فنون ريلكس تراپي(8):
آرامش كاربردي؛
● هدف از آرامش كاربردي به كارگيري تمام فنون ريلاكس در هنگام روبرو شدن با موقعيتهاي نابهنجار است. بطوري كه اكثر افراد بعد از بهبودي و با قرار گرفتن در موقعيتهاي اضطراب زا مجدداً دچار تنش و بازگشت بيماري خود ميشوند، بنابراين با به كارگيري آرامش كاربردي ميتوان خود را با جامعه هماهنگ كرد و به آرامش دائمي رسيد.
● به كار گيري فنون آرامش كاربردي در اشخاص متفاوت خواهد بود كه بستگي به حساسيت هاي فردي و تنشهاي حاصله دارد. ولي بطور كلي فن به كارگيري مرحله به مرحله در شكل ساده شروع شده و به مراحل پيچيده ختم ميشود.
● براي درك چگونگي شروع و ادامه اين تمرين بايد ارزيابي دقيقي از خود داشته باشيم و حالات روحي خود را نسبت به موقعيتهاي متفاوت دسته بندي كرده و از شكل ساده تا پيچيده نمره گذاري كنيم و بعد از راحتترين موقعيت شروع به مشكلترين موقعيت پر تنش براي رفع حساسيت زدايي اقدام كنيم.
● براي ارزشيابي بايد حالات روحي فعلي و گذشته خود را با كمك گرفتن از دوستان مورد سنجش قرار داده و آنها را دقيق يادداشت كرده و بعد با حدس و گمان علل حالات روحي خود را مشخص كنيم.
● بعد از ارزيابي بايد سعي كنيم با ارائه منطق راه حل مناسبي براي معماي دروني پيدا كنيم و با تجزيه و تحليل دقيق درون پنهان خود، به علل بدست آمده پرداخته و با راه حل مناسب نهايت كار را در نظر بگيریم. اين امر موجب آن ميشود كه ؟؟؟ پنهان، از اعماق درون بيرون آمده، و به خود آگاه برسد همين امر موجب تخليه و آرامش روان ميشود.
● بعد از مشخص شدن نكات ضعف آنها را به راحتي پذيرفته و در جهت اصلاح آن اقدام كنيد تا هم مجبور به سركوب عواطف نشويد و هم با عقل و منطق در راه اصلاح آن بر آيید.
● براي كسب آرامش هم به نقاط ضعف خود توجه كنيد و هم به نقاط ضعف ديگران با توجه به نقاط ضعف ديگران نقاط ضعف خود را بهتر پذيرفته و در نهايت موجب افزايش اعتماد به نفس خود خواهيد شد، يعني مشاهده گر زواياي روحي خود و ديگران باشيد و سعي كنيد هم به خود و هم به ديگران كمك كنيد.
● قبل از اقدام به عمل و ارائه رفتار و كنش راحت و ريلاكس در عالم تخيلات رفتار خود را با ديگران تنظيم كنيد و بعد با آمادگي رواني كامل كم كم براي اقدام به عمل آماده شويد.
● براي موفقيت بيشتر در عمل و رفتارتان ميتوانيد صحنه هاي خيالي را ايجاد كنيد و با به تصوير كشيدن ديگران در صحنه تخيلي اقدام به عمل كنيد و با بازسازي صحنه تخيلي حالات و رفتار خود را دقيق تر تنظيم نماييد يعني با خودتان تئاتر بازي كنيد.
● اگر در مرحله اقدام شكست خورديد و مجدداً دچار تنش شديد به مقدار كم و اندك موفقيت خود فكر كنيد و از شكست بعنوان كسب تجربه ياد كنيد و بعد از بازسازي صحنه مجدداً با آمادگي بيشتر اقدام نماييد و به موفقيت كامل فكر كنيد.
● هر عملي را كه ميخواهيد انجام دهيد با شجاعت كامل اقدام كنيد و بگذاريد ديگران شاكي شوند و براي دفاع از خود تلاش كنيد شما با راه حل منطقي و به شكل پسنديده اعمالتان را با شوخي و مزاح هماهنگ كرده تا به شكل مردم پسندانه جلوه كند.
● در نهايت هر عملي را كه ميخواهيد انجام دهيد و ظيفه خود را در عمل نيك و پسنديده بدانيد و عاقبت و نتيجه كار را به خداوند رحمان واگذار كنيد، زيرا خداوند مصلحت ما را بهتر از خودمان ميداند.
منبع: ريلاكس تراپي
|+|
نوشته شده در ساعت توسط
|
آرشیو نظرات
» پیش گفتاری در هیپنوتیزم
ازیاد و نام خدا غافل نشویم. که مایه عزت و آبرو و سربلندی است وهمچنین آرام بخش قلبهاست.
از دوران گذشته و بسیار دور که نامی از هیپنوتیزم در میان نبود ولی پدیده های شبه هیپنوتیزمی وجود داشتند همیشه این سوا ل مطرح بوده است که هیپنوتیزم چیست؟
این
سوال تا این زمان پاسخهای متنوعی را به دنبال داشته است وافرادی با دانش
دوران و اصطلاحات زمان خود به تفسیر و تعبیر آن میپرداخته اند.ابتدا با
تسخیر روح توسط دیوها خدایان و جنیـــان به سادگی هر حالتی روانی غیر متعارف را توجیه میکردند چنانچه اختلا لات شدید روانی را به نام دیوانه از کلمه دیو و مجنون از کلمه جن از اینگونه می پنداشته اند.
در عصر حاضر که بررسیهای کامل وتحقیق جای خود را به طرد کردن و دادن عناوین مزخرف و چرند، نسبت به هر مضمون و مقولهء تازه ای، راه
تازه تری از نو گرایی و تجددنمایی است، هیپنوتیزم میتواند یک علم متعالی
ویا نوعی کلاهبرداری و دغل کاری نامیده شود. و درهرجامعه ای افراد بیشتری،
یکی از این دو تفسیر را مورد توجه قرار داده و تعداد کمتری زحمت فکر کردن
تحقیق و رسیدن به یک نتیجه گیری بینابینی را مورد توجه قرار میدهند.
در
عصر ما که دوران اندیشه و منطق است کلی بافی و کلی گوییها طرفداری ندارد و
به طور خلاصه در مقابل آراء وعقاید مردم ومسلکهای متفاوت جوابهای متنوعی
برای هیپنوتیزم داده شده است که هیچکدام مقبولیت تام نیافته ضمن اینکه ما
نمیتوانیم ونمیخواهیم با نوعی جبهه گیری در برابر اندیشه وتاریخ جواب نهایی
دقیقی را بدهیم ولی میتوانیم با سیر در تاریخ هیپنوتیزم به استنباطهایی
رسیده و درک تازه ای از مطلب داشته باشیم. در کلاسهای هیپنوتیزم پزشکی
هیپنوتیزم یک حالت خوابواره یا مشابه خواب معرفی میشود که با پیدایش تلقین
پذیری در سوژه همراه است .
در
میان عقاید متفاوت موجود هر کدام بخشی از موضوع هیپنوتیزم را تفسیر و از
شرح بخشهای دیگر ناتوان مانده اند و انسان را به این نتیجه میرسانند که یا
موضوع بسیار پیچیده و اسرار آمیز است و یا چند پدیده متفاوت ودر
عین حال نزدیک به هم در این زمینه فکری وجود دارند، باری در این کهکشان
پدیده های محو و غبار آلوده، مشخص کردن و توصیف برخی از نقاط روشن اما دور
از دسترس بسیار مشکل است پس بهتر است با جستجو در تاریخ و گذ شته،
هیپنوتیزم را بشناسیم، اطلاعا ت و مدارک مربوط به گذشته های دور را ندیده گرفته از زمان پیدایش تاریخ انسان آغاز می کنیم.
در
یونان باستان وقتی کم خوابی برای عده ای پیش می آمدبا دعا به درگاه خدای
خواب که (هیپنوس) نامیده میشد یک خواب شیرین وعمیق را آرزو میکردند.
لغت هیپنوس صدها سا ل بعد به این پدیده اطلاق شد.
.درفرهنگ
اسطوره ای روم قدیم نیز خدا یی بود که (سومنوس ) نامیده میشد، این خدا در
ایجاد انواع خوابهای غیر عادی موثر شناخته میشد. کسانی که به عللی به خوابی
عمیق فرو میرفتند و کسی نمیتوانست آنها بیدار کند این حالت را حمل بر تسلط
یا تسخیر روحی آن فرد توسط خدا گونهء سومنوس میکردند.
برخی
مواقع افرادی که سالم و طبیعی هستند نیز پیدا میشوند که شبها در حالت خواب
از بستر برخواسته در عالم خواب حرکت میکنند و برخی کارها را انجام میدهند
ودوباره میخوابند بدون آنکه صبح روز بعد اصلا" خاطره هایی از این کارها
داشته باشند که د رپزشکی نوین به این حالت (سومنامبولیسم ) یا خوابگردی می
گویند که نام خدای خواب روم در آن دیده می شود، این حالت در مراحل پیشرفته و عمیق خواب هیپنوتیزم دیده میشود.
حدود
سه هزار سال پیش هیپنوتیزم و خود هیپنوتیزم توسط مغان که برگزیدگان دینی
در ایران باستان بودند برای اهداف درمانی مورد استفاده بوده و مانی برای تغییر در افکاربرای
اهداف آیینی از آن استفاده میکرده است .در قدیم هیپنوتیزم با خیره شدن به
چشم رواج داشت و با توجه به ترسی که انسانهااز جادوگران داشتند دارندگان
نگاههای عمیق و موثر با عنوان "نظر بد "مورد طعن و نفرین قرار میگرفتند با
تصور قدرتهای جادویی در نگاه آنها هر گرفتاری و بیماری و شکستی را به نظر
کردن توسط آنها نسبت میدادند و حتی یک نگاه کوتاه این افراد را برای آسیب
رساندن کافی می دانستند. وعموما" بچه ها و حیوانات را از تیررس نگاه آنان
دور نگه میداشتند یا از طلسم و حرز ودعا برای حفاظت آنان استفاده می کردند.
علم پزشکی در گذشته های دور پیوند نزدیکی با جادو گری داشت حتی هنوز هم واژه پزشک یا مد یسین من medicineman به معنای حکیم، جادوگرپزشکی، بت، طلسم، جادوگر ، ساحرو انبوهی از مفاهیم جادوگری قرار دارد؛
.در حدود سال1500 میلادی پزشکی دانشمند به نام (هانری کورنه تیوس اگریپا) که
ضمن تحصیلات پزشکی مطالعات زیادی در امور روحانی داشت سه جلد کتاب با
عنوان فلسفه علوم غیبی تالیف کرد،که با توجه به اطلاعات موجود آن زمان به
تفسیر و توجیه افسونگری ، سحرو طلسم پرداخت او در نظریه های خود گفته است:
در
جریان افسونگری پرتوهایی از چشمان فرد جادوگر آزاد شده و میتواند چشمان
فرد جادوزده یا چشم زده را آغشته یا ملهم سازد و به این ترتیب نیات و
نظریات به این صورت منتقل گردد و این بستگی به جادوگر دارد که چه نوع
پرتوها یا انرژیهای خوب یا بد ی را آزاد کند .بسیاری از بیماریها وتصادفات و
حتی مرگهای ناگهانی را به این نوع انرژی پراکنی های جادوگران نسبت
میدادند. ازنظر آگریپا افسونگری
نوعی انرژی پراکنی است در جهت اهداف از پیش تعیین شده که اثرات و خواص آن
میتوانستند در زمینه های بسیار متفاوتی اثر کنند؛ هم میتوانست راهزنان را
درجاده ها در جلوی کالسکه های مورد هجوم قرار گرفته در جای خود میخکوب کند و
هم قادر بود در آرام کردن طوفانهای سهمگین موثر باشد و هم به سا دگی یک
آتش سوزی را مهار کند.
او
قصد نداشت فنون جادوگری را زنده کند بلکه بقول خودش قصد داشت آن اصول را
با مبانی علمی عصر خودش بویژه نجوم و فیزیک آشتی دهد .در شرایط کنونی در
فرا روانشناسی برخی به (پسیکونه سیس) یا دانش تاثیر روان انسانها بر افراد
یا اشیای محیطی اعتقاد دارند و مضمون شفا بخشی رونق خود را حفظ کرده است
.در خاصیت اسرار آمیز مغناطیس ها (آگریپا) عارفانه
اظهار داشت که کلیه ذراتی که در عالم در زمین و آسمان وجود دارند یکدیگررا
تحت تاثیر قرار داده و جذب می کنند، او معتقد بود که در ارتباطات نزدیک
کیهانی طلا خواص و آثار خود را از خورشید گرفته حتی رنگ و درخشندگی مشابهی
با آن دارد در حالیکه نقره رنگ سفید و مات خود را از ماه گرفته و دیگر
فلزات، جواهرات و عناصر هر یک با یک ستاره یا سیاره ای ارتباط پیدا می کنند
.
پاراسلوس یک پزشک سوییسی است که در سال1943 ولادت یافته در سال 1541 فوت کرد او کیمیاگری را خوب میدانست تحت تاثیر آثار و نظریات آگریپایکی
از چهره های درخشان و اسرار آمیز علوم پزشکی میشود .این دانشمند بزرگ به
تاثیر امواج مغناطیسی در نظام جهان و تاثیر آن در سرنوشت انسان فکر می کرد،
به نظر او از فضاهای دور دست و از منابع ناشناخته امواج پر قدرت مغناطیسی
کره زمین و ساکنان آن را مورد تاثیر قرار میدهد. در اشعار حضرت مولانا که
قبل از آگریپا وپاراسلوس میزیسته به این نکته اشاره رفته است که:
ذره ذره کاندرین ارض وسماست جنس خود را مثل کاه و کهرباست
به نظر پاراسلوس
درون کالبد هر انسانی روحی مستقر شده که مستقیما"این امواج کیهانی و
آسمانی را گرفته و به صورت غیر مستقیم آثار آنرا بر روی بدن و زندگی او
منعکس میکند .
به
نظر پاراسلوس این موجود ناشناخته درونی را که ممکن است روح یا روان
بنامیم، با قدرت ارتباط با مرزهای ناشناخته کیهانی میتواند با انتشار امواج
مغناطیسی افراد و اشیاء مجاور را
از طریق نگاه تحت تاثیر قرارداده آنها را ویران، بیمار، سالم یا حالی به
حالی کند البته نظریات پاراسلوس در مورد مغناطیس جهانی باعث شد تا از طرف
دستگاه تفتیش عقاید قرون وسطایی کلیسای کاتولیک تحت تعقیب وپیگرد قرار گیرد
.
دانشمند وپزشک بلژیکی (یوهان وان هلموت) در حدود سال 1600 به
نتایج شگفت انگیزی رسید او به نقش ونیروی اراده در جهت ذهنی به جای امواج
مغناطیسی اشاره وتاکید داشت، ولی سایر کشفیات علمی از جمله کشف گاز کربنیک
توسط وی او را ازعالم روحانی و کیهانی به فیزیک، پزشکی،شیمی و سایرعلوم
تجربی مشغول کرد. .یکی دیگرازکسانی که در این رشته فعالیتی به سزا داشت رابرت فلود کیمیاگر شیمیدان و جهانگرد انگلیسی، سرآمد دیگران در علوم غیبی و اسرار آمیز است.
او به نیروی مغناطیس که از افراد آزاد میشد ماهیت مثبت و منفی بودن را اضافه کرد و با توجه به خاصیت مغناطیس فلزی ادعا می کرد که
افراد بر اساس نوع امواج مغناطیسی که دارند در برخوردها وارتباطات از
دور،یکدیگر را جذب یا دفع می کنند و حاصل این برخوردها می تواند دوستی یا
دشمنی یاشد. با گذشتن از درست یا غلط بودن این نظریه هنوز کسانی هستند که
به جاذبه های فردی اعتقاددارند و در ارتباطات انسانی به قدرت جاذبه یا
دافعه ایمان دارند و تصور می کنند که این واکنشها بیشتر
در برخورد اول شکل می گیرد.(گروهی نیز این جاذبه و دافعه را حاصل طیف هاله
ها ی اطراف انسان و همرنگ بودن آن در افراد می دانند.)
پزشک و دانشمند اسکاتلندی روبرت ماکسول در سال 1670 تئوری جدیدی را به تئوری
امواج آسمانی اضافه کرد. او معتقد بود که در بسیاری از پدیده های زمینی،
امواج آسمانی نقشی تعیین کننده دارند.او معتقد بود روح جهانی تاثیرات خویش
را در سطح گسترده ای در جهان منتشر می سازد و این نیروها بر ا فراد اثر
کرده و از راه ایستگاههای ارتباطی می تواند بر افراد مجاور آنها هم تاثیر گذارد اعم از اینکه این افراد در فاصله های دوریا نزدیک قرار گرفته باشند؛
بنابراین 300 سال پیش ماکسول به دو مقوله مهم اشاره رمزآلودی می کند که یکی از آنها تلویزیون است و دیگری دریافتهای خارج حسی است که هنوزمضمون بحث ها ونظریات کاملا متضادی است (EXTRASENSORY PERCEPTION)
ادراکات خارج از حسی، ادراکاتی که تصور می شود خارج از دستگاههای حسی
متداول روی می دهند که تعدادی ازاین پدیده های فوق طبیعی یا فرا روانشناسی
مانند تله پاتی را تحت پوشش قرارمیدهد.
نیروی شفا بخشی صاحبان قدرت :
در تاریخ اغلب نوعی درمان بنام قدرت شاهانه
وجود داشته که بر اساس آن تصور می شد کسانیکه به بیماریهای روحی خاصی دچار
می شوند تنها در شرایطی امکان درمان داشتند که توسط دست پادشاه مثلا سر یا
صورت آنها لمس گردد، در ایران باستان نیز با عنوان فره ایزدی برخی قدرتهای آسمانی را به فرد صاحب قدرت تخت و تاج نسبت میدادند که شبیه حالتهای فوق است.
در کنار این موضوع کاربرد گردنبندها و مدالها یی که به خود آویزان می کردند مثل سکه های طلایی تصویر سنت میچل شخصیت مذهبی و پر قدرت مسیحی را نیز باید به نوعی درمان اضافه نمود که حکم وکاربرد طلسمها، تعویذ وباطل السحرهاست.
وقتی الیورکرامول لرد محافظه کار انگلیسی به قدرت رسید و چارلزاول را توقیف کرد مراسم شفا بخشی شاه را نیز تعطیل نمود، فردی ایرلندی بنام والنتین گریت راکس اعلام کرد که بسیاری از بیماریها را نیز با دعا و لمس درمان می کند.
یک مرکزدرمانی در لندن بر پا کرد و یک نو آوری جدید او این بود که در محل درد و مسیر دردناک ضربه
های کوچک وارد میکرد و بدین ترتیب درد را خارج می نمود (مراسم مشابهی در
استانهای جنوبی ایران برای خارج کردن ارواح پلید و مضرات و .....از بدن که
با استفاده از ضربه های خیزران بابازار
که سمبل و نماینده قدرت اوست استفاده می شود) در این دوره پیشرفت تئوری
امواج مغناطیسی و تاثیرآن روی بدن افراد در حال پیشروی است.
همزمان ماجراجوی انگلیسی بنام سرکنلم دیگبی
وارد میدان میشود که علاوه بر اعتقاد به امواج، مطلبی جدید به آن اضافه
نمود .مرور کنیم که پاراسلوس با قرار دادن اجسام مغناطیسی روی محل درد ناک
بدن و اضافه نمودن پمادی که حاوی حالات لطیف تر از اجسام معناطیسی بود قدرت
درمان را افرایش داد که پمادها بعضا"درد شدیدی را ایجاد مینمود و صحت بیماری را در مورد برخی زخمها پائین می آورد چرا که فقدان مواد استریل کار را مشکل میکرد راه حل تازه دیگبی پودری بنام پودر هماهنگ کننده دیگبی که بر روی زخم نمی ریختند بلکه این پودر تر کیب آن زاج و تو تیا بود
که روی باندی میپاشید که مدتی روی زخم بود که اثرات این نه بر اساس
معیارهای دارو شناسی بلکه بر اساس هماهنگی های مغناطیسی و ایجاد و برقراری تعادل بین آنها متکی بود در سال 1660دوران شکوفائی راکس و دیگبی حکومت انگلستان دوباره با پا دشاهی چارلز دوم مستقر
شد و به سرعت مراسم لمس بیماران و توزیع گردنبند لمس شده را شرو ع کرد و
بعد از او کسانیکه به سلطنت رسیدند همین کار را ادامه دادند. دوران جیمز دوم به اوج خود رسید با توقیف و تبعید جیمز سوم که
یک هلندی خشک و بی احساس بود قدرت شاه در شفابخشی ممنوع و مسخره شد و
طالبان این نوع درمان ناچار به فرانسه محل تبعید شاه مخلوع مراجعه مینمودند
.
جالب اینکه با توجه به خلع تاج و تخت قدرت پادشاهی، قدرت درمانی نیز افزایش یافته بود ولی بعد از ویلیام سوم سایرپادشاهان انگلستان به این سنت درمانی بر نگشتند . در حدود سال 1670یوهان گاسنر کشیش
گمنام آلمانی که بدنش پر از درد بود و با حکیم و دوا بهتر نشد پس از نا
امیدی از حکمت تصمیم به مطالعه کتب قدیمی در مورد درد گرفت و مطالعاتی مفصل
در باره چگونگی ورود ارواح پلید به بدن بیمار و ایجاد بیماری پرداخت و با
این روش خود را درمان نمود و تصمیم گرفت عملی خیر خواهانهء درمان را بین
مردم عادی انجام دهد پس از مدتی قدرت شفا بخشی در او این عقیده را به وجود
آورد که تقدیر و سر نوشت چنین بوده که او در این مسیر قرار گیرد .جلسات گاسنر دارای عظمت و ابهت و گیرائی فراوان بود و اکثر بیماران به لرزش و تشنجات هیستریک دچار میشدند پدر گاسنر پس
از مدتی نظریه ای داد که بیماریها بر دو نوع است بیماریهای طبیعی که با
دکتر و دوا خوب میشود .دوم بیماریهائی غیر طبیعی که در ایجاد انها دیوان
–جنیان و شیاطین دخالت داشتند و راه درمان آنها مشخص بود وگاسنر آزمایشی
مخصوص برای این کار داشت امتحانی ساده و کاملا" مطمئن که پس از خارج کردن
روح از بدن بیمار ،بیمار بهبودی می یافت در همان جلسه از روح شرور میخواست
دوباره وارد بدن بیمار شود طبعا"در این حالت علا ئم بیماری مجددا" ظاهر
میشد پس به طور کامل و برای همیشه و دائمی روح را خارج می کرد ودر شرایطی
که درمان پیشرفتی نداشت معلوم میشد که یک بیماری طبیعی در کار است و بیمار
را پیش طبیب و حکیم باشی می فرستاد تا او را به نحو مقتضی درمان نماید.با
توجه به آنچه گذشت که امیدواریم مورد توجه شما واقع شود در قسمت بعد به
تاریخچه هیپنوتیزم می پردازیم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر