۱۳۹۱ مرداد ۲۳, دوشنبه

10 درس بزرگ از 10 میلیاردر مشهور


 راز موفقیت این افراد در چیست؟


افراد مشهور و پولدار هر یک داستان های جالبی برای خود دارند و خواندن سرگذشت هر یک از آنها می تواند راهگشای خوبی برای آنان که انگیزه موفقیت دارند، باشند.

به گزارش بانکی دات آی آر، فرقی نمی کند اپرا وینفری باشی یا پیر امیدیار! مهم این است که بخواهی موفق شوی و خسته و درمانده نشوی در این راه سخت، اگر هم شدی دوباره خودت، خودت را شارژ کنی و ادامه راه...

در این راه البته شنیدن حرف های کسانی که موفق شده اند و درس گرفتن از تجربه گران سنگشان چون چشمه آب جوشانی است در بیابان.

در این گزارش 10 جمله از 10 شخصیت مشهور و پولدار دنیا را عینا برای شما نقل می کنیم، بقیه اش دیگر با خودتان:

1.  اپرا وینفری، مجری، بازیگر و تهیه کننده آمریکایی، ثروت: 2/7 میلیارد دلار
 
اپرا وینفری

شما به آن چیزی میرسید که به آن باور دارید. جایگاهی که امروز دارید، ریشه در باوری دارد که داشته اید.

2. پیر امیدیار، موسس و رئیس ایرانی شرکت eBay ثروت: 6/7 میلیارد دلار
 
 پیر امیدیار

آنچه ما هر روز اینجا میگوییم این است که موفقیت ما کاملا بستگی به موفقیت هم گروه ها و موفقیت اجتماعمان دارد

3.کارل آلبرشت، کارآفرین آلمانی و موسس فروشگاه های زنجیره ای آلدی، ثروت: 25/4 میلیارد دلار
 
کارل آلبرشت

زندگی معمولی انسان بی برنامه، سردرگم، بی هیجان و ناخوشایند به نظر می آید. تنها آنهایی که به ماجراهای زندگی به عنوان شانسی از میان شانس ها نگاه می کنند که خودشان آن را برای خودشان ایجاد کرده اند، می توانند کنترل زندگی خود را کاملا در دست بگیرند.

4.موکش آنبانی، تاجر بزرگ هندی و صاحب صنایع ریلاینس ، ثروت: 22/3 میلیارد دلار
 
موکش آنبانی

من فکر می کنم باور بنیادین ما این است که برای ما رشد و پیشرفت، روشی برای زندگی است و می بایست همواره در حال رشد و پیشرفت باشیم.

5.مایکل بلومبرگ، یکصد و هشتمین شهردار و صاحب شبکه بورسی نیویورک، ثروت: 22 میلیارد ریال
 
مایکل بلومبرگ

کار و تلاش سخت مبنای موفقیت در شرکت من بوده است

6. ولید بن طلال آل سعود، شاهزاده سعودی، ثروت: 18 میلیارد دلار
 
ولید بن طلال آل سعود

اگر بخواهم کاری را انجام دهم، یا کامل و بی نقص انجام می دهم یا اصلا به سراغش نمی روم

7. مایکل دل، موسس شرکت کامپیوتری دل کامپیوترز، ثروت: 15/9 میلیارد دلار
 
مایکل دل

با کنجکاوی و نگاه به فرصت ها با روشی تازه است که ما همیشه راه و مسیر خود در دل را مشخص می کنیم

 8.چارلز کوچ، مدیرعامل شرکت صنایع کوچ، دومین شرکت بزرگ خصوصی در آمریکا ، ثروت: 25 میلیارد دلار
 
چارلز کوچ

نقش کسب و کار تولید کالاها و خدماتی است که زندگی مردم را بهتر کند.

9.اندرو کارنگی، صنعتگر آمریکایی-اسکاتلندی، موسس شرکت فولاد کارنگی، ثروت: 298/3 میلیارد دلار
 
اندرو کارنگی

کسی که یک کسب وکار یا اعتبار آن را تمام و کمال برای خود بخواهد، نمی تواند کسب و کاری عالی راه اندازی کند

10.تونی هسیه، مدیرعامل فعلی فروشگاه آنلاین کفش و لباس زاپوس، ثروت: 840 میلیون دلار
 
تونی هسیه

تعریف نهایی موفقیت این است: شما می توانید با از دست دادن همه آنچه دارید، مشکل پیدا نکنید. شادی ها بر مبنای عوامل بیرونی نیستند.

منبع: بانکی دات آی آر

کلاس کائنات ، انسان ، عشق ( جلسه ی 11_بخشایش)

سلام به همه ی دوستهای خوبم.



اما درس امروز...این درس رو با توجه به شرایط خودم براتون شرح می دم، و همه ی کسان دیگری که هنوز خودشون رو کامل پیدا نکردندو هنوز از دست خودشون، کلافه و ناامید می شند. می خوام برای آروم تر شدن این دوستهام اعتراف کنم که من هم همین طورم! من هم گاهی از خودم ناامید و عصبانی میشم! اگه کسی این طور نیست، حتما" جزو مقدسینه! اگه ما داریم این تمرین ها رو با هم انجام می دیم به خاطر اینه که تا لحظه ی آخر زندگیمون، در این کشاکش قرار داریم.اگه فکر می کنیم کاملا" درست و مثبت شده ایم ، بهتره یک لحظه بایستیم و عمیق فکر کنیم!نکنه این چهره ی اطمینان رو "شیطان شخصیمون" به ما داده تا به خودمون غره بشیم؟! تا از پیدا کردن شمشیرمون باز بمونیم؟! شاید هنوز قسمتهایی از نیمه ی تاریکمون در سایه پنهان باشه و ما اون رو نشناخته باشیم! پس نا امید نباشیم.اما غره هم نباشیم! برای این که باور کنید ، با وجود این که گفتنش سخته اما باز از خودم می گم.



من مدت ها منتظر این سفر بودم . تا یک سری جدیداز تمریناتم رو همراه زیباییهای سفر، آغاز کنم. اما حالا که باید با تمام وجود شادمان باشم، انگار یک چیزی مانعه. یه چیزی در ته وجودم به من می گه " لایق یافتن شمشیرت نیستی!" من سه ساعت،در سکوت ،مراقبه کردم و کشفش کردم که قسمتی از " نیمه ی تاریک من " هنوز داره این پیام رو صادر می کنه که اینقدر که باید خوب باشم، نیستم! هنوز از جادوگر عشق شدن خیلی فاصله دارم! پس لایق شادمانی عظیم نیستم!

می دونی همه ی این احساس ها از کجا نشات می گیره؟ یه بخش بزرگیش به عدم بخشایش خود بر می گرده. من هنوز خودم رو ، کاملا، به خاطر کم کاری هایم نبخشیده ام! به همین دلیل خودم رو در ته وجودم لایق بهترین ها نمی بینم! می دونی منظورم چیه؟ ...می گم...

خوب! درست حدس زدین! درس امروز در باره ی تکنیک بخشایشه. این چیزیه که در همه ی مذاهب و مکاتب جزو اصول اساسی به شمار می یاد. دانشمندان ذهنی از جنبه های مختلفی اون رو بررسی کردند.من فقط چند تا از دلایلی رو که دانشمندان ذهنی می یارن تا ما بدونیم که باید خودمون و دیگران رو ببخشیم، رو می گم، چون می خوام زودتر به تمرینات عملی برسم.



1 _ همه ی ما در گذشته ها بعد از اشتباهاتمون یا بعد از عدم موفقیت هامون حتی درمسایل کوچک، این پیام رو وارد ضمیر نا خود آگاهمون کردیم که "من اونقدری که باید خوب باشم نیستم! " ( یعنی عدم بخشایش خودمون) بعد وقتی سعی می کنیم با تمام وجود از چیزی لذت ببریم، می بینیم نمی تونیم. بعد وسط هر امید، یک دفعه ناامیدی ها از راه می رسن. بعد می بینیم انگار هیچ چیزی خوشحالمون نمی کنه.چرا؟!

چون بچه غول ما می گه: خودت گفتی خیلی خوب نبودی پس دلیلی نداره جایزه بگیری!پس ته هر خوشی منتظر غصه ای باش که از راه برسه! اصلا" من این رو برات می سازم تا تو خودت رو باهاش مجازات کنی!

واسه ی همین حتی بعد از یک عالم تمرین ذهنی مثبت بودن یک دفعه می بینی همه چیز خراب میشه و همه ی اتفاقات ، مخالف با آرزوها و تصویر های ذهنیت، می شه!

این به نیمه ی تاریک ما، بر می گرده که بعدا" با هم تمریناتش رو انجام می دیم، چون بحث مفصلیه برای بعد می گذارمش.فقط یاد آوری می کنم اگه ازتون خواستم بعد از هر تمرین حتی کوچک، در دفتر مراقبه تون از خودتون تشکر کنید و حتی برای خودتون به عنوان پاداش، هدیه بخرین، به این دلیل بود که یاد بچه غول بندازین که لایق پاداشهای خوب هستین چون اونقدر که باید خوب باشید، هستید!



2 _ دانشمندان ذهنی معتقدند چون ما درگیر کارما های رفتار و گفتارمون هستیم، برای پاره کردن زنجیر کارمایی باید دیگران و خودمون رو ببخشیم! یه مثال کوچولو می زنم.طبق قانون کارماها وقتی به کسی بدی می کنی، شخص دیگه ای همون بدی رو در حق تو انجام میده! پس هر بدی که دریافت می کنی ، کارمای رفتاری از خودته! اگه بدی رو با بدی پاسخ بدی( حتی به صورت ذهنی نه عملی) ، دوباره کارمای اون رو دریافت می کنی! به این می گن زنجیر کارمایی.و این مدام تکرار می شه. اما اگه کسی رو که بهت بدی کرده رو ببخشی، همین جا زنجیر کارمایی پاره می شه!



3 _ یه مورد دیگه که دانشمندان ذهنی به اون تاکید کردند اینه که هر عدم بخشایشی مثل یک زنجیر سنگین می مونه که به پای روح تو وصل میشه! هیچ کس بیشتر از خودت از این عدم بخشایش آزار نمی بینه. تا وقتی این زنجیر ها رو از پات قطع نکنی، نمی تونی یک قدم راه بری، اون وقت می خوای پرواز کنی؟! اون وقت می خوای با نیروی ذهنت آرزوهات رو جامه ی عمل بپوشونی؟!



4 _ علاوه بر این چون آدم ها با رشته های انرژیکی به هم متصل میشن، وقتی کسی رو نمی بخشن، هم چنان به اون آدم به وسیله ی رشته ی نفرت وصل هستن.این به اون معنیه که شما به همون صفتی که در اون شخص هست و شما رو رنجونده، وصل هستین.این یه جور تاکیده. که باعث تکرار شدن اون خصوصیت در دیگران و تکرار مجددش برای شما می شه!



5 _ شاید باورتون نشه اما عدم بخشایش و نفرت حتی در هاله ی بدن هم تاثیر می گذاره که قابل دیدنه!و از همه عجیب تر این که عدم بخشایش حتی روی چاکراهای بدن هم تاثیر می گذاره ! و در نتیجه باعث درد ها و بیماری های جسمی می شه! (بعدا" می خونیم) به عنوان مثال " وجدان ناراحت" که در اثر عدم بخشایش خود به وجود می یاد، در چاکرای 5 اثر می گذاره و باعث بیماری افسردگی می شه! یه کتاب هست به نام شفای زندگی که علت ذهنی همه ی بیماری ها رو توضیح داده. اون خیلی از بیماری ها رو نام برده که در اثر عدم بخشایش خود یا دیگران به وجود می یان.در کتاب "شفای سرطان" سرگذشت بیماران سرطانی نوشته شده که با بخشایش دیگران سرطان خودشون رو مداوا کردند! هر کسی که گره هایی در کارهاش داره وقتی شروع به بخشایش می کنه، خیلی از گره هاش شروع به باز شدن می کنند.عدم بخشایش مثل گره ای می مونه در مسیر حرکت انرژی. وقتی گره های انرژی درون ما جمع میشن، میتونن به شکل انواع مریضی ها، حتی به شکل چاقی موضعی شکم و ... شکل فیزیکی پیدا کنن.( چون انرژی ، چه مثبت و چه منفی، از بین نمی ره ، فقط تغییر شکل می ده!) وقتی ما می بخشیم در اصل وجود خودمون رو فنک شویی می کنیم.



پائلو کوئلیو در کتاب خاطرات یک جادوگر از دروازه ی بخشایشی حرف می زنه که مقدسین معتقدند هرکس از اون بگذره ، مثل زائر راه سانتیاگو ثواب میبره! و جادوگر تا وقتی به ندای قلبش گوش نداده و از این دروازه نگذشته به معرفت لازم برای به دست اوردن شمشیرش نمی رسه!



به عنوان آخرین دلیل می خوام از سخنان باگوان شری راجنیش ( اشو)براتون مطلبی رو بنویسم.اون در این باره، می گه:ما چنان از چیز های زاید و دور ریختنی انباشته شده ایم، که حتی اگر خدا بخواهد بر ما نازل شود، در وجود ما جایی خالی برای فرود آمدن نخواهد یافت!لیوان های ما پر است! حتی برای یک قطره ی کوچک هم جا نیست! باید لیوان هایمان را خالی کنیم!



درسته! لیوانهای ما پره! پر از عدم بخشایش خودمون و دیگران! حالا می خوایم تمرین کنیم تا ببخشیم.



تمرین بخشایش 1 _ این تمرین رو در وقت مناسبی انجام بدین که فرصت کافی داشته باشین.چند تا ورق سفید بگذارید مقابلتون. باز هم یه مهمونیه! گوشی تلفنتون رو خاموش کنین.شمع و عود روشن کنین. یه معاهده ی بزرگ قراره بسته بشه! می تونین شکلات و شیرینی هم بگذارین! (جدی میگم) اگه دوست دارین ، یه موسیقی آروم هم برای خودتون بگذارین. بالای صفحه تون بنویسین: خدایا! من همه ی این ها رو می بخشم..این یه عهد نامه است بین من و تو. چون گفتی اگر ببخشم، بخشیده میشم! اگر هم کسی بینشون هست که احساس می کنم کاملا" نمی تونم ببخشمش، از تو می خوام به عنوان وکیل من، اون رو ببخشی!و کمکم کنی تا من ببخشمش! خدایا! من همه رو به تو می سپرم! من به تو توکل می کنم!( فراموش نکن معنای توکل همینه! کسی را وکیل خود قرار دادن!) اون وقت شروع کنید! از دوران بچگی تا حالا. هر کسی رو که بهتون بدی کرده یا به هر دلیلی یه زمانی ازش ناراحت شدید ، رو بنویسید.نگید من همه رو بخشیدم! اگه بخشیده بودین، الان اسمشون و مشخصات خودشون و همه ی کارهایی که کردن، یادتون نمی اومد! همه رو بنویسید. حتی مسایلی که الان به نظرتون کوچک و بی اهمیت می یاد.ته نوشته هاتون بنویسین: این ها و همه ی کسانی رو که به یاد نمی آرم یا خبر ندارم که به من بدی کردند، همه را می بخشم و آزاد می کنم.



تمرین بخشایش 2 _ باز همون فضای قبل رو آماده کنین.اما این بار بالای صفحه تون بنویسین: این ها کسانی هستند که من احساس می کنم بهشون بدی کردم. خدایا! از تو می خوام بهشون کمک کنی تا من رو ببخشن.اگه نمی تونن، تو به وکالت و نیابت اون ها، من رو ببخش! من به تو توکل می کنم! بعد شروع کنید و هر کسی رو که به یاد آوردین، بنویسین. تهش بنویسید: اینها به علاوه ی کسانی رو که من به یاد نمی آرم یا نفهمیدم که رنجوندمشون!



تمرین بخشایش 3 _این تمرین رو، فقط در باره ی کسانی که ازشون کینه دارید و هنوز وقتی بهشون فکر می کنید، عصبانی می شید ، انجام بدید. این تمرین رو فقط یک بار در باره ی هر فردی می تونید انجام بدید. یک جای راحت در تنهایی بنشینید، اگه عکسی از طرفتون دارید، بگذارید مقابلتون. در غیر این صورت، اگه وسایلی مربوط به اون دارید، مقابلتون بگذارید.در غیر این صورت فقط مجسم کنید که اون شخص روی یک صندلی مقابل شما نشسته و دهنش رو با یک دستمال بستن و اون قادر نیست به شما جواب بده. حالا هر احساس بدی رو که بهش دارین، با تمام دلخوری ها و عصبانیت هاتون بهش بگید. هر چیزی که دوست دارین! حتی می تونین باهاش دعوا کنین! ( فقط همین یه بار اجازه دارین ماند تولید کنین! اون هم به خاطر این که با بیان این ماند ها ، اون ها رو از جایی که در درونتون، مخفی کردین،بیرون می ریزید و آزاد می شید.) وقتی همه ی حرفهاتون رو بهش زدید، اون وقت اسمش رو در لیست بخشایش بنویسین. راستی اگه با نوشتن راحت ترید، می تونید همه ی این ها رو براش بنویسید.



نکته ی مهم: استاد من می گفت بخشایش یک امر درونیه و بیرونی نیست. پس لزومی نداره همین الان گوشی تلفن رو بردارین و به همه اعلام کنید که اون ها رو بخشیدید! فراموش نکنین ، شما با بخشیدن دیگران، به کسی لطف نمی کنید ، غیر از خودتون! پس از کسی طلبکار نشید! یادتون باشه با بخشیدن هر کسی دارین یه زنجیر رو از پای خودتون باز می کنین! وقتی کسی به شما یک ضربه ی چاقو می زنه، فقط یک بار این کار رو انجام داده! اما ما با نبخشیدن اون ، و فکر کردن دائمی به کار اون، در اصل در هر لحظه، یک بار به خودمون چاقو می زنیم!



نکته ی مهم: برای بخشیده شدن هم خیلی خوبه از دیگران طلب حلالیت کنید، اما استاد من می گفت فعلا" هیچ لزومی نداره با گل و شیرینی به دیدن صد نفر برید و تقاضای بخشش کنید. اول بهتره به همین تمرین ها بسنده کنید و باور کنید که چون انرژی از بین نمی ره و فقط تغییر شکل می ده پس روح طرف مقابل شما، انرژی شما رو دریافت می کنه و عمل بخشایش انجام میشه. اون می گفت اگه کسی رو به این صورت ، واقعا ، بخشیدید، تعجب نکنید اگه فرداش بهتون تلفن کرد و عذر خواهی کرد!



نکته ی مهم: تکنیک های بخشایش، رو هر چند روز یک بار انجام بدید تا به حل شدن گره های انرژیتون کمک کنید.



و مهم ترین تمرین بخشایش:

در همون فضای روحانی، در خلوت خودت، روی صفحات کاغذ، بنویس :خدایا ، من خودم رو می بخشم و آزاد می کنم به خاطر....( اون وقت تک تک کارهایی رو که به خاطرش یک عمر خودت رو شماتت کردی بنویس و به نام نامی خداوند که بخشنده و مهربانه، خودت رو ببخش! ( بر خلاف تصور، این سخت تر از همه ی تمرین های بخششه و بیشتر از همه احتیاج به تکرار داره!)



یادت باشه بینشی که الان نسبت به زندگی داری ، نتیجه ی همه ی اشتباهاتیه که تا حالا مرتکب شدی.اگه یک روز از زندگیت یک شکل دیگه میشد، شاید هرگز در این لحظه در حال خوندن این مطالب نبودی! شاید هرگز آگاهی الانت رو نداشتی! پس به خودت یاد آوری کن که در هر زمان بر اساس میزان آگاهیت در اون زمان رفتار کردی.آگاهی هم مثل لباس میمونه. لباس 10 سالگیت، برازنده ی اون سن بوده! پس خودت رو به خاطر لباس 10 سالگیت (آگاهی کوچکت که باعث اشتباهت شد)شماتت نکن!



پروردگار من! کمکمان کن تا به نام نامی تو، خودمان و دیگران را ببخشیم و آزاد کنیم! آمین!

داستان شاه با دو غلام خاصش

داستانی از مثنوی

شاهی دو غلام می خرد، یکی از آنان را بسیار خوش سخن و شیرین جواب و با رخساره ی زیبا و ظاهری زیبا می یابد و آن دیگری را کثیف و بد بو و زشت رو، با خود می گوید :
آدمی مخفی است در زیر زبان این زبان پرده است بر درگاه ِجان [1]

پس باید با آنها به گفت و شنود پردازم تا پرده های درون آنها کنار رود و باطن آنها را بخوانم. برای این مقصود نخست غلام زیبارو و خوش سخن را به حمام می فرستد. در غیاب او با غلام زشت رو به گفتگو نشسته و می گوید : «این غلام که هم زیباست و هم خوش سخن، درباره ی تو بد گویی می کند و می گوید که تو دزد و خیانت کار و نامرد هستی، بگو ببینم نظر تو چیست ؟»
غلام زشت رو می گوید : «او جز راست نمی گوید، من از او دروغ نشنیده ام، بعلاوه او خودبین نیست و با همه نیکی می کند و صفات نیکوی بسیار دارد. هرچه هم درباره ی من گفته است راست است؛ من پر از عیبم !»
شاه گفت : «آنقدر از رفیقت تعریف نکن که این تعریف خودت باشد که با او دوستی؛ زیرا دوست به دوست شناخته گردد.»
غلام پاسخ داد : «قسم به همه ی پیامبران و مقدسان و عرفا» (یکی یکی نام می برد)


که صفات خواجه تاش و یار من هست صد چندان که این گفتار من [2]

شاه می پرسد : «حال از خود بگو که چه هستی و چه نیکویی هایی داری ؟»
غلام جواب می دهد : «با وجودی که رفیق من بسیار جوانمرد و دادگر است، یک عیب دارد که هرگز خودبین و متکبر نیست. او همیشه عیب خود را می گوید و در پی عیب جویی دیگران نیست. درحالی که من پر از عیب و ایرادم.»
شاه می گوید : «بس کن ! من در پی آزمایش رفیقت هم برمی آیم، آنگاه می بینی که رسوایی به بار می آورد و تو شرمگین می شوی.»
غلام می گوید : «تحقیق بفرمایید، من جز راستی و درست کرداری از او ندیده ام. او مردی نیک است.»
چیزی نمی گذرد که آن غلام زیبا از حمام برمی گردد. شاه غلام پیشین را پی کاری می فرستد و با او به گفت و شنود می پردازد تا امتحانش کند. لذا نخست از جمال و کمالش تعریف می کند و سپس می گوید :


ای دریغا گر نبودی در تو آن که همی گوید برای تو فلان
شاد گشتی هرکه رویت دیده ای دیدنت ملک ِجهان ارزیده ای [3]


غلام می گوید : «از سخنانی که آن بی دین درباره ی من گفته است چیزی بگو تا بدانم.»
شاه می گوید : «آن غلام می گوید که تو دو رو هستی، پیش رو یک جوری، پشت سر یک جور دیگر.»
غلام وقتی این سخنان را شنید برآشفت و چون شعله ی آتش برافروخت و با خشم تمام گفت : «او از همان اول که با من رفیق بود همواره چون سگ نجاست می خورد.» و شروع کرد به بدگویی و ناسزا.
شاه گفت : «بس است، دانستم که : «از تو جان گَنده ست و از یارت دهان»


پس نشین ای گَنده جان از دور تو تا امیر او باشد و مامور تو

اینجاست که مولانا نتیجه ی کلی داستان را این گونه بیان می کند :


پس بدان که صورت ِخوب و نکو با خصال ِبد نیرزد یک تـَسو [4]
ور بود صورت حقیر و دلپذیر چون بود خُلقش نکو در پاش میر
صورت ِظاهر فنا گردد بدان عالم ِ معنی بماند جاودان [5]

پا نوشت ها :

1- اشاره به این جمله : شخصیت هر فرد در زیر زبانش نهفته است.
2- بیت 936
3- ابیات 8-1007
4- تسو : چیز جزیی و بی ارزش
5- ابیات 1020-

کلاس کائنات ، انسان ، عشق( جلسه ی 10_ لحظه ی ابدی اکنون)


سلام به همه دوستان عزیزم!

امروز می خوام بگم خوشبختی چیه؟!

قانون های ذهنی می گن خوشبختی یعنی رضایت.مهم نیست چی داشته باشی یا چقدر، مهم اینه که از همونی که داری راضی هستی یا نه؟!چون یه وقتهایی آدم خیلی چیزها داره اما باز هم احساس خوشبختی نداره! و بر عکسش...پس یه قانون وجود داره، که می گه:


میزان خوشبختی = میزان رضایت


حالا این سوال مهم پیش می یاد که چه طوری میشه در کل زندگی احساس رضایت کرد؟

زندگی مجموعه ای از لحظه هاست! چون پشت این لحظه، لحظه ی بعدیه و پشت اون لحظه ی بعدی و بعدی و ...پس، اگه می خوای در کلیت بزرگ زندگی راضی باشی اول باید تمرین کنی تا در لحظه راضی باشی.استادم خانم جهان حرف جالبی می زد. اون می گفت:


" اگه کسی تصمیم بگیره فقط توی لحظه ی اکنون راضی باشه، بعد ، به لحظه ی بعدی ، که رسید ، باز در لحظه ی اکنون راضی باشه و بعد به لحظه ی بعدی که رسید باز ......می دونی چی می شه؟

اون فقط برای راضی و شاد بودن در یک لحظه تلاش کرده ، اما یک دفعه می بینه پنج ساله که راضی و خشنوده! اگه کسی از لحظه ی اکنونش نا راضی باشه، بعد ، از لحظه ی بعد هم نا راضی باشه ، بعد... یکهو به خودش می یاد و می بینه پنجاه سالشه و همه ی این پنجاه سال رو نا راضی بوده! "


به همین دلیل دانشمندان ذهنی به لحظه ی اکنون می گن: لحظه ی ابدی اکنون.


شرط رضایت اینه که در لحظه ی ابدی اکنون راضی و شاد باشی.




اصلا" مهم نیست داری در لحظه ی اکنون چی کار می کنی، فقط تصمیم بگیر مراقبه کنی که از هر کاری که داری در لحظه انجام میدی احساس رضایت و شادی کنی. به این کار می گن مراقبه ی لحظه ی ابدی اکنون .این کار ، اتفاقا" بر خلاف تصور، کار خیلی راحتی نیست. دانشمندان ذهنی معتقدند در هر عمل و کاری که انجام میشه یه مقداری انرژی نهفته است و ما فقط در صورتی که روی اون کار مراقبه داشته باشیم میتونیم اون انرژی رو دریافت کنیم.

ببینین، مثلا" من از صبح شروع می کنم. از خواب بیدار می شیم، می ریم مسواک می زنیم و در همون حال به صد تا چیز فکر می کنیم غیر از مسواک زدن. بعد می ریم صبحونه می خوریم در حالی که فکرمون هزار جای دیگه است غیر از صبحانه خوردن.بعد... در واقع هر کاری که داریم انجام می دیم به همه چیز فکر می کنیم غیر از همون کار. این باعث می شه انرژی پنهان کارها رو دریافت که نمی کنیم، هیچ! کلی هم انرژی ذخیره شده مان را الکی خرج می کنیم!

شاید از مراسم چای در چین یا ژاپن شنیده باشین . اون در واقع یه جور مراقبه در لحظه ی ابدی اکنونه.



تمرین هایی برای درک و لذت بردن در لحظه ی ابدی اکنون:



تمرین 1 : برای خودتون یه استکان چای بریزین.با دقت سعی کنید فقط به کاری که دارین می کنین ، فکر کنین. بعد در یه جای آروم بنشینید و با آرامش چای رو میل کنید.به این فکر کنید که با هر جرعه ی چای، همه ی انرژی موجود در آن را دریافت می کنید و لذت می برید. به لحظه لحظه ی خوردن چای دقت کنید.( اگه فکر دیگه ای اومد توی ذهنتون، خودتون رو شماتت نکنید.فقط آروم سعی کنید دوباره به خوردن چای برگردید.) بعد از اتمام، حتما" در دفتر مراقبه از خودتون تشکر کنید.



تمرین 2: مراقبه کنید در زمان مسواک زدن فقط به مسواک زدنتون فکر کنین. سعی کنید از این کار لذت ببرید.



تمرین 3:مراقبه کنید زمان خوردن غذا فقط به خوردن غذا فکر کنید.مجسم کنید با هر لقمه، انرژی موجود در غذا به همه ی سلول های بدنتون میرسه.از هر لقمه ی اون لذت ببرید.



نکته: غذایی که با مراقبه خورده میشه هرگز باعث چاقی های موضعی نمیشه.(در واقع وقتی ما غذا می خوریم در حالی که به صد چیز غیر از خوردن غذا فکر می کنیم، باعث انباشته شدن اون در جاهای نامناسب می شیم. بر عکسش هم صادقه.یعنی کسانی که هر چیزی که می خورن، چاق نمی شن، اگه روی غذا خوردن آگاهانه، مراقبه کنن، همه ی انرژی موجود در غذا رو دریافت می کنن.حتی می تونین مجسم کنین که دوست دارین غذا در چه قسمتی از بدن شما باعث چاقی بشه! وقتی دارین غذا می خورین توی دلتون با لقمه هاتون حرف بزنید! از لقمه ی نون و پنیر صبحتون بخواهید که همه ی نیروش رو به شما انتقال بده.( نخندین! جدی می گم! این یکی از مراقبه های هندوهاست!)



تمرین 4:این تمرین برای سیگاری هاست.اگه روی کشیدن هر سیگار مراقبه کنید، خیلی زودتر ارضا می شیدو به تدریج تعداد سیگارهاتون کم و کمتر می شه.



به تدریج خودتون رو عادت بدید که هر کاری که دارین انجام می دین، فقط به اون فکر کنید و تصور کنید با این کار همه ی انرژی نهفته در اون کار رو دارین دریافت می کنین. خیلی سخته، اما شدنیه! شاید باورتون نشه اما به تدریج حتی از کارهایی که دوست نداشتید، به شدت لذت می برید. این قانون رو به یاد بسپرین: بر هر چیز که تمرکز کنیم، انرژی اون رو دریافت می کنیم. (در بعضی از مکاتب هندی حتی بر گریه کردن و اندوه هم مراقبه می کنند و معتقدند از اون هم میشه انرژی دریافت کرد اما چون این بحث دیگه ایه و باید فرق بین ایجاد ماند با دریافت انرژی از اندوه رو بدونیم خواهش می کنم فعلا" در این مورد اقدامی نکنید!)

یک حکایت:

خوب می خوام یه حکایت از یه گورو ی ( استاد بزرگ) هندی بگم که توی یه کتاب خوندم. اون با مریدانش دسته جمعی با هم ، در جایی بیرون شهر، زندگی می کردند. همه ی مرید های اون موظف بودند سالها پیش اون زندگی کنند و آموزش ببینند. یک روز یه نفر به اون استاد مراجعه می کنه و می گه شما چه طوری به این قدرت رسیدین که می تونین با نگاه دیگران رو شفا بدین؟ وقتی من مرید شما بشم، در طی این همه سال که باید پیش شما بمونم، چه تمرین هایی انجام میدیم ؟در طول روز چه کار می کنیم؟

استاد می گه: ما صبح ورزش می کنیم. بعد صبحانه می خوریم. بعدکار می کنیم تا ناهار. بعد ناهار می خوریم. کمی استراحت می کنیم ، باز کار می کنیم و شب می خوابیم!

اون شاگرد عصبانی میشه و میگه امکان نداره! ما همه ی این کارها رو انجام می دیم اما قدرت شما رو نداریم. استاد می گه: هرگز شما مثل ما این کارها رو انجام نمیدید. شما صبحانه می خورید، کار می کنید، تفریح می کنید، در حالی که به چیز دیگه ای دارین فکر می کنین، اما ما وقتی صبحانه می خوریم فقط به خوردن اون فکر می کنیم! وقتی کار می کنیم فقط به اون کار فکر می کنیم. وقتی.....

بنابراین شما هیچ انرژی ای دریافت نمی کنید! اما ما همه ی انرژی های موجود در طبیعت رو دریافت می کنیم و با بخشیدن فقط مقداری از اون به بیمارها، باعث شفای اون ها میشیم!



خوب و حالا تمرین آخر:

یک بار دیگه این پست رو بخون و تصمیم بگیر همه ی انرژی موجود در کلمات اون رو دریافت کنی. لبخند بر لب داشته باش.حالا آماده باش تا در لحظه ی ابدی اکنون ، شاد و راضی باشی. از همین حالا شروع کن! چون

امروز اولین روز از روز های باقیمانده ی عمر توست!





پروردگارا! کمکمان کن تا تو را در لحظه ی ابدی اکنون ، بیابیم! آمین!

کلاس کائنات ، انسان ، عشق(جلسه ی 9_ قانون سپاس)

کلاس کائنات ، انسان ، عشق(جلسه ی 9_ قانون سپاس)

سلام  سلام!



یادتونه که با هم یاد گرفتیم که هر کلام و فکری را که ما با تکرار و تلقین به باور تبدیل کنیم ، بچه غول یعنی ضمیر ناخود آگاهمون اون رو می سازه؟ خوب ، حالا می خوام بگم که برای خلق و ساخته شدن باورهای ما ، همه ی کائنات در خدمت بچه غول هستند! اصلا" می دونی وقتی خداوند در قران فرموده:

و سخرنا لکم السماوات والارض...منظور همین بوده که آسمانها و زمین در خدمت بشر هستند چون اون خلیفه و جانشین خداوند در روی زمینه! به نظرتون میشه آدم جانشین کسی باشه اما هیچ چیزی از قدرت اون ، به ارث نبرده باشه؟! پس ما چون خلیفه های خدا هستیم از قدرت خلق کردن برخورداریم و خداوند به آسمانها و زمین و هرچه در آنست (کائنات) دستور داده تا آنچه را که می خواهیم(یعنی آنچه را که با تکرار و تلقین به باور تبدیل می کنیم) برای ما خلق کنند.به این می گن قانون کائنات.



قانون اول کائنات: کائنات موظف به فرمانبرداری از باورهای ما هستند.



قانون دوم کائنات: به محض این که اعلام آمادگی کنیم از کائنات کمک و پاداش می رسد.




خوب، چه طوری به کائنات اعلام امادگی کنیم که چی می خوایم؟

ما با باورمان از هر چیز، به کائنات، اعلام آمادگی می کنیم.



خوب، چه طوری کائنات می پذیرن که ما چیزی رو باور کردیم؟

ما کلام و فکرمون رو با تکرار و تلقین به باور تبدیل می کنیم. در واقع چیز هایی که ما روی اون ها تمرکز می کنیم، و مدام روشون تاکید می کنیم ، به باور تبدیل میشن. کائنات عین بچه غول می مونن! اونها کاری به خیر و صلاح ما ندارن! فقط نگاه می کنن ما چه چیزی رو باور کردیم، بعد خلقش می کنن. اگه روی شکست ، و مریضی تمرکز کرده باشیم، اون رو می سازن. اگه روی ثروت و شادی تمرکز کرده باشیم اون رو می سازن!



یه نکته ی جالب برای رسیدن به وزن ایده ال:

دیدین کسانی که مدام نگرانن که چاق نشن ، مدام چاق تر میشن! این به خاطر اینه که اونها روی چاقیشون تمر کز کردن! هی میرن جلوی آینه و از خودشون می پرسن: چاق تر شدم یا نشدم؟! به همین دلیل هر چی رژیم می گیرن، باز چاق تر میشن! مهم ترین کار برای اون هایی که می خوان لاغر بشن اینه که بدونن، هیچ رژیمی موثر نیست مگه اول اونها به باور درست برسن! چه طوری به این باور برسن؟ توی پست های قبل هم بهش اشاره کردم،



به چیزی که می خواهید باشید تمرکز کنید نه چیزی که نمی خواهید باشید.



به عنوان مثال اگه کسی 80 کیلو وزنشه و دلش می خواد 50 کیلو باشه، نباید هی بره جلوی آینه و هی با خودش فکر کنه که لاغر تر شده یا چاق تر! چون تاکید بر اضافه وزن باعث خلق اضافه وزن میشه! ( شاید شنیده باشین بعضی از چاق ها می گن، ما با نفس کشیدن هم چاق می شیم! این ها جزو این دسته هستن ! )برای رسیدن به وزن 50 کیلو این آدم ها باید وقتی میرن جلوی آینه مدام خدا رو شکر کنن که دارن لحظه به لحظه به وزن 50 کیلو نزدیک میشن! و بعد خودشون رو در لحظات ایجاد آلفا، به صورت یه آدم 50کیلویی شاد وسالم مجسم کنن! برای این که باور کنین این کار شدنیه اعتراف می کنم که چند سال قبل من با همین روش 8 کیلو به وزن خودم اضافه کردم. اون هم زمانی که با هیچ روشی چاق نمی شدم.پس واقعا" شدنیه! اگه بیش از حد غذا می خورین می تونین خودتون رو در حالی مجسم کنین که به میزان کافی غذا می خورین ! اگه چربی اضافه مثلا" در شکم دارین، باید جلوی آینه شکمتون رو بدین تو و مجسم کنین شکم کوچکی دارین و خدا رو به خاطرش شکر کنین! به محض این که بتونین فکر و کلامتون رو به باور تبدیل کنین، همه چیز خود به خود درست میشه! (تصویر سازی ذهنی قبل از خواب رو هم فراموش نکنین!)



خوب! شما در مورد هر مسئله ای باید اول اون رو در ذهنتون بپذیرید ، تا در واقعیت انجام بشه و بعد با تاکید و تکرار و تلقین ، اون رو خلقش کنین! فراموش نکنین هر چیزی که روش تمرکز کنین، خلق میشه! حالا می خوام یه نکته ی جالب دینی بگم که تائید همین حرف هاست. شنیدین در دین اسلام گفته شده : خداوند، نعمتی رو نمی گیره مگر این که ناسپاسی اون رو بکنید! و مدام در ادیان مختلف گفته شده خداوند را برای نعمت هایش سپاس بگوئید. این ها مصداق همون شعریه که می گه:

شکر نعمت، نعمتت افزون کند ناسپاسی از کفت بیرون کند!



می دونین این یعنی همین قانون تاکید! ناسپاسی یعنی تاکید بر نداشتن و سپاس یعنی تاکید بر داشتن!



اگه بر ، داشتن نعمت ها تاکید کنین، باعث زیاد شدن اون ها می شین و اگه بر، نداشتن نعمتها تاکید کنید باعث زیاد شدن نداشته ها!



این یه قانون اجتناب ناپذیره که جزو قوانین مهم ذهنی به حساب می یاد. حالا می خوام به شما و قبل از اون به خودم بگم وقتی قراره از نداشته هامون حرف بزنیم، چقدر راحت می تونیم ساعت ها و ساعتها نعمت هایی رو که فکر می کنیم نداریم رو بشمریم! نه؟! اما اگه بخوایم نعمت هایی رو که داریم بشمریم، سریع حرف کم میاریم! می گی نه؟! امتحان کن!

و یه سوال مهم: اون قدری که واسه نداشته هامون غصه می خوریم، برای داشته هامون شادی می کنیم؟!



تمرین سپاس گذاری:

یه فضای دوست داشتنی برای خودت فراهم کن. یادت باشه قراره یه کار خیلی مهم انجام بدی پس تصور کن یه ضیافت دو نفره بین تو و خداست که داره می یاد مهمونی پیشت تا ببینه چی می خوای که بهت بده! اگه شمع و عود دوست داری ، برای خودت روشن کن.اگه موسیقی دوست داری، یه موسیقی ملایم واسه ی خودت بگذار.زنگ تلفنت رو هم خاموش کن! آخه هم مهمون عزیزی داری و هم خودت آدم مهمی هستی که این ضیافت رو به پا کردی! اول چند تا نفس عمیق بکش.( می تونی از نفس هایی که توی پست قبل گفتم استفاده کنی) .بعد شروع کن توی دفتر مراقبه ات (یا حتی روی چند ورق آچار) بنویس چه چیزهایی داری که به خاطرشون از خداوند سپاسگذاری.لطفا" از اعضای بدنت شروع کن. بعد به لوازم شخصیت، مثل کتابها، نوارها، کفش و لباسها و همه ی اون چیز های اطرافت نگاه کن، بعد به افراد خانواده ات و دوستهات، کارت، تحصیلت و... همه رو بنویس و به خاطرش از خدا سپاس گذاری کن. و در انتها بنویس خدایا از تو ممنونم که طبق وعده ای که دادی ، اکنون از راه های عالی ، هزاران برابر بر نعمت هایم می افزایی.اکنون برای دریافت موهبت های تو ، آماده ام.بعدش برو آماده ی دریافت شادمانی های بزرگ شو ! یادت نره هر روز به این نوشته ها مراجعه کنی و سعی کنی چند مورد بهشون اضافه کنی. فقط یادت باشه وقتی اعضای بدنت رو می نویسی حتما" ستون فقرات و چاکرا ها را هم بنویس.( بعدا" با هم کلی در باره ی چاکراها می خونیم. باشه؟)

به عنوان حسن ختام چند جمله از جاهای مختلف سپاس خودم رو براتون می نویسم که بدونین چه طوری این ها رو بنویسین، البته لابلاش خیلی چیز ها بوده که خودتون می تونین بر همین اساس بهش اضافه کنین. من چند تا نمونه رو نوشتم تا ببینین که باید به همه ی جزئیات اشاره کنین حتی چیزهای خیلی کوچیک.




خدایا ازت سپاسگذارم به خاطرانگشتهای پام که سالمند.


خدایا ازت سپا سگذارم به خاطر ستون فقراتم که سالمه و چاکراهای بدنم که در سلامت کاملند.


خدایا ازت سپاسگذارم به خاطر سلامتی ریه هام.


خدایا ازت سپاسگذارم به خاطر همه ی پیراهن هام!


خدایا ازت سپاسگذارم به خاطر زنده بودن مادرم و پدرم.


خدایا ازت سپاسگذارم به خاطر دوست خوبم....


خدایا ازت سپاسگذارم به خاطر رختخوابم که خیلی راحته.


خدایا ازت سپاسگذارم به خاطر این وبلاگ و این که دیگرانی هم هستن که من به شوق اون ها ، می نویسم تا همه شادتر باشند.


خدایا ازت سپاسگذارم که هنوز فرصت برای زندگی کردن دارم.


خدایا ازت سپاس گذارم به خاطر اینکه به زندگیم برکت داده ای و اکنون از راههایی که گمان دارم یا گمان ندارم، آرزوهایم را در جهت خیر و صلاح همگان، برآورده می کنی!



و خدایا هزاران سپاس بی پایان برای هزاران نعمت بی پایانت!

گزنه یا Nettle


گزنه گیاهی است که از دوران ماقبل تاریخ نیز وجود داشته و مردم آن زمان از آن برای تغذیه استفاده می کردند و از خواص درمانی آن اطلاع داشته اند .

جالینوس حکیم که در قرن دوم میلادی زندگی می کرده آنرا برای رفع سرمخوردگی و بیمایر دستگاه تنفسی بکار می برده است .

گزنه گیاهی است علفی و چند ساله که ساقه آن چهار گوش بوده و بطور قائم تا ارتفاع یک متر بالا می رو د. این گیاه در خرابه ها ،‌باغها و نقاط مرطوب که چهارپایان از آن عبور می کنند بحالت خودرو می روی ریشه این گیاه خزنده بوده و در ناحیه ای که سبز می شود کم کم تمام منطقه را فرا می گیرد .

ساقه این گیاه را پرزها و تارهای مخروطی شکل پوشانده که در صورت لمس کردن ساقه بدست می چسبد و پوست را می گزد که تولید خارش و سوزش می کند و شاید بهمین دلیل آنرا گزنه نامیده اند .

تخم آن نرم ، ریز و تیره رنگ و مانند تخم کتان است قسمت مورد استفاده این گیاه برگهای تازه ، ریشه ف شیره و دانه آن است .

ترکیبات شیمیایی:
گزنه دارای تانن ، لسیتین ،‌اسید فورمیک ، نیترات پتاسیم و کلسیم ، ترکیبات آهن درد ، ویتامین C و نوعی گلوکوزید است که پوست را قرمز می کند از سرشاخه های این گیاه ماده قرمز رنگی بنام اورتی سین استخراج می شود .

خواص داروئی:

گزنه از نظر طب قدیم ایران گرم و خشک است

1) گزنه مو را تقویت کرده و از ریزش موی سر جلوگیری می کند ، حتی در بعضی از مورد موی سر دوباره می روید . برای استفاده از این خاصیت 6 گرم سر شاخه ها و برگها و ریشه گزنه را بتنهایی و یا با 30 گرم چای کوهی در یک لیتر آبجوش ریخته و آنقدر بجوشانید تا حجم مایع به نصف برسد . شبها مقدری از این مایع را به سر بمالید و صبح بشوئید .

2)برای برق شدن و جلا دادن به موها بعد از شستشوی سر موها را با چای گزنه ماساژ دهید . بدین منظور یک قاشق چایخویر بگ گزنه خشک را در یک لیوان آب جوش ریخته و مدت نیمساعت بگذارید بماند . ماساژ دادن با این چای ، شوره سر را برطرف می کند.

3)دستگاه هاضمه را تقویت می کند

4)ادرار را زیاد می کند

5)برای درمان بیماری قند مفید است بدین منظور یک فنجان چای گزنه را سه بار در رو.ز میل کنید

6)ترشح شیر را در زنان شیدره زیاد می کند

7)اخلاط خونی را برطرف می کند

8)بیماریهای پوستی را برطرف می کند

9)برای باز کردن عادت ماهیانه از دانه گزنه استفاده کنید

10)در درمان کم خونی موثر است و تعداد گلبولهای قرمز را زیاد می کند

11)اگر در ادرار خون وجود داشته باشد گزنه آنرا برطرف می کند

12)گزنه عرق آور است

13)پاک کننده اخلاط سینه ، ریه و معده است

14)نیروی جنسی را تقویت می کند

15)گرفتیگ های کبدی را رفع می کند

16)برای از بین بردن زگیل ، ضماد برگهای تازه آنرا روی زگیل بمالید .

17)برای پاک کردن مثانه ، رفع عفونت مثانه و دفع سنگ از مثانه برگ گزنه را همراه با ریشه شیرین بیان دم کنید و بنوشید

18)برای التیام زخم ها و زخم های سرطانی از ضماد تخم گزنه مخلوط با عسل استفاده کنید

19)برای برطرف کردن کهیر از جوشانده گزنه بمقدر سر فنجام در روز بنوشید

20)درد نقرس را کاهش می دهد

21)برای برطرف کردن ناراحتی های زنانه قبل از عادت ماهیانه از چای گزنه استفاده کنید

22)ناراحتی های کلیه را برطرف می کند

23)ضماد آن درد عضلانی را برطرف می کند

24)کرم معده و روده را می کشد

25)درمان کننده بواسیر است

26)برای برطرف کردن درد رماتیسم ، برگهای تازه آنرا روی پوست بمالید .

طرز استفاده:

1- دم کرده گزنه : مقدر 40 گرم برگ گزنه را در یک لیتر آبجوش ریخته و بمدت 10 دقیقه دم کنید . مقدر مصرف آن سه فنجان در روز بعد از غذاست .

2- جوشانده گزنه : مقدر 30 گرم گزنه را در یک لیتر آب ریخته و بمدت 10 دقیقه آنرا بجوشانید . این جوشانده برای تصفیه خون مفید است . مقدر مصرف آن یک فنجان بین غذاها در روز است .

3-تنطور گزنه :‌یک قسمت برگ گزنه را با پنج قسمت الکل 50 درجه طبی مخلوط کرده و در داخل شیشه در بسته بریزید و بمدت 15 روز هر روز آنرا تکان دهید بعد از اینمدت آنرا صاف کرده و در شیشه دربسته نگاهدری کنید . مقدر مصرف آن 15-10 قطره سه بار در روز می باشد .

مضرات :
گزنه اگر بیش از حد استفاده شود ممکن است برای روده ها و کلیه ها مضر باشد بنابراین بهتر است با صمغ عربی و کتیرا خورده شود

مقدر مصرف بیش از 10 گرم در روز ممکن است باعث بند آمدن ادرار شود . زنان باردار و کودکان باید از مصرف آن خورددی کنند .

زنجبیل یا Ginger

زنجبیل از قدیم الایام مورد مصرف مردم ایران ، هند و چین بوده است .



خواص داروئی:
این گیاه همراه با گیاهان دیگر بعنوان تقویت کننده معده و بدن بادشکن و ضد نفخ بکار یم رود . همچنین پزشکان چینی جدیدا کشف کرده اند که شربت زنجبیل بهترین داروبرای معالجه زخم معده می باشد.

زنجبیل تازه وشربت زنجبیل با چای زنجبیل در بدن گرما تولید کرده و بدین وسیله مواد سمی و زادئ بدن را بصورت عرق از بدن خار می سازد . این گیاه برای خانم هائیکه عادت ماهیانه آنها عقب می افتند تجویز شده است .

زنجبیل بهترین داروی سرمخوردگی و گلو درد میباشد . هنگامی که حس کردید دچار سرمخوردگی شده اید چند بار چای زنجبیل بنوشید و اگر گلو درد درید علاوه بر آنکه چای آنرا میل می نمائید با آن نیز قرقره کنید .

زنجبیل را حتی برای کمپرس نیز می توان استفاده کرد که سموم بدن را خارج می سازد . برای این منظورابتدا چای زنجبیل استفاده کنید دستمالی را با آن آغشته و آب اضافی آنرا فشار داده در محل زخم یا درد بگذارید .

شربت زنجبیل برای زخم معده بسیار مفید است .مبتلایان به زخم معده باید هر روز قبل از غذا یک قاشق چایخوری از این شربت را همراه با کمی آب بنوشید زخم معده آنهاپس از مدتی التیام خواهد یافت .

طرز استفاده:
یک قاشق چایخوری پودر خشک زنجبیل و یا دو قاشق چایخوری زنجبیل رنده شده تازه را در داخل قوریریخته رویآن آب جوش بریزید و به مدت پنج دقیقه آنرا با حرارت ملایم دم کنید و سپس آنرا با عسل شیرین کرده و میل کنید .

چای زنجبیل هر چقدر بیشتر بماند و دم بکشد تند تر می شود .حتی می توان چای زنجبیل را بعد از سد شدن در داخل یخچال گذاشت و خنک کرد و مانند یک نوشابه سرد استفاده نمود .

برای تهیه شربت زنجبیل یک قسمت زنجبیل رنده شده را با سه قسمت عسل مخلوط کرده و در شیشه دربسته در یخچال نگهدری کنید و هر موقع خواستید مصرف کنید .

برای درست کردن تنتور زنجبیل می توانید از الکل 50 درجه استفاده نمائید . یک قسمت زنجبیل رنده شده را با سه قسمت الکل 50 درجه مخلوط کرده و داخل یک شیشه تیره رنگ بریزید و بمدت چهدره روز آنرا چند بار در روز تکان دهید . بعد ازاین مدت آنرا صاف کرده و در جای خشک و خنک نگهدری کنید .

مضرات :
مضرات خاصی برای آن بیان نشده است .

سیر یا Garlic

سیر یا Garlic
سیر گیاهی است علفی و دائمی که ساقه آن تا ارتفاع 40 سانتیمتر نیز می رسد . قسمت زیر زمینی آن متورم و مرکب از 5 تا 12 قطعه و محصور در غشاهای نازک و ظریف برنگ خاکستری مایل به سفید می باشد . برگهای آن باریک و نواری شکل برنگ سب تیره و گلهای آن کوچک و صورتی رنگ که بصورت یک چتر در انتهای ساقه ظاهر می شود .

سیر وپیاز رابطه ای نزدیک با هم دارند که شاید بدلیل بوی بد آنها می باشد .

نام سیر در کتاب مقدس آمده ست و در مصر قدیم برای مومیائی مدرگان و خوش طعم کردن غذاها بکار یم رفته است . هومر شعر باستان در نوشته های خود از آن یاد برده است .

مردم در اروپا و اسپانیا از قبل از میلاد مسیح آنرا می شناختند و از آن استفاده می کردند .

بقراط پدر علم طب در نوشته های خود از خواص آن یاد کرده و یکی دیگر از دانشمندان قدیم 61 خاصیت مختلف برای سیر قائل شده است .

سه نوع سیر وجود دارد :

1-سیر آمریکایی بنام Greole نامیده می شود . این نوع سیر دارای پوست سفید بوده و از انواع دیگر قوی تر است .

2-سیر تاهیتی که از بقیه درشت تر است و گاهی قطر آم به 8 سانتیمتر می رسد .

حضرت محمد (ص) برای سیر 70 خاصیت مختلف قائل شده اند و می فرمایند :

از سبزی سیر تا می توانید استفاده کنید زیرا سیر دوای هفتاد درد است اما آنکس که سیر وپیاز خورده به مسجد نیاید و به مردم نزدیک نشود .

ترکیبات شیمیایی:
سیر د ارای ترکیبات گوگردی می باشد که خاصیت ضد عفونی کننده میکرب کشی و جرم کشی باین گیاه می دهد .

سیر همچنین دارای مواید بنام آلیسین ، آلیساتین می باشد که میکرب های حصبه و پاراتیفوئید را از بین می برد

در صد گرم سیر خام مواد زیر موجود است :

آب 61 گرم

انرژی 6 کالری

موادنشاسته ای 29 گرم

چربی 0/2 میلی گرم

کلسیم 30 میلی گرم

فسفر 200 میلی گرم

پتاسیم 530 میلی گرم

آهن 1/5 میلی گرم

سدیم 20میلی گرم

ویتامین آ 20 واحد

ویتامین ب 1 0/25 میلی گرم

ویتامین ب 2 0/8 میلی گرم

ویتامین ث 15 میلی گرم


خواص داروئی:
سیر از نظر طب قدیم ایران گرم و خشک است اسانس سیر که در اثر تقطیر سیر با بخار آب حاصل می شود مرکب از مواد سولفوره بوده و مایعی است به رنگ قرمز نارنجی و دریا بوئی کمتر که از خودس یر که برای تغییر طعم غذا مصرف می شود .

1)سیر بادشکن وضد عفونی کننده است .

2)خوردن سیر مصونیت بدن را در مقابل بیماریها افزایش می دهد .

3)سیر کرم کش است .

4)سیر محرک و تقویت کننده بدن است .

5) سیر داروی سرمخوردگی و زکام است .

6)سیر اثر خوبی در معالجه سل درد

7)سیر خون را رقیق می کند

8)سیر اثر خوبی در تنگی نفس درد

9)خوردن مداوم سیر لقوه ور عشه را از بین می برد .

10)سیر چون گرم و خشک است بنابراین رطوبت معده را از بین می برد و دردهای مفاصل را خوب می کند.

11)سیر درمان کننده دردهای نفاصل ، سیاتیک و نقرس می باشد .

12)سیر برای تقویت نیروی جنسی و افزایش تولید اسپرم در اشخاص سرد مزاج بسیار مفید است .

13)آنهائی که قطره قطره ادرار می کند باید حتما سیر بخورند تا بیماری آنها درمانش ود .

14)سیر زخم های ریه و درد معده را زا بین می برد .

15)سیر سنگ های کلیه را شکسته و خارج می سازد .

16)سیر را با زیره بپزید برای تقویت دندان مفید است .

17)مالیدن سیر پخته به دندان ، درد دندان را تسکین می دهد .

18)سیر را بسوزانید وبا عسل مخلوط کنید و ضمادی از آن درست کنید این ضماد برای رفع خون مدرگی زیر پلک چشم مفید است .

19)سیر بعلت مدر بودن برای رفع آب آوردن انساج مفید است .

20)برای از بین بردن میخچه کف پا از ضماد سیر استفاده کنید .

21)جهت رفع دردهای رماتیمسی و عصبی ضماد سیر بسیار موثر است .

22)جهت ضد عفونی کردن دستگاه تنفسی در هنگام بیماریهای مربوطه از شربت سیر استفاده کنید :

مقدر 100 گرم سیر را با 200 گرم آب و 200 گرم شکر یا قند مخلوط کرده و آنرا بجوشانید تا له شود . مقدر مصرف برای این منظور سه قاشق سوپخوری در روز است .

23)جدیدا در یکی از بیمارستان های آمریکا برای ضدعفونی کردن فضای بیمارستان از سیر استفاده کنید .

24)پاستور پزشک معروف فرانسوی آزمایشات زیادی روی سیر انجام داد و اثر باکتری کشی سیر را تائید کرده است .

25)سیر ضد انعقاد و لخته شدن خون است .

26) در شوروی سیر بنام پنی سیلین معروف است و معمولا هنگامیکه آنفولانزا شبوع درد مصرف آنب الا می رود درچندسالپ یش که آنفلوانزا شیوع پیدا کرد مردم شوروی 500 تن سیر مصرف کردند .

27)خوردن سیر سلولهای سرطانی را از بین می برد .

28)یکی از دانشمندان آمریکایی که در دانشگاه فلوریدا روی مرض ایدز تحققی می کند معتقد است که سیر روی مرض ایدز اثر مثبت درد .

29)مصرف سیر مقدر کلسترول خون را پائین می آورد . مقدر LDH را کاهش می دهد . مقدر مصرف سیر برای این منظور 30 گرم در روز است . جالب است که با مصرف سیر در چند ماه اول مقدر کلسترول ممکن است بالا رود و این بدین علت است که کلسترول از داخل نسوج خارج شده و داخل خون می شود که از آنجا دفع گردد بعد از اینکه کلسترول بحالت نرمال رسید باید برای نگاهدری آن روزی نصف سیر خام مصرف کرد . گ

30)خوردن سیر از سرطان جهاز اهضمه جلوگیری می کند .

31)چینی ها قرن هاست که برای پائین آوردن فشار خون از سیر استفاده می کنند .



مضرات :
سیر با آنکه خواص بسیاری درد باید بحد اعتدال مصرف شود زیرا استفاده زیاد از آن در بعضی اشخاص موجب سردرد ، ضعف نیروی جنسی ، ضعف چشم و عوارض بواسیر می شود . سی برای آنهائیکه اسهال دارند مضر است .

آنهائیکه معده ضعیف دارند و بطور کلی سیستم هاضمه آنها ضعیف است نباید در خوردن سیر افراط کنند .

کسانیکه یبوست دارند نباید سیر بخورند و برای رفع مضرات آن سیر را باید با آب و نمک پخته و کمی بان روغن بادام یا کرده اضافه کنید تا مضر نباشد .

اشخاصی که گرم مزاج هستند اگر می خواهند سیر بخورند طبق توصیه ابن سینا حکیم ایرانی باید سیر را بپزند یا از سیر ترشی استفاده کنند .

برای پختن سیر پس از پوست کندن آنرا بمدت سه دقیقه بخار دهید . اشخاصی که دارای فشار خون پائین هستند نیز نباید سیر بخورند و همینطور کسانیکه آلرژی دارند نباید از سیر استفاده کنند.

زرشک یا Barberry

زرشک یا Barberry 

 
زرشک درختچه ای است دارای ساقه ای خاردار که ارتفاع آن تا 4 متر نیز میرسد . چوب این درخت قهو ه ای ، قرمز و یا زردرنگ می باشد . برگهای آن بیضی شکل با دندانه های اره ای و گلهای آنخوشه ای و زردرنگ است

شاخه های زرشک تیغ زیادی درد . میوه زرشک قرمز رنگ ، گوشتی بیضوی شکل و دارای طعمی ترش است

قسمت مورد استفاده این گیاه ریشه ، پوست رشه و ساقه ، برگ گل و میوه آن است .

ترکیبات شیمیایی:
در تمام قسمت های این گیاه آلکالوئیدهای بربرین Berberine ، اکسیاکانتین Oxyaconthine ، بربامین Berbamine وجود دارد . مقدر آلکالوئید در پوست ریشه زرشک بیشتر از قسمت های دیگر این گیاه است .

میوه زرشک دارای حدود 4% مواد قندی ، 65 اسید مالیک و اسید تارتاریک و مقدایر صمغ می باشد .

زرشک گونه های مختلف درد که مهم تر از همه آنها دو نوع است که یکی بنام زرشک بی هسته و دیگری زرشک با هسته (دارای دو هسته) میباشد .

خواص داروئی:
خواص طبی زرشک

زرشک از نظر طب قدیم ایران سرد و خشک است میوه زرشک خواص زیر را درد:

1)قابض است

2)تقویت کننده قلب و کبد است

3)بواسیر خونی را درمان می کند

4)خونریزی را برطرف می کند

5)برای برطرف کردن بیماریهای کبدی مفید است

6)صفرا بر است

7)دم کرده زرشک را برای برطرف کردن ناراحتی های دهان غرغره کنید .

خواص ریشه و پوست ساقه

1)صفرا بر و مسهل است

2)کبد را پاک و تقویت می کند

3)اعمال دستگاه گوارش را منظم می کند

4)وء هاضمه را از بین می برد

5)بی اشتهایی را برطرف می کند

6)برای رفع یبوست مفید است

7)در درمان یرقان و زردی موثر است

8)نقرس و رماتیسم را برطرف می کند

9)خانم هائیکه بین دو عادت ماهیانه خونریزی دارند باید برای برطرف کردن آن از ریشه و ساقه زرشک استفاده کنند .

10)آنهائیکه مبتلا به ورم طحال هستند می توانند برای معالجه از این گیاه کمک بگیرند .

11)واریس را درمان می کند .

12)برای معالجه بواسیر نافع است .

13)برای برطرف کردن سوزش ادرار مفید است .

14)فشار خون را پائین می آورد

15)برای شست وش وی چشم می توانید از جوشانده ریشه و ساقه و زرشک استفاده کنید .

خواص برگ زرشک

1-آب آوردگی بدن را برطرف می کند .

2-اسهال های مزمن را درمان می کند .

3-برگ زرشک دری مقدر زیادی ویتامین C می باشد بنابراین در درمان بیماری اسکوربوت اثر مفید درد .

4-جویدن برگ زرشک باعث محک شدن لثه و دندان می شود .

5-درموقع آنژین و گلو درد ، دم کرده برگ زرشک را غرغره کنید .

طرز استفاده:
جوشانده زرشک : مقدر 20-10 گرم پوست ریشه یا ساقه و یا میوه زرشک را در یک لیتر آب ریخته و آنرا بجوش بیاورید سپس آنرا از روی اجاق برداشته بگذارید برای مدت 10 دقیقه بماند . این جوشانده را صاف کرده و با شکر یا عسل شیرین کنید . مقدر مصرف روزانه آن سه فنجان در فاصله بین غذاهاست .

تنطور زرشک : این تنطور را می توانید از فروشگاههای گیاهان دارویی و یا برخی از داروخانه ها خریدری کنید . مقدر مصرف آن 20-10 قطره سه بار در روز می باشد .

دم کرده زرشک : مقدر 40 گرم زرشک را در یک لیتر آب جوش ریخته و بگذارید مدت 10 دقیقه بماند سپس آنرا با شکر یا عسل مخلوط کنید . مقدر مصرف آن سه فنجان در روز و در فاصله بین غذاهاست .

مضرات :
مصرف مقدر زیاد زرشک و یا ساقه و برگ آن برای زنان حامله مناسب نیست زیرا رحم را تحریک می کند و ممکن است باعث سقط جنین شود.

 

Aloe vera یا صبر زرد

Aloe vera یا صبر زرد
 
 
صبر زرد یکی از گیاهانی است که قبل از میلاد مورد مصرف مردم بوده است . کلئوپاترا ملکه مصر پوست خود را هر روزه با آن ماساژ می داد که از شر آتاب مصر در امان باشد وحتی مصریان آنرا برای مومیائی مدرگان خود بکار می بردند . در کتاب مقدس ام این گیاه بکرات آمده است .
صبر زرد فاقد ساقه بوده و لی برگهای آن دراز و تا ارتفاع 30 سانتیمتر می رسد . گلهای این گیاه برنگ زرد می باشد که در انتهای ساقه ای که از وسط برگها خارج می شود می روید .


ترکیبات شیمیایی:
صبر زرد موادی نظیر آلوئین ‌فامودین ، آنترا کیون ،‌ایزوباربالوئین و مقدری در حدود 12 درصد صمغ می باشد .


خواص داروئی:
صبر زرد از نظر طب قدیم ایران گرم و خشک است شیرابه آن به مصرف طبی می رسد .
1)تقویت کننده بدن است
2)یبوست را برطرف می کند و روده ها را تمیز می کند
3)برای معالجه آسم مفید است
4)سوء هاضمه را برطرف می کند
5)در معالجه صرع مفید است
6)اثر ضد کرم درد
7)خون را تصفیه می کند
8)برای برطرف کردن خارش ناشی از گزیدگی حشرات شیرابه آنرا روی پوست بمالید
9)اگزما را درمان می کند
10)برای معالجه اسهال خونی مفید است
11)برای رفع ریزش مو ، شیرابه آنرا به سر مالیده و موها را با آن ماساژ دهید
12)گرفتگی کبدی را برطرف می کند
13)برای التیام زخم ها شیرابه آنرا روی زخم بمالید
14)صبر زرد بهترین کرم مرطوب کننده است برگها را بشکنید و ژله آنرا به پوست بمالید
15)مبتلایان به بیماری قند می توانند با مصرف این گیاه قند خون خود را کنترل کنند
16)برای شستن چشم و زخم ها شیرابه صبر زرد را با آب مخلوط کرده و استفاده کنید


طرز استفاده:
به مبحث نسخه پیچی گیاهان دارویی برای بیماری مورد نظر مراجعه نمایید


مضرات :
صبر زرد اگر باندازه مصرف شود خطری ندارد ولی مقدر زیاد آن باعث اسهال خونی می شود ضمنا زنان شیدره نباید از آن استفاده کنند زیرا صبر زرد از طریق شیر ودر بدن طفل می شود و ایجاد اسهال می کند . این گیاه نیز برای زنان حامله خوب نیست زیرا ممکن است باعث سقط جنین شود.

کلاس کائنات ، انسان ، عشق(جلسه ی 8_ جادوی کلمات)

کلاس کائنات ، انسان ، عشق(جلسه ی 8_ جادوی کلمات)

سلام سلام ! همه ی امروز حاضرن؟! خوب.. یادته که توی پست قبلی با هم یاد گرفتیم که ذهن ما چراغ جادوست و ضمیر ناخود آگاه ما، همون بچه غول توی چراغ؟! حالا امروز ، می خوام در باره ی چوب جادوگری حرف بزنم! همون عصای سحر آمیزی که جادوگر ها باهاش اجی مجی لاترجی می کنن!



فلورانس اسکاول شین می گه: کلام تو عصای معجزه گر توست!

تو کتاب مقدس اومده:زندگی و مرگ در قدرت زبان است.



ما با کلامی که بر زبان می آوریم، قوانینی را به خودمون جذب می کنیم.قانون شکست یا قانون موفقیت.یعنی کلام ما، درست مثل فکری که به باور تبدیل میشه، وارد ضمیر نا خود آگاه می شه و خلق میشه. حتما" یادتون هست توی پست قبلی براتون گفتم که چه طوری بچه غول ، یه فکر ما رو خلق می کنه بدون این که به خوب یا بد بودنش برای ما، فکر کنه.

میدونی یعنی چی؟فکر و گفتار با هم در ارتباط مستقیم هستند.یعنی همون جور که با ذهنمون ، به بچه غول درونمون دستور می دیم که برامون چی بسازه، همون جوری هم با کلاممون این کار رو می کنیم.در واقع بهتره بگم فکر های ما یا گفتاری هستند یا به صورت تصویر ذهنی.



بچه غول در مورد کلام ما همون رفتاری رو در پیش می گیره که در مقابل فکرمون.اصلا" بگذار چند تا مثال بزنم.



مثلا" اگه من چند بار که وسایلم رو گم کردم بگم، من همیشه همه ی چیزهایی رو که دوست دارم ، از دست می دم! با تکرار این حرف، اون به یه باور تبدیل می شه. و بچه غول بیشعور(ضمیر نا خود آگاه)که عادت داره هر چیزی رو که می شنوه، به صورت کلی و همه جانبه ، به همه چی تعمیمش بده،اون رو این جوری معنی می کنه که من باید همه ی چیزهای خوبی رو که دوست دارم از دست بدم! عشق، پول، کار، و ...چون خودم این قانون رو خلق کردم و اعلامش کردم! در واقع اون کلمه ی از دست دادن رو می فهمه ،نه مفهوم واقعیش رو! و اون رو به از دست دادن همه چی ، تعمیم می ده!



یا مثلا" اگه من یه لیوان آب از دستم بیفته و بشکنه، و من بگم من به درد هیچ کاری نمی خورم! و بارها در مواقع مختلف ، این اظهار نظر رو در باره ی خودم بکنم، این فکر در اثر تکرار به باور تبدیل می شه.اون وقت، بچه غول ، اصلا، نمی فهمه که من از روی عصبانیت یه چیزی گفتم! اون میگه درسته ! تو به درد هیچ کاری نمی خوری! یعنی اون کلمه ی به درد هیچ کاری نخوردن رو به همه ی معانی کامل ترش تعمیم می ده! و بعد به ما میگه، باشه! از این به بعد، سر هر کاری بری ،اون کار به هم می خوره چون تو آدم به درد بخوری نیستی!



اما نگران نباشین! چون ما مراقبه می کنیم تا فکر و کلاممون رو کنترل کنیم.درسته؟ بعلاوه، ما از همین قدرت جادویی ذهن نیمه هشیارمون استفاده می کنیم و چیزهای خوب خلق می کنیم. با کلمات مثبت و فکر های مثبت...یعنی از عصای سحرآمیز کلاممون استفاده می کنیم و به بچه غول می گیم : ما همیشه خوش شانسیم! ما همیشه موفقیم! ما همیشه خوشبختیم! ما در امن الهی هستیم!ما همیشه چیزهایی رو که دوست داریم به راحتی و از راههای عالی به دست می آریم! ما...



ما می تونیم، با یک حرکت عصای کلام خود، وضعیتی نا خوشایند رو ازبین ببریم.یعنی به جای اندوه، شادمانی و به جای فقر، توانگری و به جای بیماری ، تندرستی خلق کنیم.







ما با هم تمرین می کنیم تا با کلاممون ، چیزهای خوب خلق کنیم. چه جوری؟ با جملات مثبت.



جملات مثبتی رو که برای این کار استفاده می شن، بهشون می گن: جملات تاکیدی.



ساده ترین و قابل استفاده ترین نوع جملات تاکیدی ، جملات تلقینی هستند.



شاید توی کتابهای ذهنی مختلف ، جملات تاکیدی زیادی رو خونده باشین. (چهار کتاب اسکاول شین یکی از همین کتاب هاست که مرجع فوق العاده خوبیه.) اما در آغاز ما می خوایم جملات تاکیدی تلقینی رو با هم یاد بگیریم. یعنی جملاتی که ما برای تلقین کردن به خودمون می تونیم از اون ها استفاده کنیم. خصوصا" وقتی قبل و بعد از خواب، در آلفا هستید، خیلی مفیده که این جملات تلقینی رو به خودتون بگید.

طبیعتا" به هر چیزی که نیاز دارید، به دست آوردن اون رو و داشتنش رو باید به خودتون تلقین کنید. مثلا" اگه غمگینید،. باید از جمله ی من لحظه به لحظه شادتر می شم ، استفاده کنید. اگه بی انرژی هستید، باید به خودتون تلقین کنید آروم آروم، پر انرژی می شید و.....



یه اصول کلی برای انتخاب جملات تاکیدی تلقینی وجود داره، که این هاست:



1 _ این جملات باید مثبت باشند. هم مفهومشون و هم شیوه ی بیانشون. یعنی مثلا" اگه شما ترسو هستین نباید به خودتون بگین من ترسو نیستم! بلکه باید بگین من شجاع هستم!



2 _ کوتاه باشند تا راحت تر در ضمیر نا خود آگاه ما نقش ببندند. لااقل برای شروع از جملات کوتاه استفاده کنین.



3 _ زمان جملات باید زمان حال باشه. مثلا"اگه مضطرب هستین نباید به خودتون بگید که من آرام خواهم شد! نه! اگه این رو بگین ، ضمیر نا خود آگاه نمی فهمه در آینده ، در چه زمانی باید شما رو آروم کنه! یک ساعت بعد؟ فردا؟ یا صد سال بعد؟! باید به خودتون بگین که من الان، لحظه به لحظه آروم تر می شم!



4 _ جملات تاکیدی باید برای شما قابل باور باشن. (اگه می گم برای شما قابل باور باشه چون میزان باور آدم ها با هم متفاوته.) علاوه بر این ، گفتن چیزی که اصلا" براتون قابل باور نیست نتیجه ی عکس میده. مثال بزنم؟ مثلا" یه آدمی که اصلا" شنا بلد نیست نمی تونه به عنوان یه جمله ی تاکیدی مثبت به خودش بگه من قهرمان شنا هستم! چون ضمیر نا خود آگاهش اصلا" نمی پذیره.



5 _ بهتره جملات تاکیدی یه بار عاطفی داشته باشن.چون وقتی احساسی پشت یک جمله وجود داشته باشه ضمیر نا خود آگاه ما بیشتر تحت تاثیر قرار می گیره.



تمرین 1: ببینید چی ناراحتتون می کنه.افسردگی؟ اضطراب؟ بی خوابی؟ پر خاشگری؟و.... برای خودتون بر اساس اون یه جمله ی مثبت تلقینی بسازین و قبل از خواب و بعد از بیدار شدن از خواب، در زمان آلفا به خودتون اون رو تلقین کنید.(و حتی اون رو به شکل تصویر ذهنی که قبلا"با هم یاد گرفتیمش، بسازید و توی حباب صورتی بگذارید.)این تمرین رو جلوی آینه هم انجام بدید. یعنی جلوی آینه بنشینین و به آرامی و با لبخندی بر لب ، جملات تلقینی رو برای خودتون تکرار کنین.





خوب حالا می خوام یه تمرین تنفسی رو هم بهتون بگم. لطفا" این رو همیشه انجام بدین. هم تو خونه، هم تو اتوبوس، هم تو محل کار و ...خصوصا"شبها توی حالت آلفا قبل از تلقین کردن به خودتون.این مقدمه ی یه سری تمرین هاست برای مراقبه. و باعث میشه یاد بگیریم خودمون آلفا ایجاد کنیم.



تمرین 2:سه تا نفس عمیق بکشید.تصور کنید با هر دم، ذرات نور وارد مغزتون می شن. با هر بازدم تصور کنین افکار متفرقه تون داره از بدنتون خارج می شه.



تمرین 3: راحت بنشینید. انگشت های هر دو دستتون رو روی پا هاتون بگذارین . راحت ، اما عمیق نفس بکشین. با انگشت های دست، بشمرید که عمل دم(کشیدن هوا به داخل) چند تا طول کشیده.مثلا" اگه، دم، به اندازه ی 5 تا کوبیدن نوک انگشت روی پا هاتون طول کشیده، به همون تعداد ، یعنی 5 تا کوبیدن نوک انگشت روی پا، نفستون رو حبس کنید.و بعد به اندازه ی همون 5 تا، نفستون رو بیرون بدید. (بازدم)این تمرین رو اگه روزی 30 بار انجام بدین،خیلی برای تمرین های بعدی کمکتون می کنه. ( نگین زیاده، چون هر وقتی حتی توی تاکسی و اتوبوس هم می شه انجامش داد.) پس شد: مثلا" به اندازه ی 7 ثانیه ، دم _ به اندازه ی 7 ثانیه ، نگه داشتن و حبس نفس در سینه. _ و به اندازه ی 7 ثانیه ، بازدم. (اگه این کار رو با انگشت انجام می دیم برای اینه که استفاده از ساعت برای حساب کردن زمان، حواسمون رو پرت می کنه.)





خدایا ما را در پناه خود بگیر و هدایتمان کن تا با کلام معجزه گرمان، بهترین ها را خلق کنیم!

کلاس کائنات ، انسان ، عشق (جلسه ی 7_ بچه غول بیشعور)


سلام به همه دوستان خوبم.

وقتی به دنیای خاکی اومدیم، زندگی رو به ما دادند، اسباب و لوازم بازی زندگی رو هم ،به ما دادند. (این اسباب و لوازم همون ابر و باد و مه و خورشید و فلک هستند، که در کارند تا ...) اما نوع بازی را تعیین نکردند و به انتخاب ما گذاشتند.انسان تنها موجودیه که انتخاب می کنه که چی باشه و چطور باشه.اما خروس و مار و سنگ و دریا و ... نمی تونند انتخاب کنند که چیزی غیر از آنچه که هستند، باشند. ما بر اساس فکر هامون انتخاب می کنیم.چون این فکر هستش که باور رو می سازه. یه قانون کلی وجود داره که می گه هر فکری در اثر تکرار و تلقین به باور تبدیل می شه و هر باوری ، خلق می شه.برای همینه که اگه مدام فکر های منفی بکنیم حوادث منفی می سازیم.



فکر------------------------باور----------------------خلق


برای همین هم به ذهن ، که بلند مرتبه ترین کمال نفس انسانه، می گن نفس ناطقه یا نفس معجزه گر.چون خلاقه و معجزه می کنه! دانشمند ها می گند که ذهن یک ماه قبل از تشکیل قلب در جنین به وجود می یاد و تا حدودا" بین 24 تا 48 ساعت بعد از مرگ هم باقی میمونه!! البته اندیشه ی ما چون انرژیه و انرژی از بین نمی ره ، حتی بعد از مرگ هم باقی می مونه.



حتما" شنیدین که ما یه ضمیر خود آگاه داریم و یه ضمیر نا خود آگاه.ضمیر خود آگاه شامل پنج حس ماست بعلاوه ی قدرت شعور و تصمیم گیری ما و...ضمیر نا خود آگاه شامل عواطف و احساسات، خاطرات ما، رویاها و تصاویر ما و سیستم عصبی خود مختاره.(اون قسمت از اعمال فیزیکی ما که تحت کنترل ما نیست ، تحت کنترل ضمیر نا خود آگاهه.)



خوب ببخشید یه کم سخت شد.چون می دونم همه تون می تونین این ها رو از توی کتابها خیلی کامل تر و علمی تر بخونین ، پس ساده و خودمونی می گم، باشه؟اصلا" چون خیلی درسمون علمی شد بگذارین واستون یه قصه بگم! می خوام در باره ی چراغ جادو و یه بچه غول بیشعور حرف بزنم! این همون چراغیه که از غول توی اون، هرچی بخوایم واسمون آماده می کنه!



چراغ جادو ذهن ماست و بچه غول بیشعور ، ضمیر ناخود آگاه ما!





دانشمند ها به ضمیر نا خود آگاه می گند بچه غول بیشعور! می دونی چرا؟

میگن ضمیر ناخود آگاه بچه است چون منطق سرش نمی شه!

میگن ضمیر نا خود آگاه غوله چون مثل غول قدرت جادویی داره و هر چیزی رو می سازه!

میگن ضمیر نا خود آگاه بی شعوره چون معنی واقعی چیز ها رو تشخیص نمی ده و یه جور هایی فرق بین خوب و بد رو نمی دونه!فقط دستوری رو که بهش داده میشه انجام می ده و خلق می کنه!



هر فکری که در اثر تکرار و تلقین به باور تبدیل می شه، مثل یه درخواست از غول چراغ می مونه!در واقع بچه غول ما، وظیفه داره همه ی باورهای ما رو بسازه و خلق کنه! هیچ کاری هم به خوب یا بد بودنشون نداره! یعنی اگه ما اینقدر به یه فکر منفی فکر کنیم که باورش کنیم،اون طبق وظیفه اش، جادوگری می کنه و همون فکر منفی رو برامون خلق می کنه! هیچ کاری هم نداره که ما از ترسمون هی به اون فکر منفی فکر کردیم، اما دلمون نمی خواسته که همه چی اون طوری منفی باشه!



مثلا" اگه یه نفر مدام به خودش بگه من خیلی فراموش کارم! همه چی رو هی از یاد می برم! بعد از چند بار تکرار شدن این حرف، این به یه باور تبدیل میشه.تا یه فکری به باور تبدیل بشه، بچه غول بیشعور (ضمیر نا خود آگاه) می گه: چشب علاالدین! الان تو رو به یه فراموشکار تبدیل می کنم!



مثلا"اگه یه نفر مدام بگه خسته شدم اینقدر این خونه ی بزرگ رو جارو کردم! بچه غول(کائنات یا هر اسمه دیگه ای که دوست داری) این حرف رو این جوری واسه ی خودش معنی می کنه که من این خونه ی بزرگ رو نمی خوام! لطفا" اون رو از من بگیر، تا مجبور نباشم جاروش کنم!



مثلا، کسی که در مورد خودش فکر میکنه که هر کسی رو که دوست داره از دست می ده! و مدام میگه من همیشه همه رو از دست می دم! این جا بچه غول نمی فهمه منظور اون اینه که دلش نمی خواد کسانی رو که دوست داره، از دست بده! بچه غول فقط می شنوه که لطفا" یه کاری کن تا من هر کسی رو که دوست دارم، از دست بدم، چون این قانون که در باره ی خودم گفتم باید همیشه انجام بشه!



فلورانس اسکاول شین در کتاب بازی زندگی و راه این بازی می گه یه خانمی از من پرسید چرا مدام عینکم رو گم می کنم یا اون رو می شکنم؟ وقتی باهاش صحبت کردم معلوم شد اون معمولا" در عصبانیت به خودش و دیگران می گه کاش می شد از شر این عینک راحت بشم! اون باید به جای این حرف می گفت من یه بینایی بدون نقص می خوام.اما با گفتن اون حرف،در ذهن نیمه هشیارش نقش می کرد که آرزو دارم عینکم رو از دست بدم ! و بچه غول وجودش هم اون رو براش فراهم میکرد!



من هنوز کلی حرف در این باره براتون دارم اما می گذارم برای جلسات بعد. فقط یه جمله از انجیل ، در تایید این درس براتون می گم: " از سخنان تو بر تو حکم خواهد شد!"



تمرین 1 _مراقبه کنید در نصف روز که چه جملاتی رو به کار می برید و به چه چیز هایی خیلی فکر می کنید. اون ها رو توی دفتر مراقبه بنویسید. به دستور هایی که به بچه غولتون می دید فکر کنید و هر چیزی رو که در این باره فهمیدید بنویسید.( نگران نباشید.ما در درسهای بعدی،با تمرین هایی ،همه ی این دستورها رو که در طی سالیان سال، به ضمیر ناخود آگاهمون دادیم و به وسیله ی اون ها، داریم حوادث زندگیمون رو می سازیم ، کشف می کنیم. )



تمرین 2_ مشارطه کنید درطی یک ساعت، از قانون زرتشت یعنی "پندار نیک.گفتار نیک.رفتار نیک. " پیروی کنید.بعد روی فکر، گفتار و رفتارتون مراقبه کنید.در انتها هم مکاشفه کنید که چه فکرهای نیکی کردین وچه گفتارهای نیکی داشتین.اونها رو در دفتر مراقبه بنویسید و یادتون نره که از خودتون هم ، برای انجام دادن اون ها، تشکر کنید.



پروردگارا کمکمان کن تا راه بر ما آشکار شود! کمکمان کن تا باور کنیم که جانشین قدرتمند تو در زمین هستیم!

پادشاه و اسیر

باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت 1


پادشاهی را شنیدم که به کشتن اسیری اشارت کرد، بیچاره در آن حالت نومیدی به زبانی که داشت ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن که گفته­اند هرکه دست از جان بشوید هرچه در دل دارد بگوید.

وقت ضرورت چو نماند گریز        دست بگیرد سر شمشیر تیز

مَلــَک پرسید : «این اسیر چه می­گوید ؟»
یکی از وزیران نیک محضر گفت : ای خداوند همی­گوید : «والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس»
ملک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت.
وزیر دیگر که ضد او بود گفت : «ابنای جنس ما را نشاید در حضرت پادشاهان جز راستی سخن گفتن. این ملک را دشنام داد و ناسزا گفت.»
ملک روی ازین سخن درهم آمد و گفت : «آن دروغ پسندیده­تر آمد مرا زین راست که تو گفتی که روی آن در مصلحتی بود و بنای این بر خبثی.»
چنانکه خردمندان گفته­اند : «دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز»

هر که شاه آن کند که او گوید         حیف باشد که جز نکو گوید

و بر پیشانی ایوان کاخ فریدون شاه، نبشته بود :

جهان ای برادر نماند به کس          دل اندر جهان آفرین بند و بس
مکن تکیه بر ملک دنیا و پشت        که بسیار کس چون تو پرورد و کشت
چو آهنگ رفتن کند جان پاک          چه بر تخت مردن چه بر روی خاک
 

ده درویش در گلیمى بخسبند و دو پادشاه در اقلیمى نگنجند

ده درویش در گلیمى بخسبند و دو پادشاه در اقلیمى نگنجند

باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت 3


ملک زاده ای را شنیدم که کوتاه بود و حقیر و دیگر برادران بلند و خوبروی. باری پدر به کراهت و استحقار درو نظر می کرد. پسر به فراست استبصار [1] بجای آورد و گفت : «ای پدر ! کوتاه خردمند به که نادان ِبلند. نه هرچه به قامت مهتر به قیمت بهتر. اشاة نظیفة و الفیل جیفیة.»[2]


اقل جبال الارض طور و انه            لاعظم عندالله قدرا و منزلا[3]
آن شنیدى که لاغرى دانا              گفت بار به ابلهى [4] فربه
اسب تازى [5] وگر ضعیف بود       همچنــــان از طویله خر به


پدر بخندید و ارکان دولت پسندید و برادران بجان برنجیدند.

تا مرد سخن نگفته باشد              عیب و هنرش نهفته باشد
هر پیسه [6] گمان مبر نهالى      شاید که پلنگ خفته باشد


شنیدم که ملک را در آن قرب دشمنی صعب روی نمود. چون لشکر از هر دو طرف روی درهم آوردند اول کسی که به میدان درآمد این پسر بود. گفت :

آن نه من باشم که روز ِجنگ بینی پشت من                  آن منم گر در میان خاک و خون بینی سری
کان که جنگ آرد به خون خویش بازی می کند             روز میدان وان که بگریزد به خون لشکری


این بگفت و بر سپاه دشمن زد و تنی مردان کاری بینداخت. چون پیش پدر آمد زمین خدمت ببوسید و گفت :

اى که شخص منت حقیر نمود              تا درشتى هنر نپندارى
اسب لاغر میان، به کار آید                   روز میدان نه گاو پروارى


آورده اند که سپاه دشمن بسیار بود و اینان اندک. جماعتی آهنگ گریز کردند. پسر نعره زد و گفت : «ای مردان ! بکوشید یا جامه ی زنان بپوشید.» سواران را به گفتن او تهور [7] زیادت گشت و به یکبار حمله آوردند. شنیدم که هم در آن روز بر دشمن ظفر یافتند. ملک سر و چشمش ببوسید و در کنار گرفت و هر روز نظر بیش کرد تا ولیعهد خویش کرد. برادران حسد بردند و زهر در طعامش کردند. خواهر از غرفه [8]بدید، دریچه بر هم زد. پسر دریافت و دست از طعام کشید و گفت : «محال است که هنرمندان بمیرند و بی هنران جای ایشان بگیرند.»

کس نیابد به زیر سایه ی بوم [9]            ور هماى [10] از جهان شود معدوم


پدر را از این حال آگهی دادند. برادرانش را بخواند و گوشمالی به واجب [11] بداد. پس هریکی را از اطراف بلاد حصه معین کرد تا فتنه و نزاع برخاست که : «ده درویش در گلیمى بخسبند و دو پادشاه در اقلیمى نگنجند»

نیم نانى گر خورد مرد خدا              بذل درویشان کند نیمى دگر
ملک اقلمى بگیرد پادشاه              همچنان در بند اقلیمى دگر


--------------------------------------------------------------------------------


پا نوشت ها :
1-بینایی
2- گوسفند پاکیزه است و فیل مردار گندیده
3- کوچکترین کوه های زمین کوه طور است و همانا به قدر و منزلت نزد خداوند از همه کوه ها بزرگتر است.
4- نادان
5- عربی
6- سفید و سیاه
7- بی باکی
8- بالا خانه
9- جغد
10- نام مرغی که به مبارکی معروف است.
11- شایسته

عاقبت گرگ زاده گرگ شود

عاقبت گرگ زاده گرگ شود
باب اول در سیرت پادشاهان
حکایت 4


طایفه ی دزدان عرب بر سر کوهی نشسته بودند و منفذ [1] کاروان بسته و رعیت بلدان [2] از مکاید [3] ایشان مرعوب [4] و لشکر سلطان مغلوب به حکم آنکه ملاذی منیع [5] از قلّه کوهی گرفته بودند و ملجا [6] و ماوای [7] خود ساخته مدبران ممالک آن طرف در دفع مضرت ایشان مشاورت همی کردند که اگر این طایفه هم برین نسق [8] روزگاری مداومت نمایند مقاومت ممتنع گردد.


درختی که اکنون گرفتــست پای                           به نیروی شخصی برآید ز جــــــای
وگر همچنان روزگاری هلی [9]                            به گردونش [10] از بیخ بر نگسلی
سر چشمه شاید گرفتن به بیل[11]                     چو پر شد نشایـــد گذشتـــن به پیل


سخن بر این مقرر شد که یکی به تجسس ایشان بر گماشتند و فرصت نگاه می داشتند تا وقتی که بر سر قومی رانده بودند و مقام خالی مانده تنی چند مردان واقع دیده جنگ آزموده را بفرستادند تا در شعب [12] جبل پنهان شدند شبانگاهی که دزدان باز آمدند سفر کرده و غارت آورده سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند نخستین دشمنی که بر سر ایشان تاختن آورد خواب بود، چندان که پاسی [13] از شب در گذشت :

قرص خورشید در سیاهی شد                                 یونس اندر دهان ماهی شد


مردان دلاور از کمین به در جستند و دست یکان یکان بر کتف بستند و بامدادان به درگاه ملک حاضر آوردند همه را به کشتن اشارت فرمود، اتفاقا در آن میان جوانی بد میوه عنفوان شبابش نو رسیده و سبزه گلستان عذارش [14] نو دمیده، یکی از وزرا پای تخت ملک را بوسه داد و روی شفاعت بر زمین نهاد و گفت : «این پسر هنوز از باغ زندگانی بر نخورده و از زیعان [15] جوانی تمتع نیافته، توقّع به کرم و اخلاق خداوندیست که به بخشیدن خون او بر بنده منت نهد» ملک روی از این سخن در هم کشید و موافق رای بلندش نیامد و گفت :

پر تو نیکان نگیرد هر که بنیادش بدست تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبدست
نسل فساد اینان منقطع کردن اولی تر است و بیخ تبار[16] ایشان بر آوردن که آتش نشاندن و اخگر[17] گذاشتن و افعی کشتن و بچه نگه داشتن کار خردمندان نیست.

ابر اگر آب زندگی بارد                                          هرگز از شاخ بید بر نخوری
با فرومایه روزگار مبر                                          کز نی بوریا [18] شکر نخوری


وزیر این سخن بشنید، طوعا و کرها [19] بپسندید و بر حسن رای ملک آفرین خواند و گفت : «آنچه خداوند دام ملکه فرمود عین حقیقت است که اگر در صحبت آن بدان تربیت یافتی؛ طبیعت ایشان گرفتی و یکی از ایشان شدی، اما بنده امیدوارست که در صحبت صالحان تربیت پذیرد و خوی خردمندان گیرد که هنوز طفل است و سیرت بغی [20] و عناد[21] در نهاد او متمکن نشده و در خبرست «کلُّ مولود یولدُ علی الفطرةِ فَاَبواهُ یهوّدانَه وَ یُنصرانه و یُمجّسانِه»[22]

با بدان یار گشت همسر لوط                            خاندان نبوتـــــش گـــُم شد
سگ اصحاب کهف روزی چند                          پی نیکان گرفت و مردم شد


این بگفت و طایفه ای از ندمای ملک با وی به شفاعت یار شدند تا ملک از سر خون او در گذشت و گفت : «بخشیدم اگر چه مصلحت ندیدم»

دانی که چه گفت زال با رستم گرد[23]              دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد
دیدیـــم بسی که آب سرچشمه خرد                  چون بیشتر آمد شتر و بار ببرد


فی الجمله پسر را به ناز و نعمت بر آوردند و استادان به تربیت او نصب کردند تا حسن خطاب و رد جواب و آداب خدمت ملوکش در آموختند و در نظر همگان پسندیده آمد، باری؛ وزیر از شمایل [24] او در حضرت ملک شمّه ای[25] می گفت که تربیت عاقلان در او اثر کرده است و جهل قدیم از جبلت [26] او به در برده ملک را تبسم آمد و گفت :

عاقبت گرگ زاده گرگ شود                                گرچه با آدمی بزرگ شود


سالی دو برین بر آمد؛ طایقه اوباش محلت بدو پیوستند و عقد موافقت بستند تا به وقت فرصت وزیر و هر دو پسرش را بکشت و نعمت بی قیاس برداشت و در مغاره دزدان به جای پدر بنشست و عاصی شد. ملک دست تحسر[27] به دندان گزیدن گرفت و گفت :

شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی             ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست            در باغ لاله روید و در شوره بوم خس
زمین شوره سنــــبل بر نیـــــــارد                     درو تخـــــــم و عمل ضایــــع مگردان
نکویی با بدان کردن چنــــــان است                  که بـــــــد کردن به جـــــای نیک مردان


--------------------------------------------------------------------------------


پا نوشت ها :
1- راه
2- شهرها
3- حیله‌ها
4- ترسان
5- بلند و محکم
6- پناهگاه
7- جایگاه
8- روش
9- هلی
10- آسمان
11- سرچشمه ای که آبش اندک است.
12- شکاف
13- ثلث و قسمت اول شب
14- صورت
15- تازگی و رونق فزونی
16- خانواده
17- جرقه ی آتش
18- حصیر
19- خواهی نخواهی
20- ظلم
21- سرکشی
22- نیست هیچ مولود جز اینکه به سرشت اسلام زاید پس ابوانش وی را یهودی و نصرانی و جوسی کنند.
23- دلیر و بزرگ
24- خوی ها و عادات
25- اندک
26- ذات و سرشت
27- غم و افسوس خوردن

مختصری از زندگی نامه ناپلئون بناپارت:

مختصری از زندگی نامه ناپلئون بناپارت:  


 تقویم زندگی ناپلئون
۱۷۹۲م
فرانسه به اتریش و پروس اعلان جنگ می کند و «جنگهای انقلاب» شروع می شود. یک سال بعد ناپلئون بناپارت بیست و چهارساله به ژنرالی ارتقاء می یابد.
۱۷۹۵
ناپلئون، مسئول دفاع از پاریس در برابر شورشیانی است که می خواهند حکومت انقلابی را سرنگون کنند. او فرمانده نظامی پاریس می باشد.
۱۷۹۶
ناپلئون به سرپرستی سپاهی برای جنگیدن با اتریشی هادر ایتالیا فرستاده می شود. او سربازان روحیه باخته را سازماندهی می کند و با پیروزی وارد شهر میلان می شود. فرانسه بر شمال کشور ایتالیا تسلط می یابد.
۱۷۹۷
در یک جنگ هوشمندانه، ناپلئون با سپاهی اندک و تجهیزاتی کم به نیروهای اتریشی حمله می کند و آنها را شکست می دهد و به اتریش فشار می آورد که سرزمین بیشتری در منطقه رود راین در اختیار فرانسه بگذارد و فرانسه اجازه می یابد که بر بلژیک تسلط داشته باشد.
۱۷۹۸
ناپلئون در خاورمیانه نیرو پیاده می کند. او قصد دارد مصر و سوریه را تصرف کند اما در یکم اوت، آدمیرال انگلیسی بنام هوراشیو نلسون ناوگان جنگی فرانسه را در نبرد نیل نابود می کند.
۱۷۹۹
ناپلئون به فرانسه برگشته و قدرت را در دست می گیرد و خود را به عنوان اولین کنسول منصوب می کند.
۱۸۰۰
ناپلئون به ایتالیا حمله کرده و اتریشی ها را زا آنجا بیرون می راند. و سال بعد با آنها صلح می کند.
۱۸۰۲
ناپلئون خود را بعنوان کنسول اول کشور منصوب می کند. جنگ بین انگلستان و فرانسه پایان می یابد و برای مدت ده سال در صلح زندگی می کنند. ناپلئون تمام قدرت خود را برای سازماندهی و ترمیم کردن خرابی های گذشته دوران انقلاب معطوف می دارد.
۱۸۰۳
جنگهای ناپلئونی آغاز می شود. ناپلئون خود را برای حمله به انگلستان آماده می کند؛ و حدود ۲۰۰۰ کشتی را در سواحل اطراف بولون جمع می کند.
دوم دسامبر ۱۸۰۴
از پاپ دعوت می شود که برای مراسم تاجگذاری امپراتور بناپارت در کلیسای بزرگ نوتردام شرکت کند، اما در آخرین لحظات ناپلئون تاج را از دست پاپ می گیرد و خود شخصا تاجگذاری می کند.
۱۸۰۵
ناپلئون خود را پادشاه ایتالیا می کند. اتریش و پروس و انگلستان متفقا علیه فرانسه متحد می شوند. انگلستان در دریا نیروهای فرانسوی و اسپانیایی را در نبرد ترافالگار شکست می دهد، اما ناپلئون، اتریش و پروس را در دوم دسامبر در نبرد استرلیتز شکست می دهد.
۱۸۰۸
ناپلئون به اسپانیا حمله کرده و سعی می کند که برادر خود ژوزف را به عنوان پادشاه آنجا منصوب کند. اما اسپانیائی ها شورش می کنند. انگلستان ، پرتغال، اسپانیا و اتریش علیه فرانسه در جنگ پنی سولا با یکدیگر متحد می شوند.
۱۸۰۹
ناپلئون، اتریش را شکست می دهد و با آنها صلح برقرار می کند، اما انگلیسی ها در اسپانیا باقی می مانند و ناپلئون نه می تواند آنها را از آنجا بیرون کند ونه می تواند اسپانیائی ها را شکست دهد.
۱۸۱۲
ناپلئون با سپاه بزرگی، در حدود ۰۰۰/۵۰۰ نفر به روسیه حمله می کند وتمام راههائی که به مسکو ختم می شود را تسخیر می کند، اما زمستان او را مجبور به بازگشت می کند و در اثر گرسنگی، سرما و نبرد سربازان او کشته می شوند و تنها سی هزار نفر بر می گردند.
۱۸۱۳
پروس، روسیه، ایتالیا، اتریش و سوئد علیه فرانسه با یکدیگر متحد می شوند. ناپلئون در نبرد لایپزیک، شانزدهم تا نوزدهم اکتبر، کاملا شکست می خورد.
۱۸۱۴
ناپلئون قدرت را از دست می دهد و به جزیره الب مدیترانه تبعید می شود.
۱۸۱۵
ناپلئون از تبعید فرار کرده و به فرانسه بر می گردد و سپاهی تشکیل می دهد. او در هجدهم ژوئن در نبرد واترلو شکست می خورد؛ یعنی تقریبا صد روز بعد از آمدن به فرانسه دوباره قدرت را واگذار می کند و به جزیره کوچکی در جنوب اقیانوس اطللس بنام سنت هلن تبعید می شود.
پنجم مه ۱۸۲۱
ناپلئون در جزیره سنت هلن می میرد.
ناپلئون بناپارت (۱۷۶۹- ۱۸۲۱) مردی بود کوتاه قد با آرزوهای بزرگ. او یک ژنرال معروف و با هوش و همینطور یک سیاستمدار و حاکم قدرتمند در فرانسه بود. از سال ۱۸۰۴م هنگامی که او خود تاجگذاری کرد، یک دیکتاتور تمام عیار بود.

کلاس کائنات ، انسان، عشق (جلسه ی6_کارما)

کلاس کائنات ، انسان، عشق (جلسه ی6_کارما)

سلام سلام سلام سلام سلام!  امروز می خوایم یک خورده در باره ی کارما صحبت کنیم!

قانون علت و معلول نیوتن می گه برای هر کنشی واکنشی وجود داره! بومرنگ رو دیدی؟

بومرنگ همون وسیله ی بازی بچه هاست که به هوا پرتش می کنند، اون می ره ، می چرخه و بعد دوباره به طرف خودشون بر می گرده! همه ی اعمال و افکار ما ، مثل بومرنگ می مونن! اون ها وارد چرخه ی زندگی می شن و بعد دوباره به ما بر می گردن، چون انرژی امکان نداره از بین بره و فقط تغییر شکل می ده. من مطالب بسیار جالبی در باره ی کارما و اثرش در زندگیمون که باعث ایجاد حوادث مختلفی میشه و راه های رفع و قطع کردن زنجیر کارمایی ، تائیدش توسط مذاهب، و نظری که معتقدین به تناسخ درباره ی کارما دارن،براتون دارم اما الان خیلی زوده که در باره ی اون ها حرف بزنیم.فعلا" می خوام خیلی ساده و مختصر بدونین که :



کارما یعنی هر چی بکاریم، همون رو برداشت می کنیم! اگه از وجود شما عشق بیرون فرستاده بشه، عشق دریافت می کنید.اگه نفرت بورزید، به شما نفرت می ورزند. اگه دروغ بگید، به شما دروغ میگن.پس این جمله رو به عنوان قانون کارما به یاد بسپرید:



قانون کارما:

هر چیزی که از ما بیرون می رود،همان انرژی ای را که هم نوع خودش است دریافت می کند و چندین برابر ،به ما بر می گردد.




یه نکته ی خیلی جالب در باره ی کارما اینه که مثلا" اگه من، به یه نفر بگم حوصله ات رو ندارم لزومی نداره حتما" کارمای من به این شکل به من بر گرده که همون آدم این جمله رو به من بگه! نه! درد آور بودن کارما در همینه که ممکنه من این جمله رو از کسی بشنوم که شنیدنش خیلی برام دردناکتر باشه، تا اون نفر اول! چون ممکنه اگه همون نفر اول این حرف رو به من بزنه برام مهم نباشه! پس اون رو از زبون کسی می شنوم که برام مهم باشه و دردناک!

برعکسش هم هست.اگه با محبت کردن کسی رو خوشحال کنید، ممکنه از کسی عشق و مهر دریافت کنید که خیلی خوشحالتون می کنه!



یه نکته: واحد طول چیه؟ متر! درسته! واحد وزن؟ کیلو گرم! درسته! واحد این جور انرژی ها هم گاست نامیده میشه.مثلا" اگه کسی انرژی روحی بالایی داشته باشه می گن گاست بالایی داره. هر رفتار ما یک گاستی از انرژی داره. ساده تر بگم؟ مثلا" اگه من با یه بد اخلاقی هشت کیلوگرم ( به جای گاست گفتم کیلوگرم که ساده بشه)بد اخلاقی تولید کنم کارمای من این میشه که همون هشت کیلوگرم(باز هم منظورم گاسته)یا شاید حتی ،به دلایلی بیشتر از اون، بد اخلاقی از همون آدم یا شخص دیگه ای دریافت کنم. در واقع شاید همون آدم اگه با من بد اخلاقی کنه من فقط یک کیلو (گاست)ناراحت بشم پس آدم دیگه ای که برای من مهم تره اون بداخلاقی رو در حق من انجام می ده تا من همون هشت کیلو(گاست)ناراحتی رو که خودم یک بار تولیدش کردم دریافت کنم! یعنی همون چیزی رو که به شکل انرژی مثبت یا منفی وارد دنیا کردمش، چون از بین نمی ره دوباره به خودم بر می گرده! این یعنی کارما!





خوب! پس به این نتیجه می رسیم که هر چیزی که نداریم، شاید چیزیه که از کسی دریغش کردیم!

و هر چیزی که دریافت می کنیم، چیزیی یه که جای دیگه ای ما داریم به دیگران می دیم! یا قبلا" دادیم!



اگه احساس میکنید کسی که دوستش دارید به شما بی محبته، در زندگیتون بگردیدو ببینید کجا محبتتون رو از کسی که دوستتون داشته دریغ کردید! اگه دوستتون بهتون دروغ می گه فکر کنید ببینید کجا به کسی دروغ گفتین یا می گین؟ اگه خوشحال نیستین، برای خوشحال شدن باید دیگران رو خوشحال کنید! اگه دلتون می خواد بهتون کمک کنن باید به کسانی که می تونین کمک کنید! اگه مردم درباره ی شما نادرست قضاوت می کنند ، ببینید کجا در باره ی دیگران بد قضاوت کردید! زیاد شنیدید که هر چیزی بکاری همون رو برداشت می کنی حالا این جمله رو این جوری به یاد بسپارید:




فقط آنچه را که می خواهید برداشت کنید، بکارید!






تمرین1:در دفتر مراقبه تون لیستی از چیز های خوبی که می خواین داشته باشین، اما فکر می کنید، دیگران از شما دریغ کردند،تهیه کنید.سعی کنید بفهمید هر کدوم اون ها نتیجه و کار مای کدام فکر یا رفتار شماست!

ممکنه علت بعضی از اون ها رو کشف نکنید! نگران نباشید.در آینده ی نزدیک، تمرین هایی برای کشف اون ها انجام می دیم.



تمرین2: با خودتون مشارطه کنید، امروز، فقط و فقط به دیگران عشق بورزید! با یک تلفن، با یک لبخند، با یک هدیه، با شنیدن حرف ها و درد دلهای دیگران، با دعای خیر کردن برای دیگران، با ساختن تصویر های ذهنی زیبا از دیگران(تجسم خلاق)، عشقی را که خداوند در وجودتون به ودیعه گذاشته به دیگران هدیه کنید! نترسید! هزار برابر اون از راه های عالی به شما بر می گرده! قول می دم! امتحان کنید! و باور کنید از هر اجی مجی لا ترجی جادوگرانه ای پر ثمر تره! در انتهای روز توی دفتر مراقبه تون بنویسید چه کار هایی کردید و در پایانش، بعد از تشکر از خودتون، بنویسید :اکنون هدایای من به دیگران ، موهبتهای خدا را به من می رساند! اکنون من برای دریافت این موهبتها آماده ام!





پروردگار من!کمکمان کن تا به نام نامی تو، عشقی را که در وجودمان نهاده ای به دیگران ببخشیم ، تا لایق دریافت عشق تو بشویم.

کلاس کائنات ، انسان ، عشق (جلسه 5_ تجسم خلاق)

کلاس  کائنات ، انسان ، عشق (جلسه 5_ تجسم خلاق)

سلام!  امروز از همه دوستهام می خوام که یه مقدار کوچیک صبور باشن ، در مورد اینکه توی دوران آلفا به چه فکر کنن و چه جوری فکر کنن خیلی سوال شده ، اما هنوز کلاس ما به جلسه آرزوها نرسیده .  کسانی که عجله دارن می تونن به کتاب تجسم خلاق نوشته ی شاکتی گاوین مراجعه کنن.

من چند مورد مهمش رو ، خیلی خلاصه، واسه اون هایی که وقت ندارن بخوننش می گم:



تمرین اصلی تجسم خلاق:

راحت بنشینید یا دراز بکشید.از نوک انگشتان پا شروع کنید به شل کردن و رها کردن عضلات ،تا به فرق سر برسید و احساس کنید با هر نفسی که آهسته و عمیق از شکم می کشید ، همه ی فشار ها از اجزای بدنتون بیرون میره.از یک تا ده بشمرید و به خودتون بگید که با هر شماره آروم تر می شوید.وقی در همه ی اجزای بدنتون احساس راحتی کردین، خواسته ی خودتون رو به شکل دلخواهتون مجسم کنین.ببینید همه چیز دقیقا" مطابق میلتون پیش میره. اگه چیزی که می خواین یه شئ هستش خودتون رو در حال لذت بردن از اون مجسم کنید.اگه یک وضعیته، خودتون رو شاد در اون وضعیت ببینید.به خودتون بگید: اکنون این یا چیزی بهتر، به شیوه ی کاملا" رضایت بخش، و از راه هایی بسیار هماهنگ، به خیر و صلاح همه ی اشخاص ذینفع، برای من متجلی می شه. این تمرین رو فقط تا وقتی براتون شادی بخشه انجام بدید. پس طول مدتش مهم نیست.اما بهترین زمان انجام اون ، آلفای قبل از خواب و بعد از خوابه. یعنی بیست دقیقه قبل و بعد از خواب.



شیوه ی حباب صورتی:


آروم دراز بکشید یا بنشینید. چشم هاتون رو ببندید،آهسته و عمیق اما به طورطبیعی نفس بکشین.خواسته ای رو که آرزوی اون رو دارید، مجسم کنید و تصور کنید به همون شکلی که دوستش دارین تحقق پیدا کرده .بعد فکر کنید که اون رو توی یک حباب صورتی گذاشتین. صورتی رنگ دله و اگه این رنگ آنچه را که مجسم می کنید در بر بگیره، همه ی چیزی رو که با هستی شما هما هنگی کامل داره براتون به ارمغان میاره.بعد مجسم کنین اون حباب صورتی در حالی که آرزوی شما توی اونه، در آسمانها شناور می شه.این نماد اونه که نسبت به اون یک وابستگی هیجانی شدید ندارین و اون رو به دست خدا می سپرین تا از بهترین راه ها اون رو به انجام برسونه.







نکته ی مهم: اگر زود از تجسم خلاقتون نتیجه نگرفتین ، دلسرد نشین. یادتون باشه ما اندیشه های منفی سالهای زیادی رو به دوش می کشیم که در بخش نیمه ی تاریک وجود یاد می گیریم اون ها چی هستن.



اما به طور خلاصه باید بگم در آلفا همه چیز رو به اون شکلی که دوست دارید باشه، ببینید یعنی تجسم کنید. خلاصه همه ی آرزو هاتون رو با جز ئیات مجسم کنین.



یاد این شعر سعدی افتادم :

سعدی به روزگاران، مهری نشسته بر دل بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران



 فکر می کنم در یک کلام بشه گفت :



در آلفای قبل از خواب هر چیزی رو به اون شکلی که دلتون می خواد باشه مجسم کنید نه اون شکلی که هست. یادتون باشه در دنیا هیچ چیز از بین نمی ره بلکه به انرژی تبدیل می شه ، افکار شما به شکل فیزیکی تغییر شکل می ده و به عینیت میرسه. لطفا" پست های بعدی رو بخونین وقتی به بحث سیستم آرزوها رسیدیم کار های زیادی داریم که با هم انجام بدیم.

 

کلاس کائنات ، انسان و عشق (جلسه 4_آلفای قبل خواب)

سلام !

امروز درمورد فرکانسهای مغزی آدم ها حرف میزنیم تا همه مون باورمون بشه این کارهای جادوگری که قراره انجام بدیم، زاییده ی تخیلات نیستند و واقعا" علم هم تاییدشون می کنه!

هر انسانی چهار نوع فرکانس مغزی داره:



1 - بتا که همون حالت بیداری کامله و ضمیر خود آگاه ما توش فعاله.



2 - آلفا _ خلسه _ ترنس.



3 – تتا _ امواج تله پاتی.شهود.روشن بینی.



4 – دلتا.یعنی خواب عمیق که توی اون رویا می بینیم.


هنوز زوده که در مورد تتا صحبت کنیم ، چون باید پله پله بریم. ما فعلا" با آلفا و بتا کار داریم.

بتا بیداری کامله یعنی همین حالتی که الان توش هستید.وقتی می خوایم بخوابیم، درست قبل از خواب، که خواب آلوده می شیم، یک حالتی بین خواب و بیداری به وجود میاد که بهش می گن آلفا.( البته در حالت هایی هم که روی چیزی ، شدیدا" تمر کز می کنیم آلفا به وجود میاد. )بعد می خوابیم و خواب می بینیم یعنی به حالت دلتا می ریم و بعد دوباره بیدار می شیم یعنی دوباره بتا شروع میشه.یعنی در طی روز و شب، ما این مسیر رو از نظر فرکانس های مغزی داریم(از راست به چپ بخونین):



بتا------- آلفا------- دلتا-------- آلفا--------- بتا.



ما در آلفا در بالاترین حالت تلقین پذیری قرار داریم.جالبه بدونین آدم ها وقتی هیپنوتیزم می شن، در حالت آلفا قرار می گیرند. پس یه جور هایی می شه گفت ما بیست دقیقه قبل از خواب و بیست دقیقه بلافاصله بعد از بیداری در حالت هیپنوتیزم هستیم.چون در آلفا هستیم! افکار ما در بیست دقیقه قبل از خواب، درحالات بعد از بیداری ما تاثیر داره. اگه آدم آلفا و دلتای آرومی نداشته باشه ، یعنی قبل از خواب پر از افکار منفی باشه، در طول آلفا و بتای بعدی هم(یعنی بعد از بیدار شدن)،باز افکار منفی باهاش خواهد بود و این بار شدید تر!چون در زمان آلفا که در بالاترین حالت تلقین پذیری بوده، کلی فکر و احساس منفی رو وارد ضمیر نا خود آگاهش کرده!واسه ی همینه که بعضی وقت ها آدم 15 ساعت می خوابه اما با خستگی بیدار می شه و گاهی 3 ساعت می خوابه و با انرژی بیدار می شه!



یه نکته ی مهم که خوبه که بدونین: پیک آلفا چیه؟

یادتونه که گفتم بیست دقیقه قبل از خواب و بیست دقیقه بعد از بیداری در آلفا هستین؟ بالاترین سطح آلفا در لحظه ایه که داره خوابتون میبره و درست در لحظه ای که بیدار می شین. به اون می گن پیک آلفا.



از نظر حالتی که آدم ها در امواج آلفای قبل از خوابشون دارن، آدم ها به سه دسته تقسیم می شن:

1 - انسان هایی که قبل از خواب،مثبت اما رویایی می اندیشند.

2 - انسان هایی که قبل از خواب،مثبت اما واقعی می اندیشند.

3 – انسان هایی که قبل از خواب، منفی و منفی و منفی می اندیشند!




لطفا" فکر کنید ببینید شما جزو کدوم دسته هستین؟ به خودتون هم، دروغ نگین، اگه جزو اون هایی هستین که قبل از خواب همه ی غصه های زندگیتون رو مرور می کنید و یا به حوادث و اتفاقاتی که ناراحتتون کرده ، فکر می کنید، اون وقت باید بگم متاسفانه جزو دسته ی سومین! اگه یه آدمی ناراحتتون کرده و شما تو خلوت قبل از خوابتون، دارید مرور می کنید که چه کارهای بدی کرده، یادتون باشه دارید باعث می شین که اون رفتار در اون آدم تکرار بشه!



ممکنه سوال کنین مثبت اما واقعی خوبه یا مثبت و رویایی؟ بعدا" که به درسش رسیدیم بیشتر توضیح میدم!



شاید چیزی که می خوام بگم عجیب باشه اما این رو به یاد داشته باشین یک عالمه از حوادث زندگیتون رو بر اساس این که در حالت آلفا چه طوری فکر می کنین، می سازین! چه آلفای قبل از خواب و چه در زمان هایی که روی چیزی تمرکز می کنین و در اصل دچار خلسه که اسم دیگه اش هم ترنسه ، می شین. ذهن شما ، مثل قابلمه ی جادوگری می مونه! چی توش می پزین؟!







حالا می خوام یه جادوگر ترسناک بشم و یادتون بندازم وقتی یک دفعه می رین توی عالم هپروت و ساعت ها به مشکلات مالی ، یا عشقی،یا شکست های زندگیتون فکر می کنین یا به این که اونقدر که باید خوب باشین ، نیستین، یادتون باشه توی یک حالت خلسه قرار گرفتین و امواج آلفا تولید کردین! و در بالاترین حالت تلقین پذیری، یه جور هایی بدون این که خودتون بدونین، خودتون یا دیگران رو ، هیپنوتیزم کردین و دارین باعث می شین تا همه ی اون چیز های بد در روز های آینده به شکلهای جدید برای شما یا دیگران، تکرار بشه!!! حتی وقتی اینقدر غرق دیدن یه فیلم غمگین می شین که خودتون رو جای قهرمان اون می گذارین، و های های گریه می کنین ، لطفا" مراقب امواج آلفایی که تولید می کنین باشین! دوست دارین اون حوادث رو واسه ی خودتون بسازین؟!

ببینم...مادر بزرگ مریضتون رو هر شب موقع خواب به همراه همه ی مریضی هاش مجسم می کنین و فکر می کنین چه نوه ی خوبی هستین که به یادشین؟! یا دوستتون رو با همه ی گرفتاری های مالیش؟! و بعد هم بهش می گین همه اش به یادتم! وای.... ما بدون اینکه بدونیم، با عزیزانمون چه می کنیم!!!... می دونین شما با تصور اون ها به شکل های بد ، کمک می کنین تا همون شکلی بشن؟! در اصل هر چی در حالت آلفا توی قابلمه ی ذهنتون بریزین آش شله قلمکاریه که نصیب خودتون میشه! یا نصیب اون بیچاره ای که دارین تو قابلمه ی آلفای ذهنتون می جوشونیدش!



خوب ! حالا که به اندازه ی کافی ترسوندمتون، بهتون امیدواری می دم که ما با هم تمرین می کنیم و خیلی چیز ها رو درست می کنیم! اما پله پله! باشه!؟ اگه نا آگاهانه خیلی حوادث رو به زندگیمون دعوت کردیم، حالا آگاهانه اون ها رو درست می کنیم! این رو هیچ وقت فراموش نکنین که ما نا آگاهانه داریم همه ی نیروهامون رو در ساخت حوادث استفاده می کنیم، پس بهتره اون ها رو بشناسیم و آگاهانه، برای ساختن حوادث خوب ازشون استفاده کنیم!



تمرین این جلسه: این یه تکنیک بوداییه، به نام بعدی!

مشارطه کنین که کنترل فکرتون رو در یک ساعت به عهده بگیرین و به هیچ فکری که تولید ماند می کنه، فکر نکنین.اگه در طی مراقبه ، فکری به سراغتون اومد که منفی بود ، اصلا" خودتون رو شماتت نکنین! فقط سریع به خودتون بگین: بعدی! و یه فکر دیگه رو جایگزینش کنید. اگه فکر بعدی هم منفی بود باز بگین بعدی و برین سراغ فکر بعدی. اینقدر که یه فکر مثبت به وجود بیاد. مکاشفه و تشکر از خودتون در دفتر مراقبه یادتون نره!



می دونم کار خیلی سختیه اما یادتون باشه مردی که کوه رو جابه جا کرد ، همون بود که اولین سنگریزه رو برداشت!





پروردگار خوبیها! به ما کمک کن در ذهن و فکرمان که جایگاه توست، غیر از تو را راه ندهیم!