کلاس کائنات ، انسان ، عشق(جلسه ی 8_ جادوی کلمات)
سلام سلام ! همه ی امروز حاضرن؟! خوب.. یادته که توی پست قبلی با هم یاد گرفتیم که ذهن ما چراغ جادوست و ضمیر ناخود آگاه ما، همون بچه غول توی چراغ؟! حالا امروز ، می خوام در باره ی چوب جادوگری حرف بزنم! همون عصای سحر آمیزی که جادوگر ها باهاش اجی مجی لاترجی می کنن!
فلورانس اسکاول شین می گه: کلام تو عصای معجزه گر توست!
تو کتاب مقدس اومده:زندگی و مرگ در قدرت زبان است.
ما با کلامی که بر زبان می آوریم، قوانینی را به خودمون جذب می کنیم.قانون شکست یا قانون موفقیت.یعنی کلام ما، درست مثل فکری که به باور تبدیل میشه، وارد ضمیر نا خود آگاه می شه و خلق میشه. حتما" یادتون هست توی پست قبلی براتون گفتم که چه طوری بچه غول ، یه فکر ما رو خلق می کنه بدون این که به خوب یا بد بودنش برای ما، فکر کنه.
میدونی یعنی چی؟فکر و گفتار با هم در ارتباط مستقیم هستند.یعنی همون جور که با ذهنمون ، به بچه غول درونمون دستور می دیم که برامون چی بسازه، همون جوری هم با کلاممون این کار رو می کنیم.در واقع بهتره بگم فکر های ما یا گفتاری هستند یا به صورت تصویر ذهنی.
بچه غول در مورد کلام ما همون رفتاری رو در پیش می گیره که در مقابل فکرمون.اصلا" بگذار چند تا مثال بزنم.
مثلا" اگه من چند بار که وسایلم رو گم کردم بگم، من همیشه همه ی چیزهایی رو که دوست دارم ، از دست می دم! با تکرار این حرف، اون به یه باور تبدیل می شه. و بچه غول بیشعور(ضمیر نا خود آگاه)که عادت داره هر چیزی رو که می شنوه، به صورت کلی و همه جانبه ، به همه چی تعمیمش بده،اون رو این جوری معنی می کنه که من باید همه ی چیزهای خوبی رو که دوست دارم از دست بدم! عشق، پول، کار، و ...چون خودم این قانون رو خلق کردم و اعلامش کردم! در واقع اون کلمه ی از دست دادن رو می فهمه ،نه مفهوم واقعیش رو! و اون رو به از دست دادن همه چی ، تعمیم می ده!
یا مثلا" اگه من یه لیوان آب از دستم بیفته و بشکنه، و من بگم من به درد هیچ کاری نمی خورم! و بارها در مواقع مختلف ، این اظهار نظر رو در باره ی خودم بکنم، این فکر در اثر تکرار به باور تبدیل می شه.اون وقت، بچه غول ، اصلا، نمی فهمه که من از روی عصبانیت یه چیزی گفتم! اون میگه درسته ! تو به درد هیچ کاری نمی خوری! یعنی اون کلمه ی به درد هیچ کاری نخوردن رو به همه ی معانی کامل ترش تعمیم می ده! و بعد به ما میگه، باشه! از این به بعد، سر هر کاری بری ،اون کار به هم می خوره چون تو آدم به درد بخوری نیستی!
اما نگران نباشین! چون ما مراقبه می کنیم تا فکر و کلاممون رو کنترل کنیم.درسته؟ بعلاوه، ما از همین قدرت جادویی ذهن نیمه هشیارمون استفاده می کنیم و چیزهای خوب خلق می کنیم. با کلمات مثبت و فکر های مثبت...یعنی از عصای سحرآمیز کلاممون استفاده می کنیم و به بچه غول می گیم : ما همیشه خوش شانسیم! ما همیشه موفقیم! ما همیشه خوشبختیم! ما در امن الهی هستیم!ما همیشه چیزهایی رو که دوست داریم به راحتی و از راههای عالی به دست می آریم! ما...
ما می تونیم، با یک حرکت عصای کلام خود، وضعیتی نا خوشایند رو ازبین ببریم.یعنی به جای اندوه، شادمانی و به جای فقر، توانگری و به جای بیماری ، تندرستی خلق کنیم.
ما با هم تمرین می کنیم تا با کلاممون ، چیزهای خوب خلق کنیم. چه جوری؟ با جملات مثبت.
جملات مثبتی رو که برای این کار استفاده می شن، بهشون می گن: جملات تاکیدی.
ساده ترین و قابل استفاده ترین نوع جملات تاکیدی ، جملات تلقینی هستند.
شاید توی کتابهای ذهنی مختلف ، جملات تاکیدی زیادی رو خونده باشین. (چهار کتاب اسکاول شین یکی از همین کتاب هاست که مرجع فوق العاده خوبیه.) اما در آغاز ما می خوایم جملات تاکیدی تلقینی رو با هم یاد بگیریم. یعنی جملاتی که ما برای تلقین کردن به خودمون می تونیم از اون ها استفاده کنیم. خصوصا" وقتی قبل و بعد از خواب، در آلفا هستید، خیلی مفیده که این جملات تلقینی رو به خودتون بگید.
طبیعتا" به هر چیزی که نیاز دارید، به دست آوردن اون رو و داشتنش رو باید به خودتون تلقین کنید. مثلا" اگه غمگینید،. باید از جمله ی من لحظه به لحظه شادتر می شم ، استفاده کنید. اگه بی انرژی هستید، باید به خودتون تلقین کنید آروم آروم، پر انرژی می شید و.....
یه اصول کلی برای انتخاب جملات تاکیدی تلقینی وجود داره، که این هاست:
1 _ این جملات باید مثبت باشند. هم مفهومشون و هم شیوه ی بیانشون. یعنی مثلا" اگه شما ترسو هستین نباید به خودتون بگین من ترسو نیستم! بلکه باید بگین من شجاع هستم!
2 _ کوتاه باشند تا راحت تر در ضمیر نا خود آگاه ما نقش ببندند. لااقل برای شروع از جملات کوتاه استفاده کنین.
3 _ زمان جملات باید زمان حال باشه. مثلا"اگه مضطرب هستین نباید به خودتون بگید که من آرام خواهم شد! نه! اگه این رو بگین ، ضمیر نا خود آگاه نمی فهمه در آینده ، در چه زمانی باید شما رو آروم کنه! یک ساعت بعد؟ فردا؟ یا صد سال بعد؟! باید به خودتون بگین که من الان، لحظه به لحظه آروم تر می شم!
4 _ جملات تاکیدی باید برای شما قابل باور باشن. (اگه می گم برای شما قابل باور باشه چون میزان باور آدم ها با هم متفاوته.) علاوه بر این ، گفتن چیزی که اصلا" براتون قابل باور نیست نتیجه ی عکس میده. مثال بزنم؟ مثلا" یه آدمی که اصلا" شنا بلد نیست نمی تونه به عنوان یه جمله ی تاکیدی مثبت به خودش بگه من قهرمان شنا هستم! چون ضمیر نا خود آگاهش اصلا" نمی پذیره.
5 _ بهتره جملات تاکیدی یه بار عاطفی داشته باشن.چون وقتی احساسی پشت یک جمله وجود داشته باشه ضمیر نا خود آگاه ما بیشتر تحت تاثیر قرار می گیره.
تمرین 1: ببینید چی ناراحتتون می کنه.افسردگی؟ اضطراب؟ بی خوابی؟ پر خاشگری؟و.... برای خودتون بر اساس اون یه جمله ی مثبت تلقینی بسازین و قبل از خواب و بعد از بیدار شدن از خواب، در زمان آلفا به خودتون اون رو تلقین کنید.(و حتی اون رو به شکل تصویر ذهنی که قبلا"با هم یاد گرفتیمش، بسازید و توی حباب صورتی بگذارید.)این تمرین رو جلوی آینه هم انجام بدید. یعنی جلوی آینه بنشینین و به آرامی و با لبخندی بر لب ، جملات تلقینی رو برای خودتون تکرار کنین.
خوب حالا می خوام یه تمرین تنفسی رو هم بهتون بگم. لطفا" این رو همیشه انجام بدین. هم تو خونه، هم تو اتوبوس، هم تو محل کار و ...خصوصا"شبها توی حالت آلفا قبل از تلقین کردن به خودتون.این مقدمه ی یه سری تمرین هاست برای مراقبه. و باعث میشه یاد بگیریم خودمون آلفا ایجاد کنیم.
تمرین 2:سه تا نفس عمیق بکشید.تصور کنید با هر دم، ذرات نور وارد مغزتون می شن. با هر بازدم تصور کنین افکار متفرقه تون داره از بدنتون خارج می شه.
تمرین 3: راحت بنشینید. انگشت های هر دو دستتون رو روی پا هاتون بگذارین . راحت ، اما عمیق نفس بکشین. با انگشت های دست، بشمرید که عمل دم(کشیدن هوا به داخل) چند تا طول کشیده.مثلا" اگه، دم، به اندازه ی 5 تا کوبیدن نوک انگشت روی پا هاتون طول کشیده، به همون تعداد ، یعنی 5 تا کوبیدن نوک انگشت روی پا، نفستون رو حبس کنید.و بعد به اندازه ی همون 5 تا، نفستون رو بیرون بدید. (بازدم)این تمرین رو اگه روزی 30 بار انجام بدین،خیلی برای تمرین های بعدی کمکتون می کنه. ( نگین زیاده، چون هر وقتی حتی توی تاکسی و اتوبوس هم می شه انجامش داد.) پس شد: مثلا" به اندازه ی 7 ثانیه ، دم _ به اندازه ی 7 ثانیه ، نگه داشتن و حبس نفس در سینه. _ و به اندازه ی 7 ثانیه ، بازدم. (اگه این کار رو با انگشت انجام می دیم برای اینه که استفاده از ساعت برای حساب کردن زمان، حواسمون رو پرت می کنه.)
خدایا ما را در پناه خود بگیر و هدایتمان کن تا با کلام معجزه گرمان، بهترین ها را خلق کنیم!
سلام سلام ! همه ی امروز حاضرن؟! خوب.. یادته که توی پست قبلی با هم یاد گرفتیم که ذهن ما چراغ جادوست و ضمیر ناخود آگاه ما، همون بچه غول توی چراغ؟! حالا امروز ، می خوام در باره ی چوب جادوگری حرف بزنم! همون عصای سحر آمیزی که جادوگر ها باهاش اجی مجی لاترجی می کنن!
فلورانس اسکاول شین می گه: کلام تو عصای معجزه گر توست!
تو کتاب مقدس اومده:زندگی و مرگ در قدرت زبان است.
ما با کلامی که بر زبان می آوریم، قوانینی را به خودمون جذب می کنیم.قانون شکست یا قانون موفقیت.یعنی کلام ما، درست مثل فکری که به باور تبدیل میشه، وارد ضمیر نا خود آگاه می شه و خلق میشه. حتما" یادتون هست توی پست قبلی براتون گفتم که چه طوری بچه غول ، یه فکر ما رو خلق می کنه بدون این که به خوب یا بد بودنش برای ما، فکر کنه.
میدونی یعنی چی؟فکر و گفتار با هم در ارتباط مستقیم هستند.یعنی همون جور که با ذهنمون ، به بچه غول درونمون دستور می دیم که برامون چی بسازه، همون جوری هم با کلاممون این کار رو می کنیم.در واقع بهتره بگم فکر های ما یا گفتاری هستند یا به صورت تصویر ذهنی.
بچه غول در مورد کلام ما همون رفتاری رو در پیش می گیره که در مقابل فکرمون.اصلا" بگذار چند تا مثال بزنم.
مثلا" اگه من چند بار که وسایلم رو گم کردم بگم، من همیشه همه ی چیزهایی رو که دوست دارم ، از دست می دم! با تکرار این حرف، اون به یه باور تبدیل می شه. و بچه غول بیشعور(ضمیر نا خود آگاه)که عادت داره هر چیزی رو که می شنوه، به صورت کلی و همه جانبه ، به همه چی تعمیمش بده،اون رو این جوری معنی می کنه که من باید همه ی چیزهای خوبی رو که دوست دارم از دست بدم! عشق، پول، کار، و ...چون خودم این قانون رو خلق کردم و اعلامش کردم! در واقع اون کلمه ی از دست دادن رو می فهمه ،نه مفهوم واقعیش رو! و اون رو به از دست دادن همه چی ، تعمیم می ده!
یا مثلا" اگه من یه لیوان آب از دستم بیفته و بشکنه، و من بگم من به درد هیچ کاری نمی خورم! و بارها در مواقع مختلف ، این اظهار نظر رو در باره ی خودم بکنم، این فکر در اثر تکرار به باور تبدیل می شه.اون وقت، بچه غول ، اصلا، نمی فهمه که من از روی عصبانیت یه چیزی گفتم! اون میگه درسته ! تو به درد هیچ کاری نمی خوری! یعنی اون کلمه ی به درد هیچ کاری نخوردن رو به همه ی معانی کامل ترش تعمیم می ده! و بعد به ما میگه، باشه! از این به بعد، سر هر کاری بری ،اون کار به هم می خوره چون تو آدم به درد بخوری نیستی!
اما نگران نباشین! چون ما مراقبه می کنیم تا فکر و کلاممون رو کنترل کنیم.درسته؟ بعلاوه، ما از همین قدرت جادویی ذهن نیمه هشیارمون استفاده می کنیم و چیزهای خوب خلق می کنیم. با کلمات مثبت و فکر های مثبت...یعنی از عصای سحرآمیز کلاممون استفاده می کنیم و به بچه غول می گیم : ما همیشه خوش شانسیم! ما همیشه موفقیم! ما همیشه خوشبختیم! ما در امن الهی هستیم!ما همیشه چیزهایی رو که دوست داریم به راحتی و از راههای عالی به دست می آریم! ما...
ما می تونیم، با یک حرکت عصای کلام خود، وضعیتی نا خوشایند رو ازبین ببریم.یعنی به جای اندوه، شادمانی و به جای فقر، توانگری و به جای بیماری ، تندرستی خلق کنیم.
ما با هم تمرین می کنیم تا با کلاممون ، چیزهای خوب خلق کنیم. چه جوری؟ با جملات مثبت.
جملات مثبتی رو که برای این کار استفاده می شن، بهشون می گن: جملات تاکیدی.
ساده ترین و قابل استفاده ترین نوع جملات تاکیدی ، جملات تلقینی هستند.
شاید توی کتابهای ذهنی مختلف ، جملات تاکیدی زیادی رو خونده باشین. (چهار کتاب اسکاول شین یکی از همین کتاب هاست که مرجع فوق العاده خوبیه.) اما در آغاز ما می خوایم جملات تاکیدی تلقینی رو با هم یاد بگیریم. یعنی جملاتی که ما برای تلقین کردن به خودمون می تونیم از اون ها استفاده کنیم. خصوصا" وقتی قبل و بعد از خواب، در آلفا هستید، خیلی مفیده که این جملات تلقینی رو به خودتون بگید.
طبیعتا" به هر چیزی که نیاز دارید، به دست آوردن اون رو و داشتنش رو باید به خودتون تلقین کنید. مثلا" اگه غمگینید،. باید از جمله ی من لحظه به لحظه شادتر می شم ، استفاده کنید. اگه بی انرژی هستید، باید به خودتون تلقین کنید آروم آروم، پر انرژی می شید و.....
یه اصول کلی برای انتخاب جملات تاکیدی تلقینی وجود داره، که این هاست:
1 _ این جملات باید مثبت باشند. هم مفهومشون و هم شیوه ی بیانشون. یعنی مثلا" اگه شما ترسو هستین نباید به خودتون بگین من ترسو نیستم! بلکه باید بگین من شجاع هستم!
2 _ کوتاه باشند تا راحت تر در ضمیر نا خود آگاه ما نقش ببندند. لااقل برای شروع از جملات کوتاه استفاده کنین.
3 _ زمان جملات باید زمان حال باشه. مثلا"اگه مضطرب هستین نباید به خودتون بگید که من آرام خواهم شد! نه! اگه این رو بگین ، ضمیر نا خود آگاه نمی فهمه در آینده ، در چه زمانی باید شما رو آروم کنه! یک ساعت بعد؟ فردا؟ یا صد سال بعد؟! باید به خودتون بگین که من الان، لحظه به لحظه آروم تر می شم!
4 _ جملات تاکیدی باید برای شما قابل باور باشن. (اگه می گم برای شما قابل باور باشه چون میزان باور آدم ها با هم متفاوته.) علاوه بر این ، گفتن چیزی که اصلا" براتون قابل باور نیست نتیجه ی عکس میده. مثال بزنم؟ مثلا" یه آدمی که اصلا" شنا بلد نیست نمی تونه به عنوان یه جمله ی تاکیدی مثبت به خودش بگه من قهرمان شنا هستم! چون ضمیر نا خود آگاهش اصلا" نمی پذیره.
5 _ بهتره جملات تاکیدی یه بار عاطفی داشته باشن.چون وقتی احساسی پشت یک جمله وجود داشته باشه ضمیر نا خود آگاه ما بیشتر تحت تاثیر قرار می گیره.
تمرین 1: ببینید چی ناراحتتون می کنه.افسردگی؟ اضطراب؟ بی خوابی؟ پر خاشگری؟و.... برای خودتون بر اساس اون یه جمله ی مثبت تلقینی بسازین و قبل از خواب و بعد از بیدار شدن از خواب، در زمان آلفا به خودتون اون رو تلقین کنید.(و حتی اون رو به شکل تصویر ذهنی که قبلا"با هم یاد گرفتیمش، بسازید و توی حباب صورتی بگذارید.)این تمرین رو جلوی آینه هم انجام بدید. یعنی جلوی آینه بنشینین و به آرامی و با لبخندی بر لب ، جملات تلقینی رو برای خودتون تکرار کنین.
خوب حالا می خوام یه تمرین تنفسی رو هم بهتون بگم. لطفا" این رو همیشه انجام بدین. هم تو خونه، هم تو اتوبوس، هم تو محل کار و ...خصوصا"شبها توی حالت آلفا قبل از تلقین کردن به خودتون.این مقدمه ی یه سری تمرین هاست برای مراقبه. و باعث میشه یاد بگیریم خودمون آلفا ایجاد کنیم.
تمرین 2:سه تا نفس عمیق بکشید.تصور کنید با هر دم، ذرات نور وارد مغزتون می شن. با هر بازدم تصور کنین افکار متفرقه تون داره از بدنتون خارج می شه.
تمرین 3: راحت بنشینید. انگشت های هر دو دستتون رو روی پا هاتون بگذارین . راحت ، اما عمیق نفس بکشین. با انگشت های دست، بشمرید که عمل دم(کشیدن هوا به داخل) چند تا طول کشیده.مثلا" اگه، دم، به اندازه ی 5 تا کوبیدن نوک انگشت روی پا هاتون طول کشیده، به همون تعداد ، یعنی 5 تا کوبیدن نوک انگشت روی پا، نفستون رو حبس کنید.و بعد به اندازه ی همون 5 تا، نفستون رو بیرون بدید. (بازدم)این تمرین رو اگه روزی 30 بار انجام بدین،خیلی برای تمرین های بعدی کمکتون می کنه. ( نگین زیاده، چون هر وقتی حتی توی تاکسی و اتوبوس هم می شه انجامش داد.) پس شد: مثلا" به اندازه ی 7 ثانیه ، دم _ به اندازه ی 7 ثانیه ، نگه داشتن و حبس نفس در سینه. _ و به اندازه ی 7 ثانیه ، بازدم. (اگه این کار رو با انگشت انجام می دیم برای اینه که استفاده از ساعت برای حساب کردن زمان، حواسمون رو پرت می کنه.)
خدایا ما را در پناه خود بگیر و هدایتمان کن تا با کلام معجزه گرمان، بهترین ها را خلق کنیم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر