسخیر کرده اند اما در میان آنان زنان به چشم نمی خورند. در حالی که اینترنت متوقف شده، شبکه ای از هواداران اخوان مسئولیت ارسال پیام ها را به عهده گرفته اند. در واقع ارتش با اتخاذ سکوت به معترضان فرصت داده تا خواسته های خود را بگویند. آنان باید به روش عربی به نهضت الکفایه، کفایت کنند. اصلاح در چارچوب قانون اساسی و احترام به تعهدات بین المللی مصر نسبت به جامعه جهانی. گامی فراتر از این ارتش را از سکوت خارج کرده و به سرکوب و مهار وادار خواهد کرد. میشل سلیمان که قرار شده، مسئول دوره گذار باشد نمی تواند با کسانی که برای گفت و گو شرط گذاشته اند، مذاکره کند.
اما این همه هم نمی تواند موجب نادیده گرفتن اشتباه ها و خطاهای فاحش و فساد سیاسی دوران ۳۰ ساله مبارک باشد. مشروط بر آن که مصریان ارزش حرکت گام به گام را درک کرده باشند. و در این راه دشوار از گفتمان انقلاب عبور کنند. وظیفه دشواری که روشنفکران مصری در این لحظات تاریخی به عهده دارند. اگر این شرایط قدر دانسته شود جهان عرب می تواند امیدوار باشد که راه ترکیه انحصاری نیست و آنان هم می توانند در این را گام بردارند. اما اگر راه ها به دخالت ارتش منجر شود در آن صورت باید به راه الجزایر بروند. اما تردیدی نیست که حتی اخوان هم نمی خواهد به هر راهی برود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر