۱۳۹۱ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

تفاوت های افراد موفق و ناموفق

تا به حال فکرکرده‌اید چرا عده‌ای در انجام کاری موفق می‌شوند و عده‌ی
دیگری در انجام همان کار شکست می‌خورند ؟ به راستی رمز این موفقیت چیست
که عده‌ای به آن می‌رسند و عده‌ای تا آخر عمر انتظار آن را می‌کشند؟ برای
پاسخ دادن به این سوال باید ببینیم افراد موفق و ناموفق چه تفاوت هایی با
هم دارند.

در زیر هفت تفاوت مهمی که افراد ناموفق با افراد موفق دارند را با هم
بررسی می‌کنیم:

۱- آنها معنی صحیح موفقیت را نمی‌دانند: «نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود.»
شما در مورد موفقیت چه فکر می‌کنید؟ به نظر شما موفقیت ذاتی است یا
اکتسابی؟ جوابی که هر کس به این سوال می‌دهد تا حد زیادی بیانگر شخصیت و
به نوعی عامل اصلی بودن او در موقعیتی که در حال حاظر دارد است خواه
موققیت و رضایت از زندگی باشد خواه شکست و نارضایتی.

در مورد موفقیت سه باور عمومی وجود دارد:

موفقیت شانسی است: عده‌ای معتقد‌اند موفقیت شانسی است. اگر شما فکر کنید
موفقیت شانسی است چقدر برای کسب آن تلاش می‌کنید؟ مسلم است هرگز!


اگر رفتار خود و دیگران را زیر نظر بگیرید خواهید دید که ما برچسب «شانس»
را فقط به اجناس دلخواه خودمان می‌چسبانیم. به عنوان مثال دقت کنید مردم
اکثرآ موفقیت های دیگران و شکست های خود را تقصیر شانس می‌اندازند.

مثلآ وقتی فاطمه خانم می‌فهمه پسر اکبر آقا کار و بارش حسابی گرففته و
ماشین مدل بالا سوار می‌شود و… می‌گوید «خدا شانس بده!» ، «ما که از این
شانس ها نداریم!» ولی اینکه این بیچاره چقدر برای کسب موفقیت تلاش کرده
اصلآ در نظر گرفته نمیشه و «شانس» می‌شود تنها عامل کسب تمام این موفقیت
ها.

اما اگر دختر همان فاطمه خانم دانشگاه قبول شود عامل شانس به کلی کنار
گذاشته شده و علت کسب این موفقیت تلاش شبانه روزی ، هوش و ذکاوت ،
استعداد و نبوغ دختر گلشان است.

پس باور کنید که شانس خوب فقط یک فرصت برای رسیدن به موفقیت و شانس بد
فقط یک اتفاق است.
عامل اصلی هر آنچه برای ما اتفاق می‌افتد فقط خود ما و آنچه انجام می‌دهیم است.

موفقیت ذاتی است: عده‌ای معتقد‌اند موفقیت ذاتی است و افراد موفق موفق
زاده می‌شوند. این باور اگر خود را یک انسان فوق العاده موفق بدانید زیاد
بد نیست و تا حدودی باعث پیشرفت شما می‌شود ولی اگر خود را یک انسان شکست
خورده بدانید چه طور؟ بهتر است برای کسب موفقیت تلاش کنید یا برای دوباره
متولد شدن؟


موفقیت اکتسابی است: این بهترین اعتقادی است که می‌توان نسبت به موفقیت
داشت. اگر شما ایمان داشته باشید که می‌توانید موفقیت را به دست آورید
بعد از کسب موفقیت اول دومی را هم به سرعت به دست می‌آورید و سومی… و
همین طور موفقیت های بعدی را. یعنی موفقیتی نا‌محدود کسب خواهید کرد!
همچنین اگر در این میان شکست بخورید با انرژی و پشتکار دوباره خودتان را
بالا می‌کشید.

«شانس تو را موفق ‌نمی‌کند این تویی که شانس را به موفقیت تبدیل کنی.»
(Kevin Geary)

۲- آنها معنی صحیح شانس را نمی‌دانند:همان قدر که درست ندانستن معنای
صحیح موفقیت باعث ایجاد مشکلاتی در زندگی می‌شود ندانستن معنای صحیح شانس
هم از موفقیت جلوگیری می‌کند. عده‌ای فکر می‌کنند شانس حتمآ موفقیت به
همراه دارد این افراد همیشه منتظر اتفاقی خارق العاده هستند در حالی که
شانس های زیادی را بدون اینکه بدانند از بین می‌برند.

عده‌ای شانس را فقط یک احتمال برای موفقیت می‌دانند این افراد اگر معتقد
باشند موفقیت اکتسابی است شاید تلاشی برای تبدیل شانسشان به موفقیت بکنند
در غیر این صورت هیچ !

عده‌ای شانس را یک سرعت دهنده به عمل رسیدن به موفقیت می‌دانند ولی
همواره بدون شانس هم کار خود را جلو می‌برند این افراد همیشه موفق تر از
دیگران هستند و جالب این جاست که همیشه افراد موفق پشت سر هم شانس
می‌آورند! آیا فکر نمی‌کنید این فقط شانس نیست؟ چرا افراد نا‌موفق هر روز
بیشتر از پیش به دردسر می‌افتند؟

۳- آنها معنی صحیح تلاش را نمی‌دانند: یک کارخانه را در نظر بگیرید ،
خیلی ها می‌گویند کارگر ها خیلی بیشتر از مدیران کار می‌کنند. این تمامآ
به طرز تفکر فرد نسبت به «تلاش» بستگی دارد. دو مورد زیر را در نظر
بگیرید:

- تلاش فیزیکی
- تلاش فکری

مدیر کارخانه پشت میز میشینه ، کت و شلوار می‌پوشه و از هوای مطبوع دفترش
لذت می‌بره اما این ابدآ دلیل بر اینکه کمتر از آن کارگر کار می‌کند نیست
بلکه فقط نوع کار این دو با یکدیگر فرق می‌کند. قبول نکردن این امر مثل
اینه که بگویید کسی که از کارش لذت نمی‌برد باید حقوق بیشتری از کسی که
از کارش لذت می‌برد بگیرد ، آیا منطقی است؟

کسی که مدیر یک کارخانه است خیلی بیشتر از کارگر کارخانه می‌ارزد (از نظر
مالی) ، چرا؟ چون کارگر فراوان است اما کسی که بتواند میلیارد ها تومان
سرمایه را مدیریت کند و به سوددهی برساند نه!

نا گفته پیداست که اگر همان مدیر پشت میز نشین کارش را انجام نمی‌داد آن
کارگر هم شغلی نداشت ،شما می‌خواهید کدام طرف ماجرا باشید؟ تمام مردم
دنیا آرزو داشته‌اند موفق و ثروتمند باشند اما چند نفر به آرزویشان
رسیده‌اند؟

به نظر شما مدیر آن کارخانه درباره‌ی شانس و موفقیت چه فکر می‌کند؟ کارگر
کارخانه چطور؟

۴- آنها خودشان را شکست می‌دهند: شکست هم انتخابی است ، افرادی هستند که
با وجود سختی هایی در زندگی که من و شما حتی تصور آنها را هم نمی‌کنیم به
مرتبه و مقامی بسیار بالا رسیده‌اند و خیلی های دیگر هم هستند که با
بهترین شرایط اجتماعی ، مالی و خانوادگی بزرگ شده‌اند اما الان به گدایی
مشغولند.

تصمیم ندارم تمام تصمیمات غلطی که موجب شکست می‌شود را اینجا لیست کنم هر
چند اگر تصمیم داشتم هم

نمی‌توانستم اما برخی از عمده ترین علل شکست به شرح زیر است:

- عادت های مضر ، اعتیاد
- تحصیل نکردن
- بی علاقگی نسبت به شغل
- خیلی زود بچه دار شدن
- تنبلی ، رفتار بچه گانه
- بدهکاری های زیاد
و….

می‌دونم ، بعضی عوامل هم هست که متاسفانه خارج از کنترل ماست.
اگر شما در خانواده‌ای فقیر بزرگ شده‌اید که نتوانسته‌اید تحصیلات خوبی
داشته باشید یا اینکه اگر معلولیتی داشته باشید عقب تر از بقیه هستید و
جاده‌ی موفقیت تان طولانی تر و دشوار تر از دیگران است اما این ابداً
دلیل بر این نیست که نتوانید از آنها جلو بزنید.

۵- آنها فکر می‌کنند با شکست همه چیز تمام می‌شود:

«موفقیت یعنی رفتن از شکستی به شکست دیگر بدون از دست دادن شوق برای رسیدن به هدف.»
(وینستون چرچیل)

کار سخت تضمین رسیدن به موفقیت نیست ، خیلی ها با اینکه سال ها سخت کار
می‌کنند موفق نمی‌شوند. رسیدن به موفقیت کاریست سخت و میانبر های یک شبه
هم وجود ندارند ، ثروتمند ترین آدم ها همگی راه های مختص خودشان را
داشته‌اند و با استفاده‌ی صحیح از فرصت های زندگی و صد ها کار دیگر به
این موفقیت رسیده‌اند. خیلی از افرادی که با بلیط های بخت آزمایی یک شبه
پولدار می‌شوند مدتی بعد از برنده شدن زندگی‌شان به هم می‌ریزد چون
موفقیت و اعتبار از رفتار بوجود می‌آید و صرفآ «پولدار» بودن تضمینی برای
وجود یا ادامه‌ی موفقیت نیست و آنها چون یک شبه به آن ثروت رسیده‌اند
توانایی مدیریت آن را ندارند.

راهی که به موفقیت می‌رسد مثل یک پل درب و داغونه که اگر هر جاش بایستید
میافتید پایین پس چاره‌ای ندارید جز اینکه همیشه راه بروید ، تند یا
آرام! بگویید اگر هنوز زنده‌ام پس هنوز امیدی هست!

۶- آنها به سرنوشت تسلیم می‌شوند:

شخصآ از عبارت هایی مثل «سرنوشته دیگه…» ، «ببینیم خدا چی بخواد…» و…
متنفرم ، بس کنید! خودتان را گول نزنید ، شکست هایتان را تقصیر سرنوشت
نیندازید. درسته ، چیز هایی در زندگی ما اتفاق می‌افتند (که به آنها
سرنوشت می‌گوییم) و بر روی مسیر زندگی ما تاثیر می‌گذارند اما دلیلی بر
نرسیدن ما به هدفمان نیستند.

چطوریه که خیلی ها پوز سرنوشت را می‌زنند؟ شما نمی‌توانید بگویید من فلج
هستم و نمی‌توانم به فلان هدف برسم در حالی که افراد فلج دیگری
رسیده‌اند. یک نفر هم کافی است که برهان شما نقض شود.

۷- آنها به دیگران اجازه می‌دهند به آنها بگویند «نه!»:

دقت کرده‌اید ما خیلی اوقات سختی هایی را تحمل می‌کنیم چون می‌دانیم
برایمان مفید خواهند بود؟ مغز انسان حاظر به انجام کاری نمی‌شود مگر
اینکه بداند انجام آن کار برایش خوشی در بر خواهد داشت. اما شب امتحان که
باید چندین ساعت با سختی درس بخوانیم خوشیش کجاس؟ همه ما می‌دونیم ، ما
به آینده فکر می‌کنیم ، اینکه تابستان لازم نیست دوباره درس بخوانیم یا
هدف دراز مدت ، اینکه بعدآ شغل بهتری در نتیجه زندگی بهتری خواهیم داشت…

ابتدا یک فرصت موفقیت به دست میاوریم سپس فکر می‌کنیم که درست استفاده
کردن از این فرصت چقدر برایمان خوشایند خواهد بود سپس تصمیم می‌گیریم
رویایمان را با توجه به آن فرصت عملی کنیم ، اینجاست که جنگ شروع می‌شود.

یک بچه‌ی بی سرپرست و یا یک بچه‌ی مرفه هر کدام زندگی یگانه‌ای دارند اما
یک چیز مشترک بینشان وجود دارد ، «فرصت موفقیت» اما وقتی شروع به قدم
برداشتن در راه موفقیت می‌کنند عوامل مختلف از هر طرف به آنها می‌گویند
«نه!» و این جا است که فرق آنها مشخص می‌شود. فقر ، نداشتن تحصیلات ، آدم
های عوضی و… به آن بچه‌ی بی سرپرست می‌گویند «نه!» و همین طور – شاید –
خانواده‌ی خودخواه ، نازپروردگی و خیلی چیز های دیگر به آن کودک مرفه.

سخن آخر:

موفقیت برای هر کسی که دنبالش برود دست یافتنی است ، همه می‌خواهند موفق
باشند اما یک فرق بزرگ بین «خواستن چیزی» و «تلاش برای بدست آوردن چیزی»
وجود دارد. شما باید تلاش کنید تا بدست آورید.

یک چیز دیگر که خوبه به یاد بسپارید اینه که نوع دیدگاه و طرز تفرکتان
نسبت به کار ، موفقیت و شانس نقش مهمی در رسیدن به آن چه می‌خواهید ایفا
می‌کند.

اگر به آن چه می‌خواهید نمی‌رسید اولین کسی که باید محاکمه کنید خودتان هستید!


منبع : تبلیغ سیتی

هیچ نظری موجود نیست: